به گزارش خبرگزاری مهر، بزرگداشت سالگرد آیتالله سیدهادی خسروشاهی، روز گذشته ۲۳ اسفندماه با حضور اساتید و فضلای حوزه و جمعی از اساتید دانشگاه در خبرگزاری ایکنا به صورت وبیناری برگزار شد.
صباح زنگنه، کارشناس مسائل سیاسی در این مراسم به ایراد سخنرانی پرداخت که در ادامه متن سخنان وی را میخوانید:
در سالگرد ارتحال آیتالله سیدهادی خسروشاهی دقایقی از دیدارها و همکاریهایی که داشتیم را عرض میکنم. فقدان این شخصیت بزرگ و اثرگذار بسیار تأثربرانگیز است؛ شخصی که با قلم، قدم، اندیشه و ارتباطاتی که برقرار میکرد به تعدادی از اهداف مهم زندگی خود شکل میداد. اگر بخواهیم به شکل خلاصه بگوییم آن استاد چه اهدافی را دنبال میکرد، باید مهمترین هدف وی را تقویت بیداری اسلامی و بیداری مشرقزمین و دومین هدف ایشان را تلاش برای وحدت جهان اسلام برشمرد. سومین هدف نیز آزادی فلسطین به اشکال ممکن بود و تمام هدف خود در طول زندگی را در همین مسیر قرار داد.
میتوان گفت مرحوم خسروشاهی به تبعیت از سیدجمال الدین اسدآبادی، زندگی خود را در همان مسیر یعنی مبارزه با تفکرات منحرف، خرافات، دعوت به نهضت و بیداری و دعوت به وحدت مسلمانان قرار داده بود و در همان مسیر نیز حرکت کرد. در مجله مکتب اسلام که از دوران قبل از پیروزی انقلاب در قم منتشر میشد، قلم میزد و با مقالات بسیار مهم و ارزشمند به مسائل روز میپرداخت. سالیان سال نیز زحمت نشریه «بعثت» را بر دوش کشید و سعی کرد متوقف نشود.
با ترجمه کتابهای مهم و معروف همانند «الامام علی صوت العدالة الانسانیه» اثر جرج جرداق توانست اندیشههای این نویسنده مهم لبنانی و مسیحی را به خوانندگان ایرانی منتقل کند و عملاً این کتاب به شکل یک مجموعه دایرةالمعارفی درآمد. با راهاندازی مؤسسه العالم در لندن و جذب نیروهای مخلص و خوش فکر از کشورهای مختلف از جمله مسلمانان انگلیس، بحرین، ایران، لبنان، عراق و … این مؤسسه را برای سالیان سال اداره و خود کارهای اداری آن را پیگیری کرد. یکی از مهمترین نشریات سیاسی و اقتصادی و فرهنگی نیز به شکل شیک و معتبر منتشر کرد و نویسندگان خوب و صاحب اندیشه به این نشریه جذب شدند.
از دیگر فعالیتهای وی میتوان به راهاندازی مؤسسه شروق در ایران اشاره کرد که خواهرخوانده مؤسسه شروق در قاهره است که در آنجا با زحمات نویسنده معروف مصری یعنی فهمی هویدی راهاندازی شده بود. در این نشریه مدیران اجرایی و نویسندگان بزرگی جذب شدند و فعالیتهای گستردهای در معرفی مسائل روز و اسلامی با دیدگاهی میانهرو و به دور از افراط و تفریط انجام دادند.
دو شخصیت تاریخی در جهان اسلام، ذهن و اندیشه زنده یاد خسروشاهی را تحت تأثیر قرار داده بودند که یکی علامه اقبال لاهوری و دیگری سیدجمال الدین اسدآبادی بودند. علامه لاهوری دائماً به دنبال احیای تفکر اسلامی و آمادهسازی ذهن اندیشمندان و نخبگان جهان اسلام بود تا به مسائل مهم جهان اسلام بپردازند و مشخص شود چه چالشهایی در مقابل مسلمین وجود دارد لذا به عنوان افتخار مشرق زمین شناخته میشود. کتابهای وی در زمینه احیاگری اسلام بسیار کتابهای عمیق و ارزندهای هستند و البته ممکن است نسبت به برخی از جهتگیریهای وی همراه و همفکر نباشیم اما یکی از افراد مؤثر در جریانات چند دهه قبل جهان اسلام محسوب میشود.
زنده یاد خسروشاهی مجموعه آثار سیدجمال اسدآبادی را نیز به ایران آوردند و تجدید چاپ کرده و روی آن کار علمی انجام دادند لذا اکنون مجموعهای ارزشمند از آثار سیدجمال در دسترس علاقهمندان است. از شخصیتهایی که مرحوم خسروشاهی با آنها کار کرد میتوان یک فهرست چند هزار نفره را فراهم کرد. شیخ طنطاوی، شیخ الازهر و از بزرگان مصر بود که با ایشان نشستها و برخاستهای بسیاری داشتند. با شیخ احمد طیب، رئیس الازهر فعلی نیز مراودات مهم و مؤثری در راستای تقریب در جهان اسلام داشتند.
با شیخ یوسف قرضاوی نیز علیرغم اینکه اختلافاتی داشتند اما با ایشان نیز در مراوده بودند. با شیخ محمد محمود الصواف نیز که از علمای بزرگ عراق و رئیس جماعت اخوان المسلمین این کشور بودند ارتباطات و همکاریهای فکری نزدیکی داشتند. همچنین با شیخ راشد الغنوشی که در تونس شخصیت برجستهای هستند در ارتباط بودند و در واقع ایشان از دوستان بسیار نزدیک مرحوم خسروشاهی بودند. با علمای دیگری در هند، آذربایجان، پاکستان، اروپا، چین، هند، روسیه و اندونزی ارتباطات نزدیک داشتند.
علاقهمندی مرحوم خسروشاهی به کار تشکیلاتی و منسجم بود و این علاقهمندی در چندین صحنه تجلی پیدا کرده است که از جمله آنها همکاری با جماعت اخوان المسلمین بود چراکه آن را نیرویی گسترده و مؤثر میدانستند. یکی از علایق ایشان ارتباط با جماعت فداییان اسلام بود که درصدد احیای اسلام بودند. مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی نیز حرکتی تشکیلاتی و منسجم بود که علمای جهان اسلام در این مجمع حضور دارند. زنده یاد خسروشاهی در همه جلسات مجمع بدون استثنا حاضر میشدند چراکه به کار منسجم و تشکیلاتی علاقه داشتند.
حضور ایشان در واتیکان نشان دهنده صحنهای دیگر از فعالیتهای مرحوم خسروشاهی است. این حضور کمک بزرگی کرد که کتابهای زیادی از متون اصلی شیعه از جمله صحیفه سجادیه یا نهجالبلاغه ترجمه شده و بین مسیحیان توزیع شود؛ بنابراین هم در واتیکان و هم در مصر، کار اجرایی و سیاسی انجام میدادند و در واقع نماینده کشورمان در این کشورها بودند. ایشان اگر این موقعیت را پذیرفتند صرفاً برای این بود که بین جریانهای فکری و سیاسی دو کشور مهم ایران و مصر در منطقه نزدیکی ایجاد کنند.
اگر بخواهم به برخی از صفاتی که بنده در شخصیت زنده یاد خسروشاهی لمس کرده بودم اشاره کنم اولین مورد تواضع است. ایشان نزد علمای بزرگی تلمذ کرده و حوزههای زیادی را دیده بودند و چندین زبان را به خوبی مسلط بودند. شخصیتی با این جامعیت و آشنایی با مبانی فقه و اصول و فلسفه که با علامه طباطبایی و شهید مطهری نیز نزدیک بود، در بسیاری از جلسات درس اصول فلسفه و روش رئالیسم حضور داشته و مباحث مطرح شده را چاپ کردند؛ در واقع ایشان با وجود جایگاه بالای علمی در این جلسات حضور پیدا میکردند.
یکبار که در رم خدمت ایشان رسیده بودیم، حقیقتاً همانند یک نیروی جوان، هم کارهای فکری، هم ملاقاتها و هم تنظیم دیدارهای هیئتهای اعزامی از ایران را انجام میدادند و این حکایت از تواضع ایشان داشت. ویژگی دیگر جدیت در کار بود. مرحوم خسروشاهی کار را دنبال میکرد و تا انجام نمیشد رهایش نمیکرد. ویژگی دیگر اینکه آرشیو کامل داشتند و شاید بتوان گفت به اندازه مرکز اسناد کتابخانه ملی دارای اسناد از دستههای ریز و کوچک، تا تألیفات و مصاحبهها و … بودند و بسیار هم دقیق آنها را طبقهبندی میکردند و خود بنده در بسیاری از مواردی که نیازی به مدرکی داشتم از ایشان میگرفتم و تأکید هم داشتند حتماً مسترد شود تا آرشیو ایشان ناقص نماند.
نکته دیگری که باید اشاره کنم کرامت، مهمان دوستی و مهمانپذیری زندهیاد خسروشاهی بود. ایشان بسیار علاقهمند بودند که حتماً به دوستان خود مهمانی دهند و رفت و آمدها را محکمتر کنند. نکته دیگر لطافت طبع، حضور ذهن و نکتهسنجی مرحوم خسروشاهی است. ایشان با دوستان خود از بزرگ تا کوچک ملاطفت بسیار زیادی داشتند.
آیت الله احمد مبلغی عضو مجلس خبرگان رهبری هم در این نشست طی سخنانی گفت: سالگرد ارتحال آیتالله خسروشاهی را که ارتحالی مصیبتبار، ناگهانی و تکاندهنده بود گرامی میداریم و از این بابت به همه اصحاب قلم، اندیشه و تقریب و به ویژه به خاندان آن مرحوم و رهبر معظم انقلاب تسلیت میگویم.
ایشان شخصیتی کمنظیر در حوزههای مختلف بود و از جهاتی هم ویژگیهایی داشت که مختص به او بود و او را از دیگران متمایز میکرد؛ وی در بالاترین سطح با مصلحان جهان اسلام از دیرباز ارتباطاتی داشت که برایش اندیشهساز و نگاهبخش و ایدهبخش بود و برخی را در کتابهایش منعکس کرده است.
او به دلیل اینکه با تبار این اندیشمندان مصلح جهان اسلام و هم با رصد وضعیت کنونی جهان اسلام و سیر تطور تقریب آشنایی، ارتباط و آگاهی داشت و از سیدجمال الدین گرفته و تا وضعیت کنونی جلو آمده بود به برخی ایدهها و راهحلها برای جهان اسلام مجهز بود و راهحلهایی که ارائه میکرد، گرد کهنگی و فرسودگی و مربوط به گذشتهبودن را نداشت بلکه راهحلهای بهروزی ارائه کرد و علاقه داشت که با نگاهی تبارشناسانه آنها را رصد کند.
امروزه که جهان اسلام نیازمند راهحل فراگیر، مهم و عملی برای تقریب است تا برون رفتی از وضع کنونی داشته باشد، این وظیفه همه افراد است تا جهان اسلام را به سمت امت واحده قرآنی به پیش ببرند و دستکم امت متفرقه را به امت مرحومه مورد لطف الهی و امتی که شهداء علیالناس باشد پیش ببرند و بتوانند الگو بودن را نشان دهد نه اینکه دائماً از خود تفرقه ارائه کنند. همه کسانی که چنین نگاهی دارند باید در اندیشه مصلحان تقریب با نگاه بهروزشده تمرکز کرده و این اندیشهها را از هدر رفتن و افتادن در حاشیهها دور نگه داشته و آن را بهروز مطرح کنند و به میدان بیاورند.
مرحوم آیتالله خسروشاهی متفکری بیادعا بود، او میاندیشید ولی مدعی نبود؛ نقاد دلسوز و اخلاقمدار صریحاللهجهای بود. شوخطبع ولی جدی و نویسندهای آگاه و آشنا به کتب مربوط به جهان اسلام بود. همزمان به فرهنگ کتاب و کتابخانه آشنایی داشت و به آن اهمیت میداد.
او جنس کتاب و فرهنگ کتاب و رفتن به سمت کتاب را در سلوک و نگاه خود تجلی میبخشید، کلاناندیش بود و به امور خرد و درگیرکننده و درجازننده توجهی نداشت؛ معتقد و متعهد به این بود که باید سنتهای حسنه را به عنوان نهادهای اجتماعی در جامعه مستقر کرد و مسیری را که میپیمود کاملاً پیدا بود ذیل تاسیس سنت حسنه کار میکند و هیچگاه تعامل خود را با شخصیتهای نافذ کم نمیکرد.
ایشان حتی تا اواخر هم جزء شخصیتهای پرارتباط بود بدون اینکه بخواهد درگیر حریمسازیها و حریمبافیها برای خود باشد؛ با همه ارتباط داشت و آنچه خیلی ایشان را متمایز میکند منهج او در تقریب بود زیرا به جای اینکه در فضای آسمانی و کلی سیر کند به واقعیت زمینی جهان اسلام معطوف بود و به دنبال اموری بود که شاید از چشم خیلی از افراد دور بماند. راهحلهای ایشان در مورد تقریب را باید جمعآوری کرد تا نگاه او برای بیرونرفت جهان اسلام از این تفرق موجود تبیین شود. در خاتمه یاد این شخصیت را گرامی میداریم و به خانواده آن مرحوم و به ویژه فرزند ایشان و مقام معظم رهبری و خانواده ایشان تسلیت عرض میکنم.
در ادامه عباس خامهیار رایزن فرهنگی ایران در لبنان به ارائه سخن پرداخت که در ادامه از نظر شما می گذرد:
رحلت علامه سیدهادی خسروشاهی، خبر بسیار ناگواری بود و همه فعالین عرصه بینالمللی، اعم از داخلی و خارجی در غم و اندوه فرو برد. استاد خسروشاهی پناهگاه و پشتوانه فکری تقریبی نخبگان و روشنفکران اسلامگرای جهان اسلام از دهه ۵۰ تا سالیان سال قلمداد میشد. فقدان او بر حزن و اندوه و غم ما افزود. کمتر کسی از فعالان اسلامگرا و پژوهشگران شیعه و سنی داریم که از دهه ۵۰ تاکنون وی را نشناسد و بر نقش کمبدیل ایشان در کوران بحرانهای فکری و اندیشهای دهههای گذشته صحه نگذارد.
بدون مبالغه و تردید میتوان گفت که مرحوم سیدهادی خسروشاهی از تاریخنگاران نهضتهای اسلامی و از پیشگامان فعالیتهای بینالمللی در حوزه علمیه و در تاریخ معاصر ماست. ایشان از فحول تقریب در نیمقرن اخیر، یعنی از زمان تشکیل دارالتقریب مصر بود و از معدود کسانی بود که با اندیشه شناخت و اعتدلال نقش بالایی در همگرایی نخبگان شیعه و سنی، اسلام و مسیحیت ایفاد کرد و روابط گستردهای با دولتهای عرب، دولت مصر، الجزایر، شبه قاره، ترکیه و اروپا داشت. ایشان همچنین نویسنده و مترجم کتابها و اندیشههای جنبش اخوانالمسلمین و دیگر متفکرین مسلمان دوران معاصر به فارسی بود.
استاد پیش از انقلاب در دارالتقریب قم، بخش بینالملل فعالیت میکرد و از همان زمان سفرهای مهی به خارج از کشور داشت و در مجامع فکری و همایشهای اندیشهای از جمله در الجزایر به صورت متوالی شرکت میکرد و از اندیشه ناب سخن میگفت. ایشان بعدها در عرصه دیپلماسی و در قامت نماینده کشورمان در واتیکان و قاهره نیز بر این نقش افزود.
این پژوهشگر پاکسرشت توانست عالمانه اندیشههای وحدتگرایانه رهبران و بزرگان تشیع همچون سیدجمالالدین اسدآبادی، آیتالله بروجردی، آیتالله محمدتقی قمی، امام خمینی (ره)، آیتالله خامنهای و اقبال لاهوری را بازگو و تجزیه و تحلیل کند و با امکانات و ارتباطات خود پل ارتباط مستحکمی بین رهبران فکری دینی و مذهبی شیعه و اهل سنت ایجاد کند.
ایشان در این مسیر سکون و قرار نداشت، ثابتقدم و در تلاش علمی گفتمانی و میدانی بود. شناخت دقیقش از ریشههای انحطاط جوامع انسانی، آفتهای خانمانسوز جهل و نادانی و عوامل اصلی واگرایی مسلمانان و باور عمیقش به وحدت جهان اسلام، از ایشان شخصیت جهانی ساخته و محبوبیت وی را فراتر از مرزهای جغرافیایی و مذهبی دوچندان کرده بود. نگارش دهها اثر علمی و نشر دهها مقاله و یادداشت به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی، امروزه کتابخانهها و مراکز مطالعاتی جهان اسلامی را غنی و تحقیقاتش را به مرجعی برای پژوهشگران تبدیل کرده است. افتخار آشناییام با استاد به دوره نوجوانی و اوایل دهه ۵۰ بازمیگردد که در کنار فعالیتهای تبلیغی برونمرزیاش مرکز نشر رسالت را در جوار کتابخانه آیتالله مرعشی در قم تأسیس کرد. من دانشآموزی بودم که به آن کتابخانه تردد داشتم.
مرحوم خسروشاهی دارالنشر را بالاتر از تراز معمول آن سالها ساخت که حکایت از توجه ایشان به آینده داشت. پس از پیروزی انقلاب در زمینه فعالیتهای بینالمللی آشنایی بنده با ایشان بیشتر شد و ایشان همواره حامی و مشوق نوشتههای بنده بود و کتاب ایران و اخوانالمسلمین، عوامل همگرایی و واگرایی بنده را همواره منبعی برتر برای تحقیق در روابط بین ایران و اخوانالمسلمین میدانست و به لطف ایشان مفتخر بوده و هستم.
در دوره مسئولیتهای فرهنگیام تلاش کردم از این استاد فرزانه استفاده کنم، از جمله ایشان در سلسله نشستهای کارشناسی معاونت بینالملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در جمع همکارانم به بررسی تحولات سالهای اخیر کشورهای اسلامی و عربی میپرداختند و چند ماه پیش از این، پیشنهاد تجلیل از ایشان را با خانم دکتر بروجردی، رئیس مرکز اسناد و کتابخانه ملی ایران در میان گذاشتم که بسیار مورد استقبال قرار گرفت، اما بهرغم تلاشها و پیگیریهای مستمر بنده و همکارانم از جمله آقای میرآقایی، متأسفانه موفق به جلب نظر مثبت ایشان نشدم.
ایشان موارد مشابه را نیز قبول نکردند و شاید علت این بیرغبتی استاد، خستگی، بیماری و یا رنجوری خاطرش از روزگار بود. شاید هم علاقهمندی به تحقیق و پژوهش ایشان را بس بود و به کنج کتابخانهاش در قم کشانده بود و آنجا را مکانی امن و پلی مطمئن برای گذار و آرام گرفتن در خانه ابدی میدانست و شاید هم دلیل دیگری داشت. استاد خسروشاهی در میان ما با آثار جاودانهاش باقی میماند. روحش شاد و یادش گرامی باد.
سیدمحمود خسروشاهی، فرزند مرحوم خسروشاهی در این نشست به بیان نکاتی درباره شخصیت وی پرداخت که متن سخنرانی وی از نظر میگذرد؛
در مورد مرحوم والد و خصوصیات و شخصیت ایشان بسیار گفتند، از همراهان ایشان تا همرزمان ایشان در دوران مبارزه ستمشاهی. من فقط چند نکته در مورد راه و روش و مرام و مسلک ایشان بیان میکنم. ایشان اهل تعریف و تعارف نبودند؛ یعنی از ایشان مقالهای یا سخنرانی یا برنامهای که تعریف و تملق باشد یا در آن غیر آنچه به آن اعتقاد دارند گفته باشد، نداریم. مکتوبات ایشان که بیش از ۲۲۰ اثر تألیفی، ترجمهای و تحقیقی است، گواه این است که ایشان اهل تعریف و تملق نبودند و بسیار صریح بودند و مطالب را صادقانه بیان میکردند. اصلاً مناسب نمیدیدند در کارهایشان اندکی تعارف باشد. همیشه تأکید میکردند برای بیان حقایق جایی برای احساسات نداریم و باید با صراحت واقعیتهای تاریخی و واقعیات جهان اسلام بیان شود و سعی در اصلاح امور شود.
از جمله خصوصیات ایشان جلوگیری از تحریف بود. ایشان هر جا میدیدند مسائلی چه در مورد تاریخ انقلاب، چه در مورد مسائل مربوط به انقلاب اسلامی، چه در داخل و چه در خارج دقیق نیست، وارد میدان میشدند و حتی برای نوشتههای دوخطی توییتر واکنش نشان میدادند و مقاله مینوشتند و مصاحبه میکردند و جلوی تحریف میایستادند. همیشه توصیه میکردند که برای خوشآمد این گروه و آن گروه صحبت نکنید و جز راه حقیقت راه دیگری انتخاب نکنید. به همین دلیل ایشان در مورد مسائل سیاسی و حتی گروههایی که در حوزه هستند مستقل بودند و نگاه فراجناحی داشتند.
ایشان علاوه بر اینکه معتقد به تقریب مذاهب اسلامی بودند و در این راه خیلی تلاش میکردند و از دهه ۳۰ این مسیر را شروع کردند، اما معتقد به تقریب بین جریانهای فکری و سیاسی و انقلابی هم بودند. فقط تقریب بین شیعه و اهل سنت را مدنظر نداشتند؛ تقریب درون جامعه شیعه، تقریب جریانات حوزوی، متفکرین حوزه و دانشگاه، تقریب بین جریانات سیاسی انقلابی که به مرور زمان از اهداف اصلی دور افتادند، هم مدنظر ایشان بود و در راه و مسیر ایشان دیده میشد و نگاه جامعی داشتند.
بارها در این مورد تذکر میدادند و از اختلافات سیاسیون انقلابی کشورمان ناراحت بودند. همینطور در مورد اینکه در حوزه برخی افراد و فضلا انتقاد را برنمیتافتند، گلهمند بودند و معتقد بودند، علاوه بر تقریب باید با تخریب و تکفیر هم مقابله کرد و به همین دلیل حتی با مخالفان خودشان مینشستند و نقدها را میخواندند و پاسخ میدادند. خودشان بارها تا همین اواخر شخصاً در دفتر و منزل افرادی که از منتقدان ایشان بودند حضور پیدا میکردند.
انشاءالله بتوانیم سیدهادی خسروشاهی واقعی را معرفی کنیم؛ کسی که از تعریف و تمجید خودش جلوگیری میکرد و با چاپ کتبی که نشاندهنده شخصیت او بود مخالف بود و ما را برحذر میداشت. معتقد بود اگر کاری برای رضای خدا انجام شود نیازی به تعریف و تمجید ندارد، ولی الآن ما باید تفکرات ایشان را بازنمایی کنیم و شخصیت ایشان را به عنوان یک الگوی جامع و کمنظیر بودند برای نسل جوان و حوزویان و دانشگاهیان معرفی کنیم.
ایشان با یک سری مسائل مثل رونمایی کتاب هم مخالف بودند و آن را اتلاف وقت میدانستند. همچنین با انتشار ارجنامههایی که مرسوم شده و چاپ میشود، مخالف بودند و آن را هم اتلاف وقت میدانستند؛ چراکه در این ارجنامهها کمتر به شخصیتی که عکسش روی کتاب میآید میپردازند، البته یادنامههای محققانه را میپسندید، همانطور که خودشان یادنامه امام موسی صدر را منتشر کردند.
یکی از نکات دیگر اینکه با کتابسازی بسیار مقابله میکردند و بیشتر کتب منتشر شده را در چند دهه اخیر خالی از عمق و تفکر جدید میدانستند. یکی دیگر از خصوصیات ایشان این بود که با کرامتسازی مخالفت داشتند و همیشه به وزرای فرهنگ و ارشاد اشکال میگرفتند که چرا این همه کتابهایی که پر از کرامتهای جعلی است، مجوز میگیرند. به ما هم تأکید داشتند برای من کرامتی نسازید، چراکه به اندازه کافی از این مسائل دلزدگی ایجاد شده است.
به عنوان پایان بحث بیان کنم، موقوفه آیتالله خسروشاهی، یعنی کتابخانه عمومی مرکز بررسیهای اسلامی که با هزینه شخصی ساختند به عنوان یکی از بزرگترین کارهای فرهنگی ایشان محسوب میشود. ایشان مرکز بررسیهای اسلامی را سال ۵۲ تأسیس کردند، بعد از انقلاب ثبت شد و به فعالیت خودش ادامه داد. در سال ۹۴ کتابخانه مرکز افتتاح شد و این کتابخانه برای حوزویان و دانشگاهیان در نظر گرفته شده و بیش از ۵۸ هزار جلد کتاب فهرستنویسی شده و در اختیار پژوهشگران خواهد بود.
محمدحسن زورق، استاد دانشگاه و عضو اسبق شورای عالی انقلاب فرهنگی دیگر سخنران این مراسم بود که در سخنانی گفت:
اولین سالگرد رحلت عالم ربانی آیتالله سیدهادی خسروشاهی است. غیبت و ظهور امام و امامت در تاریخ دو درخت هستند. درخت تمثیلی از فرایندهای تاریخی است که دارای ریشه، ساقه، شاخه و میوه است. ریشه درخت غیبت، غربت امام در جامعهای است که به نام اسلام تشکیل شده است. بذر غیبت امام را در تاریخ، نومسلمانان قریش بعد از فتح مکه با همکاری برخی از اصحاب پیامبر (ص) در سقیفه در جلگه تاریخ کاشتند. ساقه این درخت بعدها ستیزش حکام جور با امامت بود. همه کسانی که از آن روز تا امروز با امامت کینهتوزی میکنند جزو یاختههای ساقه درخت غیبت هستند. شاخههای این درخت شهادت پی در پی امامان اسلام تا امام حسن عسکری (ع) و یاران آنها در طول تاریخ بوده است. میوه این درخت جاهلیت جدید و سلطه سکولاریزم و امپریالیزم بر روزی کره زمین است.
اما درخت ظهور؛ ظهور نیز یک درخت در تاریخ است و ریشه این درخت تمام مدافعان امامت در طول تاریخ هستند. طلایهدارانی که کوشیدند امامت را از غربت خارج سازند و مسلمانان را به خودآگاهی و خداآگاهی برساندد و از آنان یک بافت زنده و پویا به وجود آوردند و کوشیدند به بازآفرینی امت پیامبر اکرم (ص) بکوشند. اینها ریشههای درخت ظهور و طلایهداران قیام قائم آل محمد هستند. ساقه درخت ظهور، نهضتهای حقطلبانهای هستند که امروز در ظرف جغرافیایی تمدن اسلامی به وجود آمدند؛ آن هم با رهبرانی نظیر امام خمینی، مقام معظم رهبری و در مراحل بعد سیدحسن نصرالله در لبنان، سیدعبدالملک حوثی در یمن و شیخ زکزاکی در نیجریه و کسان دیگری از این قبیل و قبیله.
شاخههای درخت ظهور همه حرکتهای بیداریبخش و آزادیخواهی هستند که در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای شناخت و احیای اسلام ناب محمدی شکل گرفتهاند. میوه درخت ظهور قیام قائم آل محمد و ایجاد جامعه جهانی تراز قرآن خواهد بود. یعنی دنیای بیفقیر، زمین بیکویر و جهان بیاسیر.
حضرت آیتالله خسروشاهی از ریشههای ساقهساز درخت ظهور در عصر ما بودند و هستند. آیتالله سیدهادی خسروشاهی از طلایهدارن ظهور هستند و تمام کوششهایی که نمودهاند در جهت بازآفرینی واقعیت امت پیامبر اکرم (ص) و زمینهسازی برای ظهور قائم آل محمد بوده است و برای به ثمر نشستن این درخت، مجاهدت میکرد.
او اگر در راه تقریب قدم زد و برای معرفی اسلام ناب محمدی و پیشگامان بیداری اسلامی قلم زد و اگر کتاب نوشت و اگر در مجلات معتبر اسلامی نظیر مکتب اسلام مقاله نوشت، اگر انتشارات رسالت را در پیش از انقلاب اسلامی در قم پایهگذاری کرد و با اخوان المسلمین ارتباط برقرار کرد، اگر به دارالتقریب اسلامی مراجعه داشت و اگر با علمای اهل جماعت مکاتبه داشت و اگر با اخوان الملسمین مرابطه داشت، تمام این تلاشها برای احیای امت پیامبر (ص) و تقویت درخت امامت در تاریخ بود. او میکوشید امامت را از غربت درآورد و اسلام ناب محمدی را به جامعه و مخصوصاً به نسل جوان معرفی کند.
من از سال ۱۳۵۵ یعنی ۴۵ سال پیش استاد خسروشاهی را میشناختم و به ایشان ارادت داشتم و دارم. اولین کتاب من در آن سال به لطف ایشان منتشر شد. بارها در طول این سالها ایشان را زیارت کردم مخصوصاً در سالهای اخیر در دفتر نشر فرهنگ اسلامی در جلسات هیئت علمی که داشتیم و از ایشان دعوت میکردیم با کمال روی باز و شادمانی میپذیرفتند و با بزرگواری ما را مورد محبت خود قرار میدادند. ما از نخل بلند اخلاص و ایمان ایشان شهد شیرین فضیلت و تقوا را چشیدهایم.
کرونا اساتید و عزیزان و دوستان گرانقدری را از ما گرفت که در رأس همه آنها حضرت آیتالله سیدهادی خسروشاهی بودند. از دیگر دوستان اگر بخواهم یاد کنم، باید از جناب مهندس حسین شیخ الاسلام نام ببرم که او نیز از طلایهداران ظهور بود. آقای دکتر میرمحمدی نیز که با ایشان انس زیادی داشتیم، از جمله این افراد بود و یاد همه اینها گرامی و راهشان پر رهرو باد.
پیامبر اسلام (ص) درخت ظهور را با امامت خود در مدینه در تاریخ کاشتند و درخت غیبت را ابوسفیان با ایجاد حزب مخفی و سکولار اموی در تاریخ به وجود آورد. میوه درخت سفیانی و درخت غیبت جاهلیت جدید بود و هست و میوه درخت ظهور و درخت امامت و درخت امت رسول الله (ص) ظهور قائم آل محمد است. هر کسی باید ببیند زیر سایه چه درختی نشسته است و آرزومند چیدن چه میوهای از کدامین درخت است.