خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: در هفتههای گذشته اتفاقات عجیب و غریبی در افغانستان رخ داد که همه جهان را در شوک فرو برد. ساختار حکومت فرو ریخت و رییس جمهور و نیروهای نظامی از کشور فرار کردند و قدرت دوباره به دست طالبان افتاد. هرج و مرج ایجاد شده اتفاقات دردناکی را موجب شد و تصویرهای خونباری به عنوان مثال از فرودگاه کابل به همه جهان مخابره شد. تفسیر این فروپاشی بر عهده نخبگان عرصه سیاست است، اما علت هرچه باشد، این رخداد باعث زخمی دیگر بر پیکر ملت مظلوم افغانستان شده است. هنوز معلوم نیست که این ملت زخم خورده از چند دهه نابسامانی چه سرنوشتی را پیدا خواهند کرد؟ آیا دوباره راه مهاجرت را پیش خواهند گرفت؟
دموکراسی نیمبندی که دو دهه پیش در افغانستان شکل گرفت، هرچند که ساختاری قدرتمند در زمینه حکمرانی را تولید نکرد، اما موجب شد تا فرهنگ کمی فضای تنفس پیدا کند و نهادهای فرهنگی و آموزشی دوباره پا بگیرند. دانشگاهها و مدارس فعالیت خود را از سر گرفته بودند و ناشرانی فرهیخته نیز متولد شدند. صنعت سینما و حوزه موسیقی نیز دوباره پا گرفت و تجربههای ارزشمندی نیز ثبت شد. اما همه اینها تو گویی که مانند خوابی زودگذر بود و معلوم نیست که خوانش قدرتمندان جدید از دین، اجازه دوباره آنها را به اهالی فرهنگ بدهد. درباره این وضعیت با نادر موسوی به گفتوگو نشستیم.
موسوی زاده مزار شریف است. خانواده او از سال ۱۳۶۳ به ایران آمدند و او دبستان و دبیرستان را در بندرعباس به پایان رساند. بعدها از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران فوق لیسانس جامعهشناسی گرفت. او به سال ۱۳۷۹ مجتمع فرهنگی – آموزشی امیرالمؤمنین را در شهر تهران برای کودکان مهاجر بازمانده از تحصیل پایهگذاری کرد. به سال ۱۳۸۴ «خانه کودکان افغانستان» را برای خدمات رسانی به مدارس خودگردان و با نگرش گسترش سوادآموزی و فرهنگ کتابخوانی میان کودکان مهاجر افغانستانی افتتاح کرد. موسوی به سال ۱۳۹۳ آموزشگاه فرهنگ و همچنین ماهنامه «کودکان آفتاب» را تاسیس کرد.
مردم افغانستان هنوز در شوک به سر میبرند
نادر موسوی درباره شرایط امروز افغانستان پس از سلطه دوباره طالبان گفت: وضعیت فعلی بسیار مبهم است و هنوز معلوم نیست که چه اتفاقاتی رخ خواهد داد. تقریباً از اوضاع فعلی داخل افغانستان آگاهی دارم و میدانم که وضعیت بسیار شکنندهای حاکم شده و معلوم نیست که کشور و دولت کاملاً به دست طالبان میافتد یا اینکه مانند دهه ۷۰ جنگ داخلی در کشور رخ خواهد داد که اگر چنین شود بر اثر آن هم طالبان و هم مردم خواهند سوخت.
وی افزود: اکنون مقابل طالبان فرزند احمد شاه مسعود قرار دارد و یک نفر هم در منطقه بامیان علم مخالفت برافراشته است. اما عموم مردم در حالت شوک به سر میبرند. اتفاقات بسیار سریع رخ داد و طالبان از طریق تبانی با دولت قبل همه شهرها را به سرعت تسخیر کردند و شوک مردم هم به همین دلیل است. حتی خود طالبان نیز باورشان نمیشود که به این سادگی کشور را قبضه کردهاند. همه چیز بستگی به راهی است که طالبان خواهند رفت و بستگی به رفتار آنها با مردم دارد. اگر سیاست درستی را در پیش بگیرند – که بعید است – و بخواهند با مردم تعامل داشته باشند، بالاخره یک امنیت و آرامشی را به همراه خواهند آورد.
وضعیت بسیار شکنندهای حاکم شده و معلوم نیست که کشور و دولت کاملاً به دست طالبان میافتد یا اینکه مانند دهه ۷۰ جنگ داخلی در کشور رخ خواهد داد که اگر چنین شود بر اثر آن هم طالبان و هم مردم خواهند سوخت موسوی ادامه داد: فساد اداری و اقتصادی سالها گریبانگیر افغانستان بود. افغانستان مدام در زمره نخستین کشورهای جهان از نظر فساد اقتصادی بود و یکی دو سال هم کشور اول در این حوزه شد. این وضعیت مردم را خسته کرده بود و دولت بیکفایت بجز حرف و سرکار گذاشتن مردم و دغل بازی کار دیگری نمیکرد. این مصیبتها باعث شده بود تا مردم درمانده شوند و هم اکنون نیز مردم درمانده هستند. اگر طالبان بتوانند نقاط ضعف سیستم قبلی را بشناسند و اصلاحش کنند و به مردم هم آزادیهای معمول را بدهند، شاید بتوانند کشور را نگه دارند.
این فعال فرهنگی همچنین با اشاره به تصویری که از طالب در ذهن مردم افغانستان و جهان وجود دارد گفت: اما اگر همان روال قبلی را در پیش گیرند و همان سیاستهایی را که پیشتر داشتند بخواهند دوباره در پیش گیرند و همان تصویری را که از طالب وجود دارد دوباره زنده کنند، مسلماً مردم دیر یا زود دوباره برمیخیزند و به سالی نخواهند کشید که طالبان به همان شگفتی که کشور را گرفتند، مردم آنها را بیرون خواهند کرد و حتی شگفتانگیزتر از آن. متاسفانه بر اثر این ممکن است جنگ داخلی شکل بگیرد و معلوم نیست که سرنوشت مردم در این وضعیت چه خواهد شد؟ این وضعیت فعلاً متصور است و امیدوارم مردم بتوانند هرچه زودتر به زندگی عادی خود بازگردند. امیدوارم طالبان بر سر عقل آمده باشند، هرچند که بعید است. به گروهی که با انتحار میآید، امید چندانی نیست. همین چند ماه پیش بود که در مدرسه دخترانهای حرکت انتحاری شد و دانش آموزان شهید شدند.
معضل چرخشهای مدام سیاستمداران افغانستان
موسوی در بخش دیگری از این گفتوگو در پاسخ به این سوال که «آیا میتوان امید تغییر در رفتار گروهی را داشت که اسلحه به دست دارند و روشهای دموکراتیک برای رسیدن به قدرت را نمیشناسند؟» اشاره کرد: بالاخره بحث سیاست مطرح است و طالبان نیز ممکن است چرخشهایی داشته باشند. متاسفانه یکی از مسائل مرسوم در افغانستان چرخشهای سیاسی ۱۸۰ درجهای در رفتار سیاستمداران است. ممکن است سیاستمداری صبح با گروهی جنگ داشته باشد و با گروهی صلح، اما بعدازظهرش را در جنگ با همان کسی که صبح با او در صلح بوده بگذراند و با کسی که جنگ داشته پیمان دوستی ببندند. این گردشهای ناگهانی در سیاست و سیاستمداران افغانستان بسیار زیاد مشاهده میشود، چرا که معمولاً این سیاستمداران مبنای درست فکری برای حرکت ندارند.
مدیر مدرسه فرهنگ اضافه کرد: خواهر من در مزار شریف زندگی میکند و دوستانی نیز در کابل و هرات دارم و مدام با آنها در ارتباط هستم که در این وضعیت چه میکنند؟ اخبار را بهروز از آنها دریافت میکنم. به من گفتهاند که طالبان تقریباً روسای ادارهجات را تغییر دادهاند و فعلاً به کارمندان گفتهاند که به محل کار خود برگردید، اما مردم در حالت خوف و رجا به سر میبرند، چرا که نمیدانند برنامه طالبان چیست و قرار است چه رفتاری را پیش بگیرند؟ همچنین گفتهاند که مدارس هم دایر است و مردم کودکان خود را به مدارس بفرستند. مثلاً در مزارشریف هم مدارس باز است اما خواهرم به من گفت که نمیگذارم فرزندانم به مدرسه بروند، چون میترسم اتفاقی برای آنها رخ دهد.
طالبان خوانش خود از شرع را به همه تحمیل میکند
این فعال فرهنگی در بخش دیگری از این گفتوگو با اشاره به جلوگیری طالبان از فعالیتهای مردمی، ادامه داد: آنها در کابل از فعالیتهای مردمی از جمله فعالیتهای زنان جلوگیری کردند. میگویند که ما مطابق شرع اقدام میکنیم و همه چیز بر مبنای شرع مقدس مجاز است، اما معلوم نیست شرع آنها چه خواهد بود؟ هزار تفسیر از شرع وجود دارد، از اندونزی بگیر تا عربستان همه شرع را تفسیر میکنند، کدامیک مدنظر طالبان است؟ آنها خوانش شخصی خودشان از شرع مقدس را به عنوان دین به مردم تحمیل میکنند.
فساد اداری و اقتصادی سالها گریبانگیر افغانستان بود. افغانستان مدام در زمره نخستین کشورهای جهان از نظر فساد اقتصادی بود و یکی دو سال هم کشور اول در این حوزه شد. این وضعیت مردم را خسته کرده بود و دولت بیکفایت بجز حرف و سرکار گذاشتن مردم و دغل بازی کار دیگری نمیکرد مدیرمسئول نشریه «کودکان آفتاب» همچنین به مناسب نبودن اوضاع افغانستان برای مردم اشاره کرد و گفت: وضعیت خوبی را بویژه برای کودکان نمیتوان متصور شد. همه جهان تصویرها و ویدیوهایی از هجوم مردم به سمت فرودگاه کابل را برای خارج شدن از کشور دیدند. بسیاری از مردم به سمت مرزهای ایران آمدهاند. خواهر من هم منتظر است تا کنسولگری ایران در مزارشریف دوباره فعالیت خود را از سر گیرد تا بتواند ویزا دریافت کند و به ایران بیاید، چرا که معلوم نیست روزهای آینده چه اتفاقاتی قرار است رخ دهد؟ ممکن است که شرایط ناگوار شود و یا خدای ناکرده جنگ داخلی در بگیرد. طالبان غیرقابل پیشبینی است و معلوم نیست چه رفتاری را از خود نشان خواهند داد؟
وی افزود: طالبان در این مدت با حضور در مساجد و پرسوجوی محلی خانوادهها را شناسایی کرده و از طریق همان مساجد سن و سال بچهها و دیگر اعضای خانواده را پرسیدهاند. شاید میخواهند برای دخترها بیایند و پسرهای جوان را به سربازی ببرند؟ هزار تفسیر از رفتار آنها هست و به همین خاطر فعلاً مردم مستاصل و درماندهاند. این وضعیت باعث شده تا سیستم آموزشی نیز از هم پاشیده شود که قطعاً به ضرر کودکان است. در هر جنگی زنان و کودکان و البته بیشتر کودکان قربانی میشوند. از این ناراحتم که در این دو دهه فضای نیمبندی برای کودکان شکل گرفته بود و کتابهای کودک خوبی منتشر میشد و البته مدرسههای مناسبی هم شکل گرفته بودند که با آنها در ارتباط بودم. مدیران این مدارس چه میشوند؟ در افغانستان میمانند و یا اینکه فرار میکنند؟
موسوی در ادامه با اشاره به این نکته که سیستم آموزشی طالبان مسلماً با مدارس جدیدی که در افغانستان شکل گرفته بودند، تفاوتهای بسیاری خواهد داشت، گفت: اگر آنها بخواهند دوباره همان برداشت خودشان از شرع مقدس و اسلام را پیاده کنند، دیری نخواهد پایید که مردم قیام خواهند کرد و شاید دوباره پای یک کشور خارجی نیز به افغانستان باز شده و اتفاقاتی به مراتب ناگوارتر از قبل رخ بدهد.
رهبران و فرماندهان سابق غرق در فساد شدند
این فعال رسانهای افغانستانیهای مهاجر در ایران در بخش دیگری از سخنان خود به سردرگمی مردم برای مبارزه با اشاره کرد و گفت: فعلاً در داخل افغانستان شخصیتی نیست که مردم به او اقتدا کنند و پشت سرش بایستند. متاسفانه اکثر رهبران سابق و فرماندهان جهادی و غیر جهادی غرق در فساد شدند و به همین دلیل مردم به کسی اعتماد ندارند تا با اقتدا به او با طالبان مبارزه کنند. یکی از سردرگمیهای مردم همین است و قطعاً اگر رهبری وجود داشت مردم زیر علم او در هر منطقهای مبارزه میکردند. بنابراین وقتی کسی نیست که به او امید داشته باشند، راه مهاجرت را پیش میگیرند و به هر طریقی سعی میکنند به سمت ایران بیایند یا به کشورهای دیگر بروند.
موسوی گفت: آن وضعیت بسیار دردناک و غمانگیزی که در فرودگاه کابل رخ داد و مردم به آن شرایط دردناک سوار هواپیما شدند و برخی نیز از هواپیما سقوط کردند، مایه شرمساری برای زمامداران حکومت و دولتمردان سابق است، چرا که نتوانستند از فرصت تاریخی پیش آمده برای افغانستان استفاده کنند و حکومت محکم و استوار که جامع تمام اقوام و مذاهب افغانستان باشد، شکل دهند و یک سیستم اداری منظم به وجود بیاورند. روش زمامداری آنها باعث شد که شرایط کشور به این سمت پیش برود و این اتفاقات دردناک رخ دهد و جملگی مردم به فکر فرار از کشور باشند.
وی همچنین با اشاره به این مسئله که مگر هواپیماهای آمریکایی چقدر از شهروندان افغانستانی را میتوانند از کشور خارج کنند، گفت: ۵۰ هزار نفر، ۲۰۰ هزار نفر یا چه تعداد دیگر؟ اصلاً بگوییم یک میلیون نفر را از کشور خارج کردند. افغانستان ۳۰ میلیون نفر جمعیت دارد، باقی مردم چه خواهند شد؟ دغدغه من این است که چه بر سر دیگر مردمان میآید؟ آن دسته از مردم که با کشورهای اروپایی یا دیگر کشورها کار کرده بودند، با بستگانشان از کشور خارج میشوند و باقی مردم به عنوان گوشت دم توپ باقی خواهند ماند و طالبان اگر رویه پیشین خود را داشته باشند، هر بلایی که بخواهند بر سرشان میآورند.
یکی از امیدهای همیشگی افغانستانیها ایران است
موسوی در بخش دیگری از سخنان خود در پاسخ به این سوال که مقصد مهاجران افغانستان بیشتر کدام کشورهاست؟ گفت: آن دسته از مردمی که توانایی داشته باشند، به هر طریقی که هست فرار خواهند کرد. ایران، پاکستان و تاجیکستان مقصد آنهاست. حتی متوجه شدم که برخی از مردم هم از مرز مزارشریف به ازبکستان رفتهاند؛ اما یکی از امیدهای اصلی مردم ایران است، چرا که بالاخره در ایران دوست، آشنا و یا فامیل دارند. همچنین از نظر زبان و فرهنگ نیز مشکل چندانی نخواهند داشت و از نظر مذهبی نیز دو ملت مشترکاند. علاقه مردم افغانستان به ایران است و در زمان صلح هم نخستین مقصد گردشگری، تفریح و زیارت مردم ایران بوده است.
وی ادامه داد: بالاخره ریشههای مشترکی که دو ملت دارند، افغانستانیها را به سمت ایران میکشاند، اما به هر حال آنها مهاجرند و زمان میبرد تا بتوانند خود را با جامعه ایران همسو کنند. بنابراین باید با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کنند. یکی از مهمترین مشکلاتی که خواهند داشت مسئله آموزش فرزندانشان است. امسال خوشبختانه بخشنامه خوبی صادر شد که بر مبنای آن مهاجران میتوانستند از دفاتر کفالت برگه حمایت تحصیلی بگیرند. بسیاری از بچههای مهاجرین این برگه را گرفتند، اما هنوز معلوم نیست که این برنامه اجرا میشود یا خیر؟
مشکلات آموزشی دانش آموزان مهاجر افغانستانی
موسوی در بخش دیگری از سخنان خود در پاسخ به این سوال که اگر موج جدید مهاجرت توسط افغانستانیها شکل بگیرد، از نظر آموزشی چه مشکلاتی پیش روی آنان خواهد بود، گفت: حتی پس از بخشنامهای که جدیداً مبنی بر لزوم ثبتنام کودکان مهاجر افغانستانی در مدارس ایران صادر شده، با چند نفر از والدین که صحبت میکردم به من گفتند که ما برگههای حمایت تحصیلی را گرفتیم اما مدارس فرزندان ما را ثبت نام نمیکنند، چرا که ظرفیتشان پر شده و جا ندارند. میدانیم که اکثر مهاجران در مناطق حاشیهای شهرها زندگی میکنند. یعنی مناطقی که ظرفیت بومی مدرسههایش تقریباً تکمیل است.
میگویند که ما مطابق شرع اقدام میکنیم و همه چیز بر مبنای شرع مقدس مجاز است، اما معلوم نیست شرع آنها چه خواهد بود؟ هزار تفسیر از شرع وجود دارد، از اندونزی بگیر تا عربستان همه شرع را تفسیر میکنند، کدامیک مدنظر طالبان است؟ وی اضافه کرد: به خاطر دارم که چند سال پیش برای برپایی مدرسه و ثبت نام فرزندان مهاجرین به آموزش و پرورش رفتم. آنجا به من گفتند که از میدان انقلاب به بالا اگر مدرسه بخواهید، حاضریم تا ۱۰ مدرسه خالی به شما بدهیم. حتی شیفت بعدازظهر برخی از مدارس را میتوانیم به شما بدهیم و یا نصف کلاسهای این شیفتها را برای شما خالی کنیم، اما حاشیه شهرها که معمولاً جمعیت زیادی دارد و مدارسش دو شیفت هستند، ظرفیت نداریم و نمیتوانیم به شما سرویس دهیم. همین نکته باعث شد که بسیاری از کودکان مهاجر مدرسه پیدا نکنند. البته هنوز هم فرصت هست و من امید دارم که ثبتنام از این کودکان انجام شود و همه بتوانند وارد مدارس دولتی شوند. این تازه شرایط کسانی است که در ایران حضور دارند و البته در آینده اتفاقات خوبی برای آنها خواهد افتاد.
موسوی در ادامه سخنان خود با اشاره به این نکته که همه مشکلات آموزش کودکان مهاجر افغانستانی به وضعیت ایران برنمیگردد، گفت: قدرت گرفتن دوباره طالبان قطعاً موج جدید مهاجرتها را در پی خواهد داشت. کودکان و نوجوانانی که از افغانستان به ایران میآیند مشکلاتی دارند. بچه ۱۰ یا ۱۲ ساله که در افغانستان کلاس ششم، هفتم یا هشتم است، به دلیل تفاوت در سیستم آموزشی دو کشور اینجا مسائلی خواهد داشت. نظام آموزشی ایران با تمام مشکلاتی که دارد از نظر کیفیت بسیار بهتر و بهروزتر از نظام آموزشی در افغانستان است. در ایران کودکان سواد و دانش بالاتری پیدا میکنند. در سیستم آموزشی ایران از کلاس دوم بچهها دیگر میتوانند بخوانند و بنویسند، اما در سیستم آموزش افغانستان این ممکن است تا کلاس چهارم طول بکشد. بنابراین وقتی آنها به ایران میآیند نمیتوانند در پایه خود ثبتنام کنند.
مدیر مدرسه فرهنگ اضافه کرد: کودکان مهاجر هم با ساختار آموزشی آشنا نیستند و هم از نظر کیفیت آموزشی، سطحشان پایینتر است. بنابراین به ناچار باید به کلاسهای پایینتر بروند و هر کلاس هم البته برای خودش دامنه سنی دارد. در ایران مشخص است که کودکی که در کلاس اول درس میخواند، باید در چه حدود سنی باشد و کلاسهای دوم و سوم هم به همین ترتیب. بنابراین آن کودک افغانستانی که سن بیشتری دارد اما همسطح همینهاست به دلیل سن بیشتر نمیتواند در کلاس جذب شود. به همین دلیل بخشی از مشکلات عدم جذب از آن طرف است.
موسوی به مسئله نامشخص بودن زمان حضور مهاجرین هم اشاره کرد: در ایران مدارس از مهرماه شروع به کار میکنند، بنابراین زمان ثبتنام تا همین ماه مهر است. مهاجرین اگر پس از مهر به ایران بیایند، فرزندان آنها باید تا مهر سال آینده صبر کنند تا کارت بهداشتشان صادر و مراحل سنجششان تمام شود و شرایط ثبتنام پیدا کنند. بنابراین تا این کودکان بخواهند شرایط ثبتنام و ادامه تحصیل را پیدا کنند، زمان زیادی طول خواهد کشید. برای اینکه این کودکان از تحصیل باز نمانند، برنامه بر این قرار گرفت که در مدارس خودگردان ثبتنام کنند. مدارسی که سالهای گذشته فعالیت داشتند و ممکن است دوباره فعالیت کنند.
فعالیتهای فرهنگی مدارس خودگردان افغانستانیهای مقیم ایران
این آموزگار و فعال فرهنگی در بخش دیگری از این گفتوگو به برنامه کاری مدارس خودگردان افغانستانیهای مقیم ایران پرداخت: ویژگی اصلی این مدارس در انعطاف پذیر بودن آنهاست. ما برای کودکانی که پس از مهر مثلاً آبان یا آذر، هم به ایران میآمدند، کلاس تشکیل میدادیم و دوره آنها به جای خرداد در تیر تمام میشد. یا اینکه برنامه آنها را مفصلتر میدادیم تا بتوانند خود را به دیگر دانشآموزان برسانند و مشکلاتشان برای حضور در مدارس دولتی برطرف شود.
موسوی ادامه داد: این دانش آموزان همچنین یک مرحله آداپته شدن با جامعه میزبان را طی میکردند و از نظر فرهنگی و زبانی با جامعه ایران هماهنگ میشدند. بچههای افغانستانیهای مهاجر هرچند لهجه دارند اما به هر حال فارسی صحبت میکنند و از این لحاظ مشکلی ندارند و تعدادی هم ممکن است نتوانند فارسی صحبت کنند، به همین دلیل برای یکی شدن زبان و شیوه زندگیشان با مردم ایران نیاز به زمان دارند و این مراحل در مدارس خودگردان به خوبی انجام میگرفت و بچهها همگون شدن و آداپته شدن در جامعه میزبان را خوب طی میکردند. معلمان و مدیران این مدارس اکثراً افغانستانی بوده و تجربه جامعه میزبان را داشتهاند، بنابراین به خوبی میتوانستند تا تجربیات خود را به مهاجران جدید انتقال دهند. به طور کل این مدارس پل بسیار خوبی بود برای انتقال دانشآموز به سیستم آموزشی ایران و همچنین فراگرفتن مفاهیم و مقرراتی که باید در ایران رعایت شود.
به گفته موسوی این مدارس ممکن است دوباره پا بگیرند اما اینکه تا چه حد اجازه فعالیت داشته باشند هم مهم است. او ادامه داد: همچنین خبرهایی هم مبنی بر ایجاد اردوگاههای موقت در مرز ایران و افغانستان شنیدهام، اما هنوز نمیدانم تا چه حد اجرایی خواهد شد. گویا گفتهاند که یک پیشنهاد همین ایجاد اردوگاههای موقت است. به هر حال این بلایی است که فعلاً به جان مردم افغانستان افتاده و از طرفی ایران هم درگیر شدت کروناست و مشکلاتی دارد. آمارهای روزانه فوتیها به بیش از ۷۰۰ نفر رسیده و این وضعیت غم انگیزی است. هر روز ۷۰۰ خانواده داغدار میشود و شرایط روانی خوبی بر کشور حاکم نیست. امیدوارم که با یک مدیریت خوب بتوانیم از این شرایط بحرانی به بهترین شکل عبور کنیم. بالاخره این مسئله موقت است و با تمام سختیهایی که دارد، میگذرد. اینکه ما در این مقطع تاریخی چگونه عمل کنیم که بعدها باعث سرافکندگی و شرمساری خودمان نشود، مهم است.
وی همچنین از تمامی نخبگان افغانستانی دعوت کرد تا در بحث آموزش کودکان مهاجر حضوری فعال داشته باشند: آنهایی که تحصیلات دانشگاهی دارند، نقش مهمی را اینجا ایفا خواهند کرد. به هر حال تجربه سالهای تحصیل در ایران را دارند و با فرهنگ ایران آشنا هستند. آنها در ایران آموزههای بسیاری را کسب کرده و توانا شدهاند، اگر در این برهه حساس نخواهند عمل کنند دیگر در کجا میخواهند از تجربیاتشان استفاده کنند؟ کودکان و نوجوانان زیادی در بحث آموزش درماندهاند و نیاز به کمک دارند، این نخبگان باید وارد شوند و شرایط آموزشی را فراهم کنند تا این مقطع دردناک تاریخی هم بگذرد و دوباره شرایط عادی شود.
قدردان محبتهای تمامی آموزگاران ایران هستم
موسوی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به تحصیل بیش از ۴۵۰ هزار نفر از کودکان مهاجرین افغانستانی در مدارس ایران، گفت: این تعداد از افغانستانیها در کنار دانش آموزان ایرانی مشغول به تحصیلاند و از امکاناتی برابر با آنها برخوردارند. اکنون که در روزهای بازگشایی مدارس هستیم من از دولت ایران و همچنین از تمامی معلمان پرتلاش قدردانی میکنم. خودم سالهای سال معلمی کردهام و میدانم که چقدر کار دشواری است، بویژه در مواجهه با کودکانی که از افغانستان میآیند و کمی مشکل زبان دارند و گرفتار مسائل روحی و روانی هستند.
وی افزود: اکثر کودکان و نوجوانان مهاجر افغانستانی جنگ و خونریزی را دیدهاند و جلوی چشم آنها آدم کشته شده است. شخصاً با بسیاری از کودکان هفت یا هشت ساله صحبت کرده و میدانم که اکثراً تکه پاره شدن انسانها را دیدهاند. بنابراین از نظر روحی و روانی به شدت آسیب پذیرند. من خودم در ایران تحصیل کرده و از کلاس سوم ابتدایی در مدارس ایران بودهام. هیچگاه مهر و محبتی را که از معلمهای ایرانی گرفتهام فراموش نخواهم کرد. از معلم کلاس سوم ابتدایی گرفته تا استادانم در دانشگاه همگی مهربان بودهاند و مدیون آنها هستم. اکنون هم آموزگاران ایرانی با کودکان افغانستانی مواجه هستند و ممکن است در کلاسهایشان از یک تا ۱۰ نفر شاگرد افغانستانی داشته باشند. اگر در زندگی این دانش آموزان دقیق شوند متوجه خواهند شد که همگی آنها زخم خورده هستند. مهاجرت و آوارگی را دیدهاند و حتی ممکن است از راه قاچاق به ایران آمده باشند. بسیاری از آنها فرار کردهاند انتحاریها را دیدهاند و پدر یا مادرشان یا یکی از اعضای خانواده را از دست دادهاند و زندگیشان از هم پاشیده شده است.
موسوی اضافه کرد: این کودکان آسیب دیدهاند و وضعیت آنها مهر و محبت بیشتری را میطلبد. امیدوارم همانطور که تاکنون مهر و محبت آموزگاران ایرانی شامل حال دانش آموزان افغانستانی بوده، پس از این نیز ادامه پیدا کند. خوشبختانه اکثر بچههای افغانستانی درسخوان هستند و اگر کمی دیده شوند، وضعیت تحصیلی مناسبی پیدا میکنند. من دست تک تک معلمان خوب ایران را میبوسم و از اینکه تاکنون به بچههای ما آموزش دادهاند، قدردانی میکنم. میدانم که از این به بعد هم موج مهاجرتها افزایش پیدا خواهد کرد. این وضعیت مهاجرین خسته کننده شده است. این زخم آنقدر گفته شده و دیده شده که همه را خسته کرده است، اما کودک افغانستانی مقصر این وضعیت نیست و میطلبد که معلمان ایرانی مهربانیشان را ادامه داده و این بچهها را ببینند و به آنها توجه کنند.
وی همچنین با اشاره به این نکته که کودکان افغانستانی دیر یا زود به کشور خود بازخواهند گشت، گفت: امیدوارم معلمان فداکار ایرانی اگر شاگرد افغانستانی دارند، او را به چشم یک کودک معمولی نبینند و بدانند که این کودکان به شکلهای مختلف آسیب دیدهاند. اگر لبخندی از مهر به آنها زده شود، بخشی از درد و رنجشان التیام خواهد یافت. آنها دیر یا زود به کشور خود برمیگردند و هرکدام سفیری برای مهربانیهای معلمان و همسایههای خود خواهند بود. در تاریخ بلند دو کشور پنج، ۱۰ یا ۲۰ سال زمان کوتاهی است، مهم این است که در این زمان با همدیگر چه رفتاری خواهیم داشت؟
موسوی در بخش پایانی این گفتوگو به همراهی و پشتیبانی ایرانیان از مردم افغانستان اشاره کرد و ادامه داد: بارها شاهد بودهام که کودکان مهاجرین تازه وارد افغانستانی با همراهی و راهنمایی همسایههای ایرانیشان که آدرس مدرسه ما را بلد بودند، به مدرسه آمدهاند. یعنی خانواده این کودکان با تهران آشنا نبودهاند، بنابراین همسایه آنها، کودکشان را به مدرسه آورده است. حتی در بسیاری از مواقع این همسایههای ایرانی به ما گفتهاند که لباس فرم و کتاب و لوازم التحریر این کودکان را ما تامین میکنیم و شما آنها را در مدرسه ثبتنام کنید. بارها و بارها با این صحنه زیبا مواجه شدهام. خوشبختانه ایرانیان همیشه در کنار مردم افغانستان بودهاند. در همین اتفاقات چند روز اخیر بیش از صد نفر از دوستان ایرانیام به من پیغام دادند که با شما همدردی میکنیم و ما را در این غم شریک خود بدانید و فقط بگویید که چه کاری میتوانیم برای شما انجام دهیم؟
وی اضافه کرد: این کنار هم بودن باعث میشود تا رنجها و دردها قابل تحمل شود و مردم افغانستان از آن عبور کنند. امیدوارم بلای کرونا هرچه زودتر از سر مردم ایران بگذرد و همچنین بلای جنگ نیز از سر مردم افغانستان رفع شود تا دو ملت دوباره به روزهای خودش خود باز گردند. البته من اعتقادی به دو تا ملت ندارم، همگی یک ملت هستند و امیدوارم دوباره روزهای خوب و خوش احیا شود تا این بار در خوشیها و شادمانیها در کنار یکدیگر باشیم.