خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - وحید پورتجریشی: شاید سیاست بازگشت ایالات متحده به آغوش هم پیمانان سنتی خود به ویژه در اروپا، مهمترین بخش از سیاست خارجی دولت بایدن در دوران خروج واشنگتن از انزوا باشد. البته طرح این موضوع به آن معنا نیست که تمام تمرکز واشنگتن در دوران بایدن، معطوف به متحدین اروپایی خود است. بلکه مناطق دیگری همچون شرق و جنوب شرق آسیا نیز برای دولت وی از اهمیت ویژهای برخوردار هستند.
از جمله اقدامات مؤثر بایدن برای آغاز فصلی نو در همکاری با متحدین اروپایی آمریکا، تصمیم وی برای حمایت حداکثری و تقویت ناتو است؛ اقدامی که «دونالد ترامپ» نه تنها در دوران زمامداری خود مخالف آن بود، بلکه تا حد توان واشنگتن را از پیمانهای بین المللی و آنچه وی هزینههای گزاف ناشی از عضویت آمریکا در این پیمانها یا سازمانها میدانست، دور کرد.
احتمالاً سخنان رئیس جمهور آمریکا در کنفرانس امنیتی مونیخ ۲۰۲۱، مهمترین مهر تأیید بر تصمیم وی برای حمایت حداکثری از ناتو تلقی گردد. بایدن در آغاز سخنرانی خود با اشاره به وعده خود مبنی بر بازگرداندن آمریکا به عرصه جهانی، گفت: «در آغاز کارم این پیام روشن را اعلام کردم که آمریکا بازگشته است. آمریکا به ائتلاف فراسوی آتلانتیک بازگشته است. این یک ائتلاف بنیادی قدرتمند بر پایه رفاه و امنیت مشترک است و سنگ بنای همکاری آمریکا و اروپا در مبارزه با چالشهای قرن بیست و یکم بشمار میرود».
وی همچنین در ادامه سخنرانی خود با تأکید بر تعهد ایالات متحده به ائتلاف نظامی ناتو گفت که وی مشتاقانه چشم به راه پیشبرد توان نظامی و دفاعی مشترک این ائتلاف است.
رئیس جمهور آمریکا با اشاره به اصل پنجم ناتو که بیان میدارد «حمله به هریک از اعضای این ائتلاف، به مثابه حمله به تمامی اعضای است»، آن را عهد و میثاقی تزلزل ناپذیر خواند و یادآور شد که در پی حمله یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ هم پیمانان اروپایی برای جنگ با القاعده در افغانستان به ایالات متحده پیوستند.
در مجموع محورهای پنجگانه تمرکز مشترک میان اروپا و ایالات متحده عبارتند از: ناتو، چین، پاندمی کرونا، مساله تغییرات آب و هوایی، فناوری و تجارت. اما به نظر میرسد موضوع ششمی را نیز باید به این پنج اصل اضافه کرد و آن هم مساله منطقه «غرب بالکان» و کشورهای این منطقه است که اکنون بیش از هر زمان دیگری برای آمریکا اهمیت دارند.
غرب بالکان، پاشنه آشیل ناتو در برابر روسیه
کشورهای عضو منطقه غرب دریای بالکان عبارتند از: مقدونیه شمالی، مونته نگرو، آلبانی، صربستان، کوزوو و بوسنی و هرزگوین. از این تعداد، کشورهای آلبانی، مقدونیه شمالی، مونته نگرو و صربستان در حال تبدیل شدن به عضوی از اتحادیه اروپا بوده و دو کشور کوزوو و بوسنی و هرزگوین نیز به عنوان گزینههای بالقوه عضویت در این اتحادیه هستند.
در نگاه اول، آنچه مبرهن است، اقتصاد ضعیف این کشورها بوده که بنابر سیاستهای اتحادیه اروپا، اعطای عضویت در این اتحادیه به این کشورها تا حد زیادی مشکوک به نظر میرسد. اما مطالعات اتحادیه اروپا بر روی عضویت این کشورها از سال ۲۰۰۳ آغاز شده و اما طی سالهای گذشته، هنوز عضویت قطعی به آنها اعطا نشده است. از سوی دیگر، عضویت این کشورها در ناتو از اولویتهای این پیمان نظامی بوده و دلیل آن نیز این مساله مهم است که با نگاهی به نقشه ناتو، کشورهای یاد شده دقیقاً در قلب نقشه مذکور بوده که البته برخی از آنها در این پیمان نیز عضویت ندارند. لذا اهمیت عضویت آنها در ناتو به لحاظ ایجاد پیوستگی در نقشه اعضا و از بین رفتن گسستگی در میان اعضا بسیار حائز اهمیت است.
اما مساله مهمتر اینکه، با حضور نظامی روسیه در سوریه و دسترسی به دریای مدیترانه از طریق بنادر طرطوس و لاذقیه این کشور و همچنین استقرار ناوهای نظامی مسکو در این بنادر، خطر بالقوه حضور روسیه به عنوان رقیب اصلی نظامی – سیاسی ناتو در این کشورها وجود دارد و این به معنای حضور نظامی روسیه در قلب ناتو و ایجاد مخاطره جدی برای تمامی اعضای این پیمان نظامی است. به همین دلیل نیز عضویت هر چه سریعتر این کشورها در ناتو از مهمترین بخشهای همکاری میان واشنگتن و بروکسل است.
گروکشی سیاسی اروپا در غرب بالکان
ذکر این نکته ضروری است که از مجموع کشورهای یاد شده در منطقه غرب بالکان، سه کشور کوزوو، بوسنی و هرزگووین و صربستان عضو ناتو نیستند. در حقیقت همانطور که گفته شد، این سه کشور تنها نقاط از هم گسیختگی ناتو در منطقه غرب دریای بالکان و قلب این پیمان امنیتی هستند. نکته دیگر حائز اهمیت در اینجا، ساحلی بودن کشور بوسنی و هرزگووین است که سادهترین راه ممکن برای روسیه جهت ورود به قاره سبز را فراهم میسازد. از آنجا که اقتصاد این کشور مانند دیگر کشورهای منطقه بالکان چنگی به دل نزده و از سوی دیگر نیز قدرت نظامی آنچنان چشمگیری نیز ندارد، در صورت غفلت آمریکا و دیگر اعضای ناتو و همچنین ادامه دار شدن روابط خصمانه بلوک غرب با روسیه، احتمال حضور نظامی روسیه در این کشور وجود دارد، حال از جنس حضور نظامی به سبک شبه جزیره کریمه باشد یا از جنس بندر طرطوس سوریه.
لذا به نظر میرسد اتحادیه اروپا و آمریکا اهمیت کشورهای غرب بالکان را به خوبی درک کرده و آنها را به عنوان نامزد عضویت در این اتحادیه مطرح کردهاند. اما قدر مسلم اینکه عضویت در اتحادیه اروپا برای کشورهای مذکور، پیوندی نا گسستنی با عضویت آنها در ناتو خورده است. به این معنی که عضویت در اتحادیه اروپا که میتواند اقتصاد این کشورها را به شکل چشمگیری زیر و رو کند، در گرو عضویت آنها در ناتو و ایجاد پیوستگی در مرزهای اتحادیه اروپا است.
اقتصاد ضعیف غرب بالکان و تلاش برای عضویت در اتحادیه اروپا
البته نباید نگاهی تک سویه به مساله عضویت کشورهای غرب دریای بالکان در اتحادیه اروپا داشته و فکر کنیم که عضویت آنها در این اتحادیه تنها موضوعی حیاتی برای اتحادیه اروپا و آمریکا است.
زیر ساختهای بسیار ضعیف صنعتی در کشورهای غرب بالکان، اقتصاد مصرف گرا و عدم عضویت در اتحادیه اروپا که دستکم میتوانست آنها را به عنوان کشورهای ترانزیتی این اتحادیه مانند لهستان و یا محل استقرار دلالان بزرگ مالی این اتحادیه مانند مالتا و قبرس جنوبی تبدیل سازد، منجر به کاهش هر روزه کیفیت زندگی در این کشورها شده است. حدود ۱۰ سال پیش، درآمد سرانه در این کشورها، حدود ۱۵ درصد درآمد سرانه شهروندان اتحادیه اروپا بود. اما امروز همین میزان به ۱۴ درصد کاهش یافته است. نسخههای دولتها برای برون رفت از فشار اقتصادی در این کشورها نیز تاکنون بی نتیجه بوده و اختلاف سطح زندگی مردم این کشورها با همسایگان عضو خود در اتحادیه اروپا را هر روز بیشتر میکند. لذا به نظر میرسد تلاش کشورهای غرب بالکان برای عضویت در اتحادیه اروپا، خواست دو طرف بوده و این عضویت بنا به دلایل مذکور، برای هر دو طرف به یکسان اهمیت دارد.