تیتراژ ابتدایی سریال «یوسف پیامبر(ع)» به کارگردانی مرحوم فرج‌الله سلحشور و آهنگسازی پیمان یزدانیان یکی از معدود آثار ماندگار به جا مانده از دهه ۸۰ در حوزه موسیقی تیتراژ است.

خبرگزاری مهر - گروه هنر - علیرضا سعیدی: کارکرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است، که طراحش تلاش می‌کند با انتخاب عناصر، فرم‌ها و چینش‌ها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکته‌سنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار می‌دهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته می‌شود که بیننده را از اساس با یک اثر تصویری دور می‌کند.

آنچه در این روزها بهانه‌ای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، بازخوانی از ماندگارترین و خاطره‌سازترین موسیقی‌های مربوط به برخی برنامه‌ها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی می‌تواند یک دنیا خاطره سازی کند. خاطره سازی که فرصت عید و بهار و نوروز ۱۴۰۰ در روزهای کرونایی می‌تواند حداقل روح و ذهنمان را ببرد به سال‌هایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود.

شرایطی که گروه هنر خبرگزاری مهر را بر آن داشت تا با بازنمایی و خاطره سازی رسانه‌ای از ماندگارترین تیتراژهای تلویزیونی در ایام نوروزی منعکس کننده خاطراتی موسیقایی برای بینندگانی باشد که از نوروز و بهارش روایتی متفاوت‌تر از این سال‌ها دارند.

در چهارمین گام از این روایت‌های رسانه‌ای، موسیقی تیتراژ سریال «یوسف پیامبر (ع)» به کارگردانی مرحوم فرج‌الله سلحشور و آهنگسازی پیمان یزدانیان انتخاب شده است. یک سریال بسیار پرطرفدار که سال ۱۳۸۷ با بازی مصطفی زمانی، کتایون ریاحی، محمود پاک نیت، جعفر دهقان، عباس امیری، جهانبخش سلطانی، رحیم نوروزی، مهوش صبرکن، لیلا بلوکات، الهام حمیدی، پروانه معصومی و تعدادی دیگری روی آنتن شبکه یک سیما رفت.

داستان این مجموعه از تولد حضرت یوسف آغاز می‌شود. یوسف (ع) در کودکی رؤیای عجیبی می‌بیند؛ رویایی که در آن، خورشید و ماه و ۱۱ ستاره برای او به سجده می‌افتند. حضرت یعقوب وقتی این رؤیا را می‌شنود به یوسف توصیه می‌کند تا آن را از برادران خود پنهان کند. پس از چندی، برادران یوسف که به علاقه پدرشان نسبت به یوسف حسادت می‌کردند، او را به صحرا برده، به چاه می‌افکنند. سپس جریان بیرون آمدن از چاه و بازار برده‌فروشان و دوران کودکی و جوانی یوسف به تصویر کشیده می‌شود. دوران زندان و سپس صدر اعظمی و حوادث قحطی و ملاقات برادران و پدر از دیگر موضوعات داستان است که به تصویر در می‌آید.

اما یکی از نکات مثبت و پرکششی که از همان ابتدا مورد توجه مخاطبان قرار گرفت و همچنان نیز به عنوان یکی از خاطره سازترین ملودی‌های مرتبط با مجموعه‌های داستانی تلویزیون به حساب می‌آید، موسیقی تیتراژ ابتدایی و انتهای سریال «یوسف پیامبر» است که در واقع ترکیبی از تلاوت آیاتی از سوره مبارک یوسف توسط کریم منصوری از قاریان بین‌المللی کشورمان و موسیقی بی‌کلامی است که به دلیل تسلط تکنیکی قاری روی مفاهیم آیات و نگاه دقیق و موسیقایی پیمان یزدانیان مخاطب و شنونده را به سریالی دعوت می‌کند که بدون تردید همچنان جزو رکوردداران پخش مجدد مجموعه‌های تلویزیونی سیماست.

ملودی بسیار دلنشین که با قرائت آیات یک تا چهارم سوره مبارک یوسف آغاز می‌شود، و پس از آن نمایش تم اصلی موسیقی سریال به بینندگان معرفی می‌شود، آنچنان که همین ترکیب صوتی به قدری جذاب و گیراست که مخاطب متوجه تفاوت‌های موسیقایی تیتراژ یک سریال با آثاری از این دست می‌شود و خود را وادار می‌کند که با همین موسیقی به سمت و سوی یک داستان جذاب قرآنی در قاب تلویزیون بنشیند.

پیمان یزدانیان که از جمله آهنگسازان و نوازندگان صاحب سبک سینمای ایران بوده و آثارش همواره جزو محصولات مهم و غنی موسیقی کشورمان چه در حوزه آلبوم و چه در حوزه‌های دیگر به حساب آمده‌اند.

یزدانیان تا کنون در فیلم‌های «لاک پشت» به کارگردانی علی شاه‌حاتمی، «باد ما را خواهد برد» به کارگردانی عباس کیارستمی، «بیگانگان» به کارگردانی رامین بحرانی، «آب و آتش» به کارگردانی فریدون جیرانی، «از کنار هم می‌گذریم» به کارگردانی ایرج کریمی، «ایستگاه متروک» به کارگردانی علیرضا رئیسیان، «پرنده باز کوچک» به کارگردانی رهبر قنبری، «شب‌های روشن» به کارگردانی فرزاد موتمن، «فرش باد» به کارگردانی کمال تبریزی، «گاهی به آسمان نگاه کن» به کارگردانی کمال تبریزی، «رسم عاشق‌کشی» به کارگردانی خسرو معصومی، «سربازهای جمعه» به کارگردانی مسعود کیمیایی، «طلای سرخ» به کارگردانی جعفر پناهی، «یک تکه نان» به کارگردانی کمال تبریزی، «مزرعه پدری» به کارگردانی رسول ملاقلی‌پور، «چهارشنبه سوری» به کارگردانی اصغر فرهادی، «جایی در دور دست» به کارگردانی خسرو معصومی، «کارگران مشغول کارند» به کارگردانی مانی حقیقی به عنوان آهنگساز حضور داشته است.

«پاداش سکوت» به کارگردانی مازیار میری، «چند روز بعد» به کارگردانی نیکی کریمی، «کیمیا و خاک» به کارگردانی عباس رافعی، «سیمای زنی دردوردست» به کارگردانی علی مصفا، «حیب بر خیابان جنوبی» به کارگردانی سیاوش اسعدی، «خرس» به کارگردانی خسرو معصومی، «فصل فراموشی فریبا» به کارگردانی عباس رافعی، «طبقه هساث» به کارگردانی کمال تبریزی، «به دنیا آمدن» به کارگردانی محسن عبدالوهاب، «سارا و آیدا» به کارگردانی مازیار میری، «بدون تاریخ بدون امضا» به کارگردانی وحید جلیلوند، «حکایت دریا» به کارگردانی بهمن فرمان آرا، «خوک» به کارگردانی مانی حقیقی، «بنفشه آفریقایی» به کارگردانی مونا زندی، «ماهی برکه» به کارگردانی علی براتی، «متری شش و نیم» به کارگردانی سعید روستایی و «هزار تو» به کارگردانی امیرحسین ترابی نیز از دیگر آثاری سینمایی است که یزدانیان به عنوان آهنگساز در آن حضور داشته و برای ساخت موسیقی متن برخی از آن‌ها جوایز متعددی را از جشنواره‌های مختلف دریافت کرده است.

اقتدا به منبعی به نام «موسیقی نیل»

این آهنگساز چندی پیش درباره فرآیند تولید موسیقی متن سریال «یوسف پیامبر» نوشته بود: طبق اسناد موجود، تصوری که از هر موسیقی قدیمی تراز دو هزار سال پیش داریم، فقط یک توهم هالیوودی است و بدوی بودن سازهایی که حتی امروزه در موزه‌ها یافت می‌شود خود دلیل محکمی بر عدم توانایی اجرای قابل عرض و تصور امروز را در بر دارد.

ضمن تحقیق مفصل در این زمینه پیش از شروع موسیقی یوسف پیامبر (ع) (حتی با رجوع به منابع خارج از ایران در کشورهای فرانسه و ایتالیا در مورد مصر باستان و موسیقی آن دوران) به این نقطه رسیدم که می‌توانم به منبعی به نام موسیقی نیل اقتدا کنم، هر چند حتی این موسیقی که امروزه به عنوان منبع فولکلوریک این جغرافیا در دسترس قرار دارد فقط بیانگر نوعی رنگ آمیزی موروثی است که طی هزاران سال صدها بار تغییر یافته که البته امری بدیهی ست، کما اینکه با مطالعه موسیقی درویش خان یا ردیف‌های میرزا عبدالله حداکثر می‌توان تا موسیقی دوران قاجار پیش رفت و ادعای درک ملموس از موسیقی دوران هخامنشیان قابلیت اثبات کامل نداشته و فقط در حیطه یک فرضیه باقی می‌ماند.

بنابراین در صورتی که قدری به موسیقی فیلم‌های تاریخی دنیا توجه کنیم در می‌یابیم که استفاده از ارکسترهای بزرگ سمفونیک بر روی فیلم‌هایی همچو «ال سیده»، «لارنس عربستان»، «بن هور»، «الرساله» و غیره فقط برای نشان دادن عظمت و جلال آن دوران یا آن تصاویر بوده و بس. هر چند همگی سعی در استفاده از ملودی‌ها و هارمونی‌هایی داشته‌اند که ما را به فضای آن دوران نزدیک کنند ولی هیچیک ادعا و یا اثباتی بر انطباق با منبع اصلی ندارند.

واکنش طبیعی کارشناسی مذهبی سریال بر مغایرت چند اتود موسیقایی

یزدانیان در بخش دیگری از تجربیات خود پیرامون آهنگسازی سریال «یوسف پیامبر» گفته بود: گهگاه می‌توان با استفاده از رنگ سازهایی که فقط شباهت به رنگ آمیزی آن دوران داشته (ولی مطلقاً عین همان نیستند) فقط اندکی به فضای موسیقی دوران باستان نزدیک‌تر شد. منبع موسیقی نیل نشان می‌داد که موسیقی‌ها عمدتاً باید با حالتی از آواز به همراهی سازی در پس زمینه همچون داربوکا با ریتم تند به قسمت رقصی متصل شود. پس با انجام اتودهایی با این تفکر وارد کار شدم، ولی بلافاصله پس از به‌کارگیری ریتم «داربوکا» با واکنش طبیعی کارشناس سریال مبنی بر مغایرت اتودها با شئونات اسلامی مواجه شدیم.

پیمان یزدانیان: در نهایت تأسف باید گفت حتی یک سوم از زیبایی‌های این موسیقی با پخش ضعیف صدا و سیما به علت مسائل فنی به گوش نمی‌رسید. گوش دادن به یک موسیقی استریو با جزئیات فراوان به صورت مونو مانند این است که کار رنگارنگ یک طراحی صحنه خوب را با یک تلویزیون سیاه و سفید پانزده این چی ببینیم! پس از جلسات متعدد متقاعد شدم همان طور که طراح لباس به علت موازین اسلامی ناچار بوده از استفاده از لباس‌های برهنه که البسه طبیعی آن دوران است اجتناب کند، ما نیز باید در جست جوی سرنخ دیگری برای موسیقی باشیم. طبعاً تنها بعدی که برایم باقی بود رفتن در لایه‌های زیرین داستان یعنی معنویت و روابط انسانی ورای زمان و مکان بود. بدین ترتیب می‌شد حداقل با بار معنایی داستان هم راستا شد ولی نکته دیگر این بود که با توجه به اختلافی که در مکان‌های فیلم داشتیم (مثلاً از کلبه احزان تا قصر فرعون یا از زندان تا معبد خدایان) و همچنین تنوع فضاها (اعم از دسیسه و توطئه تا مراسم سوگواری یا تاج‌گذاری) و البته احساس‌های گوناگون و غیره می‌بایست در عین تنوع به نوعی هماهنگی نیز می‌رسیدیم و بنابراین باید از واریاسیون هایی استفاده می‌کردم که قیاس آنها را در قسمت‌های مختلف ساده‌تر می‌کرد در مورد حجم موسیقی تولید شده بر روی تصاویر می‌بایست از استانداردهای عمومی استفاده می‌کردم.

تولید بی رویه و بیش از حد موسیقایی در یک سریال طولانی حتی اگر کاری عملی باشد ناگزیر به عدم انسجام شنوایی بیننده می‌انجامد و به همین خاطر همواره باید از آن پرهیز کرد که یکی از راهکارها همان واریاسیون است که نام بردم. این واریاسیون ها گاه به صورت میکس های مجدد از روی مالتی ترک‌های موجود با ظرافتی استادانه توسط همکار خوبم رضا عسگرزاده انجام می‌شد و گاه بازنویسی واریاسیون جدید و ضبط و اجرای مجدد تنها راه حل می‌نمود. به همین علت از ضبط ارکستر در جا پرهیز کرده و همواره به صورت ضبط مالتی ترک هر گروه سازی به صورت جداگانه استفاده کردیم. البته این کار مسئولیت مهندس صدا را در میکس نهایی صد چندان کرد.

می‌توانستم از یک ترانه دلچسب با صدای یک خواننده معروف استفاده کنم اما...

به‌کارگیری دو الگوی موسیقی ارکسترال و بافت بومی، یکی از انتخاب‌های خوب و البته غیرقابل اجتناب بود. هر چند به نظر می‌رسید که شاید کلیشه‌ای کردن فرمت هارمونی‌ها و مثلاً رفتن به سراغ موتیف های عامه پسند (چه بسا حتی یک ترانه دلچسب با صدای یک خواننده معروف آن طور که در سایر سریال‌ها مد شده است!) ساده‌ترین راه به نظر می‌آمد، ولی در جست جو برای بیانی جدیدتر و خارج از کلیشه بودم و به همین علت در موارد بساری از بافت کاملاً کلاسیک استفاده کردم و گاهی نیز سازی شرقی را با ارکستر هم آوا کردم. جالب اینجاست که موسیقی سریال حتی در همین بخش‌های کلاسیک نیز بیشتر از حد انتظارم مورد استقبال عموم قرار گرفت (حداقل این طور که باز خوردهای من نشان می‌داد) و از این بابت مرا صد چندان به نحوه کارم امیدوارتر کرد.

در جلساتی که با صدا گذار فیلم آقای دلپاک داشتیم سعی کردیم به نوعی به ترکیب مناسب از صدا و موسیقی برسیم، تا جایی که ممکن بود نه تنها این دو مورد مزاحم یکدیگر نباشند بلکه کمک یار هم باشند. صدابرداری سر صحنه در بسیاری از موارد برای صدا گذار به علت وجود صداهای اضافی و مزاحم ایجاد دردسر کرده بود، پس لازم بود که در موارد بسیاری که به صورت عادی نیاز به موسیقی نبود (حداقل از دیدگاه من که همواره طرفدار سکوت بیشتر بر روی تصاویر هستم) از موسیقی به نفع حذف هام اضافی استفاده کنند. بدین ترتیب به‌کارگیری موسیقی به عنوان ابزار کمکی صدایی و همچنین به عنوان خود موسیقی فیلم در برخی از قسمت‌ها پرحجم دیده شدن موسیقی را بر روی تصاویر سبب شد که این هم خود تجربه‌ای بود.

در این سریال نخستین چیزی که به نظر می‌آمد این بود که باید دست کم بخشی از موسیقی آن به صورت تصنیفی اقتباس شده از اشعار حافظ با مضمون یوسف گم گشته بازآید… باشد و این اولین راه حل بود، اما همیشه اولین راه حل بهترین راه نیست و این سلیقه من نبود تصور من این بود که این سریال بر گرفته از یک داستان قرآنی است و برای همین ما در تیتراژ با بسم‌الله الرحمن الرحیم شروع کردیم و آیات سوره یوسف را به صورتی آوردیم که به چند شکل دکلمه، تلاوت وهم آواخوانی شده و سپس درهمان دستگاه یک پاساژ سریع سازهای بادی وارد ارکستر می‌شود. درواقع موسیقی ما از همان ابتدا آغاز شده و از متنی که با داستان مرتبط بوده به نحوی بهره گرفته‌ایم تا اصالت داستان نیز حفظ شود و البته فکر اولیه این کاراز خود آقای سلحشور بود که به نحوی از قرآن در موسیقی استفاده شود و من حدود شرعی آن را مطرح کردم که به هر حال این خواست کارگردان قابل اجرا بود و به نظر من هم اجرای این آیات به صورت تواشیح بسیار خوب در می‌آمد. برای تغییر رنگ موسیقی عنوان بندی آغازین نسبت به موسیقی متن نیز تنظیم‌های خودم است، ولی این تغییر رنگ را کاملاً دوست داشتم. رنگ آمیزی زیبایی که شایسته یک سریال تاریخی است.

این موسیقی با پخش ضعیف صداوسیما به علت مسائل فنی به گوش نمی‌رسید

به غیر از استفاده تمام عیار از امکانات ارکستری (عمدتاً با اجرای دوستان خوبم در ارکستر سمفونیک تهران) در الگوی اول، در مورد به‌کارگیری سازهای بومی در الگوی دوم فیلم باید خاطر نشان کنم که در کنار سازهایی همچون نرمه نای، رباب، قیچیک و کمانچه از چنگ، عود، طبل، نی، دایره زنگی و ساده، بندیر، قانون، قاشقک و سنجک انگشتی (البته همگی با نوازندگان بسیار چیره دست و توانایی همچون ارسلان کامکار، صبا علیزاده، نیما علیزاده، پاشا هنجنی، حبیب مفتاح بوشهری، رضا آبائی، رضا عسگرزاده، علی بوستان و …) استفاده شده (گمان کنم تنها ساز دابوکا یا همان تمپو در این میان مغضوب شد)، ولی در جاهایی که موسیقی صحنه‌ای لازم بوده است مثل موسیقی رامشگران بر روی کشتی تفریحی زلیخا و یا موسیقی دربار که به صورت پس زمینه گاه شنیده می‌شد بیشتر از عود و طبل (البته با ریتم کند و غیر رقصی)؛ درصحنه‌های چوپانان در صحرا و یا حرکت کاروان‌ها بیشتر از نی، نی لبک، دایره، سنجک انگشتی، زنگ و زنگ وله موزون؛ و در کلوز آپ های زلیخا در حال نواختن از هارپ بزرگ به جای چنگ کوچک استفاده شد.

اما در نهایت تأسف باید گفت حتی یک سوم از زیبایی‌های این موسیقی با پخش ضعیف صداوسیما به علت مسائل فنی به گوش نمی‌رسید. گوش دادن به یک موسیقی استریو با جزئیات فراوان به صورت مونو مانند این است که کار رنگارنگ یک طراحی صحنه خوب را با یک تلویزیون سیاه و سفید پانزده این چی ببینیم! این دردناک نیست؟ شایسته است همزمان با تولید چنین سریال‌هایی کمی به فکر غنی‌تر کردن امکانات فنی پخش تلویزیونی نیز باشیم.

به هر روی موسیقی تیتراژ سریال یوسف پیامبر از جمله آثار ماندگار یک سریال پرطرفدار است که نشان دهنده تلاش و کوشش هنرمندانی است که برای پروژه‌هایی از این دست که با بودجه‌های زیادی هم در روند تهیه و تولید قرار می‌گیرد، تلاش افزون‌تری به خرج می‌دهند تا آنچه به عنوان یک خروجی قرار است پیش روی مخاطبش قرار گیرد، اثری آبرومند و دارای تشخصی به حساب می‌آید که هنرمندانش به آن نگاه سردستانه‌ای نداشتند. اثری قابل احترام که به طور حتم یکی از آثار درخشان حوزه سریال‌های تلویزیونی در زمینه موسیقی متن به یادگار خواهد ماند.

برچسب‌ها