خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - مریم خرمائی: حدود ۱۵ هزار نیروی نظامی، ۲۴۰ فروند هواپیما و یک ناوگروه تهاجمی مجهز به تسلیحات هستهای، همه در تدارک انجام بزرگترین رزمایشی هستند که ایالات متحده آمریکا قرار است در سال جاری میلادی (۲۰۲۱) و درست یک هفته دیگر (۱۳ تا ۲۴ اردیبهشت) انجام دهد.
همزمان با سیاست چرخش به ایندوپاسیفیک که شامل انتقال نیرو و تجهیزات از غرب آسیا و تمرکز آنها در شرق قاره در راستای مهار چین است؛ آمریکا قصد دارد منطقه آرکتیک را در آیندهای نه چندان دور به جدیدترین میدان نبرد خود تبدیل کند انجام چنین رزمایش عظیمی با این تعداد نیروی انسانی و تجهیزات، آن هم در برهه زمانی که تهاجم نظامی در شکل کلاسیک آن (شامل اعزام نیروی زمینی) امری هزینه بر تلقی میشود؛ به خودی خود عجیب است. اما بر شدت این تعجب زمانی افزوده میشود که متوجه میشویم این تمرین جنگی قرار است در قطب شمال انجام شود- سرزمینی پوشیده از یخ که عملاَ غیرقابل سکونت است!
موضوع زمانی جالبتر میشود که بدانیم در ۲۲ فوریه ۲۰۲۱ (چهار اسفند ۹۹)، آمریکا چهار فروند بمب افکن هستهای «بی ۱» در نروژ مستقر کرد.
پنج روز پیش از این تاریخ، آمریکا با دانمارک، فنلاند، نروژ و سوئد توافق کرد که رزمایشهای هوایی مشترکی که هر دو سال تحت عنوان «چالش آرکتیک» برگزار میشود را ادامه دهد.
این طور به نظر میآید که همزمان با سیاست چرخش به ایندوپاسیفیک که شامل انتقال نیرو و تجهیزات از غرب آسیا و تمرکز آنها در شرق قاره در راستای مهار چین است؛ آمریکا قصد دارد منطقه آرکتیک (شمالگان / ناحیه پیرامون قطب شمال) را در آیندهای نه چندان دور به جدیدترین میدان نبرد خود تبدیل کند.
اقیانوس آرام در شمالی ترین بخش خود به دریای «برینگ» راه دارد که تنگهای با همین نام را در خود جای داده است که آلاسکا (متعلق به آمریکا) را از منتهی علیه شرقی سیبری (متعلق به روسیه) جدا میکند. دریای برینگ همچنین محل رویارویی اقیانوس آرام و اقیانوس شمالگان است.
رزمایش نظامی آمریکا هم که از تاریخ ۱۳ اردیبهشت آغاز میشود؛ قرار است در آلاسکا برگزار شود.
آمریکا با استقرار بمب افکن در نروژ میخواهد توانایی استفاده از آنها را در شرایط دشوار قطبی بیازماید و از سوی دیگر، همزمان با بالاگرفتن تنش میان اوکراین و روسیه، قصد دارد با برگزاری رزمایش در آلاسکا، این پیام را به دولت مسکو ارسال کند که برای تقابل با روسیه نیازی به عبور از اروپا ندارد از طرفی، نروژ که آشیانهای برای بمب افکنهای هستهای آمریکا شده، از طریق یک گذرگاه قطبی، مرز کوچک زمینی با روسیه دارد حال آنکه آنها در حد فاصل دریای «بارنتز» و اقیانوس شمالگان نیز مرز آبی مشترکی دارند.
این در حالی است که در ۲۸ فروردین، دولت اسلو از امضای توافقی با آمریکا خبر داد که اگر به تائید پارلمان نروژ برسد؛ دولت واشنگتن اجازه خواهد داشت که در سه فرودگاه نظامی این کشور و یکی از پایگاههای دریایی آن، سازههایی را بنا کند.
به نظر میرسد که از یک سو، آمریکا با استقرار بمب افکن در نروژ میخواهد توانایی استفاده از آنها را در شرایط دشوار قطبی بیازماید و از سوی دیگر، همزمان با بالاگرفتن تنش میان اوکراین و روسیه، قصد دارد با برگزاری رزمایش در آلاسکا، این پیام را به دولت مسکو ارسال کند که برای تقابل با روسیه نیازی به عبور از اروپا ندارد.
این در حالی است که در مقایسه با سال گذشته، حضور زیردریاییهای هستهای آمریکا در نروژ، دو برابر شده است- سیگنال دیگری مبنی بر تقابل جویی با روسیه.
فراموش نکنیم که «سورومورسک» ( Severomorsk) پایگاه اصلی ناوگان شمالگان روسیه که در شمال غرب این کشور واقع شده فاصله کمی با سواحل شمالی نروژ دارد و در ۱۰ فروردین، سه زیردریایی روسیه با توان حمل ۲۰۰ سلاح هستهای، در اقیانوس شمالگان مانور دادند تا توانایی عملیاتی خود را در مواقع اضطرار به رخ بکشند.
شمالگان / جاذبههای اقتصادی، میانبری به جهان مدرن
اما در کنار ویژگیهای جغرافیایی که آرکتیک را برای تقابل جویی میان قدرتهای جهانی به ویژه آمریکا و روسیه جالب میکند؛ این منطقه پوشیده از یخ و برف جذابیتهای دیگری نیز دارد.
برای دهها سال، آرکتیک منجمد در صفحه رقابت اقتصادی جهان، چیزی بیش از یک یادداشت پاورقی نبود. اما همزمان با گرمایش زمین و ذوب شدن تودههای یخ، اهمیت اقتصادی این ناحیه نیز دستخوش تغییری عظیم شد.
اگرچه آرکتیک کوچکترین اقیانوس جهان است اما این ظرفیت را دارد که همزمان با ذوب شدن یخهای قطبی، به عنوان یک مسیر میانبر، ۷۵ درصد از کل جمعیت دنیا را به یکدیگر متصل کند سرعت گرم شدن منطقه آرکتیک در مقایسه با کل سیاره زمین، دو برابر است. اگرچه از منظر تغییرات اقلیمی، این خبر بدی است؛ اما برای آنها که در کار تجارت هستند، ذوب شدن تودههای عظیم یخی به منزله گشوده شدن راههای ترانزیتی جدید است حال آنکه دسترسی به ذخایر طبیعی که در بستر دریا آرمیده، کشورهای همجوار آرکتیک را بیش از پیش برای سهم خواهی از این قلمرو بکر، حریص میکند.
همین فوریه گذشته بود که روسیه با کمک شناور یخ شکن یک محموله گاز طبیعی مایع را از شمال این کشور و از طریق راه میانبری که به «گذرگاه دریایی شمال» یا NSR معروف است به چین انتقال داد. این گذرگاه آبی از ساحل قطبی روسیه در دریای «کارا» و در امتداد سیبری آغاز میشود و پس از عبور از تنگه «برینگ» به اقیانوس آرام میرسد (خط مقطع در تصویر).
این در حالی است که اقیانوس شمالگان در حوالی گرینلند و ایسلند به اقیانوس اطلس میپیوندد و از این طریق، شرق آسیا را به اروپا پیوند میدهد.
خنده دار به نظر میرسد اما قطعاً هرگز به ذهن گالیله خطور نمیکرد که گرد بودن کره زمین به مجالی برای رقابت اقتصادی-ژئوپلیتیکی آمریکا، روسیه و چین در قرن ۲۱ تبدیل شود.
اگرچه آرکتیک کوچکترین اقیانوس جهان است اما این ظرفیت را دارد که همزمان با ذوب شدن یخهای قطبی، به عنوان یک مسیر میانبر، ۷۵ درصد از کل جمعیت دنیا را به یکدیگر متصل کند.
در حال حاضر، ۹۰ درصد از تجارت در پهنه اقیانوسها انجام میشود حال آنکه انتظار میرود در ۱۵ سال آینده، تجارت دریایی دو برابر شود.
در قطب شمال بیش از یک میلیون کیلومتر مربع بدون مالک میماند و اختلاف نیز بر سر مالکیت همین بخش است از سوی دیگر، طبق برآورد مرکز تحقیقات زمین شناسی آمریکا، ۳۰ درصد از ذخایر گاز طبیعی کشف نشده جهان و ۱۳ درصد از ذخایر نفتی کشف نشده، احتمالاً در قطب شمال قرار دارند.
فقط کشورهایی میتوانند ادعای مالکیت بر قطب شمال را داشته باشند که موفق شوند ثابت کنند ادامه رشته کوهی که در کشور آنها وجود دارد، تا اعماق آبهای اقیانوس منجمد شمالی کشیده شده است. با توجه به این قاعده، پنج کشور (روسیه، نروژ، کانادا، دانمارک و آمریکا) میتوانند ادعای خود را مطرح کنند. بر اساس «کنوانسیون حقوق دریاها»، هر کشور تا ۲۰۰ مایلی سواحل خود مالک بستر دریایی آن است. بنابراین، در قطب شمال بیش از یک میلیون کیلومتر مربع بدون مالک میماند و اختلاف نیز بر سر مالکیت همین بخش است.
در نهایت، فقط سازمان ملل متحد باید بر اساس شواهد علمی که هر یک از این کشورها ارائه میکنند، تصمیم بگیرد که سرزمین مورد اختلاف به کدام کشور داده خواهد شد.
همزمان، چین نیز خود را کشور «نزدیک آرکتیک» (near arctic) نامیده و در سال ۲۰۱۸، از راهبرد خود درباره این منطقه رونمایی کرد.
رقابتها، سهم خواهی ها، امتیازها و کاستیها در اثبات ادعای مالکیت، برتریهای نظامی-ژئوپلیتیکی و همچنین قابلیت ائتلاف در آوردگاه قطب شمال هم به نوبه خود بحثی مفصل را میطلبد که در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت.
نکته پایانی آنکه بعد از گذرگاه آبی دریای چین جنوبی که در مرکز مناقشات ایندوپاسیفیک قرار دارد، قطعاً منطقه شمالگان در آیندهای نه چندان دور یکی از اصلی ترین صحنههای ماجراجویی قدرتهای جهانی خواهد بود.