خبرگزاری مهر- گروه هنر- سید سعید هاشمزاده: تام مور، اگر نگوییم بهترین انیماتور حال حاضر اروپاست، بی شک یکی از بهترین آنهاست. «راز کلز» و «ترانه دریا» هر دو اعتباری بزرگ برای تام مور به دست آوردند و یک انیماتور صاحب سبک را به دنیای انیمیشن معرفی کردند.
زیبایی شناسی و گرافیک خاص تام مور همچون تکنیکهای یک مولف حالا در «گرگ بانان» قوام یافته و آخرین اثر تام مور که به همراه راس استوارت ساخته است، امتداد همان نگاه موضوعی تام راس در نقد جامعه بسته با نگاهی به دورانهای تاریخی، به ویژه قرون وسطی و رنسانس است.
تحلیل و نقد
اگر پیکسار از جهان واقعی، یک فانتزی میسازد، تام مور اما یک جهان رازآلود و کاملاً فانتزی را با تکیه بر قوانین خودش شکل میدهد. گرافیک تام مور نیز وابسته به جهانی است که میسازد و در دل تاریخ هنر اهمیتی تاریخی دارد؛ هم پرسپکتیوش و هم نگاه و دیدی که بر داستان حاکم است.
همین ویژگی است که میتواند «گرگ بانان» را از دیگر انیمیشنهای امسال جدا کند. زیبایی شناسی منحصر به فرد؛ از طراحی کاراکتر تا ترکیب بندیهای نقاشانه و ارائه پرسپکتیو و طراحیهای فاقد پرسپکتیو در بک گراند. همه اینهاست که اثر تام مور را ارزنده و حائز اهمیت میکند.
تام مور اما از حیث موضوع و داستان نیز نگاهی به مثابه یک مولف دارد. مولفی که «آزادی» تم اصلیاش است، همان تم بخصوص یک فانتزی در مسئله ژانر، اما فقط این نیست. داستانهای افسانهوار تام مور در فضایی رازآلود و گمشده در تاریخ میگذرد، مکانهایی که هم میتوان و هم نمیتوان آن را در تاریخ یافت، اما با این حال مربوط به گذشته مفروض میشود.
شخصیتهای تام مور در میان جهل و سنت و نیز فهم و تجدد خواهی قرار میگیرند. این فهم و تجدد میتواند یک ادراک باشد یا یک مقابله، همانطور که مث کاراکتر اصلی «گرگ بانان» در مییابد که خودش یک «انسان-گرگ» است و دیگران از فهم این دوگانه در زندگیاش عاجزند.
مث در واقع همان نگاه افسانهای / استعاری است که امتداد نگاه تام مور به دوران معاصر را میرساند. نخست مسئلهای است که تام مور درباره طبیعت به ما یادآوری میکند، یادآوری نابودی طبیعت و دوری انسان از آن. و سپس و در وهله دوم وجه حیوانی انسان است که بر پایه روانشناسی هر انسان وجه حیوانی مشخص دارد و گرگ در نسبت با زن اسیر در سنت، یعنی مث موضوعی قابل بحث است که او را به رهایی و آزادی دعوت میکند.
بهترین سکانس
سکانسی که مث تبدیل به گرگ میشود و به پیش رابین میرود و با ویژگیهای گرگ خود آشنا میشود، بهترین سکانس فیلم است. گرافیک اثر از دید مث تغییر میکند و موضوع بویایی و لامسه تاثیری به سزا در رنگپردازی و صحنهپردازی میگذارند.
این سکانس حتی شاید یکی از بهترین سکانسهای سینمای جهان در سالی که گذشت باشد.
چرا خوب… چرا بد…
خوب است؛ چون تام مور مولف است و منحصر به فرد، به دلایلی که آن را در طور بالا برشمردیم. خوب و البته نادیده گرفته شده، در برابر روح پیکسار که سلطهاش در جهان تجاری شده انیمیشن بیش از پیش مشخص است، این اثر یک انیمیشن داستانگو با فضاسازی بیهمتاست.