خبرگزاری مهر، فرهنگ و اندیشه- جواد شیخ الاسلامی: محمدکاظم کاظمی از جمله شاعران معاصر و از جمله پژوهشگران شعر معاصر ایران است. او سالهاست که در مشهد اقامت دارد شهری که پل ارتباطی فرهنگی ایران و افغانستان است. ارزیابی دقیقی از مدل فعالیتهای فرهنگی در کشور دارد. به بهانه جشن ده سالگی شهرستان ادب، واکاوی دلیل موفقیتهای این موسسه در حوزه شعر با وی به صحبت نشستیم.
جناب کاظمی، شما تجربه اردوها و کلاسهای کانون شاعران و نویسندگان آموزش و پرورش در دهه شصت و هفتاد را نیز با خود به همراه دارید. به نظر شما دلیل موفقیتهای شهرستان ادب در حوزه شعر چه بوده است؟
من در امور اجتماعی و فرهنگی، همچنین در مورد انسانها، به یک نوع معتقد هستم. این جبر تاریخی تقریباً شبیه به آن جبر تاریخی است که ابنخلدون در مورد تمدنها بیان میکند و میگوید تمدنها مراحل مختلفی دارند و درنتیجه یکسری سلسلههای حکومتی را بیان میکند. من معتقدم دستهبندی ابنخلدون نه تنها در مورد تمدنها و سلسلههای حکومتی بلکه در مورد فعالیتهای فرهنگی، تشکلها و نهادهای فرهنگی هم حاکم است. من دوره زندگی خودم چنان که این تجربه را داشتم تا ظهور و زوال حکومتها و سلسلههای حکومتی را ببینم، ظهور و زوال نهادها، تشکیلات، مؤسسات فرهنگی، جمعها و تشکلهای ادبی را هم دیدم. به همین دلیل است که ما بعد از گذشت سه دهه از انقلاب سال پنجاه و هفت مشاهده کردیم بعضی از نهادها، کانونها و چهرههای فرهنگی و ادبی دچار نوعی پیری و زوال شده بودند.
اگر بخواهم مشخصاً اشاره بکنم باید به اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد نگاه کنیم که دیگر خبری از کانونها و حلقههایی که در دوران شاه فعال بودند و انجمنهایی که به صورت سنتی قبل از انقلاب فعال بودند، نبود. یعنی این کانونها در این دوره تقریباً از کارایی افتاده بودند. در همین برهه بود که یک سلسله تشکلها و نهادهای جوان و باانگیزه که طبیعتاً انرژی انقلاب را همراه خودشان داشتند، شروع به فعالیت کردند. به طور مشخص میتوانیم از حوزه هنری و همچنین فعالیت امور تربیتی آموزش و پرورش اسم ببریم. این دو نهاد از نهادهای تازهنفسی بودند که در آن سالها در زمینه پرورش شاعران و هنرمندان و انتشار آثار آنها بسیار خدمت کردند. منتهی به مرور همین نهادها نیز، همان طور که عرض کردم، بعد از مدتی به رکود و نوعی از زوال رسیدند.
اگر از صحبت دکتر شریعتی به وام بگیریم، او میگوید وقتی نهضتها تبدیل به نظام یا تبدیل به تشکیلات میشوند، به مرور ساختار اداری بر انگیزهها و فعالیتها غلبه پیدا میکند و بعد از مدتی جامعه نیاز به یک نوزایی دارد. به شکلی که مراکز و تشکلهای دیگری پا به میدان بگذارند و انرژی جوان و باانگیزه را در جامعه ادبی حفظ بکنند. با این مقدمه و به همین دلیل من معتقدم وقتی شهرستان ادب در اوائل دهه نود تشکیل شد، در یک موقعیت زمانی بسیار طلایی تأسیس شد. زمانی بود که کارنامه نسل اول و تقریباً نسل دوم شعر انقلاب تکمیل شده بود و نیاز بود که عدهای جوان باانگیزه جای آنها را در آسمان ادبیات و برنامههای ادبی و فرهنگی پر کنند و انرژی تازهای به شعر انقلاب تزریق کنند. شهرستان ادب درست در این موقعیت تشکیل شد و توانست بسیار هم مؤثر و موفق باشد. اگر بتوان گفت شاعران آخر دهه شصت و اوائل دهه هفتاد در حوزه هنری رشد کرده بودند و شاعران دهه هفتاد و اوائل دهه هشتاد در جلسات و محافل و اردوهای آموزش و پرورش رشد کرده بودند، میتوان شاعران دهه نود را نیز تربیتشده و رشدیافته در موسسه شهرستان ادب قلمداد کرد. آنچه که ما در مسابقات مختلف ادبی، انجمنها و محافل مختلف استانی، کتابهای منتشرشده و عرصههای مختلف میبینیم نشانگر این است که بچههای رشدکرده در شهرستان ادب میداندار هستند.
این تحلیل به لحاظ زمانی بود و بسیار هم دقیق و به جا بود. درباره عملکرد و فعالیتهای خود شهرستان ادب چطور فکر میکنید؟
یک چیزی که در شهرستان ادب به عنوان یک خصوصیت جالب و مهم برای من قابل توجه است، تمرکز شهرستان ادب بر روی آموزش مستمر شاعران جوان است. معمولاً وقتی نهادها و تشکیلات ادبی به جای تمرکز بر آموزش روی برگزاری جشنواره و جایزه تمرکز میکنند، کمکم کارشان بیاثر و بیثمر میشود. بنده یک بار در یکی از جشنوارههای شعر جوان کشور شرکت کردم و دیدم که در این جشنواره هیچ برنامه آموزشی و کارگاهی تدارک دیده نشده، بلکه برعکس یک اختتامیه بسیار باشکوه و پرخرج تدارک دیده شده است. وقتی این نقد را به دستاندرکاران منتقل کردم، بیان میکردند مطلوب مسئولین و متولیان مملکت چنین جشنوارهای است. چیزی که به نظرم کار شهرستان ادب را بسیار قوت میدهد این است که فعالیت آن بیشتر فعالیت آموزشی بوده و ما غالباً از طرف شهرستان ادب برگزاری جشنواره ندیدهایم.
معتقدم وقتی شهرستان ادب در اوائل دهه نود تشکیل شد، در یک موقعیت زمانی بسیار طلایی تأسیس شد. زمانی بود که کارنامه نسل اول و تقریباً نسل دوم شعر انقلاب تکمیل شده بود و نیاز بود که عدهای جوان باانگیزه جای آنها را در آسمان ادبیات و برنامههای ادبی و فرهنگی پر کنند و انرژی تازهای به شعر انقلاب تزریق کنند
از افتخارات شهرستان ادب در این سالها این بوده است که هیچ جشنوارهای برگزار نکرده، درحالی که پیشنهادات زیادی برای این اتفاق به مدیران موسسه منتقل شده اما با مقاومت آنها مواجه شده است.
بله. تنها فعالیتی که بوده فعالیتهای اردویی و فعالیتهای مستمر آموزشی بوده است. نکته دیگری که به نظرم باز مهم است این است که فعالیتهای آموزشی هم به صورت دورهای و غالباً به صورت طولانیمدت بوده است. یعنی این طوری نبوده که یک کارگاه دو سه روزه برگزار شود و بعد افراد تا کارگاه بعدی به حال خودشان رها بشوند. آن وقتهایی که برنامههای آموزش و پرورش هم موفق بود، به همین شکل انجام میشد؛ یعنی برگزاری اردوها، کلاسها، جلسات و محافل، نقدهای مکاتبهای و یک آموزش دائم. مثلاً قاسم رفیعا برای اینکه ما شعرهایش را به صورت مکتوب نقد کنیم آنقدر نامه فرستاده بود که اسمش زبانزد شده بود. این اتفاق در شهرستان ادب به شکل منظمتری درحال انجام است. در کنار همه این فعالیتها باز با انجمنها و محافل ادبی مرتبط و تحت حمایت شهرستان ادب در شهرهای مختلف مواجه هستیم خودش یک برنامه آموزشی مستمر دیگری است. خود ما در مشهد نزدیک به ده سال بهطور ثابت انجمن امین را با حمایت و همراهی شهرستان ادب برگزار میکنیم که این تداوم را در دیگر جلسات کمتر شاهد بودهایم.
حوزه انتشار بخش دیگری از موفقیت شهرستان ادب بوده است. البته مشکلات انتشار کتاب در این سالها باعث شد همه ناشران اذیت شوند و شرایط نامطلوبی پیدا کنند. وضعیت طوری شده است که بسیاری از ناشران مطرح هم عملاً کتابهای ضعیف چاپ کردند و کتابهایی منتشر کردند که سرمایهگذار آن خود شاعر بود! این بزرگترین آفت برای ناشر است، چون در این وضعیت کیفیت کتاب فدای سرمایهگذاری شاعر میشود. در این بین هم شهرستان ادب از جمله چند ناشری بود که مخاطب میتوانست با اطمینان خاطر بیشتری کتابهایش را تهیه کند. درواقع کمتر ناشری در این سالها سراغ داشتیم که به راحتی و چشمبسته بتوان کتابهایش را قابل قبول خواند که انتشارات شهرستان ادب از این جمله بوده است.
نکتهای که خوب است به آن بپردازیم، بحث بودجه و امکاناتی است که در اختیار شهرستان ادب به عنوان یک موسسه پیشرو و فعال قرار گرفته است. به نظر شما حجم حمایتها به اندازه کافی بوده است؟
واقعیت امر این است که ما در عرصه امکانات بودجهای برای فعالیتهای فرهنگی پرثمر و مفید غالباً دچار یک مشکل بزرگ بودهایم. از طرفی عمده بودجه فرهنگی کشور به نهادها و موسساتی تعلق میگیرد که برنامهای برای مصرف بهینه آن ندارند و تنها برای ارائه گزارش آن را خرج میکنند. وقتی این امکان وجود دارد که بودجه فرهنگی و امکانات موجود در اختیار جایی مثل شهرستان ادب قرار بگیرد، صرف نهادها و فعالیتهایی میشود که هیچ اثر و کارآیی لازم ندارند. متأسفانه دهها و صدها نهاد و موسسه و مرکز فرهنگی در کشور وجود دارد که همه آنها درحال فعالیتهای خنثی، حداقلی، کماثر و یا در بهترین حالت درحال موازیکاری هستند. مثلاً ما در مشهد آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی را داریم که با بودجه و امکانات مستقل برنامههای خودش را دارد، از آن طرف بنیاد بینالمللی امام رضا (ع) را داریم که آن هم وابسته به آستان قدس است و بودجه و امکانات و برنامههای خودش را دارد، از طرفی معاونت فرهنگی حرم را داریم که برنامههای خودش را در حرم پیاده میکند، شهرداری، فرهنگسراها، ارشاد و دیگر مراکز هم هستند که هرکدام با بودجهای مستقل در حال فعالیتاند. سوال من این است: اگر تمام این نهادها به کمک موسسهای مثل شهرستان ادب بیایند یا بودجه خودشان را در اختیار شهرستان ادب قرار بدهند، چه اتفاقی میافتد؟ همه این مراکز در راستای اهداف انقلاب اسلامی هستند، پس چه بهتر که بودجه و امکانات آنها در اختیار جایی قرار بگیرد که آن آرمانها و اهداف را بهتر و موثرتر محقق میکند.
چند سال پیش از من خواستند طرحی پیشنهاد بدهم تا در آن شرایطی برای برگزاری برنامههای اردویی و آموزشی در داخل افغانستان فراهم شود. تعدادی از کارشناسان و شاعران را بسیج کنیم و چند روز هرات، چند روز در کابل و یا مزارشریف برنامه و کلاس و محفل داشته باشیم. اما این پیشنهاد هنوز به سبب ناامنیهایی که در افغانستان است در حد یک فکر باقی مانده
یعنی خود آنها یک قسمتی از بودجهشان را برای انجام عملیاتهای مشترک در اختیار شهرستان ادب بگذارند.
به نظرم حتی الزامی هم ندارد که آن بودجه و امکانات مشخصاً در مسیر همان چیزی که آن سازمان برای آن تعریف شده استفاده بشود. وقتی جایی مثل شهرستان ادب، فرضا از مرکزی مثل دفتر حفظ و نشر آثار امام خمینی (ره) بهتر جریانسازی و اهداف امام را در حوزه فرهنگ دنبال میکند، بهتر است که آن بودجه در اختیار این نهاد قرار بگیرد.
بعضی فعالین حوزه ادبیات ضرورت سفرها و اردوهای برون مرزی در کشورهای فارسی زبان و حوزه تمدن فارسی و همچنین تعامل شاعران و نویسندگان این حوزه تمدنی با همدیگر را بارها تکرار کردهاند. فکر میکنید شهرستان ادب در دهه دوم فعالیت خود بتواند تجربه اردوهای داخلی شعر را در خارج از ایران هم تکرار کند؟
به نظرم خیلی ضرورت دارد. اتفاقاً دوستان شهرستان ادب قبلاً این ضرورت را احساس کرده بودند. یادم هست که چند سال پیش از من خواستند طرحی پیشنهاد بدهم تا در آن شرایطی برای برگزاری برنامههای اردویی و آموزشی در داخل افغانستان فراهم شود. تعدادی از کارشناسان و شاعران را بسیج کنیم و چند روز هرات، چند روز در کابل و یا مزارشریف برنامه و کلاس و محفل داشته باشیم. اما این پیشنهاد هنوز به سبب ناامنیهایی که در افغانستان است در حد یک فکر باقی مانده، اما من امیدوارم بالاخره بتوانیم این ایده را اجرایی کنیم. البته با توجه به اینکه در یکی دو سال اخیر بیشتر آموزشهای ما در فضای مجازی انجام شده است، راههایی در این زمینه باز شده است و من فکر میکنم میتوان از این فرصت و ظرفیت برای تعامل شاعران کشورهای فارسی زبان بهره جست.
آخرین سوالی که از شما داریم درباره کتابی است که در نشر شهرستان ادب آماده چاپ دارید. موضوع کتاب چیست و الآن در چه مرحلهای قرار دارد؟
پیشنهاد نوشتن این کتاب همان اوایل تشکیل مؤسسه شهرستان ادب مطرح شد، اما انجام آن تا حالا به طول انجامید. سال نود و یک بود که دوستان مؤسسه پیشنهاد کردند ما شعر تعدادی از شاعران مطرح در سالهای اخیر، به خصوص فعال در دهههای هفتاد و هشتاد، را نقد کنیم. ابتدا تعداد شاعران و آثار بیشتری در نظر بود اما بعداً با توجه به اینکه مشغلههای من زیاد شد و از یک طرف هم دیدم نقدها مفصل است، تعداد افراد را کمتر کردم اما در عوض نقدهای تفصیلیتری این شاعران نوشتم. نهایتاً هشت تن از شاعران انقلاب را در یک کتاب حدوداً سیصد صفحهای نقد کردم که امیدوارم بعد از یکی دو بازخوانی دیگر به انتشار برسد. ساختار این کتاب تا حدودی شبیه کتاب «ده شاعر انقلاب» است که قبلاً منتشر کرده بودم. تفاوتی که با ده شاعر انقلاب دارد این است که به نسل جوانتری نسبت به نسل شاعران انقلاب میپردازد.
شعر چه شاعرانی در این کتاب نقد شده است؟
شعر یوسفعلی میرشکاک، قادر طهماسبی، علیرضا قزوه، سهیل محمودی، محمدرضا عبدالملکیان، ساعد باقری، ذکریا اخلاقی و مرتضی امیری در این کتاب به صورت تفصیلی نقد است. مثلاً نقد شعر آقای سهیل محمودی حدود پنجاه صفحه است. همه نقدها نسبتاً مفصل است و سعی کردم کل کارنامه شعری هر شخص را بررسی کنم. تألیف این کتاب تمام شده است. آقای مرتضی کاردر هم در بازنگری و ویرایش ادبی کتاب تلاش زیادی کردند و امروز میتوانم بگویم صفحهآرایی آن هم تا حدود زیادی انجام شده و بعد از بازخوانی نهایی به زیر چاپ خواهد رفت.
فکر میکنید همکاری شما با نشر شهرستان ادب در کتابهای بعدی هم تکرار خواهد شد؟
من در نظر داشتم یکی دو پروژه دیگر را هم با شهرستان ادب پی بگیریم و خودم هم فکر میکنم بهترین جای عرضه و ارائه این آثار شهرستان ادب باشد. یکی از این کتابها مجموعه نوشتهها، مقالهها و نقدهایم درباره شعر مذهبی است که کتابی صدوپنجاه صفحهای خواهد شد. یک کتاب دیگر مجموعه مقالات ادبی من است که در این سالها درباره شعر نوشتهام و یک مجموعهی دیگر هم شامل نقدهایی است که بر روی کتابهای شعر نوشتهام. اگر فرصتی پیدا کنم و این مقالات و کتابها را مرتب کنم، دو سه کتاب دیگر میتوانم آماده چاپ کنم.