«موریتانیایی» زندگی‌نامه شخصیت محوری خود را به خوبی پرداخت می‌کند و در عین حال تاریخ می‌گوید؛ همان کاری که یک مستند انجام می‌دهد، تاریخی که امتدادش تا به امروز نیز ادامه می‌یابد.

خبرگزاری مهر - گروه هنر- سیدسعید هاشم‌زاده: مک دانلد حالا سه دهه است که به صورت حرفه‌ای فیلم می‌سازد. از مستندهای برنده اسکار تا درام‌های معمایی و زندگی نامه‌ای. «موریتانیایی» شاید اسمی گمراه کننده باشد اما حتماً ارزش دیدن را دارد.

زیرا تداوم پیچیدگی‌های ساختاری مک دانلد است که زندگی‌نامه شخصیت محوری خود را به خوبی پرداخت می‌کند و در عین حال تاریخ می‌گوید. همان کاری که یک مستند انجام می‌دهد. تاریخی که امتدادش تا به امروز نیز ادامه می‌یابد. تاریخ آمریکا و گوانتانامو، یازده سپتامبر و القاعده و نیز تاریخ عدالت.

فیلم از تمامی این مناظر قابل بحث و مهم است؛ حداقل جزو مهم‌ترین‌های امسال.

تحلیل و نقد

مک دانلد در «موریتانیایی» یک سه ضلعی در درام اثر می‌سازد. متهم، وکیل و دادستان؛ و سپس ماجرا را به جریان در می‌آورد. ما در مقام یک ناظر در میان این سه ضلع درام در رفت و آمد قرار می‌گیریم.

این سه نیز هر کدام وظایفی بر عهده دارند. متهم باید خود را برهاند، دادستان و وکیل نیز باید وظیفه قانونی خود را انجام دهند. اما این یک پرونده جنایی شهری نیست بلکه مربوط به یک ترور تاریخی است. تروری عظیم در نیویورک. بنابر این پرونده ابعاد کشوری و جهانی می‌یابد. همانطور که جغرافیای اثر نیز در سه کشور پرسه می‌زند. به گذشته و حال رفت و بر گشت می‌کند و مک دانلد به خوبی می‌داند که باید ابعاد قابل اعتنایی از اطلاعات را بدون پیش فرض در برابر مخاطب قرار دهد.

دانلد به هیچ وجه اطلاعات در برابر واقعه یازده سپتامبر را در ذهن مخاطب به عنوان اطلاعات دانسته در نظر نمی‌گیرد. او همه چیز را کامل باز و بررسی می‌کند. اطلاعات را در فواصل مختلف اثر درباره «محمدو صلاحی» در اختیار قرار می‌دهد و حقیقت درباره او را در یک سوم پایانی اثر جاگذاری و ارائه می‌کند و فضایی برای تغییر و تحول شخصیت‌های وکیل و دادستان را می‌دهد.

فیلم با پرداختی دقیق در درام، اما طولانی است و کارگردانی چند دست و چند وجهی دارد. فیلم گاه همچون آثار درجه دوم آمریکایی می‌خواهد خودنمایی بصری و بدون لزوم با حرکات دوربین کند و در بخش‌های گوناگون نیز همچون ملودرامی خانوادگی فضاسازی می‌کند. به هرحال فضاسازی چند دست مک دانلد یکی از جلوه‌هایی ست که فیلم را از انسجام بصری دور می‌کند. طولانی بودن اثر نیز همانطور که گفته شد در اثر پرداخت و آشنایی با سه شخصیت و نیز اطلاعات کاملی است که فیلم می‌خواهد بیان کند.

جنبه‌های سیاسی اثر نیز البته نباید فراموش شوند. جدا از مسئله عدالت و برقراری عدالت خواهی در آمریکا و اینکه هر زندانی حق دارد تا مشاوره‌ای داشته باشد و یک زن می‌تواند وکیل یک زندانی گوانتانامویی باشد، نباید از یازده سپتامبر و اشاره به بوش و اوباما گذر کرد.

دو سکانس مهم با یک کادر در دو زمان گوناگون اما در مکان راهروهای دادگاه‌های فدرال آمریکا. سکانس نخست عکس بوش و رامزفلد را بر دیوار نشان می‌دهد و سکانس دوم با گذر زمان، عکس اوباما و معاونش بایدن را؛ و مهم این است که با تغییر ریاست جمهوری و زمان هیچ اتفاقی نیفتاده است. زندانی در زندان است و گوانتانامو بر پاست.

در این میان پایان فیلم نیز اشاره ایست به علاقه مک دانلد به مستند. تصویر رهایی بخش و مستند از سوژه اصلی که امید را زنده می‌کند.

بهترین سکانس

بی شک سکانس دادگاه و ارتباط مستقیم دادگاهی در آمریکا با گوانتانامو می‌تواند بهترین سکانس اثر باشد. جایی که محمدو صلاحی باورش نمی‌شود که در ارتباطی مستقیم باجایی خارج از زندان مخوفش است. میزانسنی درست. سخنرانی درخشان و زمانی اندازه.

چرا خوب… چرا بد...

موریتانیایی بی اشکال نیست، خارق‌العاده هم نیست اما فیلم استانداردی است که برای مخاطبش احترام قائل است. تلاش‌هایی که در فیلم برای پرداخت به تاریخ و عدالت خواهی شده است تأثیرگذار و ارزنده است و مهم‌تر اینکه آمریکا در این فیلم همچنان خودش را نقد می‌کند. نقد یکی از اساسی‌ترین بن مایه‌های پیشرفت است و چه چیزی بهتر از فراگیری یک نقد درست. چقدر خوب که نقد را بیاموزیم.