خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه*: یکی از صحابه های جلیلالقدر پیغمبر مکرم اسلام (ص) جناب ابوذر غفاری است؛ کسی که پیامبر (ص) او را راستگو خواند و صدیق. به شهادت منابعی چون «تاریخ طبری»، «تاریخ مدینه الدمشق» اثر ابوالقاسم علی بن حسن بن هبة الله شافعی دمشقی معروف به ابن عساکر، «تَتمّةُ الْمُنْتَهی فی وَقایع اَیّام الْخُلَفاء» اثر شیخ عباس قمی، «تقویم شیعه» شیخ عبدالحسین نیشابوری و… ایشان در یکی از روزهای ماه ذیالحجه به سال ۳۲ هجری در ربذه از دنیا رحلت کرد و به دیدار معبود شتافت.
میان منابع در نام اصلی این صحابه حضرت محمد (ص) اختلاف است؛ برخی نام او را بریر بن عبدالله ثبت کردهاند، بعضی بریر بن عشرقه، عدهای هم بدر بن جندب و تعدادی هم جندب بن جناده. اما نام مشهور جناب ایشان برگرفته از نام فرزندش، «ذَر» است و به همین جهت نیز به کنیهاش یعنی «ابوذر» شناخته میشود. همچنین همسر او که دختر عموی پیامبر اسلام (ص) بود را نیز به نام «ام ذر» میخواندند.
جناب ابوذر از سابقون در اسلام است و طبق روایاتی چهارمین یا پنجمین شخصی است که دعوت حضرت محمد مصطفی (ص) را اجابت کرد و به دین مبین اسلام گروید. او از جمله نزدیکترین صحابه به رسول اسلام (ص) بود، نزد حضرت (ص) منزلت والایی داشت و به همین دلیل نیز از جمله رجال مورد اعتماد و وثوق میان محدثان شیعه و سنی است.
شیخ طوسی در «امالی» روایت کرده است که پیامبر ختمی مرتبت (ص) جناب ابوذر را از اهل بیت میخواند؛ علامه مجلسی نیز درخصوص «اسلام ابوذر» در «بحارالانوار» احادیثی از نبی خدا (ص) روایت کرده که شگفت انگیز است. از جمله آنها این حدیث مصطفوی است که: «آسمان بر کسی سایه نیفکنده و زمین، احدی را نپرورانده که راستگوتر از ابوذر باشد.» و حدیث دیگر چنین است که حضرت مصطفی (ص) ابوذر را در زهد و فروتنی مانند عیسی بن مریم توصیف کرده است.
بهطور کل شخصیتهایی چون سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر و مقداد بن اسود میان اصحاب پیامبر (ص) و در تاریخ صدر اسلام جایگاهی خاص دارند و احادیث زیادی در شان و منزلت آنها وجود دارد؛ هم اینان کسانی هستند که اعتقادی راسخ به امتداد حکومت و ولایت پیامبر در وجود حضرت امیرالمومنین (ع) داشتند و پسرعمو و داماد رسول خدا (ص) را تنها جانشین برحق او میدانستند. جانشینی که از جانب خدا برای خاتمالانبیا (ص) تعیین شده است. این شخصیتها از شیعیان مخلص امام علی (ع) نیز به شمار میآمدند و حضرت (ع) نیز در منزلت آنان سخنانی را بیان فرمودهاند. به عنوان مثال محمد بن علی ابن بابویه (یا شیخ صدوق) در کتاب «الخصال» خود از حضرت امیر (ع) روایت کرده که ابوذر غفاری از جمله کسانی است که بهشت مشتاق آنان است. همچنین ابوذر از جمله کسانی بود که در تشییع و تدفین شبانه دخت پیامبر (ص)، حضرت فاطمه الزهرا (س) شرکت داشت.
جناب ابوذر غفاری به اسلامِ پیامبر مکرم اسلام آگاهی کامل داشت و میتوان او را از جمله فقهای برجسته و آشنا به اصول حضرت محمد (ص) و از آگاهان به منزلت اهل بیت (ع) به شمار آورد. او همیشه بر روش و سیره سیدالمرسلین (ص) بود و به همین دلایل نیز پس از وفات خاتمالنبیین (ص) به ولایت حضرت امیر (ع) گردن نهاد و حاضر نشد با نخستین خلیفه بیعت کند. او از این عمل سرباز زد، مدام فضایل امیرالمومنین علی (ع) را نقل میکرد، مردم را به حمایت از ایشان فرا میخواند و احادیث پیامبر را بازگو میکرد.
در زمان خلیفه دوم که دستور منع روایت و کتابت حدیث از حضرت رسول اکرم (ص) آمد جناب ابوذر از جمله کسانی بود که به این فرمان بیاعتنایی کرد. محمد بن سعد بن منیع بغدادی در کتاب مشهور خود «طبقات الکبیر» یا «طبقات الکبری» اشاره کرده است که ابوذر به این فرمان خلیفه دوم بیاعتنا بود و گفت: «والله اگر شمشیری را بر دهانم نهند تا از پیامبر خدا (ص) نقل روایت نکنم، تحمل بُرندگی شمشیر را بر ترک سخن رسول خدا (ص) ترجیح خواهم داد.» به علت همین تعهد به حقیقت نیز آن جناب در زمان خلافت دومین خلیفه مدتی را زندانی شد.
اما زندگی جناب ابوذر در زمان خلافت سومین خلیفه سمت و سویی انقلابی پیدا کرد. او نمیتوانست روش و سیرهای جز روش نبی خدا (ص) و فرمانهایی را که ناقض دستورات پیغمبر اسلام (ص) باشد، بپذیرد و مدام مقابل تغییر و تبدیل در سنت آخرین فرستاده خدا میایستاد. از این رو برابر رفاه طلبی عمال حکومتی در دوره خلیفه سوم و برخی فرمانهای خلیفه، علم مخالفت برافراشت. در تاریخ ثبت است که خلیفه سوم دستور به بازگشت حکم بن عاص از تبعید را داد و این درست برخلاف حُکم پیامبر (ص) بود.
خلیفه سوم همچنین به حَکَم و پسرش مروان که مورد طعن و طرد رسول خدا (ص) بودند خُمس غنایم آفریقا را داد و بخششهای بسیار کرد و مروان را وزیر و کاتب خود قرار داد؛ همه اینها به دلیل خویشاوندی خلیفه با حکم بن عاص بود. این روش و شیوه که بر خلاف سیره پیامبر (ص) بود سبب خشمگین شدن جناب ابوذر شد و ایشان مدام در مسجدِ نبی خدا (ص) مینشست و ضمن بیان حدیث به این روش اعتراض میکرد. ابن ابیالحدید در «شرح نهج البلاغه» با بیان این حالات جناب ابوذر، اشاره کرده است که خلیفه سوم به این دلایل او را به شامِ تحت حاکمیت معاویه تبعید کرد. به شهادت همین منبع، ابوذر غفاری هنگامی که در شام، دستگاه طاغوتی معاویه را دید زبان به طعن و نقد گشود و گفت که این کارها در سنت پیامبر (ص) نبوده است. همچنین این صحابی جلیلالقدر در شام، احادیثی از حضرت ختمی مرتبت (ص) را در رد و طعن ابوسفیان و معاویه، بدون هیچ واهمهای بازگو میکرد.
این رفتار انقلابی سبب شد تا معاویه، جناب ابوذر را بازداشت کند. همه اینها زمانی رخ داد که هنوز مدت چندانی از رحلت شهادت گونه پیامبر مکرم اسلام (ص) نگذشته بود. به هر روی معاویه گزارش کنشهای انقلابی ابوذر غفاری را به خلیفه سوم ارائه کرد؛ او نیز دستور داد ابوذر را که فردی سالخورده و مسن هم بود سوار بر شتری بدون جهاز کرده و به همراه راهنمایی تندخو به مدینه بفرستند. علامه امینی در این زمینه در «الغدیر» نقل کرده است: هنگامی که ابوذر به مدینه رسید از شدت خستگی راه و بیجهازی شتر پاهایش خونی و بدنش کبود شده بود. پیش از این واکنشها، هم خلیفه سوم و هم معاویه قصد داشتند با دادن مبالغ بسیار از بیتالمال ابوذر را از آن خود کنند که هیچکدام مورد پذیرش ایشان قرار نگرفت؛ از این روی دست به چنین کارهایی زدند.
به هر جهت رفتار انقلابی ابوذر و دانش جناب ایشان از سیره و روش پیامبر (ص)، مورد پذیرش و تحمل مسئولان حکومتی نبود، به همین علت نیز به فرمان خلیفه به بیابانِ بی آب و علف ربذه تبعید شد. هنگام صدور فرمان تبعید نیز چنین حکم کرده بودند که در وقت خروج ابوذر از مدینه کسی حق همراهی یا تکلم با وی را ندارد. زمانی که این خبر به گوش امام علی بن ابیطالب (ع) رسید، محاسن مبارک ایشان از اشک چشم خیس شد که چرا با صحابه نزدیک پیامبر (ص) چنین رفتاری را دارند. سپس به همراه حسنین (ع) و جنابان عقیل و عمار یاسر به مشایعت ابوذر رفتند.
آن هنگام که ابوذر غفاری دوران تبعید خود را در ربذه میگذراند، اشاره کرد که خاتم النبیین (ص)، پیشتر خبر از فوت ابوذر در چنین بیابانی را داده بودند؛ به هر روی جناب ایشان در ربذه رحلت کرد. گویا پس از فوت این صحابه گرانقدر، عبدالله بن مسعود و جناب مالک اشتر در ربذه بودند؛ ابن مسعود بر پیکر ابوذر نماز خواند و مالک نیز ایشان را به خاک سپرد. روایت زندگی شگفت انگیز ابوذر غفاری و همچنین ماجرای درگذشت او در پژوهشی که کمال السید انجام داده و منتشر شده قابل مطالعه است.
اما آنچه که حائز اهمیت بوده و باید بدان اشاره کرد این است که جناب ابوذر هیچگاه از حق و حقیقت کوتاه نیامد؛ مقابل ناحقی سکوت نکرد و در برابر تغییر در سنت و روش نبی خدا (ص) ایستاد. ایشان از نزدیکان پیامبر مکرم اسلام (ص) بود و آگاه به دانش و سیره آن حضرت. میدانست که پس از وفات حضرت محمد مصطفی (ص) باید ولایت چه کسی را بپذیرد و در آن مسیر طی طریق کند. بهواقع او واقف بود که باید از حق ولایت امیرالمومنین علی (ع) دفاع کند تا جامعه و امت واحده رسول خدا (ص) پس از وفات ایشان نیز در همان راه در حرکت بوده و به همان روش امتداد پیدا کند. ابوذر غفاری هیچگاه حقیقت را فدای مصلحت نکرد، از بیان حقیقت و ترویج کلام حق نهراسید و انقلابی عمل کرد؛ او هیچگاه مقابل باطل عقب ننشست و همواره ایستادگی کرد، به همین دلیل نیز مورد نفرت برخی قرار داشت. این درسی است که از زندگی آن جناب میتوان فراگرفت. در دهه ولایت و امامت باید به اسطورههای ولایت پذیری از جمله جناب ابوذر غفاری رضی الله عنه و زندگی او توجه کرد.
*مرتضی بریری، کارشناس حوزه ارتباطات، فرهنگ و حقوق