خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: وقتی پای کشورهای غیردوست در میان باشد؛ ادبیات سیاسی دولت واشنگتن و حتی متحدانش حول چند جمله خاص می چرخد که برای همه مخاطبین از ایران گرفته تا کره شمالی، روسیه و حتی چین، یکسان تکرار میشود.آنها میگویند «باب گفتگو باز است. مینشینیم دور یک میز و صحبت میکنیم اما به یک شرط». فارغ از آنکه طرف مقابل چه کشوری باشد؛ این چکیده سیاست خارجی دولت جدید واشنگتن است در برخورد با آنهایی که منافع حداکثریش را برآورده نمیکنند.
تازهترین مثال، شرط گذاشتن جو بایدن رئیس جمهور دموکرات آمریکا برای دیدار با کیم جونگ اون رهبر کره شمالی است. او میگوید تنها زمانی حاضر به انجام این دیدار است که پیش از هر چیز، طرف مقابل با خلع سلاح هستهای پیونگ یانگ موافقت کرده باشد.
به عبارت دیگر، بایدن شرط کرده که اول خواست واشنگتن را بپذیرید؛ بعد مذاکره میکنیم- روندی که ظاهراَ در مقایسه با همه جای دنیا، وارونه طی میشود. بعد هم آمریکاییها با بیان اظهاراتی چون «ما حرفی نداریم، آنها راضی نمی شوند»؛ طرف مقابل را (فرقی نمیکند کدام کشور) متهم میکنند که به سیگنالهای خیرخواهانه شأن جواب مثبت نمیدهد.
بهانههای رایج: مایل نیستند؛ تحویل نمیگیرند؛ روی خوش نشان نمیدهند
مثل همین ادعای اخیر پنتاگون که میگوید «لوید آستین» وزیر دفاع آمریکا چند باری تلاش کرده در راستای حفظ راههای تعامل نظامی با چین، با مقامات بلندپایه این کشور، گفتگو کند اما دولت پکن تحویلش نگرفته- نمونه بارزی از یک ژست حق به جانب، آن هم بعد از اینکه طی هفته گذشته، رزم ناوهای آمریکایی ۲ بار ادعای مالکیت چین بر تنگه تایوان و دریای چین جنوبی را زیر سوال برده اند.
نمونه این قبیل رفتارها را در متحدان اروپایی دولت جدید واشنگتن هم میبینیم. مثلاً «الکساندر شالنبرگ» وزیر خارجه اتریش میگوید اتحادیه اروپا خواستار گفتگو با روسیه است اما مسکو مایل به انجام چنین گفتگویی نیست. یا انگلیسیها میگویند «ما خیلی دنبال کاهش تنش بوده ایم» اما روسها روی خوش نشان نمیدهند.
رفتار جالب دیگری هم دارند و آن وقتی است که کشوری را تحریم میکنند اما توقع واکنش متقابل ندارند. مثلاً اگر دیپلماتهای روسی را اخراج کنند و در مقابل، مسکو هم همان کار را انجام دهد؛ دلگیر میشوند که ما به این دلیل و آن دلیل حق داشتیم اما شما از آن حق محروم هستید!
البته این قبیل رفتارها که فقط با معیارهای دوگانه غرب قابل توجیه است، در بین اروپاییها و آمریکاییها زیاد رواج دارد. مثلاً هفت سال پیش، فرانسه، پرتغال و اسپانیا، به هواپیمایی که «ایوو مورالس» رئیس جمهور وقت بولیوی را از روسیه به خانه برمی گرداند اجازه عبور از حریم هوایی شأن را ندادند و آن را وادار به فرود اضطراری در اتریش کردند- جایی که هواپیما را به دنبال یافتن سرنخی از «ادوارد اسنودن» افشاگر اسرار سازمان سیا، تفتیش کردند.
هفت سال پیش، اتریش رفتاری مشابه بلاروس با هواپیمای حامل «مورالس» انجام داد
یادآوری این داستان قدیمی از آن بابت است که یکشنبه هفته گذشته، بلاروس هم هواپیمایی را که از یونان عازم لیتوانی بود، به ظن بمب گذاری و یافتن سرنخی از یکی از مخالفان دولت مینسک، وادار به فرود اضطراری کرد. رفتاری کمابیش مشابه آنچه که هفت سال قبل با مورالس شد. فقط این بار بلاروس به هواپیما ربایی و دزدی هوایی متهم شده و آن موقع، مثل همیشه اروپاییها با قیافه حق به جانب، اقدامشان را توجیه کردند.
این سوال که اقدام بلاروس صحنه سازی بوده یا خیر، نمیتواند ذهن را از طرح یک سوال دیگر منحرف کند که چرا وقتی برخی رفتارها از سوی آمریکا و متحدانش سر میزند؛ بی هیچ شک و شبههای، خالی از اشکال است و اگر همان رفتار از سوی کشورهای به اصطلاح غیردوست سر بزند؛ جای تأسف و سرزنش دارد؟
از زمان روی کار آمدن جو بایدن رئیس جمهور دموکرات آمریکا، یک اصطلاح نسبتاً جدیدتر هم به دایره ادبیات واشنگتن اضافه شده است: «اکنون توپ در زمین آنها است».
مثلاً چند روز پیش، آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا، گفته بود: ما منتظر هستیم تا ببینیم آیا پیونگ یانگ واقعاً خواستار استفاده از دیپلماسی است یا خیر؛ توپ در زمین آنها است.
حالا هم از قرار، این توپی که تیم بایدن از آن حرف میزند؛ به ادعای آنها چند وقتی است که در زمین ایران جا خوش کرده است! مثلاً در تاریخ ۴ فروردین، بلینکن مدعی شده بود: توپ واقعاً در زمین آنها (ایران) است و باید ببینیم که آیا میخواهند مسیر دیپلماسی را در پیش بگیرند و به تعهدات خود ذیل توافق [برجام] بازگردند.
اکنون هم با آغاز پنجمین دور از مذاکرات وین که گفته میشود با پیشرفت همراه بوده است؛ آمریکاییها همچنان میگویند «تحریم ها را فقط در صورت بازگشت متقابل ایران به برجام لغو می کنیم» تکرار ادعایی که از دور اول مذاکرات مطرح بود!
حتی بلینکن در نشست مشترک با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی مدعی شد که «دولت بایدن هنوز مطمئن نیست که ایران مایل باشد یا بتواند تصمیمهای لازم برای بازگشت خود به تعهداتش در برجام را بگیرد». این به طور ضمنی یعنی واشنگتن با گستاخی تمام خواست خود را مطرح کرده و اکنون نوبت ایران است که با رد یا تائید آن، سرنوشت مذاکرات وین را تعیین کند!
این ادعاها حتی به رغم هشدارهای مکرر ایران مبنی بر اینکه رفع تحریمها ذیل برجام یک حق است و نه اهرم فشار در مذاکره، ادامه دارد.
بازی با کلمات، متهم کردن طرف مقابل به عدم تلاش برای برون رفت از بن بست سیاسی، طرح این ادعا که حصول نتیجه دلخواه آنها مبنای انجام مذاکره است. برخورداری از معیارهای دوگانه به این معنا که در مواجهه با رفتار مشابهی که از طرفین متفاوت سر میزند؛ برخورد یکسانی ندارند؛ اینها همه بخشی از ادبیات سیاست خارجی است که دولت جدید واشنگتن به رغم لبخند دیپلماتیک و تعارف برای همنشینی پشت میز مذاکره، به آن استناد میکند.