خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: متن زیر خلاصه و ساده سازی شده نظریه «اعجاز شبکه معارفی و تشریعی قرآن» نوشته حجت الاسلام والمسلمین سید محمدحسن جواهری است که بخشی از کتاب در دست انتشار وی را نیز تشکیل میدهد. جواهری عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است و تاکنون به قلم او کتابهایی چون «اعجاز بیانی و تاثیری قرآن کریم»، «اعجاز و تحدی: پاسخ به شبهات»، «پرسمان علوم قرآنی»، «درسنامه ترجمه: اصول، مبانی و فرایند ترجمه قرآن» و «روششناسی ترجمه قرآن کریم» منتشر شدهاند. در ادامه با متن همراه شوید:
دو سال پیش یک نظریه در مجله علمی پژوهشی قبسات شماره ۹۴ (۱۳۹۸) با عنوان نظریه اعجاز شبکه معارفی و تشریعی قرآن منتشر کردم. از آن زمان تاکنون روی آن کار کردم و بخشی از کتاب اعجاز علمی و تشریعی قرآن به آن اختصاص دارد که در مسیر انتشار و آمادهسازی است. بعد از حدود دو سال یک چکیده گویا از آن تدوین کردم که به نظرم برای رسانه مناسب باشد به ویژه در این ماه قرآن.
در این مقال خلاصه و فشرده، ضمن تبیین اعجاز شبکه معارفی و تشریعی قرآن به نکات مهم ذیل پرداخته خواهد شد:
- تفاوت نظامهای اقتصادی، حقوقی، اخلاقی، سیاسی و... مستفاد از قرآن و شریعت با نظامهای بشری به لحاظ ساختاری و کیفی.
- تفاوت نظامهای مستفاد از قرآن و شریعت با هم. (مثلاً نظام اقتصادی قرآنی و نظام حقوقی یا اخلاقی و یا عرفانی قرآنی به کمّی و کیفی چه تفاوتی با هم دارند؟)
- تفسیر جاودانه بودن پویایی قرآن و شریعت با فرض اوصاف فراگیری و جاودانگی.
- تفاوت نظریه اعجاز شبکه معارفی و تشریعی با دیگر نظریههای مهم اعجاز تشریعی.
توضیح نظریه
۱. در هر جامعهای نظامهای اقتصادی، حقوقی، سیاسی، اخلاقی و... بر قرار است. این نظامها کم یا زیاد بر یکدیگر تأثیراتی بر جای میگذارند؛ مثلاً نظام اقتصادی آثاری اخلاقی و اجتماعی به همراه دارد و یا اخلاق بر اقتصاد جامعه و سیاست تأثیر میگذارد و همینطور هریک از نظامها نسبت به حوزههای دیگر؛ بنابراین اگر تأثیرهای هریک از این نظامها بر سایر حوزهها و نظامها به صورت همزمان در نظر گرفته شود، شبکهای درست میشود که هر یک از عناصر آن نسبت به دیگر عناصر - کم یا زیاد - رابطه کنشی و واکنشی بر قرار میکند.
در این شبکه رابطههای کنش و واکنش میتواند همافزا و هماهنگ باشد و ممکن است ناهماهنگ و تضعیفکننده یکدیگر و یا برخی همافزا و برخی آسیب زننده باشند. برای مثال، اگر در حوزه اقتصاد محور سرمایهداری باشد، پیامد آن تضعیف اخلاق در جامعه خواهد بود.
قوانین حوزه سیاست خارجی تأثیر مستقیمی بر اقتصاد جامعه بر جای میگذارد و به همین ترتیب هریک از نظامهای پیشگفته میتواند تأثیر مثبت یا منفی بر دیگر نظامها برجای بگذارد. در جوامع غیر الهی که نظامهای خودساخته بشری بر آنها حاکم است، به دلیل فقر علمی بشر و اصل تکامل در دانش او و نیز به دلیل حضور خواهشهای نفسانی و برترجویی و منفعتطلبی و تعارض منفعت و مانند اینها، تأثیر و تأثرها در بسیاری موارد ناهماهنگ و منفی است و گذشته از این، نظامها نمیتوانند از ظرفیتهای یکدیگر حداکثر استفاده را ببرند و همه اینها در کنار اصل تغییرپذیری و تغییر و تحول به موازات رشد علمی و تغییر در نیازهاست و به بیان دیگر، این نظامها و شبکه کنشها و واکنشهای آنها بر یکدیگر در دایره تکامل بشری تعریف و فهم میشود.
حال به موازات این شبکه حاصل از نظامهای بشری، قرآن نیز با ارائه نظامهای گوناگون اقتصادی، اخلاقی، سیاسی، حقوقی و... شبکهای الهی ارائه کرده که اوصافی متفاوت دارد. شبکه معارفی و تشریعی الهی مستفاد از قرآن - یعنی نظامهای گوناگون مستخرج از قرآن به ضمیمه روابط حداکثری هریک از آنها بر دیگر نظامها – برخلاف اوصاف شبکه غیر الهی جوامع بشری غیر الهی، «جاودانه، فراگیر، هماهنگ، همافزا، و تغییرناپذیر» است.
۲. راز و خاستگاه اوصاف یاد شده در شبکه معارفی و تشریعی الهی دو وصف «علم و حکمت» شارع و ماتن قرآن کریم و دو وصف «جاودانگی و فراگیری» قرآن و شریعت است؛ یعنی چون خدا عالم مطلق و حکیم است، نظامهایی که ارائه میکند نه تنها متعارض و متنافی نیست بلکه هماهنگ و همافزاست. گفتنی است اوصاف شارع و قرآن پیشفرض این نظریه و مورد اتفاق است.
از سوی دیگر به دلیل همان حکمت و البته متناسب با وظیفهای که از سر لطف در قبال هدایت انسان بر خود مقرر داشته و نیز متناسب با جاودانگی و فراگیری قرآن کریم – که ابعاد آن در مسئله جامعیت قرآن به بحث گذاشته میشود - نظامهای یاد شده با تمام ظرفیت در خدمت نظامهای دیگر بوده و خود نظامها نیز به صورت حداکثری همه ابعاد زندگی انسان را فراگرفته است. طبیعی است شبکه معارفی و تشریعی قرآنی به دلیل جاودانگی شریعی و عالم مطلق بودن شارع، ابدی و تغییرناپذیر است؛ چیزی که در نظامها و شبکه نظامهای برخاسته از دانش بشری یافتشدنی نیست.
۳. افزون بر تفاوت بنیادین شبکه نظامهای الهی مستخرج از قرآن و شریعت و شبکه نظامهای بشری مستفاد از دانش رو به رشد او، خود نظامها نیز تفاوت اساسی با یکدیگر دارند. این تفاوتها هم در قیاس بین نظامهای الهی و بشری قابل مشاهده و بررسی است و هم در قیاس نظامهای الهی با یکدیگر؛ مثلاً اگر نظام اقتصادی قرآن با نظام اخلاقی یا نظام عرفانی قرآن مقایسه شود، افزون بر تفاوت بنیادین ماهیت آنها، به لحاظ دامنه و نحوه ارائه شدن نیز تفاوتهای بنیادین دارند که به مبنا و نظریه جامعیت قرآن باز میگردد.
البته نظریه اعجاز شبکه معارفی و تشریعی میتواند در کنار همه نظریههای مربوط به جامعیت قرآن قرار گیرد لیکن نظریه مورد تأیید نگارنده که جزئیات مقال حاضر و توضیح شبکه بر اساس آن انجام میشود، جامعیت بر مبنای وظیفهای است که خدا بر اساس لطف خود در قبال انسان بر خود مقرر داشته است؛ یعنی جامعیت قرآن به این معنی نیست که هرچیز – هرچند در هدایت انسان هیچ دخالتی نداشته باشد – لزوماً در قرآن بیان شده باشد و چنان نیست که بتوان ادعا کرد قرآن شامل همه چیز هست حتی فرمول بمب اتمی! بلکه محور در جامعیت قرآن هدایت انسان و تفضّل و لطفی است که بر پایه حکمت برای انسان مقدر شده است.
۴. برای روشنتر شدن مطلب فوق – که البته فرعی بر نظریه اعجاز شبکه معارفی و تشریعی و دقیق شدن بحث و در مسیر بیشتر جلوهگر شدن وصف «اعجاز» آن است نه توضیح اصل شبکه - لازم است به اجمال فرق برخی نظامهای قرآنی و بشری و نیز فرق برخی نظامهای مستفاد از قرآن با برخی دیگر بیان شود. برای مثال، نظام اقتصادی قرآنی و بشری از یک سنخ نیستند؛ زیرا در نظام اقتصادی قرآن دو ویژگی وجود دارد که در نظام اقتصادی بشری وجود ندارد که عبارتند از: رقیب نظام اقتصادی بشری نبودن و تغییرناپذیری.
توضیح اینکه: شارع بشر را به علماندوزی سفارش کرده است؛ یعنی بشر موظف است متناسب با نیازهای خود، بیندیشد و علم، نظام و برنامه تولید و برای رفع نیازهایش چارهجویی کند؛ از این رو بشر در طول تاریخ متناسب با نیازهای اقتصادی و معیشتی خود نظامهای اقتصادی گوناگونی ارائه کرده و با گذر زمان و افزایش تجربه و وسعت دانش به تصحیح و تکمیل آن اقدام کرده و همچنان این مسیر را میپیماید. حال اگر قرآن نظام اقتصادی بسان آنچه بشر ارائه میکند، ارائه کند، به طور طبیعی رقیب نظام اقتصادی بشر شده و آن را از میدان به در خواهد کرد و چون نظام اقتصادی قرآن جاودانه و فراگیر است، در عمل ارائه شدن نظام اقتصادی قرآنی به معنای تعطیلی دانش و تلاش بشر خواهد بود؛ در حقیقت بشر در این فرض باید به نظام اقتصادی قرآنی گردن بنهد و از ارائه نظام اقتصادی خودساخته خودداری کند و این به دلیل جاودانگی قرآن امری ابدی خواهد بود. (البته این با گذشت از قابل جمع نبودن رفع نیازهای فعلی بشر در هر زمان و اصل تغییرناپذیری نظام اقتصادی قرآن است.)
اما قرآن چنین عمل نکرده است، بلکه به جای ارائه نظام اقتصادی بسان آنچه بشر ارائه میکند، نظام اقتصادی مورد نظر خود را در قالب چهارچوبهایی ارائه کرده تا بر نظام اقتصادی بشر حاکم باشد؛ یعنی یک سری پارامترهای کلی ارائه و به بشر دستور داده بر اساس نیاز، دانش و تجربه خود نظام و برنامه اقتصادی طراحی کند ولی باید در همه مراحل و سطوح پارامترهای کلی ارائه شده از سوی شارع را به دقت رعایت نماید. بررسی نشان میدهد میزان تأثیرپذیری نظام اقتصادی خودساخته بشری که با ملاحظه مؤلفههای مورد نظر شارع صورت میپذیرد، بسیار وسیع و همهجانبه خواهد بود آنچنان که میتوان چنین نظامی را به قرآن نسبت داد! مؤلفههای کلی یاد شده میتواند موارد ذیل و غیر اینها باشد: تأیید و حرمت مالکیت خصوصی؛ تعیین محدوده مالکیت حقوقی حاکم اسلامی (انفال)، خدامحور بودن اقتصاد (در مقابل انسان محور بودن)، عدالتمحوری در نظام اقتصادی، توزیع عادلانه ثروت، اصل کرامت انسان، محوریت فقرزدایی، شرط رضایت طرفین در معاملات، حرمت ربا، حرمت برخی مشاغل مانند قمار، عدم جواز احتکار، زکات (نوعی مالیات)، خمس و...
برای روشن شدن مطلب مثالی میآوریم هرچند در مقام تمثیل نقص بسیاری دارد: یک زمان به کسی گفته میشود با سمند از فلان مسیر به فلان مقصد برو و در مسیر تنها در توقفگاههایی که تعیین شده، توقف کن و به نشانههای راهنمایی رانندگی توجه کامل داشته باش؛ اما یک وقت گفته میشود با هر وسیلهای که مایل هستی یا میتوانی تهیه کنی از فلان مسیر به فلان مقصد حرکت کن و در مسیر به نشانهها و علایمی که قرار دادهام توجه کامل داشته باش ولی در انتخاب توقفگاه آزادی. یعنی فرد اول هیچ اختیاری در انتخاب نوع وسیله نقلیه و مسیر و محل توقف برای استراحت ندارد لیکن فرد دوم در انتخاب وسیله نقلیه و محل توقف آزاد است. نظام اقتصادی مستفاد از قرآن بسان فرد دوم است که در آن تنها برخی چهارچوبها تعیین شده و جزئیات به دانش و تجربه بشر واگذار شده است.
تا اینجا تفاوت بنیادین نظام اقتصادی قرآنی و نظام اقتصادی مولود دانش بشر تا حدودی روشن شد. حال باید دید آیا در همه نظامهای قرآنی در قیاس با نظامهای بشری چنین نسبتی برقرار است؟ پاسخ منفی است؛ زیرا در نظام اقتصادی، رشد دانش بشر مورد توجه و خواست شارع بود لیکن در حوزه مثلاً اخلاق و یا عرفان (با نگاه ساده و کلی و بدون توجه به ظرائف) چنین اعتباری برای دانش بشر در نظر گرفته نشده است؛ یعنی به بشر گفته نشده بر اساس نیاز خود به تولید نظام اخلاقی یا عرفانی اقدام کن بلکه نظامهای عرفانی و اخلاقی خودساخته بشری بیاعتبار و باطل دانسته شده است؛ از این رو نظامهای اخلاقی و عرفانی قرآنی رقیب نظامهای اخلاقی و عرفانی بشری است و وظیفه بشر تنها درک این نظامها و اندیشه و عمل بر اساس این نظامهاست.
از سوی دیگر، در نظام اقتصادی توجه به «نیازهای نو به نو» محوریت دارد، لیکن در حوزه اخلاق نیازها ثابت است؛ از این رو ارائه یک نظام جامع از سوی قرآن امکانپذیر است. این سه ویژگی (عدم رقابت، تغییرناپذیری نیاز، اعتبار، و عدم اعتبار تولیدهای بشری) موجب میشود نوع نظام اخلاقی و عرفانی ارائه شده از سوی شارع با نوع نظام اقتصادی ارائه شده از سوی او متفاوت باشد و این تفاوت بسیار بنیادی و اساسی خواهد بود. فارغ از مثالها، از مطالب فوق میتوان دریافت که لزوما نظامهای مستفاد از قرآن به لحاظ دامنه، کیفیت و ساختار یکسان نیستند؛ زیرا پارامترهای مؤثر در آنها متفاوتاند و این مسئله به جامعیت قرآن باز میگردد.
۵. چنان که در بالا اشاره شد، همافزایی نظامهای مستفاد از قرآن در شبکه معارفی و تشریعی بسیار وسیع و همه جانبه است؛ برای مثال، نظامهای اقتصادی و اخلاقی تعامل و ترابط بسیار جدی و وسیعی با هم دارند که یکسویه نیست؛ مثلا صلهرحم، صدقه دادن، خوشخلقی و نماز شب موجب زدودن فقر است؛ یعنی کارکرد اقتصادی برای مقولههای اخلاقی و اعتقادی که در نظام اقتصادی به لحاظ ماهیت آن جایگاهی ندارند! از سوی دیگر، مواردی همچون رباخواری، حرامخواری، بیعدالتی و احتکار پیامدهای نامطلوب اخلاقی وسیع و عمیقی برجای میگذارند؛ یعنی پیامدهای ناخوشایند اخلاقی برخی عناصر با ماهیت اقتصادی. این تأثیر و تأثّر در نظامهای دیگر نیز به صورت دوجانبه و چندجانبه قابل بررسی است. هم افزایی تنها محدود به کارکردهای همسو نیست بلکه از حیث ضمانت اجرا نیز قابل بررسی است؛ برای مثال، احتکار مجاز نیست و به لحاظ حقوقی مجازات برای آن تعیین شده، لیکن شارع مقدس افزون بر مجازات حقوقی، محتکر را به عذاب الهی تهدید کرده که قویترین ضمانت اجرایی را به دست میدهد. این بُعد از همافزایی دامنه وسیعی داشته و در همه شاخهها حضور دارد. این ترابط تعریف شده در قرآن و شریعت بین نظامهای مستفاد از آنها چیزی است که نظیرش را نمیتوان در شبکههای خودساخته بشری یافت؛ هم به لحاظ دامنه و گستردگی و هم به لحاظ شدت هماهنگی و همافزایی، و این تفسیر وصف «اعجاز» برای شبکه معارفی و تشریعی است.
۶. پویایی قرآن و شریعت در سطح عالی با وجود و حضور زنده و دائم این شبکه قابل فهم و تفسیر است. برخی نظامهای قرآنی به طور کامل بر حیات بشر سایه میافکند و بدون تغییر همواره برقرار است و برخی نظامها نیز با مدیریت نظامهای متغیر بشری حضور و پویاییاش را به طور دائم تثبیت و برقرار میدارد و برایند این حضور دائمی در شبکه نمود و ظهوری تام خواهد داشت.
۷. اساسیترین تفاوتهای اعجاز شبکه معارفی و تشریعی با نظریه مشهور اعجاز تشریعی این است که:
اولاً: وصف اعجاز در نظریه مورد بحث روی «ویژگیهای شبکه» یعنی فراگیری، جاودانگی و همافزایی با توضیحاتی که بیان شد، قرار گرفته است در حالی که در اعجاز تشریعی اعجاز از نظرگاه مشهور، وصف اعجاز به صورت مستقل روی شاخههای علمی و نظامهای مستفاد از قرآن قرار گرفته است؛ مثلاً نظام اقتصادی به تنهایی معجزه است، نظام اخلاقی، نظام اعتقادی، نظام حقوقی و سایر نظامها نیز به همین شکل. طبیعی است در نظریه اعجاز تشریعی، ملاک «نوآوری»های شاخهها و نظامهای مستفاد از قرآن است حال به طور کلی یا به ضمیمه امّی بودن آورنده قرآن که در فرض اخیر سطح ادعا تنزّل مییابد؛ یعنی ادعای اعجاز مثلا اقتصادی قرآن در قیاس با دانش بشر زمان نزول است نه همه زمانها. این در حالی است که در نظریه شبکه هیچگونه محدودیتی وجود ندارد.
ثانیاً: اثبات نظریه مشهور «اعجاز تشریعی» از طریق بررسی مصادیق ارائه شده در هر شاخه علمی است؛ یعنی با بررسی نوآوریهای مثلا حوزه حقوق به این نتیجه میرسیم که نظام حقوقی ارائه شده از سوی قرآن معجزه است. سایر شاخههای علمی مستفاد از قرآن نیز با محوریت نوآوریهای آنها به صورت مستقل بررسی میشود حال یا بدون توجه به امّی بودن آورنده قرآن یا با ملاحظه آن. این روشی «إنّی» یا «معلولی» یا «پدیدهشناختی» یا «فراتحلیل» برای اثبات اعجاز در شاخههای علمی و در نهایت اثبات اعجاز تشریعی از نگاه مشهور است که دشواریهای خود را نیز دارد، لیکن در اعجاز شبکه معارفی و تشریعی اثبات از دو راه امکان پذیر است؛ هم «لمّی» و هم «إنّی»؛ یعنی هم از طریق بررسی عوامل و خاستگاه و مبانی – چنانکه در این مقال در پی آن بودیی – و هم از طریق شناخت کارکرد و رابطههای نظامها بر هم و خلاصه رویکرد پدیدهشناختی، البته تفاوتهای دیگری نیز بین نظریه اعجاز شبکه معارفی و تشریعی و نظریه مشهور اعجاز تشریعی وجود دارد که از بیان تفصیلی آنها خودداری میکنیم. نکته بسیار مهم این است که نظریه اعجاز تشریعی با نظریه اعجاز شبکه قابل جمع است؛ زیرا در دامنه اعجاز شبکه قرار میگیرد لیکن آسیب به آن نمیتواند به اعجاز شبکه آسیب برساند.