به گزارش خبرگزاری مهر، آیتالله سید احمد علمالهدی پیش از ظهر سه شنبه در مراسم، عزاداری شهادت امام موسی کاظم (علیهالسلام)، با بیان اینکه حاکمان مستکبر همیشه سعی داشتند که مردم را به اهداف شوم خودشان بکشانند، اظهار کرد: آنان با این کار میخواستند اجازه ندهند تا کسی بر خلافشان، آگاهی و علمی را به دست آورند.
وی ادامه داد: این حاکمان میخواستند به واسطه مردم، حکومت استکباری خودشان را توسعه دهند که غالباً در مدل بیبندوباری، شهوترانی و ولنگاری ظهور و بروز پیدا میکند و مردمی که اینگونه عمل میکنند، خیلی زود دستخوش جریان استکبار در زندگی میشوند.
نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی افزود: در جریان یوسف پیامبر، هنگامی که زلیخا بهعنوان زنی زیبا و شخصیتی قدرتمند در تلاش بود که عنصر پاک خدا را به فساد بکشاند که موفق نشد، تلاش کرد به وسیله بعضی زنان مصری که دارای قدرت بودند، یوسف پیامبر را مجاب به اجرای خواسته زلیخا کنند؛ یوسف وقتی در مقابل اصرار آنان قرار گرفت، تسلیم نشد.
ایستادگی برای مقابله با جریان استکباری
وی اضافه کرد: وقتی زنان مصری با این صحنه مواجه شدند، زبان به تهدید امنیت و جان او گشودند و هنگامی به یوسف پیامبر گفته شد که باید به زندان برود او به درگاه خدا راز و نیاز کرد و گفت "خدایا زندان برای من محبوبتر است از چیزی که این زنان از من میخواهند.
آیتالله علمالهدی با بیان اینکه در راز و نیاز یوسف پیامبر با خداوند، دو منظور بیان میشود، تصریح کرد: منظور اول برای این بود که باب کام دل گرفتن زنان مصر و زلیخا از جوانی که در زیبایی نظیر نداشت، ایجاد شود و آنان بتوانند شهوترانی خود را در جامعه انجام بدهند و منظور دوم این بود که اگر بنا شد در سرزمین مصر، یک غلام جوان در عرصه عفت با وجود غرایض نفسانی، بسیار پافشاری کند، عفت در این سرزمین پایدار میشود، بین زنان و مردان، ارزش بسیار با فضیلتی میشود که اگر در جامعه حاکم شد، جریانهای استکباری و توسعه این جریانها در مقابل این ارزش، ضربه میبینند.
توسعه فساد، ابزار توسعه حکومتهای مستکبر
وی متذکر شد: استکبار نمیتواند بر جامعهای که جوانهایش پا به قرص بر عرصه عفت خود در جامعه ایستادگی میکنند، مسلط شود و اینها تابع کامروایی استکبار قرار نمیگیرند؛ این سیاست راهبردی مصر بود که بایستی یوسف پیامبر در مقابل آن ایستادگی کند.
امام جمعه مشهد مقدس با اشاره به آیه ۳۳ سوره مبارکه یوسف "قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ"، خاطرنشان کرد: در این آیه صیغه مذکر آورده شده است که نشان از آن دارد، آن کسی که یوسف را دعوت به فساد میکرد، فقط زنان مصری نبودند بلکه جریان استکبار حاکم مصر بود که توسعه استکبارش به واسطه توسعه فساد زنان اتفاق میافتاد.
وی بیان کرد: این اتفاق در زندگی امام موسی کاظم (علیهالسلام) نیز پیش آمد، در آن روزگار مسئله و ملاکی که بهعنوان یک نقطه اعتراضی بعد از انحراف امامت از خط ولایت و وحی مطرح بود، مظلومیت اهل بیت (علیهمالسلام) بود، خود بنی عباس با نام انتقام اهل بیت، بنی امیه را کنار زدند و بعد از به قدرت رسیدن، فساد و استکبار خود را بیشتر کردند، منصور دوانیقی برای اینکه اداره شیعه را از دست موسی بن جعفر (علیهالسلام) بگیرد، توطئههای زیادی علیه ایشان انجام داد.
توطئه برای حذف امام موسی کاظم (علیهالسلام)
آیتالله علمالهدی به توطئه منصور دوانیقی برای حذف امامت از جامعه اشاره کرد و گفت: روزی منصور دوانیقی مجلسی را برگزار کرد و همه سادات، اشراف و وجود مقدس امام موسی کاظم (علیهالسلام) را نیز دعوت کرد، در بین همه اعلام کرد آقا، حق فدک مادر شما حضرت زهرا (سلامالله علیها) را غصب کردند و امروز میخواهم که شما حدود فدک غصب شده را برای من تعیین کنید تا من آن را به شما و فرزندانتان تقدیم کنم و شما این سهم را بین همه سادات تقسیم کنید؛ تصور میکرد با این پیشنهاد، موسیبن جعفر (علیهالسلام) حدود را تعیین میکند و با تحویل دادن این حق، دیگر همه مشکلات حل میشود.
وی ادامه داد: وجود مقدس امام کاظم (علیهالسلام) در مقابل این توطئه فرمودند «اگر من حدود فدک را تعیین کنم، تو آن را به من نخواهی داد»، هارون آشفته شد و گفت در حضور این جمع زیر قولم نخواهم زد؛ امام هفتم (علیهالسلام) فرمودند «یک حق فدک قسطنطنیه است، حق دیگرش افریقه و حق دیگرش عدن هست»، هارون دریافت که تمام کشور حق امامت و فرزندان حضرت زهرا (سلامالله علیها) است که بعد از این پاسخ، ۱۴ سال زندانی شدن امام موسیبن جعفر (علیهالسلام) آغاز شد، دست و پایشان در غل و زنجیر بود و در آخر با مسمومیت، ایشان را به شهادت رساندند.
عضو مجلس خبرگان رهبری افزود: هنگامی که موسیبن جعفر به زندان کوفه رفتند و ابزار شکنجه زندان را دیدند، دستها را رو به آسمان بلند کردند و فرمودند «خدایا من از تو یک کنج خلوت میخواستم و تو این کنج را به من عطا کردی» و بعد در دعایشان میفرمایند «من را از سارون خلاص کن».
وی بیان کرد: در زیارت موسیبن جعفر (علیهالسلام) میخوانیم که «سلام بر آقایی که در قعر زندانها بود، غلهای سنگین به پایش وصل بود و نمیتوانست به راحتی پاهایش را تکان بدهد، استخوانهای پاهایشان ساییده شده بود و دیگر توان راه رفتن نداشتند.