خبرگزاری مهر - گروه دین و آیین- فاطمه علی آبادی: هفت سال پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به جوانان اروپا و آمریکای شمالی آنها را به شناخت بی واسطه اسلام دعوت کردند و از آنها خواستند حقایق اسلام را از طریق منابع اصلی آن بشناسند. در بخشهایی از این نامه آمده است:
«از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشتههای دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوهی برخورد با فرهنگ و اندیشهی اسلامی، از شکلگیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، این بار با شدتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشیهایی در اسلام، مزاحم برنامهی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایهی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواستهی اوّل من این است که دربارهی انگیزههای این سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواستهی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوریها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بیواسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضا میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن می گریزاناند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آشنا شوید.»
در همین راستا با زرین شیبانی بانوی ایرانی الاصل متولد ایتالیا که قریب به ۳ سال است در ایران زندگی میکند به گفتگو نشستیم تا درباره این نامه تاریخی و تأثیر آن در زندگیاش بیشتر آشنا شویم که در ادامه حاصل آن را میخوانید:
*ابتدا خودتان را برای ما معرفی کنید.
زرین شیبانی هستم سال ۱۳۷۰ شمسی در شهر میلان ایتالیا به دنیا آمدم و سالها در همانجا زندگی کردم و تحصیلات کلاسیک را نیز در ایتالیا به اتمام رساندم تا اینکه سه سال پیش با آقای قریشی آشنا شدم و بعد از ازدواج به ایران آمدم.
*آیا پدر و مادرتان ایرانی هستند؟ دلیل زندگی آنان در ایتالیا چه بود؟
پدرم در سن جوانی حدود ۴۶ سال پیش به همراه مادرم که ایشان هم همانند پدر ایرانی الاصل بودند به کشور ایتالیا مهاجرت میکنند و در همانجا ساکن میشوند، مرحوم پدرم که ۱۰ سال پیش فوت کردند از تاجران فرش بود خاطرم هست یکی از شاخصهها و ویژگیهای اخلاقی ایشان این بود که حداقل سالی یک مرتبه به همراه خانواده به ایران سفر میکرد تا به دیدن اقوام و بستگان نزدیک برود همین ویژگی اخلاقی او باعث شد من به ایران بسیار علاقمند شوم.
به یاد دارم پدرم و بخصوص مادرم همیشه از ایران تعریف میکردند اما چیزی که بیش از این تعاریف باعث پیوند و علاقه قلبی من به ایران شد حضور در جلسات هفتگی هیأت مرکز فرهنگی امام علی (ع) و همچنین خادمی در مراسمهای ایام دهه محرم و صفر، کل ماه مبارک رمضان، دهه فاطمیه، اعیاد و شهادتهای مذهبی این مرکز بود. البته بگویم پدر و مادرم نیز از خادمان و مؤسسان مرکز اسلامی بودند و من این خدمت کردن را لطف و عنایت الهی میدانم که به قلب ما انداخت تا در این مسیر گام برداریم حتی بعد از فوت پدرم نیز همین راه را ادامه دادیم.
مرکز فرهنگی امام علی (ع) برنامههای خوبی از جمله قرآن خوانی، برگزاری مراسم قرائت دعا، نماز جماعت، برپایی ضیافت افطاری در ماه مبارک رمضان، برگزاری مراسم عزاداری در ماه محرم و ایام شهادت اهل بیت (ع) و … دارد، یکی از اقدامات خوبی که در این مرکز انجام میدهیم این است که درب آن به روی همگان اعم از شیعه، سنی، بودائی، لائیک و… باز است تا همگان بتوانند با حضور در مراسمهای مذهبی مرکز با فرهنگ ایرانی و مکتب تشیع آشنا شوند از همین رو ایتالیاییهایی که لذت حضور در این جمع معنوی را تجربه کردند همواره سعی میکنند حضورشان تکرار شود و در جمع ما حاضر شوند.
*گفتید پدرتان یکی از مؤسسان مرکز فرهنگی امام علی (ع) بودند چه شد ایشان به فکر تأسیس این مرکز افتاد؟
حدود ۴۰ سال پیش که والدینم به ایتالیا آمدند، دیدند هیچ مرکزی وجود ندارد که شیعیان بتوانند در آنجا کنار هم جمع شوند از این رو پدرم به همراه جمعی از ایرانیان اتاقی را اجاره کردند تا شبهای جمعه و در مناسبتهای مختلف ملی و مذهبی آنجا جمع شوند دعا بخوانند و از احوال هم جویا شوند، گذشت و گذشت تا این جمع با حمایت کنسولگری ایران توانست یک زیرزمین را بخرند و مرکز فرهنگی امام علی (ع) را تأسیس کنند.
نخستین فعالیت من در این مرکز توزیع چای هیأت بین مهمانان و پهن کردن سفره اطعام بود و بعدها که بزرگتر شدم به عنوان مدیر بخش بانوان به مهمانان عزیز خدمت میکردم. بهترین لحظات عمرم مربوط به ایام محرم میشود که سخت فعالیت میکردیم و زحمت میکشیدیم تا بهترین مراسم عزاداری را برپا کنیم و بهترین پذیرایی را داشته باشیم؛ من روی محرم خیلی غیرت دارم چرا که محرم به من قدرت میدهد.
در شبهای محرم در میان بانوان قریب به ۳۰۰ نفر از شهرهای شمالی ایتالیا می آیند تا در مراسمهای عزاداری مرکز شرکت کنند و همیشه آنان به بهترین شکل پذیرایی میشود؛ در یکی از همین شبها که با عنوان شام غریبان اهل بیت (ع) بود طبق روال همیشه فکر میکردیم به خاطر شام غریبان بیش از ۲۰۰ نفر در مراسم شرکت نکنند از این رو به همین میزان غذا تدارک دیدیم، اما آن شب قریب به ۵۰۰ دانشجوی ایرانی در مراسم شام غریبان شهدای دشت کربلا شرکت کردند و ما بسیار نگران بودیم که غذا کم خواهد آمد و این عزیزان بدون شام خواهند ماند وقتی همان غذا را شروع به کشیدن کردیم به قدری برکت پیدا کرد که هر چقدر غذا میکشیدیم و عزاداران میگرفتند و میرفتند تمام نمیشد گویی غذا چند برابر شده بود.
مداحی محمود کریمی، سعید حدادیان، سید مجید بنی فاطمه، میثم مطیعی و دیگر مداحان ایرانی بخصوص حاج سلیم را گوش میدهم، البته بگویم من آذری متوجه نمیشوم اما سوزی که در صدای مداحیهای آذری وجود دارد به دل مینشیند و به قول معروف آنچه از دل برآِید بر دل نشیند، من هم بیشتر اوقات از دوستان آذری خودم ترجمه برخی قطعات را می پرسم.
خدمت به اهل بیت (ع) عنایت بزرگی است که نصیب من شد تا در مناسبتهای مختلف بخصوص در ایام محرم خادمی خاندان عصمت و طهارت (ع) را انجام دهم اما متأسفانه از زمانی که به ایران آمدم در ایام محرم فقط تماشاچی بودم و هیأتی را نمیشناختم که بتوانم آنجا خدمت کنم. خاطرم هست نخستین سالی که به ایران آمدم به همسرم گفتم باید سال بعد محرم ایتالیا باشم تا بتوانم در مجلس امام حسین (ع) خدمت کنم. همان سال هم رفتیم تا اینکه شیوع ویروس منحوس کرونا مانع شد تا بار دیگر محرم در مرکز فرهنگی اسلامی امام علی (ع) باشم.
به یاد دارم هر زمان که ایام محرم فرا میرسید یک مشکل و گرهای باز میشد و اتفاقات خوبی در مراسم عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) رقم میخورد. برای مثال یکی از جوانان ایرانی مقیم ایتالیا که دینداری را کنار گذاشته بود و در عین حال که به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرده بود و در مسیر اشتباه گام بر میداشت بر همین اساس برای اینکه این جوان ایرانی را از اشتباه خود مطلع کنیم تا به زندگی عادی خود باز گردد هر کاری انجام میدادیم اما بی نتیجه بود تا اینکه در یکی از شبهای محرم از امام حسین (ع) خواستم تا مسیر درست را پیش روی او بگذارد و از انحراف و تباهی نجات یابد، در همان شب محرم با مکاشفه ای که در عالم خواب برایش پیش آمد چنان زندگی اش تغییر کرد که خودش میگفت وجود امام حسین را همواره در زندگی ام حس میکنم او بود که دست مرا گرفت و فرمود تو باید نجات پیدا کنی و دیگر به عقب برنگردی، تنها به آینده فکر کن و امیدوار باش.
*خود شما از چه زمانی با حقایق دینی آشنا شدید آیا به اجبار والدین در این مسیر گام برداشتید یا اینکه خودتان این مسیری را انتخاب کردید؟
درست است که من در هیأتهای مذهبی هفتگی شرکت میکردم اما این امر به تنهایی باعث نشد که من مسیر دینداری را انتخاب کنم به یاد دارم در همان دوران راهنمایی کتاب مقدس انجیل را میخواندم و سپس به مطالعه دقیق قرآن کریم پرداختم در همین حین به وضوح میدیدم که قرآن کاملترین است و این سخن را با هدف تبلیغ کردن بیان نمیکنم زیرا هر کسی که واقعاً در این زمینه تحقیق و پژوهش کند حقایق قرآن برایش به روشنی آشکار میشود.
باید بگویم والدینم به هیچ عنوان اصراری نداشتند که من در این مسیر گام بردارم و با توجه به تبلیغات سویی که در ایتالیا علیه اسلام صورت میپذیرد میتوان گفت من آزادانه و آگاهانه در این مسیر گام برداشتم تا بتوانم علیه این تبلیغات سو به تبیین حقایق دین بپردازم.
*مهمترین اقدامی که در انتقال فرهنگ ایرانی و مکتب تشیع انجام میدادید چه بود؟ آیا برای مقابله با این تبلیغات به شخصه اقدامی هم انجام میدادید؟
اصلی ترین کاری که هر انسانی میتواند در انتقال حقایق و باورهای حقیقی دین انجام دهد مربوط به اعمالی میشود که در طول روز انجام میدهد بنابراین ما سعی میکردیم در ایتالیا با اعمالمان حقایق دین و فرهنگ ایرانی را تبلیغ کنیم.
برای مثال، هر ساله نمایشگاهی در میلان برپا میشد که بزرگترین نمایشگاه صنایع دستی اروپا به شمار میرفت طوری که از همه دنیا در آن نمایشگاه حضور پیدا میکردند و بخش عظیمی از آن به صنایع دستی ایرانیها اختصاص داشت. من و برادرم نیز هر سال آنجا غرفه صنایع دستی و عرضه سوغات ایرانی داشتیم و در طول ۱۳ روزی که در نمایشگاه حضور داشتیم به بازدیدکنندگان خرما تعارف میکردیم و آنان بسیار متعجب میشدند زیرا غذا دادن و خیرات کردن در ایتالیا معنا ندارد حتی در مراسم هیأت مان نیز ایتالیاییها در صف میایستادند تا نذری بگیرند و وقتی غذا میگرفتند بسیار خوشحال میشدند. این فعالیتها خود تبلیغ است.
شاید این مطلبی که میخواهم بیان کنم را کسی باور نکند ولی این مطلب برای من خیلی مهم است باید بگویم یکی از اصلی ترین عواملی که باعث شد علاقه من به اسلام هزاران برابر شود نامه حضرت آیت الله خامنهای به جوانان اروپایی و آمریکایی بود، این نامه کنجکاوی مرا بیش از دوران نوجوانی به شناخت اسلام برانگیخت و باعث شد با جدیت درباره اسلام تحقیق کنم، بشناسم و به دیگران معرفی کنم؛ گویا سخنان رهبر انقلاب حرف دل ما بود که در قالب نامه بیان شد.
چرا کسانی که با فریب دادن جوانان ایرانی، خودشان را مدافع آزادی زنان معرفی میکنند به انبوه عروسکهایی که در میلان به یاد زنانی که در نخستین سال زندگی مشترکشان توسط همسرانشان به قتل می رسند و بر روی دیوار عروسکها نصب میشود، توجه نمیکنند؟
نامه رهبر انقلاب به لحاظ تبلیغی در حد اعلا بود، چرا که حضرت آقا آن نامه را که حرف دل هزاران جوان اروپایی بود را نه در قالب پیامی ویدئویی بلکه به صورت مکتوب نوشتند تا در تاریخ ثبت شود و شد. اگر سازمان تبلیغات اسلامی بتواند با نشر نامه حضرت آقا، خواستههای جوانان اروپایی را پیگیری کند بسیاری از جوانان به اسلام ناب جذب میشوند بنابراین لازم است این سازمان پل ارتباطی بین مقام معظم رهبری و جوانان اروپایی باشد.
*چگونه از نامه مقام معظم رهبری مطلع شدید؟
در ایام اربعین حسینی موکبی با عنوان عترت بوتراب در کربلای معلی دایر میشود و به دانشجویان خارجی اعم از انگلیس تبارها، ایتالیاییها و … در این موکب خدمات ارائه میدهد. در یکی از این سالها که موکب داران ایرانی نامه رهبری به جوانان انقلاب را به زبان انگلیسی ترجمه و در این موکب توزیع کرده بودند یکی از دانشجویان ایتالیایی این نامه را به میلان نزد من آورد و من هم آن را خواندم و محتوای آن را به زبان ایتالیایی ترجمه کردم و برای دوستان خواندم. این نامه به قدری بر من و دوستانم تأثیر گذاشت که چهار تن از دوستانم به ایران آمدند و حتی در همین جا ازدواج کردند.
من سخنرانیها و فرمایشات رهبر انقلاب را همیشه دنبال میکنم. متأسفانه یکی از مشکلاتی که باعث ناراحتی من میشود این است که چرا فرمایشات معظم له و همچنین کتابهای مذهبی و دینی به صورت صحیح به زبان ایتالیایی ترجمه نمیشود در حالی که اگر این مطالب خوب ترجمه شود تأثیر شگرفی در مخاطب خواهد داشت و بر عکس چنانچه غلط ترجمه شود میتواند معنای محتوا را تغییر داده و تأثیر معکوس بر مخاطبان داشته باشد.
بر همین اساس یکی از آرزویهای من این است که بتوانم کتابهای مکتب تشیع و مراجع شیعه را به زبان ایتالیایی ترجمه کنم اما متأسفانه به علت عدم آشنایی با قوانین و مقررات و رویه پیگیری در ایران نمیدانم که از کجا باید شروع کنم تا بتوانم به این کتابها دسترسی داشته باشم و به ترجمه آن اقدام کنم، یقین دارم اگر بیانات مراجع و علمای شاخص و تراز اول کشورم ایران به زبان ایتالیایی ترجمه شود و با ابزارهای روز رسانه این بیانات به اشتراک گذاشته شود اتفاق خوبی در تبلیغ و ترویج مبانی و معارف اسلام رخ خواهد داد.
یکی از بهترین کارهایی که میخواهم انجام دهم ترجمه کتاب نورانی نهج البلاغه است، به عقیده بنده اگر کسی مضامین و محتوای عمیق نهج البلاغه را درک کند قطعاً در همان مسیری که قرار دارد اوج خواهد گرفت. البته این را هم بگویم معمولاً گویش مردم جهان از حالت کتابی به سمت صحبتهای عامیانه تغییر پیدا کرده برای همین لازم است بسیاری از سخنان و بیانات علما به زبان عامیانه ملتها بیان شود تا مردم در هر کشوری که هستند به این حقایق جذب شوند.
اگر کسی کتاب نهج البلاغه را مطالعه کند عاشق مطالب آن میشود چرا که این کتاب بیانگر آزادی است و انسان را به آرامش و نحوه درست زندگی کردن راهنمایی میکند، انسان اگر زندگی اش درست باشد حقایق را بهتر باور میکند. ایتالیاییها چون خودشان شاعر هستند متون ادبی مانند نهج البلاغه را به خوبی میتوانند درک کنند بنابراین تبلیغ این کتاب نورانی در این کشور بسیار ارزشمند است.
*با توجه به تبلیغات سو دشمنان علیه ایران و اینکه خودتان مدتها در خارج زندگی کردید آزادی زنان ایرانی نسبت به آزادی زنان اروپایی را چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه در عصری زندگی میکنیم که شاهد ایران ستیزی و تبلیغات سو علیه ایرانیان هستیم و در رسانهها نیز این مساله به شدت تبلیغ میشود برای مثال یکی از تبلیغات سو علیه ایرانیان آن است که گفته میشود زنان در ایران آزادی ندارند در حالی که آزادی زنان ایرانی بسیار بیشتر از زنان غربی است، آزادی زنان در غرب تنها در پوشش معنا میشود در حالی که آزادی اصلی اختصاص به بانوان ایرانی دارد و این آزادی به حدی است که زنان ایران از اتفاقاتی که در اقصی نقاط جهان رخ میدهد آگاه هستند و محدودیتی در این مساله ندارند در حالی که مردم در خارج از ایران حتی در استفاده از شبکههای اجتماعیشان هم محدودیت دارند.
یکی از پربینندهترین و پربازدیدترین برنامههای تلویزیونی ایتالیا که مربوط به شنبه شبها میشود و میتوان گفت بیش از ۹۰ درصد ایتالیاییها این برنامه را مشاهده میکنند، خاطرم هست در یکی از شبها وقتی من به همراه خانواده مشغول تماشای برنامه بودم شنیدم که مهمان برنامه که یکی از نویسندگان مشهور ایتالیا به حساب میآمد در سخنان خود گفت در ایران ساز زدن ممنوع است و اگر کسی ساز بزند دستانش را قطع و آن را میسوزانند؛ عکسهایی نیز از داعشی ها برای تصدیق ادعای خود نشان داد. تا برنامه تمام شد با کنسولگری ایران تماس گرفتم و ماجرا را به اطلاع رساندم و از فردای همان شب با همکاری کنسولگری ایران و پیگیریهای قانونی به تهیه کننده این برنامه نامه نوشتم و خواستم تا این آقا در همان برنامه پربیننده رسماً از مردم عذر خواهی کند و بگوید این سخنی که گفته شد اشتباه بوده است؛ خدا را شکر هفته بعد این عذرخواهی صورت گرفت و من این را پیروزی بزرگی برای خود میدانم.
ایرانیان مردمانی با فرهنگ هستند و تاریخ تمام کشورهای جهان را میخوانند در حالی که بسیاری از مردم در کشورهای غربی و اروپایی حتی از تاریخ کشور خودشان هم بی خبر هستند. اما باعث تأسف است که تبلیغات شیعه در اروپا ضعیف است و اگر هم تبلیغاتی صورت بپذیرد قدرتمند و اثرگذار نیست. زیرا ما مبلغین مذهبی تشیع را که بتوانند با جوانهای اروپایی همزبان خودشان صحبت کنند نداریم یا اگر هست بسیار کم و انگشت شمار هستند، برای مثال در اتریش، سوئیس و شمال ایتالیا به شدت کمبود مبلغ همزبان حس میشود. ایران باید از ظرفیت ایرانیان مقیم در ایتالیا برای تبلیغ مکتب تشیع استفاده کند.
چرا کسانی که با فریب دادن جوانان ایرانی، خودشان را مدافع آزادی زنان معرفی میکنند به انبوه عروسکهایی که در میلان به یاد زنانی که در نخستین سال زندگی مشترکشان توسط همسرانشان به قتل می رسند و بر روی دیوار عروسکها نصب میشود، توجه نمیکنند؟ چرا به برنامههای تلویزیونی ایتالیا که هر روز خبری از جنایات صورت گرفته علیه زنان پخش میکند توجه ندارند؟ آیا این خود جای تعجب نیست؟