خبرگزاری مهر - گروه هنر- عطیه مؤذن: سیاوش عقدایی بیشتر با اجرای برنامههای علمی و این اواخر هم مسابقه شناخته میشد و حالا مدتی است برنامهای شبانه با نام «دست در دست» را در شبکه دو بر عهده دارد که در آیتمهای مختلفی گفتگوهایی با هنرمندان و خیرین روی آنتن میبرد.
عقدایی سالها در رادیو اجرا میکرد و از سال ۹۶ با برنامه رمضانی «ماه و ماهی» شبکه یک سیما به تلویزیون کوچ کرد. او پس از آن اجرا و ساخت برنامههای علمی را که پیش از این در رادیو بر عهده داشت در تلویزیون هم دنبال کرد و «اشعه ایکس» از جمله این برنامهها بود که در سه فصل روی آنتن رفت. بعد از آن هم اجرای یک مسابقه به صورت زنده با نام «سبقت» بر عهده گرفت و حالا چند ماهی است که با اجرای برنامه خودمانیتر «دست در دست» در شبکه دو دیده میشود.
برای اجرای این برنامه هم کمی از لحن و ادبیات رسمی و جدی خود که پیش از این بیشتر در برنامههای علمی استفاده میکرد کاسته است و با فضای صمیمانهتری برنامه را اجرا میکند. وی بعد از سه فصل اجرای برنامه درباره اجرا، مجریان تلویزیون، برنامههای مهمان محور و احترام به مهمان سخن گفت.
سیاوش عقدایی همزمان با اجرای این برنامه که تاکنون سه فصل از آن روی آنتن رفته است و عوامل در تدارک تولید فصل چهارم آن برای تابستان هستند.
گفتگوی خبرگزاری مهر با وی را در زیر میخوانید:
* حدود سه فصل است که برنامه «دست در دست» را اجرا میکنید و تولید و پخش آن هنوز ادامه دارد. با اینکه این سالها بیشتر در برنامههای علمی حضور داشتید اما چرا «دست در دست» بیشتر دیده شد؟
ابتدا فکر میکردم چه کسی ساعت ۲۳:۳۰ شب شبکه دو را میبیند که حالا من بخواهم از شبکه یک به شبکه دو مهاجرت کنم اما بیشتر از ۱۰ برنامه از «دست در دست» نگذشته بود که خودم بازخوردها را دیدم و جا خوردم و فکر میکنم مجموعه تجربههایی که من در شبکه یک داشتم با این برنامه برابری میکند. البته شاید به این شکل گفتن بیانصافی باشد ولی این برنامه خیلی بیشتر از آنچه فکر میکردم دیده شد. خیلی عجیب بود که مردم اجرای مرا دیدند و دوست داشتند چون من اجرای خیلی شکستهای ندارم. به هر حال من یک برنامه ساز علمی هستم و ادبیات شکستهای ندارم. همه ما نگران بودیم که شاید مردم انتظار داشته باشند خیلی با ادبیات شکستهتر میزبانی شود و این برای من موهبت بود که مردم اجرا را پذیرفتند.
* به ویژه که همانطور که خودتان اشاره کردید شما بیشتر در فضای برنامههای علمی و این اواخر مسابقه اجرا کردهاید این برنامه برای خودتان چالش جدیدی محسوب میشد؟
تمام برنامههایی که به غیر از برنامههای علمی اجرا کردهام برایم چالشبرانگیز بوده است و اینجا هم قطعاً چالش داشت و حتی به نظرم غیر از چالش محبت و اعتماد مدیران شبکه دو را هم در برداشت. به هر حال آنها برای یک برنامه شبنشینی روی مجریای به اجماع رسیدند که بیشتر برنامه علمی داشته است و نتیجه گرفتند که او میتواند.
* چقدر در این روند تغییر کردید مثلاً ادبیات شکستهای که به قول خودتان نداشتید چقدر در این گفتگوهای خودمانی و مدل شبنشینی عوض شد؟
ابتدا این را بگویم من خودم اهل رفاقت و رفیق و شبنشینی هستم و سعی کردم روی همان بعد از شخصیت خودم تمرکز کنم. دوم اینکه من هیچ جا از اصول ادبی خود کنار نکشیدم، لحن و ادبیاتم را شکستهتر کردم و برایم چالش بود و سعی کردم به لحن طرف مقابل نزدیک شوم ولی به زبان خیانت نکردم، همان گونه که همیشه بودهام.
* البته به نظرم باز هم روی لحن و ادبیات رسمی خودتان حساس هستید.
ببینید هر مجریای ممکن است بگوید بعد از خدا شهرت خود را مدیون یکی از مؤلفههای تیپ، دانش، چهره و… است. من خودم معتقدم بخش قابل توجهی از شناخته شدنم به خاطر ادبیات فارسی است به دلیل اینکه توانستهام درست و خوب حرف بزنم.
* چقدر این تمرکز روی ادبیات فارسی به پیشینه اجرای رادیویی برمیگردد؟
به نظرم بیشتر به دلیل پیشینه خانوادگی است. پدر من از چهرههای تأثیرگذار دنیای ادبیات فارسی است و ما را با ادبیات بزرگ کرده است. «شرح غزلیات سعدی» از آثار مهم ادبیات فارسی از کتابهای پدرم تورج عقدایی است، مادرم هم مدرس ادبیات است و در خانواده ما فقط من مهندسی خواندهام.
* بیشتر گفتگوهای شما در برنامه با هنرمندان بود این گپ و گفت های هنری نیازی به پژوهش هم داشت؟
اساس موضوع که همین پژوهش بوده است، با این حال ما همانطور که با ادبیات بزرگ شدیم با هنر هم در ارتباط بودیم. من از ۱۰ سالگی به صورت نیمه حرفهای و از حدود ۱۷ سالگی به شکل حرفهای به هنر موسیقی و تئاتر هم مشغول بودهام یعنی اگر برنامه ساز علمی نبودم حتماً در حوزه هنری برنامه سازی و اجرا میکردم.
* برخی از مجریان در اجرای برنامههای گفتگومحور مخصوصاً در حوزه هنر وارد صحبتهای حاشیهای و زرد میشوند تا بیشتر دیده شوند و حتی بیشتر از مهمان حرف میزنند شما چرا وارد این فضا نشدید؟
شما میدانید که چنین فضایی وجود دارد و حتی آشنا هستید شهرت امروزه به چه سادگی به دست میآید اینکه به ناامیدی مردم دامن بزنیم. به زخمهایشان نمک بپاشیم یا از مهمان برنامه استفاده ابزاری کنیم.
قرار نیست مهمان را خرج یک دقیقه اینستاگرام کنیم، تیکه او به بیندازیم، گوشه رینگ یا در موقعیتی نادرست قرار دهیم. یا اینکه قرار نیست خودنمایی کنم، گاهی به من میگویند چرا یک میلیون فالوور نداری؟ درصورتیکه جذب فاولور از طریق حاشیه کار سختی نیست من در این برنامه اصولی را در نظر قرار دادم؛ اینکه به طور مثال قرار نیست مهمان را خرج یک دقیقه اینستاگرام کنیم، تیکه او به بیندازیم، گوشه رینگ یا در موقعیتی نادرست قرار دهیم. یا اینکه قرار نیست خودنمایی کنم، گاهی به من میگویند چرا یک میلیون فالوور نداری؟ درصورتیکه جذب فالوور از طریق حاشیه کار سختی نیست، گزارشگری داریم که بدون شلوار جلوی دوربین نشسته است و فالوورهایش هم چند میلیون است اما من به یک واقعیت حرفهای معتقدم و آن این است که برنامه درباره مهمان است نه درباره من. برنامهای که مهمان دارد جولانگاه و عرصه خودنمایی من نیست. قرار نیست مهمان تخریب شود به قیمت اینکه من بیشتر دیده شوم. با همین اصول برنامه «دست در دست» را جلو دوربین میگذاریم.
* اگر همین معیارها و دیده شدن برنامه به واسطه شهرتهای حاشیهای برای مدیران سازمان مهم باشد باز هم حاضر نیستید با این فضا همسو شوید؟
من به واسطه این جریان کنار گذاشته شدم، آن هم مدتهای زیاد هم در رادیو و هم در تلویزیون و خوشحال هم هستم که کنار گذاشته شدم. البته از این هم خوشحالم که این طرز تفکر در تلویزیون در حال تغییر است. ما روزگاری از سوشال مدیا وحشت داشتیم. گروهی اعتقاد داشتند که این شبکههای اجتماعی مخاطبش را اشباع خواهد کرد و همینطور هم شد. زمانی مرجعیت به تلگرام و اینستا تعلق داشت و هر آنچه در این شبکهها منتشر میشد علم و دانش محسوب میشد و مردم باور میکردند اما الان اینها مرجعیت خود را از دست دادهاند. نگاه مردم خیلی روی این شبکهها نیست و محتوا را خودشان تحلیل میکنند. خدا را شکر در سیستم جدید مدیریت تلویزیون هم این مرجعیت برای شبکههای اجتماعی اصلاح میشود. در دورهای اینگونه بود که ما به دلیل اینکه اینستاگرام زرد نداشتیم یا فالوور کم داشتیم کنار گذاشته میشدیم ولی اکنون چنین نگاهی وجود ندارد.
* با این حال فکر میکنم هنوز وسواسها روی مجریان تلویزیون بیشتر ظاهری است و کمتر به ادبیات و دانش آنها توجه میشود.
تصور میکنم این مساله هم در سازمان صداوسیما رو به بهبود است با اینکه خودم قبلاً یکی از منتقدان جدی سازمان در این زمینه بودهام. تمام باور من این است که تلویزیون هم در این ساختار جدید به سمت و سویی میرود که مجریانی داشته باشد که هم ادبیات خوبی دارند و هم مجموعه ادبیات، ظواهر، حرکات و رفتارشان قرار است به مخاطب حس احترام بدهد نه حس تکبر یا تحقیر و….
* فکر میکنید جای چه قالبی از برنامه سازی اکنون در تلویزیون خالی است؟
جای برنامههای پاپ ساینس در تلویزیون خالی است. برنامههایی که موضوعات علمی را به زبان خیلی ساده بیان میکنند. برنامهای که به طور مثال میتواند شکافت هستهای را به هر قشری از جامعه توضیح دهد در تلویزیون نداریم اما مثالش برنامه «کاوشگر» است که در رادیو جوان داشتیم. هنوز هم جای برنامههای گفتگومحور با فضاهای جدید و تاکشوها خالی است و حتی جای برنامههای هنری هم خالی است.
* به صورت آموزشی یا عمومی؟
برنامهای که بتواند به طور مثال عدهای را به هنری همچون تئاتر علاقه مند کند یا به آنها بفهماند در این حوزه استعداد دارند یعنی من که در روستایی در چابهار پای تلویزیون نشستهام بتوانم نوعی توانایی در حوزه شاعری، خلق هنرهای تجسمی و… در خودم کشف کنم، درواقع هنر برای مردم و به زبان مردم.
* فکر میکنید مجری امروز تلویزیون چگونه میتواند مخاطبش را جذب کند؟
ما یک مشکلی داریم که فکر میکنیم مجری مانکن است. شما خانم اپرا وینفری را ببینید که یکی از موفقترین مجریان جهان است در صورتیکه اینجا به اشتباه تصور میشود، مجری مانکن نیست و نباید لباسهایی را بپوشد که مردم نمیپوشند، سیکس پک برای مجری نیست. ما ممکن است مجریای را ببینیم که در نهایت حلاوت و کاریزماست اما میگویند او اندام مناسبی ندارد و یا چاق است. در دنیا با فیزیکهای مختلفی اجرا میکنند
* و میتوان گفت سازمان صداوسیما در این زمینه چه اصولی دارد؟
خیر واقعاً پاسخ مشخصی ندارد، به تهیهکننده و مدیر و… بستگی دارد و حتی مدیر با مدیر نگاهش فرق میکند.