آوازه جلال تو تا کهکشان ، علی
مست می ولای توهستند عاشقان
محو جمال و جلوه تو ، عارفان ، علی
شهد تبسم لب تو شور زندگی است
سکر نگاه مهر تو روح و روان ، علی
درگاه تو که قبله ارباب حاجت است
جبریل ایستاده بر آن آستان ، علی
کعبه به یُمن مولد تواعتبار یافت
زمزم به شوق چشمه مهرت روان ، علی
آدم اگر ز روضه رضوان هبوط کرد
مبهوت روی ماه تو شد در جهان ، علی
شد توبه اش به درگه یزدان از آن قبول
آورد تا که نام تورا بر زبان، علی
بهر خلیل بت شکن آن آیت خدای
آتش به احترام تو شد گلستان ، علی
موسی که شور سینه سینا به سر گرفت
جز نور تو نیافت به هر جان نشان ، علی
عیسی از آن به چرخ چهارم نمود سیر
تا روی دلربای تو بیند عیان ، علی
احمد حبیب حضرت داورغریب بود
همراه گر نمی شدی او را زجان ، علی
معراج بود و نور وجود رسول بود
هر جا که بود، دید تورا میزبان ، علی
از ذوالفقار رایت اسلام شد بلند
دست تو بود بر سرِ دین سایبان ، علی
میزان عدل تا که مصون ماند از خطا
دست عقیل و آهن و آه و فغان ، علی
درلیله المبیت ، شب خشم و خون و خوف
آن شب ، شب هراس ، شب امتحان ، علی
خفتی به خوابگاه خطر، خوابگاه عشق
تا جان برد رسول سلامت از آن ، علی
از بهر بوستان محمد ، خدا زلطف
فرمود درغدیر ، تو را باغبان، علی
آوخ که از سموم ملخ های هرزه گرد
آمد چه بر سر تو و این بوستان ، علی
چشم فلک ز غصه برون ریخت لخت خون
تا دید بازوان تو در ریسمان ، علی
گفتی که صبر کردم و دردم به سینه ماند
خارت به دیده ، در گلویت استخوان ، علی
نهج البلاغه ات که جهانی زحکمت است
از توست یادگار به دور زمان ، علی
درد و دریغ از آنکه نبردیم بهره ای
زان بحر بی کران معانی بیان ، علی
رنگین زخون پاک تو محراب عشق شد
زان تیغ کین که گشت بلند از میان ، علی
" فزت و رب کعبه " تورا جام وصل بود
آسوده گشتی از غم و درد نهان ، علی
با گوش دل شنیدم از آن کودکان فقر
از بهر آب و نان یتیمان ، بمان ، علی !
تا زنده ایم ، دم ز ولای تو می زنیم
ما را خوش است یاد تو ای مهربان ، علی ...
عباس براتی پور