کتاب «مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی» نوشته تئودور آدورنو و ترجمه سایرا رفیعی، با پیشگفتاری از یوسف اباذری، ازسوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، منتشر می‌شود.

به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی» نوشته تئودور آدورنو و ترجمه سایرا رفیعی، با پیشگفتاری از یوسف اباذری، ازسوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، منتشر می‌شود.

این کتاب مشتمل بر درس‌گفتارهایی است که اندیشه‌های تئودور آدورنو، جامعه‌شناس، فیلسوف و موسیقی‌دان آلمانی را درباره مقدمات علم جامعه‌شناسی بیان می‌کند.

کتاب «مقدمه‌ای بر جامعه‌شناسی» آدورنو، با مسأله‌ای درباره آینده شغلی دانشجویان رشته جامعه‌شناسی و دغدغه‌های آن‌ها درباره امتحانات پایان ترم، آغاز می‌شود؛ نکته‌ای که به باور یوسف اباذری این کتاب را با مجلدهای حجیم جامعه‌شناسانی چون جورج ریتزر آمریکایی، که کار را با اندیشه‌های بزرگ شروع و با آن‌ها نیز به پایان می‌برند، متمایز می‌کند.

در بخشی از پیشگفتاری که یوسف اباذری بر این کتاب نوشته، می‌خوانیم: «آدورنو در این کتاب مسئلۀ تناقض‌ها و تضادها را از همان صفحۀ‌ اول پی می‌گیرد. منظور آدورنو از تناقض، فقط عدم انسجام منطقی نیست، بلکه ندیدن میانجی‌ها نیز هست و منظور او از تضاد، همان تضاد دیالکتیکی است که در بطن جامعۀ سرمایه‌داری نهفته است. آدورنو از همان صفحات اول از تناقضی شروع می‌کند که لاجرم جامعۀ‌ معاصر درمورد آموزش عالی بدان دچار است. تناقضی وجود دارد میان میل تبدیل دانشگاه به مدرسه با ارائۀ طرح درس، و مهم شمردن تفکر آزاد و مستقل در دانشگاه. نفس جامعه‌شناسی نیز از این تناقض بری نیست، زیرا که جامعه‌شناسی سخن از جامعه‌ای می‌گوید که تضاد عنصر اصلی آن است.

آدورنو رد پای این تضادها و تناقض‌ها را در اندیشۀ بنیان‌گذاران جامعه‌شناسی پی می‌گیرد؛ دانشی که از یک سو آرمان علوم طبیعی را دنبال می‌کند و از سوی دیگر آرمان فلسفۀ سکولارشده را. به­‌عبارت­‌دیگر، جامعه‌شناسی در صدد است هم علم باشد هم فلسفه. از نظر آدورنو، تار این خواست در پود جامعه‌شناسی در هم تنیده شده است. از نظر او، آنان که به تقلید از پوزیتیویست‌­ها می‌خواهند جامعه‌شناسی را به علم تبدیل کنند یا به سخره می‌گویند که نمی­‌تواند به‌اندازۀ کافی علم باشد، و آنانی که فلسفۀ نظرورزانه‌ای را مؤکد می‌سازند که به تحقیقات تجربی بی‌­اعتناست، به یکسان از درهم‌تنیدگی فلسفه و جامعه‌شناسی غافل­‌اند.

یکی از مهم‌ترین مقوله‌های اندیشۀ آدورنو تأکید بر تضادهای اصلی و فرعی در جامعه است؛ تناقض‌هایی که اندیشۀ نظریه‌پردازان مهم به‌رغم آگاهی عمیق‌شان از منطق صوری، به آن­ها دچار می‌شود. آدورنو برای کشف این تضادها و تناقضات به مقولۀ میانجی متوسل می‌شود؛ مفهومی بسیار سخت و دشوار که از نظر او فقط دو نفر توانسته‌اند از پس رعایتش برآیند: هگل و مارکس».

اباذری از مطالعه کتاب جامعه‌شناسی آدورنو برای دانشجویان جامعه‌شناسی، به عنوان یک فرصت یاد می‌کند تا از طریق آن بتوانند رد پای اندیشه‌های او را درباره وقایع دهشتناک قرن بیستم و قرن حاضر بیابند و نیز، به آرای انتقادی او نسبت به کسانی که به این وقایع بی‌اعتنا بوده‌ یا آن‌ها را مشروعیت بخشیده‌اند، دسترسی یابند.