خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: «فلسفه اخلاق»، «اخلاق سیاست» و عناوینی دیگری از این قبیل، عناوینی هستند که وقتی آنها را در جایی میشنویم یا میخوانیم، در بیشتر اوقات تداعی گر موضوعات انتزاعی و یا فانتزی برایمان هستند و گمان میکنیم که وقتی از این موضوعات حرف زده میشود، درباره یک موضوع آرمانی و مدینه فاضله دست نیافتنی صحبت میشود در حالی که اینطور نیست و آشنایی با مباحث حوزه اخلاق، مخصوصاً برای اهالی سیاست و سیاستمداران امری ضروریست و اهالی سیاست اگر با مباحث اخلاقی آشنا نباشند نمیتوانند سیاستمدار خوبی باشند. در واقع، مقدمه ورود به سیاست آشنایی با اخلاق و مباحث مرتبط با این حوزه است؛ درست است که این روزها کمتر اثر تالیفی در این باب داریم و نوشتن درباره اخلاق و سیاست بیشتر به نظریات و بحثهای انتزاعی محدود شده ولی در گذشت اینگونه نبوده است و کتابهایی با موضوع اخلاق نوشته می شده که الگو و دستورالعمل سیاستمداران بوده است مصداق این سخن را هم میتوان در کتابهای باارزش و قدیمی که در سنت اسلامی- ایرانی نوشته شده نظیر اخلاق ناصری خواجه نصیرالدین طوسی دید.
این روزها که تنور انتخابات داغ است و ثبت نام کاندیداها تمام شده، همه جا حرف از رئیس جمهور آینده ایران و بحث درخصوص رای آوردن مردان سیاست مطرح است، بنابراین میتوان گفت «اخلاق سیاست» بیش از هر زمان دیگری موضوعیت دارد چون ممکن است کاندیدایی برای رسیدن به قدرت و هدف سیاسی خود هر کاری بکند و این هر کاری کردن یعنی فراموش کردن و نادیده گرفتن اخلاق. در این میانه لازم است که کاندیداها و سیاستمداران برگردند و نگاهی به اخلاق سیاست داشته باشند و بعد در جهت به قدرت رسیدن تلاش کنند وگرنه حتی اگر به هدف خود برسند و رای بیاورند ولی با اخلاق سیاسی آشنایی نداشته باشند نمیتوانند دردی از جامعه دوا کنند.
به همین بهانه با مهدی فدایی مهربانی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران و پژوهشگر حوزه فلسفه سیاسی و اخلاق گفتگویی درباره موضوع «فلسفه اخلاق» و «اخلاق سیاست» انجام دادیم که در ادامه میخوانید؛ فدایی مهربانی برگزیده جشنواره فارابی و کتاب سال جمهوری اسلامی ایران است. «پیدایی اندیشه سیاسی عرفانی در ایران»، «ایستادن در آنسوی مرگ: پاسخهای کربن به هایدگر از منظر فلسفه شیعی» و «حکمت، معرفت و سیاست در ایران» از جمله آثار منتشر شده وی است.
*برای ورود به بحث بهتر است تعریفی از «فلسفه اخلاق» ارائه دهید چون شاکله اصلی گفتگوی ما را این موضوع تشکیل میدهد.
ما معمولاً از دو زاویه به اخلاق نگاه میکنیم؛ یکی از زاویه «فلسفه اخلاق» و دیگری از «زاویه علمالاخلاق» یا «اخلاق هنجاری». تفاوت این دو گونه نگاه در این است که فلسفه اخلاق یک بحث نظری و بنیادین است اما علم الاخلاق به وجوه کاربردی اخلاق میپردازد به این معنا که در اخلاق هنجاری این موضوع مطرح است که چگونه ایدههای کلان را به عمل دربیاوریم. بنابراین در فلسفه اخلاق به بنیادیترین امور مثل خیر و شر و خوب و بد اما در اخلاق هنجاری به وجه عملی خوب و بد میپردازیم. اینکه چطور به خیر و شر نگاه کنیم مستلزم یک بحث فلسفی است اما در علم الاخلاق تکلیف ما به لحاظ نظری درباره خیر و شر مشخص شده و باید وارد عمل بشویم.
*چرا در حوزه سیاست به اخلاق و مباحث فلسفه اخلاق نیاز داریم؟
لئو اشتراوس، فیلسوف و نظریهپرداز آلمانی، مطرح میکند که ما وقتی درباره فلسفه سیاسی صحبت میکنیم چرا باید به خیر و شر و اخلاق بپردازیم؟ او این سوال را به نوعی در نقد نظریات ماکیاولی که اخلاق را از سیاست جدا میدانست مطرح کرد چون ماکیاولی سیاست را از ذیل یک بحث نظری مثل فلسفه، اخلاق و امثال اینها جدا کرد و به قول اشتراوس یک جزیره برای خودش بنا کرد که جایی برای زیستن نیست. از نظر اشتراوس ما وقتی وارد حوزه سیاست میشویم یعنی میخواهیم یک حرکت و عملی انجام بدهیم. در این عرصه یا میخواهیم همانجا که هستیم بایستیم یا میخواهیم حرکت کنیم به بیان دیگر یا میخواهیم از وضع موجود دفاع کنیم یا اینکه میخواهیم یک فضای مطلوب بسازیم؛ بنابراین موضوع خوب یا بد بودن مطرح میشود چون یا ما معتقدیم که وضع موجود خوب است و باید از آن دفاع کرد یا وضع موجود بد است و باید آن را تغییر داد و بنابراین معلوم میشود که ما در حوزه سیاست نیازمند مباحث فلسفی، اخلاقی و بنیادی هستیم و از این جهت فلسفه اخلاق مستقیماً به سیاست ارتباط دارد.
*در این بخش از صحبتتان، به نظریات ماکیاولی، فیلسوف سیاسی ایتالیایی اشاره کردید؛ فیلسوفی که کتاب «شهریار» او سرلوحه بسیاری از سیاستمداران دنیاست و خیلی از کشورها هم بر اساس نظریات او اداره میشوند. کمی درباره نظریات او در حوزه اخلاق و سیاست توضیح دهید.
به نظر من عمده سیاست دنیای امروز بر مبنای کتاب «شهریار» ماکیاولی میچرخد. او کانون سیاست را قدرت طلبی میداند و معتقد است که هدف، وسیله را توجیه میکند. این اثر وی کاملاً ضد اخلاق است. مایکل والزر، فیلسوف آمریکایی هم که از طرفداران ماکیاولی است، اعتقاد دارد که برای حفظ قدرت باید جنایت کرد و جنایت ضرورتاً بد نیست. در یک مقاله مجزا و مفصل هم درباره تروریسم نوشته است: «تروریسمی که باعث تداوم و زیاد شدن قدرت شود تروریسم خوب است.» نگاه ماکیاولی به سیاست یک نگاه نسبی است به این معنا که هیچ وقت نمیگوید، مذهب یا اخلاقی زیستن خوب یا بد است، بلکه میگوید اگر یک جایی احساس کردید مردم یک جامعهای مذهبی هستند خودت را مذهبی نشان بده و بالعکس چون مسئله قدرت است و «هدف، وسیله را توجیه می کند»؛ برای رسیدن به قدرت هر کاری میتوان کرد. از این جهت میتوان گفت در خیلی از عرصههای سیاست ایران هم این نوع نگاه حاکم است چون افراد به راحتی با یک نقش بازی کردن و نقاب داشتن میتوانند به قدرت برسند. همانگونه که ماکیاولی هم به داشتن نقاب و دو چهره تاکید دارد و بر این اساس در نظریه سیاسی ماکیاولی اخلاق حضور ندارد و با اینکه امروزه شیوه اداره بسیاری از کشورها بر این پایه است ولی این شیوه کاملاً از فضای اخلاق به دور است.
*جایگاه اخلاق سیاست در میان فلاسفه دیگر بخصوص فلسفه اسلامی چگونه است؟
ما هر کاری که انجام میدهیم جدای از اینکه تخصص، فن و دانش آن کار باید ادب و اخلاقش را هم داشته باشیم. در گذشته و در دوران آموزشهای مکتبی اولین درسی که افراد میخواندند کتاب «آداب المتعلمین» بود و به عقیده من، ما هنوز هم به چنین کتاب و اثری نیاز داریم ولی متاسفانه چنین چیزی نه در مدارس و نه در دانشگاهها نداریم. بنابراین اگر کسی میخواهد وارد حوزه سیاست شود، مقدمه ورودش این است که اخلاق سیاست را بلد باشد چون وقتی کسی وارد این حوزه میشود باید مناسبات برخورد با بقیه را بلد باشد. این موضوع هم در سنت ما و هم در سنت یونانی مطرح بوده است. ارسطو معتقد بود: «شرافت دانشها بستگی به این دارد که چقدر «خیر» میرسانند و شمول خیر، شرافت دانشها را نشان میدهد از این منظر «سیاست» شریفترین دانش است چون بیشترین شمول خیر را دارد به این معنا که وقتی در «سیاست» تصمیمگیری شود بیشترین دامنه شمول خیر را در برمیگیرد و این «خیر» مستقیماً به سعادت مدنی انسانها مربوط میشود به همین دلیل وی، (ارسطو) وقتی از فرانوسیس یا حکمت عملی حرف میزند، اخلاق را مقدمه سیاست میداند. بر این اساس حکمت عملی سه بخش است؛ اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن. بنابراین ما اگر بخواهیم جامعه خوبی داشته باشیم باید اخلاق خوبی داشته باشیم.
*اگر قرار باشد راهکار یا پیشنهادی برای ورود «اخلاق» به حوزه عمل مخصوصاً در بخش سیاست ارائه دهید، چه میگویید؟
خیلی سخت است که به جامعهای مثل جامعه ما که خیلی درگیر فرم و صورت شده است نسخه بدهیم و بگوییم باید به محتوا هم بپردازی. ما وقتی داریم از اخلاق حرف میزنیم درواقع داریم راجع به یک موضوع محتوایی حرف میزنیم ولی سیاست جامعه ما آنقدر درگیر فرمالیزم و صورت شده که با محتوا فاصله زیادی دارد. حتی بخشهایی هم که باید مبتنی بر محتوا باشد باز درگیر فرمالیزم است. ضمن اینکه برای دوری از فرمالیزم و پرداختن به محتوا نمیتوانیم بخشنامه و دستورالعمل صادر کنیم، چون اخلاق یک مسئله درونی است. این سوال از کانت هم پرسیده شده که چطور میتوان یک قاعده طلایی برای حل این موضوع ارائه داد و او پاسخی داده که اتفاقاً خیلی هم به سنت اسلامی ما نزدیک است. پاسخ کانت این است: «هر آنچه برای خودت میپسندی برای دیگران هم بپسند و هر آنچه برای خودت نمیپسندی برای خودت هم نپسند.» چون تنها در این صورت میتوانیم به سمت اخلاقی عمل کردن حرکت کنیم. البته عملی شدن این شعار یا قاعده طلایی برای جامعهای که درگیر بی اخلاقیهایی مثل فساد، اختلاس و قدرت طلبی اینها شده خیلی سخت است چون اخلاق همه جا باید رعایت شود و اینکه در جایی اخلاقی زیست که هیچ قانونی هم برای این اخلاقی زیستن وجود ندارد کار سختی است. با این حال یکی از قدمهایی که برای آوردن اخلاق به حوزه سیاست میتوان انجام داد مربوط به پژوهشگران، نظریه پردازان، دانشگاهیان و اهالی رسانه است؛ این اقشار میتوانند کمی در سنتمان تلاش و دقت کنند و ببینند که ما چقدر اثر داریم که در قالب اندرزنامه و رسالات اخلاق سیاسی به موضوع سیاست و اخلاق سیاسی پرداخته شده است. نمونهاش «اخلاق ناصری» خواجه نصیرالدین طوسی، «اخلاق جلالی» جلالالدین دوانی، «اخلاق منصوری» غیاثالدین منصور حسینی دشتکی شیرازی، «اخلاق محسنی» ملا حسین کاشفی و صدها آثار دیگر که با نام اخلاق ولی با موضوع سیاست نوشته شدهاند. لازم است به این موضوع فکر کنیم که چرا موضوع یک کتاب با عنوان «اخلاق»، باید سیاست باشد؟ چون سیاست حوزه قدرت طلبی صرف نیست. باید تلاش کنیم وجه اخلاقی سیاست را پررنگ کنیم و هرکسی در سیاست، «اخلاقی» حضور دارد را الگو قرار دهیم وگرنه وضعمان روز به روز بدتر خواهد شد.