به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «طلاق؟! هرگز!؛ روایت طبقۀ متوسط تهران از طلاق» نوشته فاطمه علمدار به زودی ازسوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، منتشر میشود.
این مطالعه، طلاق را باتوجه به افزایش نرخ آن در ایران و همچنین با برجستهدانستن در تغییر نهاد خانواده، مسأله خود قرار داده و در سه مرحله به بررسی آن پرداخته است؛ مرحلۀ «پیشاطلاق»، مرحلۀ «تصمیم به طلاق» و عملی کردن آن و مرحله سوم یعنی دوران «پساطلاق».
در این مطالعه، نگارنده تجربه و درک زنان ۳۰ تا ۴۰ سال طبقۀ متوسط ساکن شهر تهران را که درخواست طلاق میدهند و شخصاً تلاش میکنند تا به زندگی مشترکشان خاتمه دهند، بررسی میکند و در این مسیر، برای راستیآزمایی پیشفرض رایج در جامعۀ ایران، که زنان آسیبهای بیشتری از درگیرشدن در مسألۀ طلاق نسبت به مردان، میبینند، ضمن انجام مصاحبههای عمیق نیمهساختاریافته با زنان طبقۀ متوسط شهر تهران، مصاحبه با مردان را نیز که طلاق را تجربه کردهاند، در دستور کار خود قرار میدهد، تا به بررسی دقیق این مسأله بپردازد.
به استناد این کتاب، اغلب زنان و مردان مصاحبهشده به تفاوت ایدهها و نگرشهایشان در نسبت با والدینشان و نسل گذشته خود، آگاه بودهاند و میتوانستهاند آگاهانه صورتبندی متفاوت خود را از نقش زن و مرد در چارچوب روابط زناشویی ترسیم کنند و توضیح دهند، شیوههای خودشان را برای تنظیم روابط زناشویی خلق کنند و بر سر بایدها و نبایدهای نوین و بعضاً غیرقابلدرک برای دیگران توافق کنند و در جریان این ساماندهی خودآگاهانۀ رابطه، به درک جدیدی از خودشان نائل شوند؛ درکی که برای این افراد و در چارچوب تجربۀ منحصربهفردشان با رسیدن به ضرورت طلاق و محققکردن آن همراه بوده است.
مطابق یافتههای این پژوهش و تحلیل نگارنده از آنها، طلاق در میان زنان و مردان مصاحبهشده بیش از هر چیز، مسئلهای هویتی است که با خودشناسی کنشگران در هم تنیده است. طلاق از این منظر، در جریان بازنگری خود، محقق میشود و فرد را به درک جدیدی از خود و دنیایی که در آن زیست میکند، میرساند. نویسنده معتقد است این بازنگری برای زنان و مردان بین ۳۰ تا ۴۰ سالۀ شهر تهران که جزء طبقۀ متوسط محسوب میشوند، تا حد زیادی تحتتأثیر ارزشهای مدرن و بهخصوص فمینیسم لیبرال رخ میدهد.
در این کتاب، منبع انرژی افراد برای گامنهادن در مسیری که با فشارهای اجتماعی بسیار همراه است، «کشف و تحقق خود» دانسته شده است. بهطوریکه مطابق این مطالعه، این کشف و فهم جدید فرد از خود، او را به نیرویی مؤثر در ایجاد تغییر در درک و فهم جامعه از نهاد خانواده و ارزشها و هنجارهای آن و مسأله طلاق و غیره تبدیل میکند؛ نیرویی که لاجرم شیوههای جدید زیست اجتماعی را رقم میزند.