به گزارش خبرنگار مهر، پنجاه و دومین قسمت از سلسله یادداشتهای غیراداری پرویز قاسمی، رایزن فرهنگی ایران در قرقیزستان هرچند تاریخ ۲۴ آذر را با خود به همراه دارد، اما درباره ویدیویی از سالهای دفاع مقدس است. این یادداشت را در ادامه بخوانید:
ایام هفته دفاع مقدس بود؛ چهلمین سالگردش و ما در قرقیزستان و بیشکک و در ایام کروناییاش که بیشتر به فضای مجازی شیفت کردهایم دنبال محتواهای خوب برای ترجمه و زیرنویسی به زبانهای روسی و قرقیزی بودیم. مجموعه کلیپهای یک دقیقهای از فیلمهای برتر سینمای کشورمان با موضوع دفاع مقدس که توسط سازمان از بنیاد سینمایی فارابی تهیه شده و در اختیار نمایندگیهای فرهنگی قرار گرفته بود؛ کلیپهایی بسیار جالب و گویا و ما تمام آنها را با علاقهمندی و جدیت؛ هم به روسی و هم به قرقیزی زیرنویسی کردیم. شاید یکی از بهترین کارهای ما در تولید محتوای ویدیویی و اشتراک گذاری در فضای مجازی همین کلیپهای یک دقیقهای (مجموعاً ۲۸ ویدئو کلیپ) بودند که زیاد بهکارمان آمدند. از همین کلیپها بود که ایده استارت همکاری با یکی از شبکههای تلویزیونی قرقیزستان شکل گرفت و «آسیا تی وی» تیزر بسیار خوبی را بر اساس کلیپهای زیرنویسی شده به زبان قرقیزی تهیه کرد.
اندکی بعد در چارچوب تفاهمنامه همکاری امضا شده فیمابین رایزنی فرهنگی و شبکه تلویزیونی آسیا تی وی قرقیزستان؛ هفته فیلم مجازی دفاع مقدس در شهریور ۹۹ در بیشکک برگزار شد. تیزر تلویزیونی معرفی سینمای دفاع مقدس بعنوان تبلیغ در هفته فیلم مجازی مورد استفاده قرار گرفت و در طول ۴ چهار روز فیلمهای دفاع مقدسی شیار ۱۴۳ و نفس (هر کدام در سه نوبت زمانی مختلف) برای مخاطبان و بینندگان قرقیزی به نمایش گذاشته شد.
در بحبوحه همین ایام بود که ویدیوها و مستندهای مختلفی در حال و هوای جنگ ۸ ساله و سالهای دفاع مقدس در گروههای تلگرامی و فضای مجازی به اشتراک گذاشته میشد. نوشته و توضیح کوتاه ذیل یکی از ویدئوها نظرم را به خود جلب کرد:
«صدها بار این ویدیو لو رفته دیدن دارد، هرچند ناراحت کننده است.»
واقعاً هم همینطور بود و با تماشای آن نتوانستم و نمیتوانستم حس درونیام را درباره صحنههای ویدئویی و دینی که درقبال خون شهیدانمان داریم روی کاغذ جاری نکنم:
درست است و غیر این نیست؛
«صدها بار که نه؛ هزار بار این ویدیو لو رفته دیدن دارد، هرچند ناراحت کننده است.»
هر روز باید یک بار صبح در شروع کار، یک بار هم در ظهر حین کار تماشایش کنیم،
تا یادمان نرود کیها رفتند،
چه جوانانی جانشان برکف و خونشان گلگون شد برای این وطن و این آب وخاک.
و باید گریست بر وضعیت امروز؛ بر برخی نالایقانی که پا روی خون اینها گذاشتند و گذاشتهاند،
بر کسانی که در پستها و جایگاههای کوچک و بزرگ نشستهاند و در شعار
دم از خدمتگزاری میزنند
و در عمل
آن کار دیگر میکنند.
خواستم بنویسم این ویدیو حاوی صحنههای ناراحت کننده است، بردارید و به جایش از دلخوشی و صلح و صفا، از آینده، از امید، از ویلا، از ماشین، از دلار، یورو، از پس انداز، از چیزهای لوکس، سفر، ماموریت و چیزهای خوب اینچنینی بگذارید،
ولی نتوانستم بنویسم، نمیتوانستم و نباید هم بنویسم وقتی هر روز در خبرها و فضاهای مجازی و غیر مجازی اینهمه پروندههای مختلف را میبینیم و دلمان به درد میآید.
این دست و این قلم وقتی اینها را میبیند چگونه میتواند از امید بنویسد، چگونه میتواند از گذشته ننویسد. از گذشته پرافتخار جوانانش ننویسد، همانانی که برای رفتن روی مین و باز کردن خط برای رزمندگان سر از پا نمیشناختند و حالا جای انها کسانی نشستهاند که برای رسیدن به یورو و لواسان و اروپا سر از پا نمیشناسند!!!
بله. میگویند خسته شدیم، دیگر بس است، دیگر از جنگ و از خون و از گذشته و از مرارتهایش ننویسید.
میگویند سالها از زمان جنگ گذشته و با این نوشتنها و نشان دادنها داغها را تازه نکنید. ولی:
چون فراموشکار هستیم، چون نمیدانیم یا نمیخواهیم بدانیم برای آنچه امروز داریم چه رنجها کشیده شده، چه خونها ریخته شده، چه خون دلها خورده شده، چه گنجها و سرمایههای انسانی را از دست دادهایم،
پس باید از آنها هم بنویسیم تا ایثار و از خودگذشتگی و رشادتها و مرام و سُلک و سلوکشان و وصیتنامههایشان آویزه گوشمان، نقشه کارمان و چراغ راه آیندهمان باشد.
شهدای غواص،
شهدای کربلای پنج،
شهدای شلمچه و طلاییه،
مدافعان حرم،
شهدای خان تومان؛
ریف شرقی،
ابوکمال،
فرودگاه بغداد...
ما را ببخشید ما خیلی فراموشکار و بعضاً ناسپاس هستیم، خیلی…»
بیشکک
۲۴/۰۹/۹۹