تعدیل مذاهب و جلوگیری از تعصب ، خوی تساهل و مدارا ، فروتنی و تهذیب نفس و حتی احترام به حقوق اجتماعی از جمله مصادیق ادب عرفانی است که این روزها به احیای آن نیازمندیم.

دکتر محمدرضا خالصی استاد ادبیات در گفتگو با خبرنگار مهر ضمن بیان این مطلب افزود: ادب عرفانی ما بی شک یکی از نشانه های نبوغ و عظمت فکر و اندیشه ایرانیان محسوب می شود و می توان آن را گنجینه ای نامید که امروز بیش از هر زمان دیگری به تمسک جستن به آن نیازمندیم. اگر به صورت مختصر بخواهیم به آموزه های عرفانی ایرانی – اسلامی ، فهرست وار اشاره کنیم نخستین آموزه ادب عرفانی برای ما تعدیل مذاهب و جلوگیری از تعصب است.

وی تصریح کرد: نیکلسون معتقد بود همه مسلمانانی که با سایر مذاهب بر مدارا و تسامح زیسته اند عارفان بوده اند. شعار مشهور عارفان این بود که به عدد هر ذره موجودات راهی است به حق. دومین موردی که می توان به آن اشاره کرد مقوله ارج نهادن و احترام به انسانیت و ذات انسان است. عرفا معتقد بودند دین الهی آمده تا انسان را خوشخوتر و نرم تر گرداند: من آن را آدمی دانم که دارد سیرت نیکو/ مرا چه مصلحت با آنکه این گبر است و آن ترسا.

این محقق و مدرس ادبی ادامه داد: ابن سینا در "الاشارات و التنبیهات" بیان می کند: عارف همیشه شاد و گشاده روست؛ فروتن است و شادمان و خرم، چون در همه چیز خدا را می بیند. و باز می گوید: عارف گمان بد بر مردم نمی برد. کنجکاو نیست و اگر ناپسندی ببیند خشم او را از جای نمی برد.

خالصی سومین نکته حائز اهمیت در آموزه های ادب عرفانی را تعلیم وارستگی و آزادگی دانست و افزود: حافظ معتقد است: غلام همت آنم که زیر چرخ کبود / زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است. چهارمین سرفصلی را که می توان استنباط کرد تعلیم صفا و بی ریایی است و پنجمین اصل نیز که در گنجینه نوشته های عرفانی همواره مورد توجه بوده، دعوت به محترم شمردن حقوق اجتماعی مردم است. نامه مشهور امام محمد غزالی به سلطان سنجر را حتما شنیده یا خوانده اید که به سلطان مستبد می نویسد: بر مردمان طوس رحمتی کن که ظلم بسیار کشیده اند و بعد او را سفارش می کند که امروز به حدی رسیده است که عدل یک ساعت برابر عبادت صد سال است. همچنین ابوسعید ابوالخیر می گفت: هر چه خلق را نشاید خدای را نشاید.

این پژوهشگر و استاد ادبیات اضافه کرد: ششمین مولفه ای که بسیار مورد توجه بوده مبارزه با دنیاگرایی است که نیاز به توضیح عمیقی ندارد. اما هفتمین و به عبارتی آخرین آموزه ادبیات عرفانی برای بشر تعلیم عشق و محبت است. محی الدین ابن عربی می گفت : اذا دان لک الخلق / فقد دان لک الحق. "چون آفریدگان به تو نزدیک شوند در واقع خدا به تو نزدیک شده است".

وی در پایان به کلامی از حافظ اشاره کرد و گفت: جفا نه شیوه دین پروری بود حاشا / همه کرامت و لطف است شرع یزدانی. سعدی نیز فرموده است: مسلم کسی را بود روزه داشت / که درمانده ای را دهد نان چاشت / وگرنه چه حاجت که زحمت بری / ز خود بازگیری و هم خود خوری؟