آثار میرزاکاظم در کتاب «احوال و آثار میرزا محمدکاظم طهرانی» بدون ارائه یک روند تاریخی ارائه شده و آثار جعلی نیز در ردیف آثار این هنرمند قرار گرفته‌اند.این کار شان هنری او را خدشه‌دار می‌کند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: متنی که در ادامه می‌خوانید سومین و آخرین قسمت از نقد مفصل کاوه تیموری، از کتاب «احوال و آثار میرزا محمد کاظم طهرانی» با گردآوری امیرعباس نصیری یزدی است که چندی پیش در ۴۵۰ صفحه قطع رحلی بزرگ، جلد سخت، کاغذ گلاسه، توسط نشر سبزه به بهای یک میلیون و صدهزار تومان منتشر شده است. برای مطالعه قسمت‌های اول و دوم این نقد به نشانی‌های زیر بروید:

قسمت اول: از بی تجربگی گردآورنده تا سودای ناشر!

قسمت دوم: از سبک‌شناسی و اندیشه‌های زیباشناسانه محمدکاظم طهرانی خبری نیست

تیموری استاد خوشنویسی و پژوهشگر این عرصه و صاحب کتاب‌هایی چون «بررسی زندگی و آثار خوشنویسی غلامحسین امیرخانی»، «راز خط در آثار استاد غلامحسین امیرخانی»، «رازهای خط و نقاشی‌خط: نگاهی به زندگی و آثار رضا مافی»، «قلم اندازهای عاشقانه»، «نگاهی به آثار جلیل رسولی»، «هنر خوشنویسی در مدرسه»، «کارآفرینی و امید در ایران هزار و چهارصد» و… است.

بررسی بخش سطرهای چاپ شده؛ بخش سطرهای تطبیقی و بخش مطابقت‌ها

از صفحه ۱۸۲ تا صفحه ۲۰۰ بخش سطرهای چاپ شده آغاز می‌شود. این بخش صحنه نمایش ۷۷ سطر است. این بخش نیز فاقد هرگونه توضیح و توصیف است. در اینجا گردآورنده به درستی اشاره نکرده است که تفاوت بخش سطرها با بخش سطرهای چاپ شده در چیست؟ آیا این تقسیم بندی برای این بوده که از ضخامت بخش سطرها کاسته شود؟ و اصولاً در تحلیل هنری آثار میرزا کاظم تفاوت این دو بخش در چیست؟ در ص ۱۸۸ شناسنامه سطر اول از نام آقای گردآورنده یاد می‌کند. سوال این است این اثر در کجا چاپ شده است؟

به نظر می‌رسد بعضی از سطرها نیز میدانی برای عرضه هنرنمایی خوشنویسان معاصر در نظیره نویسی و کپی برداری از آثار میرزا کاظم بوده و آرام آرام با امضاء‌های ساختگی در ردیف آثار او قرار گرفته است اصالت این سطر در مقایسه با ویژگی‌های خط میرزا کاظم، کاملاً مورد تشکیک است. خیلی از سطرها که کم تعداد نیستند از کتاب کلک مستی (انجمن خوشنویسان قزوین) در این کتاب دوباره چاپ شده است. در حالی که این کار فقط به سنگین شدن کتاب انجامیده و مزیت زیبایی شناختی ویژه‌ای ندارد. توصیف و تحلیل نیز در این بخش به کار گرفته نشده که حداقل نمایی تازه پیش روی مخاطب قرار دهد. از تنظیم و تبویب تاریخی نیز خبری نیست. این فصل و فصل سطرها اگر یک فایده داشته باشد این است که نشان می‌دهد، نبود و برداشتن قید تاریخ و خلاء در صورت بندی تاریخی سطرها تا چه اندازه آسیب آفرین و مشکل‌زاست و برای خواننده دردسر آفرین. به قول فاضل نظری: «چشم‌های ما فقط رنج تماشا می‌کشند»

این دسته از سطرها به لحاظ چاپ مجدد از آثار چاپی دیگر، کیفیت نازل‌تری پیدا کرده‌اند. سطرهای آسیب دیده و معیوب نیز در آنها کم نیست. به نظر می‌رسد به نظر می‌رسد از این مجموعه سطرهای چاپ شده می‌شد گزیده‌ای مختصر فراهم کرد و آنها را در همان بخش سطرها به چاپ رساند. اما گویا فرضیه کلفت کردن و سنگین کردن کتاب به هر شکل ممکن مورد توجه بوده است.

تطبیقی که تطبیق نیست

بعد از اتمام بخش سطرهای چاپ شده، بخش سطرهای تطبیقی آغاز می‌شود. این بخش از صفحه ۲۰۲ آغاز و تا صفحه ۲۶۲ ادامه می‌یابد که شامل ۱۴۱ سطر است. همانگونه که مشخص است سطرهای واحد در اجراهای متفاوت در کنار هم قرار گرفته‌اند. انجام دادن این مطابقت‌ها به خاطر خلاء تاریخی و مشخص نبودن زمان نگارش، نشانه‌های تحول خط و هنری میرزا کاظم را بیان نمی‌کند. اگر سطرها دارای روند تاریخی و یا حداقل بیان دوره و دهه زمانی بودند به طور حتم این مطابقت‌ها مفید بود. اما حتی در دو سطری که زیر هم نهاده شده‌اند، مخاطب نمی‌تواند تقدّم یا تأخر زمانی را دریابد. کاری که ناتوانی و بی تجربه‌گی گرد آورنده را نیز می‌توان نسبت به آن درک کرد. بدین ترتیب مشکلات کتاب به عنوان کلاف در هم تنیده کم بود، این مشکل نیز مزید شد.

در صفحه ۲۰۶ دو سطر با هم مطابقت داده شده‌اند. سطر بالا خوانا و کیفی است اما سطر پایین که همان شعر سطر بالا است به هیچ وجه قابل بررسی زیبایی شناختی و مقایسه با سطر بالا نیست. به راستی هدف از این کارهای سطحی و غیر کارشناسانه چه بوده است؟ در ص ۲۰۹ سطری آمده که غریب و تنها است و با سطر دیگری مقایسه نشده است. به نظر می‌رسد این مورد نیز از اشتباهات فاحش در کتاب باشد زیرا فقط یک کشیده آن با سطر بالا مشترک است. در صفحه ۲۱۲ نیز این اتفاق رخ داده است. سایه ابهام همچنان بر سر سطرهایی وجود دارد که در شناسنامه آنها مجموعه خصوصی بی نام و نشان درج شده است. تکرار زیاد و ملال آور در بخش مطابقت‌ها و استفاده از سطرهای ضعیف و فرسوده و ناخوانا در ایجاد نگرش مثبت خواننده و فضل هنری میرزا کاظم اثر منفی دارد. به راستی مشاوره کردن درباره فراهم آوردن چنین کتابی و با چنین ساختاری تا چه اندازه ارزشمند بوده است که از آن غفلت ورزیده شده است؟ آیا الزاماً تمام آثار میرزا کاظم بدون ارائه روند تاریخی نیاز به چاپ داشت؟ زیرا در بعضی از این قطعات شأن هنری میرزا کاظم خدشه دار می‌شود و این کار مستوجب مسئولیت خواهد بود.

آثار جعلی هم به کتاب راه پیدا کرده است

به نظر می‌رسد بعضی از سطرها نیز میدانی برای عرضه هنرنمایی خوشنویسان معاصر در نظیره نویسی و کپی برداری از آثار میرزا کاظم بوده و آرام آرام با امضاهای ساختگی در ردیف آثار او قرار گرفته است. جدا نکردن سره و ناسره‌های آثار میرزا کاظم از دیگر کاستی‌های کتاب و به ویژه در این بخش است که مسئولیت آن متوجه گردآورنده و ناشر خواهد بود. به عنوان نمونه در صفحه ۲۳۷ سطر اول، سطری است که متعلق به آقای امیر عباس نصیری یزدی است. کافی است با دایره «نون» در صفحه ۲۳۶ مقایسه شود. قضاوت اصل یا جعل بودن این سطر با خوانندگان فهیم! همین نکته در سطر دوم صفحه ۲۴۲ قابلیت بررسی و کارشناسی دارد. از صفحه ۲۶۳ فصل مطابقت‌ها آغاز می‌شود و تا صفحه ۳۲۸ یعنی ۶۸ صفحه را به خود اختصاص داده است. این بخش شامل ۲۵۳ اثر است. ساختار این فصل کم و بیش مشابه ساختار فصل سطرهای تطبیقی است. اما به یک باره علاوه بر این کار در هم آمیزی قطعات از خوشنویسان مختلف و البته هم مکتب و غیر هم مکتب سردرگمی زیادی برای خواننده فراهم می‌کند. مخصوصاً با تصویربرداری کوچک از جزئیات، این آشفتگی بیشتر دیده می‌شود.

در صفحه ۲۰۶ دو سطر با هم مطابقت داده شده‌اند. سطر بالا خوانا و کیفی است اما سطر پایین که همان شعر سطر بالا است به هیچ وجه قابل بررسی زیبایی شناختی و مقایسه با سطر بالا نیست. به راستی هدف از این کارهای سطحی و غیر کارشناسانه چه بوده است؟ در اینجا مخاطب علاقه‌مند به ناچار تسلیم شده و فقط به ورق زدن ۶۸ صفحه مذکور بسنده می‌کند. در مورد چیستی و چرایی و چگونگی روند کار، گردآورنده هیچ توضیحی بیان نکرده است. این بخش به مثابه یک سالاد تصویری است که حق هیچکدام به خوبی ادا نشده است. بیش از این به واقع در مورد کاستی‌های این بخش نباید صحبت کرد. تنها باید به این نکته توجه داد که علاقه‌مند خوشنویسی معاصر باید به خود حق دهد که وقت شریف خویش را برای بیرون آمدن از این آشفتگی ملال آفرین نباید صرف کند. در اینجا باید به ناشر محترم یادآور شد که سرمایه گذاری مالی و فرهنگی در فضای نشر خوشنویسی باید درمورد آثار افراد صاحب صلاحیت و زُبده و کار بلد انجام گیرد. زیرا با این شیوه و ارائه کتاب‌های پر ایراد آن هم از افراد نابلد مصداق حراج زدن به مال و دارایی ناشر خواهد بود.

از همه مهمتر درک ویژگی‌های فرهنگ مکتوب نیز ضرورت دارد. زیرا این نوع از کتاب‌ها قرار است جایگاهی در تاریخ پیدا کنند نه اینکه به زودی فراموش شوند.

بررسی بخش سیاه مشق‌ها، سیاه مشق‌های تطبیقی، خطوط شکسته؛ شاگردان و پیروان

از صفحه ۳۲۹ بخش سیاه مشق‌ها آغاز می‌شود و تا صفحه ۳۶۸ ادامه می‌یابد. در این بخش ۴۱ سیاه مشق درج شده است. چند سیاه مشق امضای «محمد کاظم» را دارند. اگر فرض را برآن بگذاریم که به جز دو سیاه مشق معمولی بقیه آثار از آن میرزا محمد کاظم است باید اذعان کرد کیفی‌ترین بخش کتاب، این تعداد سیاه مشق زیبا و چشمگیر میرزا کاظم است. لطف مجموعه داران برای در اختیار قرار دادن این تعداد اثر ستودنی است. زیرا با عبور متکلفانه مخاطب از بخش‌های پیشین کتاب، دیدن این تعداد سیاه مشق که خوشبختانه بدون توضیح گردآورنده است به مثابه استراحتگاهی، چشم خسته بیننده را نوازش می‌دهد.

این سیاه مشق‌ها می‌تواند در ترسیم نمودار خوشنویسی میرزا کاظم در نقطه اوج باشد. رها، آزاد، بی تکلف و با حرکت شجاعانه دست و قلمرانی آگاهانه، آثار خلق شده که به لحاظ ترکیب بندی و آرایش حروف و کلمات و فضای خلوت و جلوت و سایر عناصر زیبایی شناختی قابلیت تحلیل و مطالعه را دارا هستند.

در این نمونه‌ها استواری و قوت قلم میرزا کاظم در سایر اقلام از جمله قلم جلی نیز آشکار شده است. (صفحه ۳۶۵) هرچند برخی از سیاه مشق‌ها از نظر ساختار هنری می‌تواند از آن میرزا کاظم نباشد اما چند اثر اصیل از ایشان کافی است که نظام هنری وی را در سیاه مشق درک کنیم.

بعد از این بخش وارد بخش سیاه مشق تطبیقی می‌شویم. این بخش از صفحه ۳۶۹ آغاز و در صفحه ۳۸۹ پایان می‌یابد. در این بیست صفحه ۲۶ سیاه مشق دیده می‌شوند. در این بخش تلاش شده سیاه مشق‌های میرزا کاظم با آثار مشابه خودش و هم چنین آثار خوشنویسان مطرحی چون میرحسین ترک، میرزا غلامرضا، میرزا عمو و اسدالله شیرازی در کنار هم قرار گیرد. این نکته نقص اصلی کل کتاب است که به جای آنکه گردآورنده آن را به کتابی گویا تبدیل کند با کم کاری به کتابی صامت و بی تحرک تبدیل شده است. با این حال این سیاه مشق‌های به اصطلاح تطبیقی در ادامه فصل سیاه مشق‌ها نکته‌ای را مورد تایید قرار می‌دهد و آن اینکه سیاه مشق ناب و انتزاعی در دیدگاه هنری میرزا کاظم یکی از اولویت‌های اصلی بوده و نمونه‌های موجود این نکته را تایید می‌کند.

بخش بعدی به خطوط شکسته میرزا کاظم اختصاص دارد. این بخش از صفحه ۳۹۲ آغاز و تا پایان ص ۴۱۰ ادامه می‌یابد. گردآورنده گرامی در این بخش ۴۸ اثر خط شکسته شامل سطر و دو سطری و قطعه را در کنار هم آراسته است. توانمندی میرزا کاظم در ارائه خطوط شکسته خوش منش و خوش ترکیب حکایت از کمال ثانی اوست. قدما اجرای خط نستعلیق و شکسته نستعلیق را به مثابه دو کفه ترازو برای خوشنویسی می‌دانستند. یاد مرحوم استاد حسن دانشفر همدانی به خیر و نیکی باد که از این فضیلت به کمال بهره‌مند بود.

این بخش نیز خوشبختانه از بخش‌های مفید کتاب است. زیرا با آوردن این آثار توانسته ارزش‌های زیبایی شناختی میرزا کاظم را که وجهی ناشناخته و یا کمتر شناخته شده بود، عیان کند. تحلیل خطوط شکسته میرزا کاظم چنانکه در پژوهشنامه کتاب آمده نشان از الهام و پیروی از خطوط جناب درویش عبدالمجید طالقانی دارد. در عین حال عطر و بوی شخصیت و منش میرزا کاظم نیز در آنها دمیده شده و خوشخوانی و روانی و سادگی و بی تکلفی آنها نشان می‌دهد که هر نظام هنری اولیه با عبور از صافی ذهن هر هنرمند انعطاف و تاثیر می‌پذیرد.

بعد از این فرآیند آنچه که نقشبند صفحه کاغذی می‌شود، امضاء و نشان صاحب قلم را خواهد داشت. از همین سطرهای زیبا می‌توان دریافت که شکسته نویسان روزگار ما، تا چه اندازه از آثار میرزا کاظم نیز استفاده و در آثار خود آن را نمایان ساخته‌اند. ۱۲ اثر شکسته میرزا کاظم با همت موزه خوشنویسی در این مجموعه درج شده که به نظر می‌رسد اوج قلم شکسته میرزا در آنها نمایان شده است. جا دارد از موزه خوشنویسی برای در اختیار قرار دادن این ۱۲ اثر کمال تشکر به عمل آید. به نظر می‌رسد چنانچه گردآورنده، خطوط شکسته میرزا کاظم را در معرض نظر خواهی تنی چند از زبده‌گان خوشنویسی خط شکسته قرار می‌داد، ای بسا هم اکنون در مقدمه بخش خطوط شکسته از اظهار نظرات کارشناسی این عزیزان برای درک بهتر نظام هنری خط شکسته میرزا کاظم بهره می‌بردیم. به راستی باید از فقدان تجربه و بی تجربگی گردآورنده سر به فغان و ناله آورد!

آخرین بخش کتاب تحت عنوان «شاگردان و پیروان» است. این بخش از صفحه ۴۱۲ آغاز و در صفحه ۴۴۸ به پایان می‌رسد. گردآورنده در این بخش آثار شاگردان و پیروان را همراه با خوشنویسانی که نام آنها میرزا کاظم بوده درج کرده است. ۱۱۵ اثر متنوع در این بخش به نمایش گذاشته شده‌اند که شامل اقلام و قالب‌های مختلف‌اند. از آنجا که هیچکدام از شاگردان میرزا کاظم نتوانسته‌اند همتزار استاد خود باشند، این بخش دارای اهمیت کمتری است. با این حال نشانه‌هایی از سلوک و همت میرزا کاظم را، تعلیم و تربیت شاگردان وی به نمایش می‌گذارد. خوشنویسانی چون کاتب همایون به شهادت آثار، بیشترین همذات پنداری را در انعکاس آثار خوشنویسی با استاد خود داشته‌اند.

گره‌های پژوهشی زیادی در این بخش نیز وجود دارد که همگی با سکوت گردآورنده روبه‌روست. در شناسنامه قطعات بیشتر علامت آزاردهنده و ابهام آفرین سوال (؟) به چشم می‌خورد که موجب تعجب هر خواننده‌ای است. ربط منطقی این آثار با عناصر زیبایی شناختی استادشان (میرزا کاظم) کاویده نشده است. به عنوان مثال تغییرات فنی آثار خوشنویسانی چون یدالله کجوری و مقایسه سطرهای ایشان با میرزا کاظم و یا شیوه اختصاصی علی مخصوص، از مباحثی است که قابلیت بحث را داراست.

از خوشنویسانی چون حبیب الله مسرور، ابوالقاسم لاریجانی، میرزا اسماعیل خان، معزز الملک، محمد علی شالی و… نیز قطعاتی در فصل شاگردان و پیروان درج شده، در حالی که در بخش پژوهشنامه کتاب شرح و توضیحی از احوال آنان نیست. خواننده در نمی‌یابد که ربط منطقی و هنری آنها با شیوه و یا با شخص میرزا کاظم طهرانی در چه محورها و مواردی است؟ به نظر می‌رسد گردآورنده هر چه را که داشته و نداشته در صدد بوده که در کتاب بیاورد. نکته عجیب دیگر اینکه پایان بخش صفحه کتاب استاد بزرگ خط نستعلیق با قطعه تعلیق واله اصفهانی پایان می‌یابد!

آثار این بخش اگر به دقت مورد بررسی قرار می‌گرفت، بی گمان شاخ و برگ درخت خوشنویسی میرزا محمد کاظم طهرانی قابلیت ترسیم پیدا می‌کرد. اما چه توان کرد که این مورد را نیز باید به تمام نواقص کتاب افزود.

جمع‌بندی نقد و نظر به کتاب

در بحث جمع بندی این نقد، بنابر آن نیست که ایرادات و مشکلات جدی کتاب را که در قسمت‌های پیشین ذکر شده، دوباره مطرح کنیم. اما جهت تنویر افکار علاقه‌مندان حوزه هنر خوشنویسی چند نکته الزامی است:

۱. کتاب نه تنها به روایت ناقد این کتاب بلکه به تصدیق بزرگان و استخوان خُرد شده‌های هنر خوشنویسی و پژوهش خط، دچار پُر پردازی بیهوده شده است. این امکان وجود داشت که در ۲۵۰ صفحه تا ۳۰۰ صفحه کار کتاب نهایی شود. کتاب فعلی مصداق تمثیل «آب بستن بیهوده به کار» است.

۲. به اظهار نظر کاملاً صحیح یکی از محققان زبده خوشنویسی توجه کنید:

«این کتاب آلبومی است که فاقد کتابنامه است و زیرنویس قطعات دارای مشکلات فراوانی است.»

در واقع به روایتی کتاب، کشکولی از خِرت و پرت‌های خوشنویسانه میرزا کاظم است. این امر موجب می‌شود، احساس خوشایندی که از دیدن سطرهای فاخر به خواننده دست می‌دهد، به یکباره با دیدن آثار درجه دو و درجه سه و معیوب فرو بریزد. تاکید نگارنده بر این است که این مشکل از معایب جبران ناپذیر کتاب بوده و به همین دلیل نداشتن این کتاب به خودی خود موجب جلوگیری از ناراحتی‌های بعدی مخاطب خواهد بود.

۳. اغلاط فاحش در پژوهشنامه، عدم دوره بندی زمانی و تاریخی، بی تدبیری در دسته‌بندی سطرها و عدم بیان زمانه و زمینه اجتماعی میرزا کاظم، خواننده علاقه‌مند را دچار ابهام می‌کند. بی دلیل نیست که می‌توان نتیجه گرفت جایگاه اسطوره‌ای، مانند میرزا کاظم در نزد خوشنویسان، با مطالب این کتاب نه تنها ارتقاء نیافته، بلکه جا دادن آثار ضعیف، جعلی و بی‌سند در کتاب می‌تواند به تضعیف جایگاه میرزا کاظم و ابهام بیشتر در سرگذشت نامه و کارنامه هنری او منجر شود.

۴. ویژگی بارز کتاب در هم آمیزی تمام آثار با هم بوده که به علت فقدان دسته‌بندی مناسب تغییر نگرش خاصی در بیننده آثار فراهم نمی‌آورد. در واقع کتاب مخاطب خود را نمی‌یابد و مخاطب، کتابِ درخوری برای مطالعه پیدا نمی‌کند. این نکته به این مفهوم نیست که مخاطب از آثار میرزا کاظم لذت نمی‌برد بلکه در اثر بی تجربگی گردآورنده، از منظر مخاطب، فرضیه قابل اثبات و مطلب الهام بخشی در آن دیده نمی‌شود. زیرا اجزای کتاب یکدیگر را خنثی می‌کنند. ملاحظه توزیع فراوانی قطعات نیز قابل توجه است:

توزیع فراوانی قطعات میرزا کاظم در کتاب احوال و آثار

ردیف

بخش قطعات

تعداد

۱

سطور خط نستعلیق

۱۲

۲

سطر

۳۹۷

۳

سطر های چاپ شده

۷۷

۴

سطر های تطبیقی

۱۴۱

۵

مطابقت ها

۲۵۳

۶

سیاه مشق

۴۱

۷

سیاه مشق تطبیقی

۲۶

۸

شکسته

۴۸

۹

شاگردان و پیروان

۱۱۵

۱۰

جمع

۱۰۰۹

۵. پیشنهاد اینکه بزرگوارانی که نسبت به چاپ کتاب احوال و آثار میرزا کاظم طهرانی ابراز خرسندی می‌کنند؛ نخست درونمایه و مشکلات این اثر را ملاحظه و سپس برای آن یادداشت و تقریظ نگاری کنند. خاصه آنکه با ابهامات و معایب پر شمار کتاب، گرد آورنده از استادان خط، دَم به ساعت تاییدیه طلب می‌کند. آیا روایت سازی و خواب‌نما شدن و رویا پردازی گرد آورنده (روزنامه ایران ۴/۵/۱۴۰۰، صفحه ۱۵) باید مجوزی برای تیره و تار کردن زندگینامه و هنرنامه استاد بزرگی چون میرزاکاظم باشد؟ امید است مخاطبان فهیم با قضاوت منصفانه پاسخ این سوال را ارائه کنند و اینکه از خداوند بخواهیم گردآورنده خواب‌های از این دست نبیند چراکه به گناه بی خواب کردن دیگران گرفتار خواهد آمد.!

۶. پیشنهاد به استادان طراز اول اینکه مقدمه نگاری برای آثاری از این دست می‌تواند به شرط تایید و مناسب بودن اثر انجام شود. زیرا از امضاهای بزرگان قبل از استفاده بهینه، استفاده ابزاری می‌شود. متاسفانه از این امضاها و مقدمه‌ها مانند برگ بزرگ انجیر برای پوشش نقایص جدّی کتاب استفاده می‌شود.

اگر با فرضیه اینکه: گاه باشد که کودکی نادان / به غلط بر هدف زند سنگی، پیش برویم به طور حتم نتیجه‌اش این می‌شود که شده و از این طریق تغییر نگرش مناسب و مثبتی نسبت به خوشنویس اسطوره‌ای دوره قاجار جناب میرزا کاظم فراهم نخواهد شد.

۷. پیشنهاد به گرد آورنده با الهام از یکی از سرمشق‌های کتاب که :

«ای تازه جوان جز این سخن نیست»

این است که با درایت، مطالعه و صبر و حوصله و آداب دانی و روش شناسی در سایه سار پنج سال مطالعه جدّی، کار بعدی را آغاز کند. زیرا بررسی این اثر و نتایج حاصل از آن ما را به یاد یکی دیگر از سطرهای میرزا کاظم می‌اندازد آنجا که نوشته است:

بخردان مفرمای کار درشت!

شیرینی کار در این است که سخنان تلخ را به گوش جان شنیده و در رفع و رجوع کاستی‌ها از سر قِدم عشق بسازیم.

۱. پیشنهاد به ناشر محترم اینکه این اثر برخلاف وعده شما در «سخن ناشر» لذت را در نگاه و جان مخاطبان رقم نزد!

۲. اما پیشنهاد به مخاطبان و علاقه‌مندان هنر خوشنویسی این است که اگر پول بالای یک میلیون تومان و جای خالی در کتابخانه خود دارند، این اثر را خریداری کنند. اگر هم چنین امکانی فراهم نیست به همان اطلاعات و تصاویری که از میرزا کاظم دارند بسنده کرده و نگران نداشتن این کتاب نباشند. زیرا احساس خوشایند و نگاه نوینی برای آنها از طریق مطالعه این کتاب کشکولی بدست نخواهد آمد!

نقش «قالب خوشنویسی» در خط میرزا کاظم تعیین کننده است. او در نگارش چلیپا، عمده اصول سطرنویسی خود را کنار می‌نهد و به نوعی بر خلاف آنها عمل می‌کند

۳. در خاتمه از عزیزانی که مخاطب این نقد بودند پوزش خواسته و یادآور می‌شود که اگر مسئولیت اجتماعی و هنری بر گردن نگارنده سنگینی نمی‌کرد، هرگز دست به نگارش این چند سطر نمی‌زد. اما به راستی بنا بر فرضی ساده چنانچه جای ناقد با جای گردآورنده یا ناشر عوض شود، تمام این نکات مطرح شده را آویزه گوش کرده و از آنها استفاده می‌کردم.

تا چه قبول افتد و چه در نظر آید!

نظام خوشنویسی میرزا کاظم و درس‌های آموزنده

بررسی و مطالعه موشکافانه ۱۰۰۹ تصویر کتاب و تحلیل قطعات ویژه میرزا کاظم که به خاطر انبوه بودن آثار وقت زیادی را به خود اختصاص داد، به شکل‌گیری مبحثی تحت عنوان چه درس‌هایی می‌توان از میرزا کاظم آموخت، منتج شد. در این قسمت با خوانندگان فهیم و هنرمند این چند محور را در میان نهاده و امید است عزیزان با کند و کاو بیشتر به این محورها بیفزایند. شاید همین محورها با غنی شدن هرچه بیشتر به کار گردآورنده و ناشر محترم آمده و در چاپ‌های مدون بعدی کتاب میرزا کاظم مورد استفاده قرار گیرد. این محورها را مرور می‌کنیم:

۱. نقش «قالب خوشنویسی» در خط میرزا کاظم تعیین کننده است. او در نگارش چلیپا، عمده اصول سطرنویسی خود را کنار می‌نهد و به نوعی بر خلاف آنها عمل می‌کند. به عنوان مثال جمع نوشتن در مقابل باز نوشتن، توجه و تمرکز به ترکیب، یکدست نویسی به جای پردازش رنگ (تونالیته) و در هم تنیدگی حروف و کلمات از مزایای زیبایی شناختی چلیپاهای او در مقایسه با سطرهاست. حتی در سیاه مشق‌های وزین و پر مایه، او با فشرده نویسی دنیای تازه‌ای از خوشنویسی خود پیش روی بیننده قرار می‌دهد. باید افزود در سطرهایی که کلمات بیشتری دارند او به خوشنویسی کلاسیک و مبانی آن نزدیک می‌شود. اما با این حال مستقل‌نویسی کلمات و ایجاد فاصله در آنها از شگردهای او در سطرنویسی وبه ویژه سطرهای کوتاه است. می‌توان استنباط کرد این قبیل از سطرها جنبه تعلیمی داشته است.

۲. حال که مجموعه‌ای با درصدی جعل از کارهای میرزا محمد کاظم فراهم آمده، یکی از کارها این است که این مجموعه در فرآیند عمل آوری از خامی خارج شود. برای این منظور می‌توان در گام نخست مفردات میرزا کاظم را از این مجموعه استخراج کرد. گام دوم استخراج کلمات منحصر به فردی است که میرزا در آنها نهایت هنر خویش را روی کاغذ نمایان ساخته است. این دو کار فرآیند تحلیل هنری آثار او را در قالب مطالعات ثانویه ممکن ساخته و نتیجه بخش نیز خواهد بود.

۳. بررسی آثار میرزا کاظم نشان می‌دهد که نظام هندسی و خوشنویسانه او را در آیینه «کلمات کشیده» بهتر می‌توان تبیین زیباشناختی کرد. کشیده‌های تحلیل پذیر در سطرها کم نیستند. این کار باب تازه‌ای است که باید به آن اهتمام کرد، زیرا این کشیده‌ها هستند که به جای خود سطرها به مخاطب شوک زیبایی شناختی وارد می‌کنند.

۴. شیوه نگارش میرزا کاظم موقرانه و با متانت است. او گویا به گواهی سطرهای وزین با تأنی و آرامش و برنامه ریزی در لحظه می‌نگاشته است. زیرا بررسی کشیده‌ها را نمی‌توان به طرح آنی حرکت قلم و به عبارتی بدیهه نویسی نسبت داد.

۵. از معاینه اندام حروف و کلمات میرزا کاظم بر می‌آید که قلم را کاملاً استخوانی و با میدان بلند می‌تراشیده تا از این طریق مولفه‌های عمودی و استوار و در عین حال ظریف را اجرا کند. به همین سان قط قلم میرزا کاظم به تخت متمایل بوده و یا شیب کمی داشته است. این نکته از برگشت قلم در دایره و اجرای شمره‌های تند و تیز قابل استنباط است.

۶. خط میرزا کاظم دارای صفت راز آلودی است. به عنوان نمونه سرکش‌های بلند میرزا کاظم عرضی به اندازه نزدیک به زبانه قلم دارد و هرگاه که چند سرکش در سطر تکرار می‌شود سایه ساری سنگین به سطر تحمیل می‌کند. اینکه در ذهن او برای این اجراهای پهن از سرکش چه بوده نمی‌توان دلیلی ارائه کرد. (صفحه ۶۰)

سرکش‌ها وقتی بلند تر از حد معمول و ضخیم‌تر از حالت استاندارد بر مولفه‌های سطر سوار می‌شوند سطر را به سمت آسمان تعالی می‌دهند. خوشنویس می‌تواند تجسم کند که آنها چون دست‌های نیایش در حال دعا هستند. هریک از این برداشت‌های انتزاعی را می‌توان توسعه داد. اما نکته اصلی آن است که این ویژگی به صفتی برجسته در سطرهای میرزا کاظم تبدیل شده است. نکته مهم دیگر بی پیرایگی، سادگی و پیراستگی سطرهای میرزا است که از هرگونه دخل و تصرف و دستکاری بری است. به نظر می‌رسد این سطرها همان شخصیت باطنی و زلال میرزا کاظم هستند. خوشنویسی که خودش مانند هنرش صاف و اصیل و ساده بوده است.

۷. نویسه مفرد «م» از اجراهای انحصاری میرزا کاظم است و دارای کاراکتر هنری و پسندیده‌ای است. به همین سان میرزا در کشیده معکوس حرف «ی» گویی معراج قلم خود را تجربه می‌کند. کشیده حرف «ب» نیز عرصه هنرنمایی میرزاست. به همین سان باید از حرکت کشیده «شد» نام برد که به نقطه ثقل قلمش تبدیل شده است. در قلم میرزا کاظم سهو و خطا در اندازه مرکّب برداری و مرکّب گذاری و یا به تعبیری طغیان مرکب در سطر بسیار نادر است.

۸. میرزا کاظم در انتخاب اشعار بسیار سلیقه به خرج داده است. زیرا خیلی از مصراع‌ها در نگارش او دارای معنای مستقلی بوده و احساس نیاز بیننده را برای بهره‌مند شدن از یک مضمون زیبا پاسخ داده است. امروز نیز که به این به گزیده‌ها می‌نگریم از آنها به خاطر ریختن بحر در کوزه و در قالب یک سطر خوشنویسی لذت می‌بریم. این نکات نشان می‌دهد میرزا کاظم خوشنویسی معناگرا، نکته یاب و سنجیده نویس بوده و به همان میزان که زیبایی خط را انتقال می‌داده در صدد انتقال معنا نیز بر می‌آمده است. به این اشعار توجه کنید:

-آن را که گنه نکرد غفران نبُوَد

-به جز به رحمت یزدان امیدوار نباش

-به یادگار نوشته برای خاطر من

-ای تازه جوان جز این سخن نیست!

-شرم بادت ای حسود کینه جو

-صاحب هنر از زمانه در آزار است / با بی هنران همیشه گردون یار است

-هر کس که به صفحه خطم دیده گشاد

-هر کجا در مجلسی شمعیست ما پروانه‌ایم

-آنی که به مردم از تو بهبود رسید

-به خدمت کمربند و بازو گشا

-دو هزار حلقه دارد خم زلف دل شکارت

-سواد زلف بتان نامه سیاه من است

-دل اندر جهان آفرین بند و بس

-به خُردان مفرمای کار درشت

۹. یکی از درس‌های امروزین از خطوط میرزا کاظم این است که به خوبی درک کنیم ساختار سطرهای ایشان با ساختار سطرهای خوشنویسی معاصر تفاوت بنیانی دارد. به نوعی می‌توان اذعان کرد که حتی مولفه‌های این دو ساختار با هم در تضادند. پس سرمشق پذیری این سطرها در روزگار معاصر به طور کامل، عملاً غیر ممکن است. زیرا این رجعتی تاریخی و بی حاصل است. اما دیدن صافی، حرکت و روانی در کشیده ها، استقلال کلمات، عمود نگاری مولفه ها، ترکیبات دو تایی حروف یا خرده کلمات و سایر ویژگی‌هایی که می‌توان افزود برای مشق نظری و دمیدن حسّ و حال آنها در خطوط معاصر امر شدنی است. این نکته می‌تواند به امتیازی در خطوط معاصرین تبدیل شود.

۱۰. در سطرهایی که میرزا کاظم فاصله گذاری بین اجزای سطر را آگاهانه و یا نا آگاهانه فرو می‌نهد، زیباترین سطرهای خود را خلق می‌کند. (صفحه ۱۱۳ سطر آخر) باید تصدیق کرد شاید کارکرد فاصله گذاری‌ها برای میرزا کاظم جنبه تعلیمی داشته و سطرهای کم کلمه را معمولاً برای هنر جویان خود باز، باز می‌نگاشته است. در واقع هر چه که بر میزان کلمات سطر اضافه می‌شود انسجام و ترکیب سطر قوام بیشتری پیدا می‌کند. (صفحه ۱۱۲ و ۱۱۳)

۱۱. سطرهای انبوه میرزا کاظم در عین تنوع مضامین، همه در بیان یک واقعیت و تفسیر کننده حالت روحی و روانی او هستند. در میرزا کاظم ایمان بکری برای سطرنویسی وجود دارد. او جانش با سطر در خوشنویسی آمیخته بوده است. وی در کشیده‌های هر سطر پی در پی کشف زیبایی می‌کند و سواد حسی خود را که از ذات هنرمندانه او برخاسته به رخ می‌کشد. در واقع شور بی امان و تعهد خالصانه او آیینه سان در سطر تجلی یافته است. صافی کشیده‌ها و صفای سطرها تجلی صیقل خوردن روح میرزا کاظم در گذر زمان بوده که چنین پیوسته، تازه و با طراوت نگاشته است. با تمام این احوال روح خوشنویسی میرزا کاظم اگرچه در سطر نمایان می‌شود، اما در سیاه مشق به اوج می‌رسد. هرچند که سیاه مشق‌های او نادر و کم‌اند، اما همان چند اثر بیانگر اوج هنر دست نیافتنی میرزا کاظم به شمار می‌آید.

۱۲. برخی از کلید واژه‌های بصری میرزا کاظم را مرور کنیم:

میرزا کاظم در اتصالات مانند کلمه «چین» با شش دانگ کامل قلم، دندانه شاخص را اجرا می‌کند. (صفحه ۱۱۹)

سوار کردن حرکاتی با «ر» بلند، مانند «هر» یا «میر» بر خرده حروفی مانند «در»، «و»، «د» و… (صفحه ۵۸)

ایستایی مولفه‌های کوتاه و بلند در حروف «الف» و حرکت «کو» و یا کلمه «لعل».

کشیده‌های تخت و اجرا با دور کم مانند «ف» و «ب» و موارد مشابه.

کشیده‌های منحصر به فرد در کلمات «سر»، «هر»، «پیر» و سایر موارد از آفرینش‌های هنری و بی نظیر جناب میرزا کاظم است. در این اجراها گویی قلمش با هدف نگارش این حرکت‌ها، قالب ریزی استانداردی داشته است.

اجرای سرکش‌های رشید، بلند و از نظر ضخامت نزدیک به عرض زبانه قلم.

وجود اجراهای رویایی و منحصر به فرد مانند کلمه «هر» (ص ۵۸)، «سر» (ص ۶۲)، «سه»، «جمعه» (ص ۷۳)، «مستی» (ص ۷۶)، «غم» (ص ۸۲)

اما یکی از سطرهای اعجاز آمیز میرزا کاظم در صفحه ۱۱۷ کتاب آمده: خوش آنکه حلقه‌های سر زلف واکنی!

برای استفاده این زمانی از نظام هندسی و خوشنویسانه میرزا کاظم علاوه بر شناساندن وجوه زیبایی شناختی آن، نیاز به آسیب شناسی نیز وجود دارد. در حقیقت نقد و به محک در آوردن و خالص کردن مزایای خط میرزا کاظم، درک درست از نقاط قوت، کاستی‌ها و کمبودهای این نظام هندسی است. بنابراین استفاده بی چون و چرا از آثار میرزا کاظم می‌تواند جای خود را به استفاده گزینشی و زدودن پیرایه‌های غیر کاربردی بدهد.

یکی از درس‌های امروزین از خطوط میرزا کاظم این است که به خوبی درک کنیم ساختار سطرهای ایشان با ساختار سطرهای خوشنویسی معاصر تفاوت بنیانی دارد. به نوعی می‌توان اذعان کرد که حتی مولفه‌های این دو ساختار با هم در تضادند باید اذعان کرد که در کنار میرزا غلام رضای اصفهانی و میرحسین ترک تلاش بی وقفه و مانای میرزا کاظم یکی از عوامل اصلی در ماندگاری سبک تحول گرای دوره قاجار و تداوم آن تا به امروز بوده است. بنابراین کاویدن نقش ضلع سوم مثلث سبک تحول گرا در نسبت با مکتب فراگیر محمدرضا کلهر یکی از سر فصل‌هایی است که باب آن گشوده و نیاز به بسط بیشتر خواهد داشت.

آخرین محور مورد نظر و مورد مطالعه کاویدن جایگاه میرزا محمد کاظم در سایه سار میرزا غلامرضا اصفهانی و میرحسین ترک و بررسی ابعاد معاصرت وی با این بزرگان است. بدیهی است خوانندگان گرامی می‌توانند به این موارد اضافه کرده و منظومه شخصیتی و هنری میرزا کاظم را برای پژوهش‌های مبنادار و روش‌مند مهیا سازند.

دل سروده‌ای برای میرزا کاظم طهرانی

در لحظاتی که به مرور آثار خوشنویسی استاد توانمند، میرزا محمد کاظم طهرانی می‌پرداختم، پیشینه‌ای از وی در پروژه پژوهشی «جریان‌های خوشنویسی قاجار» به سفارش فرهنگستان هنر (۹۲-۱۳۹۱) در ذهن داشتم و تا اندازه‌ای متناسب با درک و فهم نگارنده به ارزش‌ها و شایستگی‌های این هنرمند کم نظیر پی برده بودم. در همین روزها نیز بیش از هر چیز کشیده‌های بی نظیر او وجود مرا تسخیر می‌کرد. آرام، آرام دل سروده‌ای شکل گرفت که نمونه‌ای از ارادت نگارنده به صفای باطن آن خوشنویس بزرگ و اهل معنا است. نمی‌دانم میرزا محمد کاظم آیا در دنیای درون خویش، شعر را نیز تجربه کرده بود؟ اما نیک آگاهم که به شهادت سطرهای آهنگین و پر موسیقی، او مانند بسیاری از خوشنویسان، از هنر شاعری نیز بی بهره نبوده است. اینک این مثنوی را به روح ایشان و کلیه علاقه ندان تقدیم می‌کنم و پیشاپیش از کاستی‌های آن پوزش می‌طلبم:

نامت به صلابت کشیده است

روح تو به خط خوش دمیده است

ای میر شریف و کاظم الغیض

هر قطره توست منبع فیض

ذات قلمت قلندرانه است

رقص رقمت پر از ترانه است

ای صاف نویس بی هیاهو

از صافی خط خود سخن گو

وقتی که به صفحه خط نویسی

صد هدیه دَهی به خوشنویسی

هر قوس لطیفِ خوش خرامت

آوازه دهد به دست و نامت

ای مایه فخر خوشنویسان

با دایره‌های ناب و همسان

ای بُرده نَسب ز میر حکاک

دست و قلمت به صفحه چالاک

اسطوره تویی به خط نویسی!

خطاطی ما غلط نویسی!

ای سطر نویس آهنین دست

از شأن خط تو جانِ ما مست

سطر تو زلال و رنگ رنگ است

با سایه و روشنی، قشنگ است

هر سطر شده ستاره باران

از پرتو نقطه‌های ایمان

هر سطر تو جمع شعر و حکمت

سرشارِ معانی و لطافت

ای جان به فدای سطر نابت

آن آب دوات خوش رکابت

این‌ها قلم یگانه توست

هر نقطه آن نشانه توست

از محضر تو بزرگ و هر خُرد

صد نکته و کیمیا همی بُرد

چون نسخه دلپذیر و آرام

سطری که نوشته‌ای دهد کام

با سرکش و کاف چون کمندت

دیوانه شویم و پای بندت

از صافی دل، صفای سینه

خالی شدن از غرور و کینه

خط جلوه جاودان گرفته

خوش نقش نشسته، جان گرفته

هر کهنه خطی که نام تو داشت

از مهر به دل جوانه می‌کاشت

یک ضرب به قامت کشیده

این نقش بدیع، کس ندیده

با هر الفی به ایستایی

خط یافته شأن و اعتلایی

در سطر، مؤلفه چه زیباست

با قامت استوار پیداست

ای میر بزرگ خط تهران

ای آیینه صفا و ایمان

نقش خط تو به روح جان است

نام تو همیشه جاودان است