یکی از کارکردهای رسانه‌ها و آثار هنری در دنیای امروز، پرداختن به چالش‌های اجتماعی و اقتصادی است.

به گزارش خبرگزاری مهر، کیهان نوشت: یکی از واقعیت‌های مسلم و انکار ناشدنی در جوامع امروزی، وابستگی انکارناپذیر حوزه‌های مختلف به یکدیگر است؛ فرهنگ، سیاست، اقتصاد و... جزایری جدا از یکدیگر نیستند، بلکه همه این عرصه‌ها در پیوندی نامرئی و در روند تعاملی همیشگی، جامعه را شکل می‌دهند.


همچنان که اقتصاد بر فرهنگ تأثیر می‌گذارد، فرهنگ نیز بر عرصه اقتصادی کشور موثر است. به خصوص رسانه‌ها و به ویژه سینما و تلویزیون که نفوذ و رسوخ بیشتری در جامعه دارند و از عوامل اصلی تبلور و به فعلیت رساندن انگاره‌ها و آرمان‌ها در جوامع هستند.


یکی از کارکردهای رسانه‌ها و آثار هنری در دنیای امروز، پرداختن به چالش‌های اجتماعی و اقتصادی است.
از معضلاتی چون بی‌عدالتی و فاصله طبقاتی و محرومیت اقشار کم‌برخوردار گرفته تا آسیب‌های محیط زیستی همچون سیل و زلزله و محرومیت و مسائل دیگری چون بحران آب و خشکسالی و... به‌طور خلاصه، هر آنچه در هستی موجود باشد می‌تواند سوژه یک اثر هنری، سریال تلویزیونی، فیلم سینمایی یا فیلم مستند و البته ماندگار باشد.


از رزم دلاوران تا رنج کارگران
با این مقدمه می‌توان به طرح این پرسش‌ها پرداخت که رسانه‌هایی همچون سینما و تلویزیون چه نقشی در تحکیم جامعه در مقابل کژتابی‌ها و مصائب دارند؟
این رسانه‌ها چطور می‌توانند در رویارویی با چالش‌های اقتصادی و اجتماعی به یاری مردم و حاکمیت بیایند؟
آیا محصولات این رسانه‌ها نظیر فیلم‌های سینمایی، سریال‌ها و مستندها می‌توانند جامعه را در برابر معضلات اجتماعی یا اقتصادی واکسینه و مقاوم کنند؟
پاسخ اولیه این است که «هنر انقلابی» موظف و مکلف به پرداختن به این‌گونه موضوعات است. پیام جاودانه امام خمینی(ره) به هنرمندان در تاریخ ۳۰ شهریور سال ۱۳۶۷ را می‌توان مانیفست و مبنای فعالیت هنرمندان متعهد و انقلابی دانست.


مطابق با این پیام؛ «هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسم تلخکامی گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت می‏‌برند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب، و در رأس آنان آمریکا و شوروی، را بیاموزد. هنرمندان ما تنها زمانی می‌توانند بی‏‌دغدغه کوله‌بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیده‌‏اند.»


همچنان که بزرگان انقلاب اسلامی نیز در هر میدانی که مسئله روز کشور بود، با روحیه و منش جهادی حضور داشتند، هنر انقلاب نیز چنین مسئولیتی دارد.


یک کارشناس فرهنگی می‌گوید: « سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی همزمان با مدیریت دفاع از حرم در سوریه و عراق و مقابله با داعش و تروریست‌های تکفیری، در روزهای تنگنای مردم خوزستان در سیل، در آن مناطق نیز به یاری مردم می‌شتافت، شهید آوینی هم به روایت فتح در جبهه‌های حق علیه باطل می‌پرداخت و هم به گزارش فقر در سیستان و بلوچستان.»
سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در نشستی با گروهی از سینماگران نکاتی را درباره نقش هنر و هنرمندان در کاهش آسیب‌های اجتماعی و اقتصادی بیان کرده است.


بخش‌هایی از صحبت‌های آقای جلیلی به این شرح است: « رسالت سینما این است که سایه به سایه تحولات کشور را دنبال کند و سینماگر ما اگر جایی می‌بیند کار خوبی صورت می‌گیرد با هنرش آن را حمایت کند، همچنانکه اگر خطایی می‌بیند داد بزند تا جلو خطای گرفته شود... اگر می‌خواهیم جامعه رشد کند، نگاه «تایید، تصحیح و تکمیل» نه فقط در سینما، بلکه در بقیه هنرها و رسانه‌ها از شعر تا منبر و... نیز باید مورد توجه باشد...در جلسات دیگری کارگران هپکو، آذرآب و کشت و صنعت دشت مغان اینجا آمدند و مشکلات خود را مطرح کردند...شما می‌توانید این مشکلات را با زبان هنر در قالب فیلم سینمایی و مستند، به تصویر بکشید و فضای رسانه‌ای را به نفع مردم تغییر دهید. مشکلات اخیر درخصوصی ‌سازی چند شرکتی که ذکر شد، یکی از مصادیق مناسب جهت ورود اهالی سینما به این مسائل است تا به اصلاح روند بپردازند.»


عبور از سیاه‌نمایی با ریشه‌یابی معضلات
یک سؤال کلیدی: تفاوت آسیب‌شناسی و ریشه‌یابی معضلات با سیاه‌نمایی چیست؟ ما تجربه آثار هنری متعددی را داریم که بدون درغلتیدن در وادی سیاه‌نمایی، به بازنمایی معضلات پرداخته‌اند.
داوود مرادیان یکی از مستندسازهایی است که تجربه ساخت یک مجموعه مستند درباره معضل مسکن در ایران را دارد. «رویای آجری» نام این مجموعه است که سابقه مشکل مسکن طی یک قرن اخیر را ریشه‌یابی کرده است.


این مستندساز می‌گوید: « اگر مردم واقعیت‌هایی که باعث شده تا وضع مسکن چنین شود را بدانند، آن را اشکال انقلاب و امام و رهبری نمی‌دانند و می‌فهمند که این وضعیت، نتیجه تفکر کاپیتالیستیِ الیگارشیکِ فاسدِ باقی مانده از زمان پهلوی است. باید بپذیریم که در حوزه مسکن، غیر از یک و نیم بار، انقلابی اتفاق نیفتاده است!»


وی درباره تفاوت بازنمایی معضلات اجتماعی و اقتصادی با سیاه‌نمایی در فیلم‌های جشنواره‌ای و شبه روشنفکرانه، بیان می‌کند: « فرق نگاه انقلابی با فیلم‌هایی که این طیف از سینماگران می‌سازند مثل تفاوت نگاه آسیب‌شناختی درون‌گفتمانی انقلاب اسلامی با کسی است که برای جشنواره‌ها فیلم می‌سازد. یک فیلمساز انقلابی می‌خواهد مشکل را نشان دهد اما یک فیلمساز جشنواره‌ای می‌خواهد مردم کشور خودش را بدبخت نشان دهد تا به هدفش که مقام اولی جشنواره است برسد! فیلمساز انقلابی می‌خواهد مردم را نجات دهد اما فیلمساز جشنواره‌ای می‌خواهد خودش را به جشنواره‌ها برساند و از جوایز آن برخوردار شود!»


هنر اجتماعی؛ هنر درمانگر
بنابراین، کارکرد اجتماعی هنر، فراتر از بازنمایی است و باید به جعبه سیاه بروز معضلات هم نفوذ و از درون آن افشاگری کند.
رضا اسماعیلی، شاعر و منتقد ادبی می‌گوید: «هنرمند منتقد برای اینکه به «سیاه‌نمایی» و «نق زدن» متهم نشود، باید گاهی علاوه‌ بر تشخیص درد و فریاد کشیدن، به درمان هم بیندیشد. راه ‌حل ارائه بدهد. برای دردهای اجتماعی نسخه بپیچد. در این صورت است که شعر اعتراض سازنده است و باعث اصلاح ناهنجاری‌ها و التیام دردهای اجتماعی می‌شود. البته ارائه راه‌حل به همین آسانی نیست. مشروط به داشتن دانش و بینش علمی، اجتماعی و دینی است. اینجاست که رسالت شاعر اعتراض سنگین می‌شود.

یعنی برای تاثیرگذاری در حیات اجتماعی، باید قبل از هر چیز دنبال «خودسازی» باشد و لازمه این خودسازی علاوه‌ بر«دردمندی»، «درک‌مندی» و شناخت است. یعنی شاعر باید مثل بزرگانی چون مولانا و سعدی و حافظ، علاوه ‌بر شاعری، «حکیم» و جامعه‌شناس و مردم‌شناس هم باشد. قدرت تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی – اجتماعی را داشته باشد. فلسفه بداند و سواد دینی داشته باشد.»


وی می‌افزاید: « با یک آمایش دقیق و علمی، به این نتیجه خواهیم رسید که جریان شعر اعتراض که یکی از زیرشاخه‌های قابل تامل و تاثیرگذار شعر اجتماعی – سیاسی است، در دهه اول انقلاب و در دوران دفاع مقدس توسط نسل اول شاعران انقلاب شکل گرفت و در دهه‌های هفتاد و هشتاد سیر تکوینی و روند تکاملی خود را طی کرد و به اوج رسید. بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، پایان یافتن جنگ تحمیلی، و آغاز دوران سازندگی که کم‌کم برخی آرمان‌ها و ارزش‌ها رو به افول می‌رود و بخشی از جامعه در سرازیری سیاست زدگی و تبعیض و تجمل، تعادل و توازن خود را از دست می‌دهد، بسیاری از شاعران نسل اول انقلاب، برای صیانت و پاسداری از آرمان‌ها و ارزش‌های برآمده از بطن و متن انقلاب، هوشمندانه به حوزه «شعر اعتراض» ورود پیدا می‌کنند.

در شرایط بحرانی بعد از جنگ که کشتی انقلاب گرفتار تلاطم‌های سیاسی و برخی نابسامانی‌های اقتصادی شده بود، این تغییر مسیر، امری مقبول و متناسب با مطالبات مردمی بود. مردمی که با قیام خود، پشت غول استبداد را به خاک ذلت مالیده بودند و با شعار «برادری، برابری، حکومت عدل علی»، جامعه‌ای توحیدی و عاری از فقر و فساد را انتظار می‌کشیدند. در این مقطع، شاعران در مقام سخنگویی مردم، و بر اساس رسالتی که بر دوش خود احساس می‌کردند، با شعر «اعتراض» به میدان آمدند و دولتمردانی را که مسبب این وضعیت آشفته و نابسامان بودند، مورد عتاب و خطاب قراردادند.»


این شاعر در ادامه اظهار می‌کند: « اعتراض وقتی شکل می‌گیرد که نقطه‌ای از مدار «حق» خارج شده باشد. مصداق‌های بارز حق نیز عبودیت، یکتاپرستی، انسان‌دوستی، آزادگی، عدالت‌خواهی، راست‌اندیشی و درست‌اندیشی است. اگر جامعه‌ای یا بخشی از جامعه بر مدار باطل حرکت کند، طبیعی‌ترین کنش اجتماعی «اعتراض» است. چون فطرت انسان حق‌جوست و در برابر ناهنجاری، شلختگی و به‌هم‌ریختگی واکنش نشان می‌دهد.


جامعه مثل بدن انسان سالم است که وقتی توسط بیماری‌ها تهدید می‌شود، به صورت طبیعی واکنش نشان می‌دهد. بدن این واکنش طبیعی را با به صدا درآوردن آژیر درد نشان می‌دهد. شعر اعتراض نیز آژیر درد است که توسط انسان‌های حق‌جو و عدالت‌خواه – به‌خصوص اصحاب فکر و فرهنگ و هنرمندان جامعه- به صدا در می‌آید.
آنچه که در جان و جهان همه زیرشاخه‌های شعر اعتراض – به طور عام – دیده می‌شود، اعتراض به بی‌عدالتی است. این بی‌عدالتی فقط به بی‌عدالتی‌های اقتصادی محدود و محصور نمی‌شود و شامل انواع بی‌عدالتی از جمله بی‌عدالتی‌های اجتماعی(دروغ، دورویی، نفاق و مقدس‌مآبی)، سیاسی(نابرابری در استفاده از فرصت‌های سیاسی)، فرهنگی(کمرنگ شدن ارزش‌های اخلاقی)، علمی، و... است.»