خبرگزاری مهر - گروه استانها- یزدان روحانی: چهارباغ عباسی اصفهان را شاید بتوان تاریخ شفاهی ایران دانست، گوشهای از سرزمینی که در صفوی ساخته و به اوج رسید، قاجار تنش را شکافت و در عصر پهلوی هویتش را از دست داد. این گذر کوتاه، اما بزرگ جنجال کم به خود ندیده و در هر عصری بر تنش یادگاری مانده، از روزگاری که مرکز حکومتی، سیاسی و فرهنگی عصر صفوی بود، تا روزگاری که ظلالسلطان گوشه گوشهاش را خراب کرد و عصر پهلوی که به جولانگاه هتلها، سینماها و مرکز تفریحی شهر شد.
شاید هیچکدام از اقدامات را با روح و هویتی که چهارباغ در عصر صفوی داشت نتوان منطبق دانست. چهارباغ بعد از انقلاب هم اتفاقات بسیاری به خود دید، از راهپیماییها و گردهماییها تا جهاننمایی که ورودیاش را نازیبا ساخت و «بدنه شرقی» که رونق را از پر رونقترین خیابان شهر گرفت؛ آن صندلیهای گردی که برای همه بازدید کنندگانش سراسر خاطره است هم برای همین دوران هستند.
اصغر محمودآبادی، استاد گروه تاریخ دانشگاه اصفهان هم در توصیف چهارباغ عباسی آن را یک پدیده میداند و به خبرنگار مهر میگوید: «چهارباغ شاهکار صفویان است که طراح و ایدهپرداز اصلی آن شیخ بهایی و معمارش علی اکبر اصفهانی بود، این خیابان به نوعی پیوند دهنده هسته قدیمی شهر در شمال شرق، مرکز شهر و محلههای جدیدی مانند جلفا در جنوب شهر بود. چهارباغ و بخشهای پیرامونی آن با زنده کردن هویت ایرانشهری و معماری اصیل ایرانی و با استفاده از هنر اسلامی تبدیل به یک «پدیده» شده است. چهارباغ در کنار بناهایی نظیر میدان نقش «معجزه الهی» در معماری ایرانی است که دیگر تکرار نشد».
او در ادامه صحبتهایش به تصمیمات اشتباه و مخدوشسازی هویت چهارباغ نیز اشاره و اظهار میکند: «در دهه ۱۳۵۰ یک کار اشتباه انجام و چهارباغ به یک مرکز تجاری با مغازهها و پاساژهای فراوان و به عنوان یک مرکز برای تفریحات خاص تبدیل شد. در دوره بعد از انقلاب تغییراتی در چهارباغ رخ داد که در هیچیک از آنها اثری از سنتگرایی نبود و در این گذر به توسعه تجاری بیش از مسئله فرهنگ توجه شد».
مترو و یک اتفاق تاریخی
با این حال مهمترین اتفاق معاصر برای این گذر شاید در همین ۱۵ سال اخیر بود، روزی که نقشه مترو اصفهان ترسیم و قرار بر این شد که مترو از عمق قلب اصفهان عبور کند. این خبر لرزه به تن چهارباغ و دوستدارانش انداخت، اما تحصنها و بستنشینیها فایده نداشت، بولدوزرها کار خود را کردند، چهارباغ شکافت و گذرگاهی برای مار زیرزمینی اصفهان شد تا برخورد جدی فناوری و سنت در یک بستر تاریخی شکل گیرد.
اما این تمام ماجرا نبود، قرار بود عبور مترو، تن چهارباغ را از حضور خودروها پاک کند و این گذر به پیادهراه و محلی برای «آرامش» شهروندان تبدیل شود. علیرغم تمام مخالفتها از سوی برخی شهروندان و کاسبان چهارباغ، بالاخره یکی از طرحهایی که به عنوان «ساماندهی چهارباغ» خوانده میشد، پذیرفته و سنگها جای آسفالت سخت و خشک را گرفتند. قسمت میانی چهارباغ نیز تغییر یافت و جوی آبی که به گواه باستان شناسان در عصر صفوی وجود داشت، سر جایش بازگشت ضمن اینکه چهار ردیف درختهای چنار چهارباغ صفوی هم احیا شدند.
گذر فرهنگی و مصائب آن
این طرح «گذر فرهنگی» نام گرفت و زین پس باید این تکه اسرار آمیز صفوی را «گذر فرهنگی چهارباغ» خطاب میکردیم. بسیاری ساختار معماری و طراحی جدید را پسندیدند، اما تقریباً همه در تعریف یک هویت فرهنگی برای چهارباغ جدید عاجزند، اگر تعریف فرهنگ را تعداد زیادی فستفود، میزهای نامتوازن غذاخوری، غرفههای دستفروشی و مراسمات مختلف بدانیم، باید گفت که چهارباغ یک گذر فرهنگی است!
محمودآبادی نیز در این باره اعتقاد دارد که «آخرین تغییری که در چهارباغ ایجاد شد، یعنی پیادهراه کردن و قطع ارتباط ترافیکی آن باعث شد تا چهارباغ بار دیگر به یک مرکز برای گردهمایی مردم تبدیل شود. طرح پیادهراه سازی چهارباغ کار خوبی بوده و این گذر تبدیل به جایگاهی شده تا مردم بازدید کنند، قدم بزنند و از این فضا استفاده کنند. اما از طرفی رسالت این گذر باید با برنامهها فرهنگی مثل تئاتر خیابانی و اِلمانهای هنری نظیر اثری که از استاد میرمقتدایی در ورودی پارک هشت بهشت نصب شده، تکمیل شود. تجمع رستورانها به روحیه چهارباغ لطمه میزند و باید مراقب بود به سرنوشتی مانند خیابانهای دیگر پیدا نکند، به عنوان مثال خیابانی که در اصفهان به نام «شیخ صدوق» از عالمان بزرگ نامگذاری شده در حال حاضر پر شده از غذافروشیها و کافهها و بهتر است آن را «رستوران صدوق» بنامیم».
این استاد تاریخ در ادامه میگوید: «در دنیا خیابانهایی نظیر چهارباغ وجود دارد، از شانژالیزه گرفته تا بسیاری از جاهای دیگر، اما حتی کافهها و غذاهای ارائه شده در این گذرها نیز با روح آنها در ارتباط است. چهارباغ رفته رفته به یک میعادگاه برای غذا خوردن تبدیل خواهد شد و این گذر هویت فرهنگی و هنری خود را از دست خواهد داد. فروشگاههای غذا و خوراکی در شانژالیزه هم وجود دارد، اما به این شکل نیست و با هویت گذر منطبق است. از طرفی امروزه دیگر از بسیاری از بناهای قدیمی چهارباغ از جمله سینماها و هتلها خبری نیست و برخی از این ساختمانهای قدیمی مثل هتل جهان که هنوز وجود دارند باید مرمت و بازسازی شوند تا هویت چهارباغ بیش از پیش حفظ شود. مغازههای ساندویچی و فستفودی با سنتهای ایرانی و هویت چهارباغ اصلاً همخوانی ندارد و هماکنون چهارباغ تبدیل شده به خیابانی که فقط در آن رستوران است».
هرج و مرج در هویت چهارباغ
اگرچه بعد از سالها بینظمی و هرج و مرج چهارباغ با پوشیدن لباسی پر زرق و برق توانسته زخمهایش را بپوشاند، اما گذر زنده و پویا اصفهان حالا دچار یک بحران هویتی شده؛ بحرانی که عاملش احتمالاً واژه «گذر فرهنگی» پیش از نامش باشد. در این نامگذاری تعریف دقیق و درستی از فرهنگ و گذر فرهنگی ارائه نشده و هر کس با تفسیری خاصی از این واژه به دنبال سهم خواهی و گرفتن بخشی از هویت چهارباغ در چنگال خود است.
در میدان انقلاب دوچرخه و خودروها جولان میدهند، در تمام مسیر فستفودیها پادشاهی میکنند، در آمادگاه و پاساژ شکری پاتوق کتاب برپاست، بدنه شرقی همچنان نافرم است و پارک پشت این پاساژ محل امنی برای معتادان شده، روبروی مدرسه امام صادق همواره بساط بحث و تفسیر دایر است، هرازچندگاهی غرفههای دستفروشی برپا میشود، مجسمه «چوگان باز» در دروازه دولت جا خوش کرده و اینها همه بخشی از وضعیت نابهسامان چهارباغ است که تکلیف متولیان متعددش با آن مشخص نیست.
اما آنچه مشخص است این است که چهارباغ برای «همه مردم اصفهان» است و این روزها نیاز به هویتسازی و بازتعریفی از «گذر فرهنگی» دارد، تعریفی که تمام آلودگیهای تصویری و صوتی را بزداید و رسالت و چارچوب یک گذر فرهنگی را مشخص سازد.