به گزارش خبرگزاری مهر، سجاد بهرامی پژوهشگر و فعال فرهنگی و اجتماعی، در این یادداشت آورده است: تا کنون در میان انواع و اقسام مسائل اجتماعی، سخنی از این که بهداشت به عنوان مسئله اجتماعی ذکر شود، نبوده است. ممکن است در میان بحثهای داغ، سلامت روان در برابر خودکشی و سلامت جسم در برابر اعتیاد خود را نشان دهند، یعنی به جای سلامتی، آسیبها را بیشتر مورد توجه قرار دهیم. اما ما نه به پدیده بهداشت روان و جسم، که با دو پدیده بحرانی چون خودکشی و اعتیاد مواجه بودیم و تماماً سعی میکردیم که این دو پدیده رخ ندهند، اگرچه همینها هم در حد برنامههای سرسری درمانی از طریق قرص و توصیه صورت گرفته و چندان به علاج واقعه قبل از وقوع پایبند نبوده ایم.
جامعه ایرانی، در دیدن و طرح مسائل خود به شدت عینیت گرا و مشاهده گرا است، یعنی اگر مسئلهای بخش عظیمی از جامعه را تحت تأثیر قرار ندهد و از هر خانهای شخصی آسیب نبیند، مردم آن را مسئله نمیدانند. حال آن که همین حد مسئله باوری هم به مدد مداخلههای علوم جدید صورت میگیرد، و الا ممکن بود مردم آن را تقدیر ازلی و بلای ناگهانی دانسته، خودکشی را از گناهکار دانستن فرد و اعتیاد را گردن دوستان ناباب و توطئههای اجانب بیندازند، چندان که در غالب فیلمها و اخبار چنین مشاهده میکنیم. همواره دردها و اضطرارها هستند که ما را به سوی درمانها هدایت کرده اند و هیچ وقت به برساختن نظمی که دردی وجود نداشته باشد، فکر نکرده ایم.
جامعهای که در آن بهداشت کنترل، رعایت و «نهادینه» شود، آرمانشهری است که در آن دردی وجود نداشته باشد و رسیدن به این وضعیت، نیازمند اتخاذ روشی است که ما را روی غلطک مسیری متفاوت از آن چه تا کنون پیموده ایم، بیندازد.
اما نخست باید بهداشت را یک مسئله اجتماعی بدانیم که مردم با سبک، تصورات و وضعیتی که زندگی میکنند، به آن رهنمون میشوند.
هم اینک، مسئله ما، مسئلهی بیماری و درمان آن است که در پدیده جدید «کرونا» هم آن را مشاهده کردیم. در مسئله مندی ما، بیماری به عنوان پدیدهای اضطراری در مرکز مشکلات لاینحل جامعه قرار دارد. جامعهای که به آرمانشهر بهداشتی فکر میکند، بیماریهای احتمالی آینده را از چندین سال قبل به صورت یک تصور ممکن، پیش بینی کرده و برای آن سناریوهای مختلف مینویسد تا با بهترین روش از آن پیشگیری کند.
در چنین جامعهای قطعاً، نظام کاری، چارت انسانی و شکل ساختمان مراکز بهداشت، پیچیده، فنیتر و شیکتر از متناظر آن در بیمارستان و شکل درمانی خواهد بود. در یک قرن پیش، مرگ و میر نوزادان به حدی بالا بود که اینک میتوانیم آن را یک تراژدی بدانیم و در طول این یک صد سال، علاوه بر امکاناتی چون واکسن، اتفاقات بسیاری فرا راه ما ایرانیان قرار گرفت که بیماریهای بسیاری را به همراه نظام جهانی ریشه کن نمودیم. شاید اگر مواد شوینده و بسته بندی کالاهای روزمره نبودند، هم اینک کچلی، کَک و مسمومیت غذایی دست از سر ما بر نمیداشتند.
به این صورت بسیاری از تحولات بهداشتی، به صورت ناگهانی و بر اساس پیشرفتهای جهانی به ما ارث رسیده و چه بسا هنوز هم قدر بسیاری از این اتفاقات همچون بسته بندی و تولید انبوه کالاهای مصرفی را نمیدانیم. از این رو است که آن ورزیدگی لازم را در جهت آینده پردازی وضعیت بهداشتی جامعه نکرده ایم.
در چنین جامعهای، و نه درمان و هزینه داروهای نجات بخش، بلکه «بهداشت» مسئله محوری روشنفکران عرصه سلامت و عادت واره های روزمره مردم خواهد بود. اگرچه نمیتوان ضرورت درمان را ناچیز و کم اهمیت دانست، اما باید گفت که آن چه پراهمیتتر از درمان است، بهداشت است. لذا برای عمومیتر کردن مسئله بهداشت، نیازمند اتخاذ روش ذهنیت گرایی است که از طریق ادبیات، فیلم و سایر ابزارهای تصورگرایانه ی فرهنگی بیماری را نه در امکانهای فعلی، بلکه در امکانهایی فراتر از حال و در آیندههای دور دیده و آن را رصد کند. این در حالی است که ما «کرونا» را نه در دور دست که در زمان حاضر و در کشورهای همجوار دیده و احتمال وقوع آن را در ایران نمیدادیم تا این که فردا روزی نوبت ما شود.
تقریباً همه به این قطعیت رسیدهاند که کرونا به این زودی ها رفتنی نیست و اگر هم برود خیلی زود با موجی جدیدتر بر میگردد. چنانچه با آمدن واکسن هنوز هیچ داروی مشخصی در دسترس نیست که بیماری را در مدت زمان کم ریشه کن و نابود کند. امروزه بیشتر پژوهشگران و محققان دانشگاه هاروارد میگویند انسانها حداقل چند سال دیگر باید «فاصله گذاری اجتماعی» را ادامه دهند.
این درد تلخی است که ما حتی اگر به مرور به زندگی برگردیم، بیشتر از همیشه تنهاییم، بیشتر از همیشه در خلوت خودمان هستیم و بیشتر از همیشه نزدیکی به دیگران منجر به اضطرابمان خواهد شد. شادیهایمان، تفریحهایمان، غمهایمان، عشقهایمان و شور و هیجان زندگیمان با فاصله مشخصی با دیگران خواهد بود.
بودن، با هم بودن، بی دغدغه در آغوش کشیدن هم به دیگر دریغهایمان پیوسته و خیلی زود به رویایمان تبدیل شد.
«فاصله گذاری اجتماعی» ما را انسانهایی خواهد کرد که با آنکه با همیم اما همچون کوه تنهاییم.
ابلاغیهها و دستورالعملهای بهداشتی به دلیل نبود زیرساختها، حمایتها و نظارتهای کافی با بی تفاوتی افراد جامعه روبرو شده و این بی تفاوتی میتواند منجر به از بین رفتن تعامل مردم با نهادهای تصمیم گیرنده شود، گسستی که در نهایت نه مردم و نه دولت از آن سودی نخواهد برد.
پیشنهاد این است که دولت با گسترده کردن نگاه اجتماعی به مسئله کرونا و دریافت مشورتهای دقیقتر، کنشگری و فعالیت مردم را برای پیاده و همراهی کردن سیاستها و تصمیمات بیشتر نماید.