خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: متنی که در ادامه میخوانید دومین قسمت از نقد مفصل کاوه تیموری، از کتاب «احوال و آثار میرزا محمد کاظم طهرانی» با گردآوری امیرعباس نصیری یزدی است که چندی پیش در ۴۵۰ صفحه قطع رحلی بزرگ، جلد سخت، کاغذ گلاسه، توسط نشر سبزه به بهای یک میلیون و صدهزار تومان منتشر شده است. برای خواندن قسمت نخست این نقد اینجا را کلیک کنید.
تیموری استاد خوشنویسی و پژوهشگر این عرصه و صاحب کتابهایی چون «بررسی زندگی و آثار خوشنویسی غلامحسین امیرخانی»، «راز خط در آثار استاد غلامحسین امیرخانی»، «رازهای خط و نقاشیخط: نگاهی به زندگی و آثار رضا مافی»، «قلم اندازهای عاشقانه»، «نگاهی به آثار جلیل رسولی»، «هنر خوشنویسی در مدرسه»، «کارآفرینی و امید در ایران هزار و چهارصد» و… است.
بررسی سیر تطور در خط نستعلیق: بخش سطر
صفحه ۲۳ کتاب با عنوان سیر تطور در خط نستعلیق آغاز میشود. در همین صفحه طراح یا گردآورنده کتاب در عملی خلاف عرف و مبانی هنری عنوان فصل «سیر تطور در خط نستعلیق» را با خط نسخ معرفی کرده است!
قضاوت در مورد این موضوع را به خوانندگان گرامی واگذار میکنیم. اما شایسته بود عنوان فصل و بخش با نستعلیق تحریر میشد.
در این فصل گردآورنده با آوردن ۱۲ قطعه تطور خط نستعلیق را در نزد خواننده آینهداری میکند. همین جا باید ذکر کرد که در قطعات صفحه ۲۵ (نسبت داده شده به میرعلی هروی) و صفحه ۲۶ (نسبت داده شده به میرعماد) و حتی صفحه ۲۷( نسبت داده شده به علیرضا عباسی) شائبه جعل و دست کم تجدید نظر در منتسبین وجود دارد. در ذیل قطعات با ردّ گم کردن، یا نام صاحب قطعه ذکر نشده و یا به مجموعه خصوصی بی نام و نشان حواله داده شده و یا گرد آورنده خود را صاحب اثر معرفی میکند!
کنکاش در سایر قطعات به ویژه آن تعداد که گردآورنده خود را صاحب اثر معرفی کرده برای صحت و سقم اصلی یا جعلی بودن اثر، الزامی است.
اینکه عنوان پر طمطراقی چون سیر تطور در خط نستعلیق را با ۱۲ اثر آن هم با فقدان هر شرح و توضیحی بخواهیم معرفی کنیم جای تعجب و خامی است! زیرا تورق این ۱۲ تابلو چنین حسی را بر نمیانگیزد. اما ما را به این نکته رهنمون میکند که گردآورنده چهار اثر شخصی خود را چاپ کرده و درصدد است به اصالت آنها رسمیت ببخشد. این حرکت از نگاه تیزبین اهل خط و خبرگان این عرصه پوشیده نیست. زیرا برخی از زبدهگان خط، پیش از این از فعل و انفعالات شماری از منفعت طلبان برای جعل آثار خبر داده بودند.
البته در همین بخش قطعات شناسنامهدار از مکانهای معتبر مانند کتابخانه دانشگاه تهران و کتابخانه ملی وجود دارد که حتی قبل از چاپ در این کتاب از طریق سایتهای این دو مکان معتبر بارها به رویت علاقهمندان رسیده و چاپ کاغذی آنها فقط در این اثر اتفاق افتاده است.
در سیاه مشق صفحه ۳۳ که از مجموعه خود آقای امیر عباس نصیری است کاملاً ابهام در صحت و اصیل بودن وجود دارد. این سیاه مشق با توجه به حرکات و مفردات و سستی موجود در آن، نسبتی با خط میرزا غلامرضا اصفهانی ندارد. حتی جدول کشی و حاشیههای آن گویی کار قطعه سازان روزگار ماست!
تا اینجای کتاب اتفاق خاصی به لحاظ آشنایی با اندیشههای هنری میرزا کاظم و سبک شناسی وی رخ نداده است. امید آنکه در ادامه صفحات پر شمار کتاب احساس خوشایندی با همنشینی بیشتر با آثار میرزا کاظم فراهم آید.
سطرها
بخش چهارم کتاب با عنوان سطرها که با خط نسخ نگاشته شده است از ص ۳۹ شروع میشود. مخاطب و خواننده انتظار دارد که با ورق زدن این بخشها حداقل مقدمهای به عنوان پیشانی کار در شرح و تعداد سطرها و توصیف آنها ملاحظه کند. اما در یک بی ذوقی تمام عیار کتیبه سنگی و دو چلیپا را که بیارتباط با عنوان بخش است در پیش روی خود میبیند. سپس سطرها در صفحات سه سطری آغاز میشود. از صفحه ۴۲ تا پایان صفحه ۱۸۰، ۳۶۷ سطر به شکل ۳ تایی یا ۲ تایی درج شده است. هیچ توضیحی در این بخش دیده نمیشود و این کار به عهده مخاطب گذاشته شده است! سوال این است که کار ویژه پژوهش و ارزش افزوده تحقیقی این بخش کتاب چیست؟ چرا گردآورنده در این موضوع فقط به مقدمه کوتاه خود در بخش اول کتاب بسنده کرده است؟ آیا صرفاً با ذکر ویژگیهایی چون نگارش باز باز، رنگ باختن کرسی بندی در سطرها، تمرکز بر ترکیب، تونالیته در مرکب سطرها، کم استحکام بودن ترکیب و کرسی نسبت به آثار صفوی و چند مورد جزئی دیگر، پرونده هنری میرزا کاظم بسته میشود؟ خواننده باید با همین چند ویژگی به دیدن ۳۶۷ سطر برود و در ۳۶۷ سطر، باز همین چند ویژگی را مورد توجه و بازبینی قرار دهد؟
خالی کردن یکباره و فلهای ۳۶۷ سطر با تراکم هر صفحه ۳ سطر آن هم بدون هر گونه توضیح خواننده را با گنجی در ویرانه روبهرو میکند. او ثروتی مییابد که نه تنها غیرقابل شمارش نیست بلکه غیر قابل استفاده نیز هست. روزگاری دکتر مظفر بختیار استاد تمام ادبیات دانشگاه تهران به شرح و بسط قطعات میرزا غلامرضا اصفهانی اهتمام میکرد و امروز جوانان خام دست و بی تجربه عهدهدار احوال و آثار میرزا محمد کاظم شدهاند و به قول حافظ: «ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!»
وقتی میخواهند ره صد ساله را در یک شب طی کنند
گویا اینان میخواهند یک شبه ره صد ساله روند و بار و بندیل خود را سوار استر و قاطری کنند و چهار نعل بتازند. غافل از آنکه قاضی منصف تاریخ و تشخیص و داوری جامعه خوشنویسی گریبان آنها را رها نخواهد کرد. به نظر میرسد قانع شدن به این حدّ در آثار استاد بزرگی چون میرزا کاظم جفا به سلوک هنری و ریاضت عاشقانه اوست.
به راستی اگر پژوهش صورت نگیرد بهتر از آن است که کاری نصفه نیمه و نپخته و نسنجیده مانند کار فعلی ارائه شود. زیرا با نبود ملاکهای انگیزه بخش حتی ورق زدن نزدیک به ۱۵۰ صفحه این بخش از کتاب کاری خسته کننده و رنج آور است.
حال که گرد آورنده فقط به گرد آوری بدون تحلیل سطرها بسنده کرده، سایر خوانندگان باید این خلاء مهم کتاب را نیز پر کنند و خود به مزایای زیبایی شناختی آثار میرزا کاظم، ورای نکات اولیه ذکر شده پی ببرند. اما باید از یک کاستی مهم در این ۳۶۷ سطر نام برد و آن نیز متوجه گرد آورنده این آثار است.
پژوهشگران خط و اهل خوشنویسی آگاهند که هویت هر قطعه خط در آیینه تاریخ نگارش یا حداقل دهه نگارش و بالاخره دوره زمانی نگارش خط بهتر از هر عامل دیگری عیان میشود.
در این بخش، یعنی بخش سطرها، گردآورنده از دَم به چیدمان سطرها اقدام کرده و در اثر عدم مطالعه و یا مطالعه ناچیز، دوره بندی این آثار در دورههای زمانی به ذهنش خطور نکرده است و حتماً این توان و بینش را در خود ندیده است.
البته شماری از سطرها که خیلی معدود هستند تاریخ دارند، اما گرد آورنده کم تجربه و نا آشنا به متد تحقیق از این سرنخ برای دوره بندی آثار و شکل بندی زمانی آنها بهره نگرفته است. این خلاء جدی است که تحول ویژگیهای زیبایی شناختی میرزا کاظم را مستلزم بازبینی دوباره کتاب از آغاز تا انجام میکند. کوتاهی و تنبلی گردآورنده به طور حتم آگاهانه است زیرا ویژگی شخصیتی گردآورنده در تعاملات اجتماعی با اهل خط، کنکاش، تجسس و سردرآوردن از تمام نکات ریز و درشت افراد بوده و آدمی از اِهمال او در برآوردن این مهم در شگفت میماند.
چرا کتاب را حجیم کردهاند؟
از ۳۶۷ سطری که در بخش سطرها پی در پی میآید حداقل ۵۰ سطر در اثر ریختگی، فرسودگی و ناخوانا بودن ارزشهای زیبایی شناختی خود را از دست دادهاند و سوال این است که چاپ این تعداد سطر معیوب که بیش از پانزده صفحه کتاب را در برگرفته به چه دلیلی انجام شده؟ آیا این نکته امری مجهول است؟ شاید پاسخی که برای این کار میتوان ذکر کرد این است که شاید با هدف کَتُ و کلفت کردن کتاب و افزودن بر قیمت آن قابل توجیه وجیه باشد. اما پر ایراد بودن این سطرها آنچنان ذهن بیننده را آزار میدهد که حتی موجب میشود ارزشهای زیبایی شناختی سایر سطرهای عالی نیز در سایه سار آنها به چشم نیاید. بنابراین شایسته بود با حذف سطرهای معیوب و سطرهای عادی و معمولی، تمرکز روی سطرهای عالی انجام و گزیدهای مناسب، مبنای تحلیل زیبایی شناختی آثار میرزا کاظم قرار میگرفت.
در سطر اول صفحه ۴۶ چقدر خوب بود که حداقل گردآورنده و ناشر نشان میدادند که سطرها را یک بار هم که شده، خواندهاند. زیرا با آوردن سرکش کوچک مانع از درج یک کلمه ویژه میشدند!
با تمام این احوال آنچنانکه گفته شد کاهلی گردآورنده و بی توجهی ناشر را باید همت خواننده جبران کند. به طور حتم این کار مصداق تضییع حقوق خوانندگان کتاب خواهد بود که باید بیهوده وجه بالاتری بپردازند! چون در نهایت معیار اقتصادی ملاک پر پردازی در صفحات بوده است.
باید به این نکته اشاره کرد که متاسفانه و بنابر تصدیق کارشناسان فن از برخی سطرها رنگ و لحن خوشنویسی معاصر میآید. تشکیک در اصالت این سطرها و انتساب آنها به میرزا کاظم طبیعی است. چیدمان بی مبنای سطرها و درهم آمیزی زمان نگارش و بی توجهی گردآورنده، چنین ظنی را تقویت میکند. اختلاف کیفی شدید سطرها نیز مزید بر علت است. ای کاش قبل از چاپ این همه اثر، قدری با تامل و تدبّر بیشتر بر اصالت آثار تمرکز لازم صورت میگرفت. (سطرهای صفحه ۵۲ و ۵۳)
به نظر میرسد در جمع بندی نهایی، ناشر و گردآورنده حداقل از استادان طراز اول در مورد نسخه نهایی که قرار بر چاپ داشتهاند، نظر خواهی نکردهاند. به طور حتم آنان خیر خواهانه و به دور از انتظار باید اصلاحات لازم را یاد آوری میکردند ولی گویا انجام این کار برای جوانان جویای نام دشوار بوده است.
بیاحترامی به مخاطبان کتاب
-در توضیح و یا شناسنامه سطرها در مواردی به واژههایی چون «اصل اثر؟» در صفحات ۴۵، ۶۳، ۱۱۲، ۱۳۴، ۱۴۳، ۱۴۸، ۱۵۶، ۱۵۹ و… بر میخوریم که نامفهوم است. این کار بی احترامی به خوانندهای است که با گذاشتن وقت و پرداخت پول میلیونی نمیخواهد به جای روشنگری دچار ابهام شود!
یادآور میشود در همین قطعات و سطرهای بی هویت، نشانههای اثر جعلی آشکار میشود. به عنوان نمونه سطر دوم صفحه ۶۳ دارای ساختاری امروزین است که حداقل در چند کلمه آن مطلقاً نمیتواند اثر قلم اختصاصی میرزا محمد کاظم باشد! لازم است ناشر و گردآورنده در این مورد پاسخگو باشند. زیرا این رفتارهای غیر متعارف فقط به پریشان خاطر کردن خوانندگان و مخاطبان انجامیده است. البته از این موارد باز هم وجود دارد اما اصل کلی آن است که در این ۳۶۷ سطر که بنیان اصلی کتاب را تشکیل داده، باید بازبینی جدّی کرد. نکته و ابهام دیگر ذکر مجموعه خصوصی بی نام و نشان در زیر برخی از آثار است. این مجموعه خصوصی از آن کیست؟ از آنِ گرد آورنده است؟
ضمن تشکر از مجموعه داران و کسانی که آثار اصیل خود را برای چاپ در بخش سطرهای کتاب احوال و آثار میرزا کاظم در اختیار نهادهاند، باید یادآور شد این سرمایه اولیه نیازمند توصیف، تحلیل و تفسیر هنری و بالاخره دوره بندی تاریخی است. این تلاش برای این فصل کاملاً ضروری است و گرنه مخاطب باید خطوط سطرها را در یک بازه زمانی ۴۰ تا ۵۰ ساله از میرزا کاظم تماشا کند. امید آنکه این نقصان با درایت و تلاش سایر محققان بر طرف شود و بینش تازه و نگاه نوینی در مورد آثار میرزا کاظم برای خوانندگان به ارمغان آورد. کار پر از ایراد گردآورنده این سطرها آدمی را به یاد گفته علامه جلال الدین همایی میاندازد، آنجا که گفته است: «چرا شعری میگویید که در قافیه آن بمانید!»
به طور حتم گردآورنده جوان و بی تجربه آرام آرام در سایه سار نقدها و نظرها به آنچه که انجام داده در حال وقوف است. حتی کار به جایی رسیده ایشان به استادان طراز اول پیام میدهد که کتاب شما محفوظ (!!) اما فعلاً تاییدیهای برای چاپ این اثر بدهید!
این شکل از مشروعیت طلبی برای کتابی سرشار از ایراد و اِشکال، از طُرفه عجایب روزگار ماست که افراد دلسوز نسبت به هنر خط نمیدانند برای این سطح نازل از نگاه هنری گریه کنند و یا به طنز آن بخندند!؟
ادامه دارد…