من از این‌همه گروه‌های خیریه و نیکوکاری که از شش جهت به سوی ما روانه‌اند، احساس می‌کنم یکی از جاده‌های آدم‌شویی همین پرداختن افرادی ناشناخته به امور خیریه و نیکوکاریست.

به گزارش خبرنگار مهر، مسعود میری، شاعر، نویسنده، پژوهشگر و منتقد حوزه فرهنگ. صاحب کتاب‌هایی چون «جادوی قصه‌ها در هزار و یکشب»، «این هزار و یک شب لعنتی: در باب اینکه چرا؟ و چگونه؟ هزار و یک شب را بخوانیم» و… در تازه‌ترین یادداشت خود به مسئله خیریه‌ها و درست شدن ماجرایی به نام آدم شویی پرداخته است.

این یادداشت را در ادامه بخوانید:

در این ماجراها و حادثه‌ها که بر ما می‌گذرد، شباهت احوال ملت به آنچه در دوران دیر و دورِ ایران از سر ما گذشته، اعجاب انگیز است. در واقعات این سرزمین، وقتی حساب از دست می‌رود، خوب و بد به هم می‌پیچد و هر کی هرکار تواند کرد، دریغ نمی‌کند.

در گزارش تاریخ خوانده‌ایم که عمر خلیفه دوم، عُمّال خویش در شهرهای آن دوران را بعد از عزل مُشاطره می‌کرد. مشاطره اموال، مصادره انبوه مبالغی بود که آن امیران از رانت مسئولیت خود فراگِرد آورده بودند و معلوم است که بیخ این پول‌ها از سیمین و زرین در کجاست. این مشاطره بعدها مبدل به رسمی در دربارهای خلفای بنی‌الامیه، بنی‌العباس و دولت‌های خرد و کلان ایران قدیم شد. در دستگاه بنی‌العباس، دیوان استخراج به همین فعل مشغول بود، دست مأمور عَمَلِ منصوب را باز می‌گذاشتند در سختگیری و سخت‌کشی و اخذ وجوهی بیرون از منشور خراج و مالیات، تا هر چه از حلقوم گرسنه رعیتِ بدروزگارش می‌برید ببرد و در نهایت سهم بالادستی را کنار بگذارد.

و بیهقی نیز در تاریخ‌اش صریح است بر دیوان مخصوصی در دستگاه مسعود غزنوی به غرض مصادره مال‌های گرفته شده بیرون از خراج و صوافی توسط عاملان امیر در بلاد. از هم آغاز، رسمیت یافتن نام‌های مشاطره، مقاسمه، استخراج و غیر آن، علامت فساد گسترده و فراگیری‌ست که در چرخ دستگاه دولت افتاده و نیل به هدف بزرگ توسعه و ترقی معاش و معاد مردم، با وجود آن نامقدور است. اینکه گفتم چندان مهم نیست، مهم آن است که در این بساط نا هموار، از شلوغی بازار، نامردمْ این طرّار، کالا می‌بَرَد و آواز در می‌دهد که دزد جای دیگریست. این نوع معامله با مردم، به گونه‌ایست که خیلی هم به چشم نمی‌رسد و ما گاه در این ملعبه به بازی گرفته می‌شویم.

باز در همان اوراق دفتر تاریخ ثبت کرده‌اند، بسیاری از عاملان سلاطین برای گم کردن آن مال‌های بی حد و شمار، بسیاری از این نقود و اجناس را وقف مکه و مدینه می‌کردند و کدام محقق تیزنگر بررسیده که آیا چنان شده‌است یا خیر؟ پاری از اوقاف نیز در ولایات، همین ره‌زنی را «خیر» نمایاندنْ منظور داشته و حاصل این همه فن و حِیَل، پاک کردن مال در منظر و مرآیِ مردمان بوده. این نیز حکایتی‌ست دیگر و غرض من هنوز چیز دیگریست.

در کتب قرون چهار و پنج و شش لغتی استعمال می‌شده به عنوان «غوغائیان».

چنین از گوهر این لغت برمی‌آید که غوغائیان مردمی تیزخو و ملامتگر بایست بوده باشند، که به هر هویی هایِ بلندشان شنیده می‌شده، بی بهره از نور دانشی و از زمره عوام به شمار بوده‌اند. این مردم به هر کاری که به تماشا و تظاهر مناسبتی دارد سهم دارند و در کار دانش که بی هیاهو برمی‌شود، به چشم تخفیف می‌نگرند. اتفاقاً بسیاری از کسان که در آن معرکه پولشویی‌ها پیش‌آهنگ‌اند، در مقدمه غوغاییان‌اند و همین غوغاییان کارشان را ساخته می‌کنند. این هم مهم نیست، چرا که با اشاره‌ای، گوشزدی، تذکاری ملت دانا راه از غوغائیان سوا می‌کنند و به همت خود دل مشغول می‌دارند. خطر آن است که مدتی است می‌بینیم:
با این پول‌های کلان که به طریق مشاطره و مقاسمه و استخراج نیفتاده، جدای از آنکه پول را می‌شویند، پاره‌ای از آدم‌ها را می‌شویند و به ناف ملت می‌بندند.

من از این‌همه گروه‌های خیریه و نیکوکاری که از شش جهت به سوی ما روانه‌اند، احساس می‌کنم یکی از جاده‌های آدم‌شویی همین پرداختن افرادی ناشناخته به امور خیریه و نیکوکاریست. باید متوجه بود که پولشویی را توان صبوری کرد، اما آدم‌شویی حاصل‌ش تلخ و ویرانگر است.

این همه ریزه گویی و حشو آن است که مواظب این آدم‌شویی‌ها باشید.