خسروپناه معتقد است ماحصل نظریه این دو روشنفکر معاصر اولا تردید در «ماهیت زبانی وحی» و ثانیا تشکیک در «منبع وحی کننده» است. او تشکیک و انکار این دو امر را برهم زدن بنیادهای دینی می‌داند.

خبرگزاری مهر فرهنگ و اندیشه: تبیین حقیقت وحی یکی از دغدغه‌های همیشگی فیلسوفان و اندیشمندان بوده است. آن‌ها در طول تاریخ به ابعاد مختلف این واقعیت پیچیده، از حقیقت وجودی و فلسفی آن تا سیر نزول و چگونگی دریافت آن، پرداخته اند. این روند تاریخی تا دوره معاصر هم ادامه پیدا کرده و عبدالکریم سروش و محمد مجتهد شبستری به عنوان دو تن از منسوبان به جریان موسوم به روشنفکری دینی در دوره معاصر نیز دو نظریه مناقشه برانگیز درباره وحی مطرح کرده‌اند که این حقیقت الهی را به امری بشری تقلیل می‌دهد. دکتر عبدالحسین خسروپناه، که پیش از این نیز دیدگاه‌های دین شناسانه این دو روشنفکر دینی را در مواضع متعددی نقد کرده بود در جدیدترین اثر خود به بررسی نظریات این دو در زمینه وحی پرداخته است.

«فراتر از امر بشری» اثر جدید خسروپناه است که پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به تازگی منتشر کرده است. خسروپناه در این اثر دو نظریه «روایت پیامبر از رؤیای رسولانه» از عبدالکریم سروش و «کلام محمد» از محمد مجتهد شبستری را نقد کرده است. همانطور که از عنوان کتاب بر می‌آید خسروپناه معتقد است این دو نظریه وحی را به امری بشری تقلیل می دهند در حالی که وحی حقیقتی «فراتر از امر بشری» است. خسروپناه معتقد است ماحصل نظریه این دو روشنفکر معاصر اولا تردید در «ماهیت زبانی وحی» و ثانیا تشکیک در «منبع وحی کننده» است. او تشکیک و یا انکار این دو امر را در امتداد رؤیای دیرین جریان موسوم به روشنفکری برای برهم زدن نهادها و بنیادهای مستحکم دینی همچون کلام و فقه (به عنوان دو مکانیزم استنباط از متن وحیانی) می‌داند.

فراتر از امر بشری علاوه بر یک مقدمه 12 صفحه‌ای دو بخش عمده دارد که در بخش اول به دیدگاه‌های وحی شناسانه عبدالکریم سروش می‌پردازد و در بخش دوم به دیدگاه‌های مجتهدشبستری پرداخته شده است.

بخش اول این کتاب سه فصل و یک جمع بندی دارد. خسروپناه در فصل اول به سیر مراحل ادعاهای سروش درباره وحی شناسی پرداخته و آن‌را نقد کرده است. وی معتقد است سیر وحی شناسی سروش با «تجربه نبوی» آغاز شد، با این ادعا که «قرآن کلام محمد است» ادامه پیدا کرد و سرانجام به «رویا انگاری وحی» رسیده است. وی در این فصل ابتدا به صورت موجز به دو ادعای اول پرداخته و ادامه فصل را به صورت مفصل به ادعای سروش مبنی بر اینکه «قرآن رویای محمد» است اختصاص داده است. نویسنده در این بخش پس از نقل ادعاهای سروش این نظریه را علاوه بر اینکه شامل اشکالاتی مانند منجر شدن به انکار اصل دین و مخالفت با سیره اولیای الهی می‌داند، آن‌را دارای انواعی از مغالطات مانند مغالطه روش‌شناختی، تعمیم، تمثیل، ابهام، زبان‌شناختی و قیاس مع الفارق نیز می‌داند.

خسروپناه در فصل دوم از بخش اول سعی کرده مبانی دیدگاه‌های سروش را تبیین کند. او معتقد است در صورت روشن شدن این مبانی می‌توان علت گل‌آلود شدن چنین نظریه‌هایی را دانست.. وی در این فصل چهار مبنای زبان شناختی، معرفت شناختی، هرمنوتیگی و دین شناختی سروش را تبیین و نقد می‌کند.

نگارنده در آخرین فصلی که از کتابش به سروش اختصاص داده است به پرسش‌هایی که از شبهه‌های مطرح شده توسط سروش ناشی می‌شوند پاسخ داده و توضیح داده است که این پاسخ‌ها با محوریت سخنان آیت‌الله سبحانی هستند. پرسش‌هایی مانند آنکه آیا دریافت وحی تجربه‌ای مانند تجربه شاعران است؟ آیا معنای قرآن از خداوند و الفاظ آن از پیامبر است؟ آیا شرایط زندگی پیامبر آفریننده قرآن است؟ و... در این فصل مجموعا به سیزده پرسش که از آراء سروش ناشی می‌شوند پاسخ داده شده است.

در مجموع خسروپناه معتقد است منظومه فکری سروش از دال‌های متعددی تشکیل شده است که دال مرکزی آن نفی حکومت دینی و اعتقاد به سکولاریسم است. او اشکال‌های خود به افعال الهی یعنی دین و وحی و امامت و نبوت را برای به کرسی نشاندن این دال مطرح کرده است اما با توجه به اینکه او هنوز با یک سد به نام توحید در ربوبیت مواجه است احتمالا اشکالات بعدی خود را به این حوزه معطوف کند.

بخش دوم «فراتر از امر بشری» به آراء محمد مجتهد شبستری اختصاص دارد. در دیباچه این بخش خسرو پناه سعی در نشان دادن سیر منطقی آراء شبستری دارد و بعد از بحثی کوتاه نتیجه می‌گیرد شبستری ابتدا به بحث هرمنوتیک پرداخته وسپس وارد مصداق‌های مدرن شده است اما در ادامه متوجه شده این دو با قرائت رسمی یا فقاهتی از دین تعارض دارند و سعی در نقد این قرائت از دین دارد.

فصل اول از بخش دوم کتاب به دیدگاه‌های هرمنوتیکی و تفسیری مجتهد شبستری و نقد آن اختصاص دارد. نگارنده نظریه تفسیری عام شبستری را کاملا متاثر از هرمنوتیک فلسفی گادامر می‌داند. او در بحث نظریه تفسیری خاص شبستری لب لباب سخن او درباره وحی قرآنی را چنین بیان می‌کند: شواهد مختلف نشان می‌دهد پیامبر ادعای استناد لفظ و معنای قرآن به خداوند را نداشته است و قرآن کلام خدا نیست!

خسروپناه علاوه بر اینکه این دیدگاه را مستلزم انکار اصل پیامبری می‌داند پس از طرح مفصل استدلال‌های شبستری یازده اشکال به ادعاهای او مطرح کرده است.

فصل دوم از بخش دوم کتاب به نقدهای مجتهد شبستری به قرائت رسمی از دین و نقد این نقدها اختصاص دارد. خسروپناه معتقد است شبستری در این محور دو سنخ بحث مطرح کرده است. او در بخشی از بحث هایش اتهاماتی را متوجه انقلاب اسلامی کرده و در بخش دیگر صرف نظر از جمهوری اسلامی به نقد قرائت رسمی از اسلام یعنی قرائت فقاهتی پرداخته است. نگارنده در این بخش به اشکالاتی از شبستری مانند تعارض اسلام فقاهتی با دموکراسی و استلزام آن با خشونت و... پاسخ داده است.

فصل سوم از بخش دوم کتاب به تبیین و نقد دیدگاه‌های وحی شناسانه شبستری اختصاص دارد. او معتقد شبستری تلاش دارد از هرمنوتیک فلسفی بهره ایدئولوژیک ببرد و به مبانی شبستری 9 نقد وارد می‌کند.

فصل چهارم و آخرین فصل از این بخش هم به نقد مقاله «چگونه مبانی فقهی و کلامی فرو ریخته اند» پرداخته است. خسرو پناه می‌گوید شبستری در این مقاله با نفی مبانی کلامی متکلمان که قرآن را کلام خدا می‌دانند، به نفی فقه می‌پردازد. خسروپناه در این فصل شش دلیل شبستری برای این ادعا را طرح و نقد کرده است و معتقد است علت گرفتار شدن او در مغالطه این است که او در فضای الهیات مسیحی نفس می‌کشد و سعی دارد اشکالات پروتستان‌ها به مسیحیت را وارد فضای اسلام کند، در حالی که پروتستان‌ها حق داشتند چون وحی برای آن‌ها متن کتاب مقدس و حتی کلام عیسی نیست، بلکه شخص مسیح است و کاملا مشخص است قیاس قرآن با کتاب مقدس قیاسی مع‌الفارق است.

بخش آخر این کتاب نیز در 10 صفحه به جمع بندی و نتیجه‌گیری پرداخته است.

یادداشت:سیدعلی هاشمی