خبرگزاری مهر، گروه استانها- فاطمه پاک سیرت *: بزهکاری و خصوصاً مقوله قتل! یکی از آسیبهای اجتماعی است که به فراخور شرایط تربیتی، رفاهی، تاب آوری و غیره تقریباً همه جوامع کم و بیش با آن در گیرند. ایران هم از این مساله مبرا نیست ولی گاهی برخی پروندههای جنایی بخاطر شرایط استثنایی آن معروف شده و جامعه را تحت تأثیر قرار میدهند.
نزدیکترین نمونههای آن قتل رومینا توسط پدر و قتل و سپس مثله کردن بابک خرمدین توسط پدر مادرش بود که به دلیل نوع قتل و سپس مثله کردن جسد آن هم در کمال خونسردی بازتابهای فراوانی در رسانهها خصوصاً فضای مجازی داشت و بسیار مورد توجه قرار گرفت.
به دور از طنز و حرفهای بی اساس سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اگر بخواهیم در مقابل سوال و هراس مردم توضیح درستی برای این واقعه ارائه دهیم؛ باید بهاین نکته توجه داشته باشیم که بزهکاری و خصوصاً قتل مثل دیگر آسیبهای اجتماعی یک مساله چند بعدی است و از یک منظر نمیتوان آن را بررسی کرد. اگرچه برخی از این قبیل جنایات ناشی از خرافات، سنتهای جاهلانه قومیتی و سایر برداشتهای ابتدایی از مقوله ناموس، قانون و انتقام است. اما از لحاظ قانون و وجدان جمعی نمیتوان وقوع جرم و تکرار را با بهانههایی مثل تعصبهای بی مورد امری عادی انگاشت.
قتل بابک خرمدین بی شک ناشی از برداشتهای فرهنگی ناروا، فقر، خشم و… نیست، قتل بابک و خواهر و شوهر خواهرش در کمال خونسردی و سپس عدم ابراز پشیمانی، میتواند ناشی از یک بیماری روانی سایکوتیک باشد.
اگر چه علل بیماریهای روانی و اختلالات شخصیتی به شدت چند وجهی است، اما در مجموع سلامت روانی یک امر نسبی بوده و مطلق نیست. به گفته پزشکی قانونی اکبر خرمدین در زمان قتلها جنون نداشته یعنی با آگاهی و درایت مرتکب قتل شده، اما در بعد آسیبهای روانی، دارای اختلالات شدید سایکوتیک است.
ارتکاب جرم مکرر؛ خشونت در قتلها (مثله کردن)، فقدان عذاب وجدان و پنهان کاری از نشانههای جدی اختلال شخصیتهای ضداجتماعی است. افرادی با این تیپ شخصیت و اختلال روانی با قرار گرفتن در معرض قضاوتها، نگاههای درونی، ضعفها و کنشهای پنهانی که به لحاظ روحی و روانی در وجودشان دارند، انگیزه جنایت در آنها تقویتشده و میتوانند فرایند این اتفاقات را در جامعه بیشتر کنند.
آنچه در مساله قتل خانوادگی بابک خرمدین باید به جای طنز پردازی و یا سو استفاده سیاسی مورد تاکید باشد؛ حساس سازی غیرافراطی اجتماع درباره بیماریهای روانی است.
ما در این پرونده با یک گروه گانگستری روبرو نیستیم با یک زن و شوهر طرفیم که فارغ از شایعات برخی از سایتها ۴۰ سال بدون جنجال و خیلی معمولی زندگی کردند. که با خواندن مصاحبهها و بخشهای فاش شده این پرونده متوجه میشویم که چطور چند علامت ساده توهمی و اختلالی در جوانی یک نظامی ساده، آن را در ۸۱ سالگی به قتل فرزند کشانده است.
پس باید بدون اینکه به کسی برچسب بزنیم مثل نشانههای کرونا نسبت به نشانههای بیمارهای روانی، افکار و اوهام عجیب و غریب، منفی بافی های مدوام، فانتزیهای جنایتکارانه، باورهای نژادی و قوم ستیزی، رفتارهای نمایشی و ریاکارانه و تمایلات سرکوب شده حساس باشیم.
به جای اظهار نظر درباره پرونده بابک خرمدین بیاییم یک بار دیگر سلامت روان خودمان و اطرافیانمان را بررسی کنیم. این یک سرنوشت محتمل است که امکان دارد از سر غفلت برای هر یک از ما رقم بخورد. چرا که هر کدام از ما یک خرمدین نهفته در درون خود داریم که منتظر فرصت برای بروز خویش است.
* کارشناس ارشد جرم شناسی