خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: به سال ۱۲۶۰ ه. ق جوانی شیخی به نام سیدعلی محمد باب که نزد سیدکاظم رشتی درس خوانده بود و مدتی را نیز به تجارت تریاک اشتغال داشت، ادعای بابیت امام زمان (عج) را کرد. از آن سال تاریخ ایران در مسیر جدیدی افتاد و هرچند که او را به تاریخ ۱۸ تیر ۱۲۲۹ به پیشنهاد امیرکبیر و فرمان ناصرالدین شاه تیرباران کردند، اما اثر او در تاریخ ایران برجای ماند و هرچند شاخه اصلی این شریعت از بین رفت، اما فرقه ضاله منشعب شده از آن تا به امروز به حیات خود ادامه داده است.
روایت بابیها از جنبش بابیه اینگونه است که بسیاری از پیروان شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی بر اساس آموزههای شیخ احمد (موسس فکر و جنبش شیخیه) و پیشگوییهای سیدکاظم رشتی در سالهای منتهی به ۱۲۶۰ قمری منتظر ظهور امام دوازدهم شیعیان بودند.
هدف اولیه باب انقراض قاجاریه و تشکیل پادشاهی بیانی بود
با آغاز دعوت باب بسیاری از شاگردان شیوخ فوق الذکر و همچنین پیروان شیخیه به او پیوستند و جنبش باب در ایران به شدت پا گرفت. باب در کتاب اولش با عنوان «قیوم الاسما» که نام دیگرش «تفسیر سوره یوسف» است به پیروانش تعلیماتی میدهد که آنها بر این اساس با هدف براندازی قاجاریه و برپایی پادشاهی آیین بیان (چون مهمترین کتاب باب «بیان» است این جنبش را به نام بیانی نیز میخوانند) دست به شورش مسلحانه میزنند تا زمینه را برای ظهور امام دوازدهم و ایجاد حکومت او فراهم کنند. لذا با آغاز دعوت باب، هم قاجاریه و هم علمای اسلام به شدت آن برخورد کردند.
دعوت همه جانبه باب به امام زمان و زمینه سازی برای ظهور او تا سال ۱۲۶۴ قمری ادامه داشت، اما بعد از این سال باب اعلام کرد که شریعت اسلام نسخ شده است و خودش را پیامبر آیین جدید و مظهر ظهورالله معرفی کرد نورالدین مدرسی چهاردهی که با تعدادی از ازلیان دوستی نزدیک داشت، در کتاب «باب کیست و سخن او چیست؟» مینویسد: «این ناچیز از بزرگان ازلیه و بهاییه شنیدهام که که باب و حروف حی (حروف حی ۱۸ نفری هستند که ابتدا به باب ایمان آوردند) همگی در صدد تغییر حکومت قاجاریه بوده و به جای آن تمامی قوای خود را مصروف برپا شدن حکومت بیان کرده بودند و اگر میرزا تقی خان امیرکبیر نبود مسلماً به مقصود خود میرسیدند.» نخستین حروف حی ملاحسین بشرویهای است و او نخستین کسی بود که به باب گروید و همو بود که در واقعه قلعه طبرسی در مازندران رهبری گروه شورشی بابیه علیه حکومت را در دست داشت و در همین واقعه کشته شد. از دیگر حروف حی مشهور طاهره قرةالعین است که اتفاقاً به دلیل آنکه از خانواده علمای شیخی بود و نزد آنان تحصیل کرده بود، دانش بالایی هم داشت. او در واقعه گردهم آیی پیروان باب در بدشت (واقع در حوالی شاهرود) کشف حجاب کرد و به نسخ احکام اسلام پرداخت.
از سال ۱۲۶۰ تا ۱۲۶۵ سه جنگ بزرگ بین بابیها و مخالفانشان، در مازندران، زنجان و نیریز رخ میدهد. (بعد از روی کار آمدن ناصرالدین شاه، امیرکبیر با توجه به این شورشها تصمیم به محاکمه و اعدام باب میگیرد.) اما دعوت همه جانبه باب به امام زمان و زمینه سازی برای ظهور او تا سال ۱۲۶۴ قمری ادامه داشت، اما بعد از این سال باب اعلام کرد که شریعت اسلام نسخ شده است و خودش را پیامبر آیین جدید و مظهر ظهورالله معرفی کرد.
مظهر ظهور الله هم معنای عجیبی داشته است و آن یعنی اینکه خداوند از زبان او به صورت مستقیم و بدون واسطه فرشته با مردم سخن میگوید. این موارد با عقاید اسلامی در تضاد شدید بود و همین باعث شد تعدادی از پیروانش که او را باب قائم آلمحمد میدانستند، از کنارش پراکنده شوند، اما از قدرت این جنبش چندان کاسته نشد و عده بسیاری در کنارش ماندند و آیین او را به عنوان آیین جدید پذیرفتند.
چگونگی بالا گرفتن جنبش باب و دستگیری او
پیش از آغاز دعوت، باب از بوشهر قصد سفر مکه کرد اما به شهادت منابع به دلیل بد بودن اوضاع جوی نتوانست این سفر را به سرانجام برساند و به بوشهر بازگشت. پس از بازگشت یاران خود را برای تبلیغ به نقاط مختلف فرستاد و دعات او در فارس علناً تبلیغ میکردند. عوامل حکومت اوایل اعتنای چندانی نمیکردند، اما پس از بالا گرفتن کار او دستور به محدودیتش آمد. حاکم فارس حسین خان نظام الدوله دستور به بازداشت او داد و پس از بازداشت نیز به فرمان او مجلسی با حضور علمای شیراز تشکیل شد تا با باب به گفتوگو بنشینند. در پایان این مجلس برخی حکم تکفیر باب را دادند و علمای معتدلتر حکم به جنون او.
باب در سال پایانی حیات خود اطاعت از جوانی ۱۹ ساله به نام میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل را به پیروانش دستور میدهد و او را به نام صراط الحق العظیم میخواند. از طرف دیگر باب معتقد بود که سلسله مظاهر الهیه بعد از او قطع نمیشود و پیامبری بعد از هر پیامبر خواهد آمد پس از آن باب را به اصفهان تبعید کردند و او گفتوگویی هم با علمای اصفهان داشت و پس از آن به دستور محمد شاه به ماکو و قلعه چهریق تبعید شد. از همین محبس بود که او را برای گفتوگو با علمای تبریز در مجلسی با حضور ناصرالدین میرزای ولیعهد (به سال ۱۲۶۳ قمری) به این شهر آوردند و مجلسی برگزار شد و عمده علما حکم به قتل او دادند، اما بازهم بحث جنون او پیش آمد و بنابراین اعدام نشد. روایت این مجلس گفتوگو در منابعی چون «روضة الصفای ناصری» اثر رضا قلی خان هدایت و «ناسخ التواریخ» میرزا محمدتقی سپهر (لسان الملک) درج شده است.
پس از مرگ محمد شاه پیروان او از فرصت استفاده کرده و در جای جای ایران تبلیغ و شورش کردند تا اینکه در نهایت ناصرالدین شاه به پیشنهاد امیرکبیر حکم به تیرباران او داد. به تاریخ ۱۸ تیر ۱۲۲۹ باب را به همراه یکی از یارانش به نام محمدعلی زنوزی که حاضر نبود از باب جدا شود، اعدام کردند.
انشعاب بزرگ میان بابیها
باب در سال پایانی حیات خود اطاعت از جوانی ۱۹ ساله به نام میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل را به پیروانش دستور میدهد و او را به نام صراط الحق العظیم میخواند. از طرف دیگر باب معتقد بود که سلسله مظاهر الهیه بعد از او قطع نمیشود و پیامبری بعد از هر پیامبر خواهد آمد. پیامبری که آیین بعدی را خواهد آورد در ادبیات بابی به «من یظهره الله» نامیده میشود یعنی کسی که خداوند او را ظاهر خواهد کرد. مطابق وعده باب در کتاب «بیان فارسی» ظهور من یظهره الله بین ۱۴۵۰ تا ۲۰۰۱ سال بعد از مرگ باب به وقوع خواهد پیوست.
در روزهای پس از اعدام باب یحیی صبح ازل در عراق به صورت مخفیانه میزیست و برادر بزرگش یعنی میرزا حسینعلی نوری (بهاالله بعدی) نیز پیشکار و عامل ارتباط او با پیروان بود. در کمال تعجب اما پس از چند سال میرزا حسینعلی ادعای من یظهراللهی کرد و عده بسیاری از بابیها به او پیوستند. برخی نیز بر عهد قدیم و آیین بیانی باقی ماندند. میان این دو گروه یعنی ازلیها و بهاییها نزاعهای خونین رخ داد و حکومت عثمانی ازل و ازلیها را به قبرس و بها و بهاییها را به فلسطین تبعید کرد. این دو گروه در رد همدیگر نزاعهای قلمی هم داشتند. از جمله این نزاعها کتاب معروف «تنبیه النائمین» یا مشهور به رساله عمه است. یحیی و حسینعلی خواهری به نام عزیه خانم داشتند که در نزاع طرف یحیی را گرفت و او را بر حق دانست. بها نامهای به او نگاشت و عزیه خانم پاسخ دندانشکنی به او داد.
معرفی یک منبع مطالعاتی مهم در گفتوگوهای روحانیون شیعه با سید علی محمد باب
از آغاز جنبش باب تاکنون منابع مهمی در رد بابیه نوشته شده است. از میان منابع جدیدتر میتوان به کتاب خوشخوان «باب کیست؟ و سخن او چیست؟» اثر مرحوم نورالدین مدرسی چهاردهی اشاره کرد. همچنین کتاب «ماجرای باب و بها» نوشته مصطفی حسینی طباطبایی نیز مشهور و مهم است.
اما درباره مباحثات و مناظرههای روحانیون با سیدعلی محمد باب کتاب «گفتوشنودهای سیدعلی محمد باب با روحانیون» تحقیق و پژوهش حسن مرسلوند را میتوان معرفی کرد. این کتاب به سال ۱۳۸۸ توسط نشر تاریخ ایران با شمارگان دو هزار نسخه ۳۰۲ صفحه و بهای ۷,۵۰۰ تومان منتشر شد و دو منبع مهم از عصر ناصری در تاریخ و نقد جنبش بابیه را به مخاطبان معرفی میکند.
ارائه متن دقیق گفتوگوهای میان روحانیون و باب اهمیت بسیار زیادی دارد. نخست اینکه متوجه خواهیم شد که علمای شیعه حکم ارتداد او را پس از گوش دادن به مدعاهایش دادند، هرچند که پیش از این حکم نیز چند بار با طرح مسئله جنونش، به او این فرصت را دادند که تا توبه کند. اهمیت دوم رد مدعاهای تاریخ نگاران بابی و بهایی در پاسخهای متقن دادن باب و اثبات خودش به روحانیون طرف مناظره و گفتوگوست. از میان این تاریخنگاران اسدالله فاضل مازندرانی اهمیت ویژهای دارد. او در کتاب «تاریخ ظهور حق» خود درباره پاسخهای باب به روحانیون خلاف مشهورات تاریخی (و البته بدون سند) سخن میگوید.
ارائه متن دقیق گفتوگوهای میان روحانیون و باب اهمیت بسیار زیادی دارد. نخست اینکه متوجه خواهیم شد که علمای شیعه حکم ارتداد او را پس از گوش دادن به مدعاهایش دادند، هرچند که پیش از این حکم نیز چند بار با طرح مسئله جنونش، به او این فرصت را دادند که تا توبه کند «گفتوشنودهای سیدعلی محمد باب با روحانیون» شامل دو بخش است: «نگاهی به مفتاح باب الابواب» و «ناموس ناصری». بخش اول کتاب در واقع چکیدهای است از «مفتاح باب الابواب» یا «تاریخ باب و بها». نویسنده این کتاب میرزا محمدمهدی خان ملقب به زعیم الدوله تبریزی و رییس الحکمای آذربایجانی تبریزی است. وی نزدیک به شصت سال از عمر خود را در مصر گذراند و نخستین ایرانی بود که در آن سرزمین روزنامهای به نام حکمت را منتشر میکرد و آخرالامر نیز در همین کشور درگذشت و به خاک سپرده شد.
پدر زعیم الدوله تبریزی یعنی محمدجعفر تبریزی و همچنین پدربزرگش از جمله علمایی بودند که در محضر مشهور استنطاق باب در تبریزی در سال ۱۲۶۳ قمری در حضور ناصرالدین شاه که آن سال ولیعهد محمدشاه قاجار بود و در تبریز اقامت داشت، حضور داشتند. از دیگر علمای حاضر در مجلس نیز میتوان به ملامحمود نظام العلما، مللا محمد مامقانی و میرزا علی اصغر شیخ الاسلام اشاره کرد.
«باب الابواب» بی طرفترین مکتوبی است که در تاریخ باب و بابیه تالیف شده است، از تعصبات باره طرفین بابیه و مسلمانان خالی است. زعیم الدوله در پیشگفتار خود بر این کتاب اشاره کرد که پدرش هنگام مناظره با باب، هرچند که با دلایل محکم دعاوی باب را رد میکرد، اما چون وی سید بود، احترامش را در مناظره نگه میداشت.
خود زعیم الدوله به خاطر همین مناظره علاقه به پژوهش درباره بابیه و بهاییه داشت و حتی به عکا هم مسافرت کرد و میرزا حسینعلی بها را دید و با پسرانش عباس افندی ملقب به غصن اعظم و عبدالبها و همچنین میرزا محمدعلی ملقب به غصن اکبر و همچنین با میرزا سیدحسن ملقب به افنان کبیر و میرزا آقا ملقب به افنان صغیر و میرزا آقاجان کاشی کاتب بها ملقب به خادم الله و میرزا محمد نبیل و زین المقربین و میرزا حسین مشکین قلم و… مصاحبت و مجالست داشت و بر احوالات آنها به طور دقیق آگاهی پیدا کرد. همچنین وی به قبرس و شهر فاماگوستا نیز رفت و با میرزا یحیی صبح ازل پیشوای ازلیه نیز دیدار و گفتوگو کرد و پس از آن نیز به مطالعه گسترده پیرامون شخصیتهای بابی و بهایی دست زد، بنابراین نقدش به این فرقهها نقدی کاملاً علمی و دقیق است. او همچنین در مقدمه کتاب یک دوره به معرفی ادیان مختلف نیز میپردازد.
اما حسن مرسلوند بخش اول کتاب یعنی نگاهی به مفتاح باب الابواب و چکیده آن را در ۱۴ بخش سامان داده است: «زندگینامه نویسنده»، «پیشگفتار نویسنده»، «آشنایی با بخشهای گوناگون مفتاح باب الابواب»، «تاریخ باب و بابیان»، «گفت و شنود سیدعلی محمد باب با روحانیون شیراز»، «گفت و شنود سیدعلی محمد باب با روحانیون اصفهان»، «نخستین گفت و شنود سیدعلی محمد باب با روحانیون تبریز»، «رویارویی مسلحانه بابیان»، «ویژگیها و آثار قلمی سید علی محمد باب»، «پارهای از شریعت سیدعلی محمد باب»، «بابیان و ترور ناصرالدین شاه» و «جنبش بابیه پس از باب».
بخش دوم کتاب شامل رساله «ناموس ناصری» به قلم میرزا محمدتقی مامقانی (معروف به حجت الاسلام نیر) است. میرزا محمدتقی فرزند ملامحمد مامقانی از علمای شیخی بود که در مجلس گفتوگوی باب و روحانیون تبریز به فرمان ناصرالدین میرزای ولیعهد، حضور داشت و همو بود که فتوای قتل را داد. هرچند که باب از میان شیخ احمد احسایی برخاست اما عمده کسانی که حکم به قتل او دادند نیز از شیخیه بودند.
اما ملامحمد پس از پایان جلسه، آنچه را که در جلسه رخ داد، برای پسرش تقریر کرد، یا حداقل خود میرزا محمدتقی چنین ادعایی داشته است. او ادعا کرد که مطالب هر دو کتاب «روضة الصفای ناصری» اثر رضا قلی خان هدایت و «ناسخ التواریخ» میرزا محمدتقی سپهر درباره جلسه گفتوگوی باب با روحانیون تبریز در دوران ولایتعهدی ناصرالدین میرزا درست نبوده چرا که هیچکدام از نویسندگان در آن محفل حضور نداشتهاند. او چنین نوشته: «و از آنجا که مورخین عهد در آن مجلس مبارک حضور نداشتند، محاورات آن مجمع را به استناد سماعات افواهیه به کلی تغییر داده، مقاولاتی که اصلاً اتفاق نیفتاده مذکور داشته و بیان واقع را بالمره قلم نسخ بر سر گذاشتهاند.» به دلیل هم روایت ناقص و یا غلط بود که محمدتقی بر اساس تقریراتش از کلام پدر، رساله ناموس ناصری را نوشت و آن را به ناصرالدین شاه تقدیم کرد. بنابراین ناموس ناصری نیز شامل متن محاورات علمای تبریز با باب است.
اما حسن مرسلوند در کتاب «گفت و شنودهای سیدعلی محمد باب با روحانیون» پس از ارائه این دو بخش دست به کار مهمی زده است. او در پایان کتاب در بخش نسبتاً مفصلی به ارائه بیوگرافی شخصیتهایی پرداخته که نامشان در دو قسمت ابتدایی مطرح شده است که از جمله آنها میتوان به این اسامی اشاره کرد: شیخ احمد احسایی، حاجی میرزا آقاسی، امیراصلان خان مجدالدوله، حاجی ملاتقی برغانی، ملاحسن گوهر، حسین خان نظام الدوله، حسین بشرویهای، سیدحسین کاتب یزدی، حاجی سلیمان خان (از فداییان باب بود که جنازه باب و محدعلی زنوزی را از تبریز به تهران آورد و در امامزاده معصوم دفن کرد. پس از آن خانهاش در تهران محل اجتماع بابیان بود. پس از واقعه سوقصد بابیان به ناصرالدین شاه و بابی کشی بعد از آن، سلیمان خان را دستگیر و شمع آجینش کردند) حاجی ملاصالح قزوینی، شیخ علی ترشیزی، طاهره قره العین، حاجی محمدعلی بارفروشی، حاجی ملامحمود نظام العلما، سیدیحیی دارابی، ملایوسف اردبیلی و...