خبرگزاری مهر-گروه هنر-فریبرز دارایی؛ وضعیت اداره تئاتر کشور بعد از گذشت چهار دهه از شکلگیری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنان نابسامان است؛ این نابسامانی در شیوه برنامهریزی، بودجه، تصمیم گیری ها و عدم وجود سیاست مشخص به چشم میخورد.
در آستانه تغییر و تحول در ترکیب مدیران دولتی حوزه فرهنگ و هنر با حضور شهرام گیل آبادی مدیرعامل خانه تئاتر و حسین مسافرآستانه از مدیران تئاتری و دبیر چهلمین جشنواره تئاتر فجر در قالب نشستی به بررسی چرایی بی توجهی به تئاتر از سوی مدیران و مسئولان فرهنگی و هنری پرداختیم.
در بخش ابتدایی این نشست یکی از دلایل مهم بی توجهی به تئاتر، آشنا نبودن مدیران و مسئولان با فرهنگ و در نتیجه نداشتن نگاه درست، برنامه و چشمانداز برای فرهنگ و هنر ذکر شد.
همچنین درباره این موضوع که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به لحاظ بودجه و همچنین ساختار اداری توجه بیشتری به سینما نسبت به تئاتر دارد صحبت شد که از دیدگاه ۲ کارشناس حاضر در نشست وضعیت سینما بهتر از تئاتر نیست و اگر توجهی به آن وجود دارد به دلیل برنامهریزی و چشمانداز نیست بلکه نگاهی تبلیغاتی و سیاسی است.
حال با تغییر دولت و روی کارآمدن دولت سیزدهم و تغییر در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انتظار میرود نگاه به مقوله فرهنگ و هنر و همچنین نگاه به تئاتر از جایگاه ویژهتری برخوردار شود و مدیریت فرهنگی با نگاهی جدی و دغدغه مند به برنامهریزی و تعریف چشمانداز در این حوزه بپردازد.
در ذیل بخش دوم این نشست آمده است:
* از دیدگاه شما مسئولان توجه و نگاه بیشتری به سینما نسبت به تئاتر ندارند؟ حتی در بدنه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینما دارای سازمان است اما تئاتر در ذیل معاونت هنری به همراه موسیقی و هنرهای تجسمی قرار دارد. اینگونه برداشت میشود که تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی از جایگاه نازلتری نسبت به سینما در نگاه مدیران و مسئولان حتی در بدنه وزارت ارشاد برخوردار است. وضعیت بودجه تئاتر هم که جای خود را دارد.
شهرام گیل آبادی: الان در تئاتر یک نفر از مسئولان فرهنگی بگوید که هزینههای تولید تئاتر چقدر افزایش پیدا کرده است؟ کسی محاسبه نکرده است. یک نفر بگوید آمارهای تئاتری در کشور ما به چه شکل است یعنی چند نفر تئاتری و امکانات تئاتری داریم؟ در سینما هم این اتفاق رخ داده است. ممکن است سینما چون با اقتصاد درگیر است برخی پرسشها را پاسخ بدهد مثلاً تعداد صندلیها و سالنهای سینما مشخص است اما وقتی قرار باشد در مسائل ریز شوید در سینما هم با انسداد آمار و اطلاعات مواجه میشوید.
کل سینمای ایران از نظر اقتصادی در اوج رونق اش ۳۵۰ میلیارد تومان است ولی کل اقتصاد تئاتر در اوج رونق اش مشخص نیست. اگر هم آماری بدهیم آمار غلط است و فقط آمارسازی انجام دادهایم و آمارسازی در سیستمی که عدم شفافیت دارد موج میزند.
سیستم و ساختار شکل نخواهد گرفت مگر اینکه از سرچشمه ای زلال حرکت کند.
* این سرچشمه میتواند وزارت ارشاد باشد یا نهادهای بالادستی تر؟
گیل آبادی: خیر، اساساً وزارت ارشاد به عنوان متولی و سیاستگذار میتواند پیشنهاد دهنده اول باشد ولی همین کنش خلاق هم در وزارت ارشاد وجود ندارد که بخواهد پیشنهادی ارائه دهد. چون فرهنگ اساساً مغفول است اگر وزارت ارشاد پیشنهادی هم بدهد به آن توجه نخواهد شد چون فرهنگ اصلاً موضوع ما و جامعه امروز ما نیست. به تبع چون موضوع ما فرهنگ نیست هنر هم روز به روز از دید سیاستگذاران به سمت موت حرکت میکند. چیزی که باعث شده که هنر حفظ شود و نگه داشت هنر اتفاق بیفتد پویش و کنش درونی خود هنرمندان است؛ کنشهای انسانی است که یک نیاز هیچ موقع فروخورده نمیشود.
چون فرهنگ اساساً مغفول است اگر وزارت ارشاد پیشنهادی هم بدهد به آن توجه نخواهد شد چون فرهنگ اصلاً موضوع ما و جامعه امروز ما نیست اگر سینما و تئاتر را بخواهیم در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مقایسه کنیم قیاسی معالفارق است زیرا هر ۲ مغلوب نسبت به سیاست و اقتصاد و چیزهای دیگر هستند. اگر بخواهیم وارد ارزشگذاری سینما و تئاتر بشویم باز هم ارزشگذاری مان اشتباه میشود زیرا تئاتر هنری پویا است که روی صحنه شکل میگیرد و نفس به نفس تماشاگر حرکت میکند و به تماشاگر فرصت این را میدهد تجربهای را داشته باشد که هیچ جای دیگر نمیتواند چنین تجربهای را داشته باشد.
اداره کل هنرهای نمایشی از اولین اجرای نمایش فیلم میگیرد و پس از آن کارگردان و گروه بر اساس آن فیلم باید شبهای دیگر هم به همان شکل اجرا داشته باشد در حالی که به قول استادان مان تئاتر هر شب زاده و همان شب میمیرد و هر روزش با روز قبل متفاوت است. وقتی این اختلاف فرهنگی از مبنا وجود دارد سیاستگذار آن حوزه نیز دچار اشکال میشود. وقتی سیاستگذار حوزه هم نداند که به کجا آمده است، سعی میکند در حوزه تولید سیاستهای غلط را اعمال کند.
وضعیت سینما با تئاتر در زاویه دید فرهنگی تفاوتی ندارد. ارزشگذاری هایی هم اگر صورت میگیرد ارزشگذاری هایی زد و بندی و ساختگی است.
نگاه سیستمی و ساختاری مان چون بر اساس یک بن مایه درست حرکت نمیکند پس سیستم و ساختار هم دچار اعواج های جدی است، نگاه به آن موضوع هم نگاه قشری و دفعی است و مدیریت آن فضا هم مدیریت اقتضایی میشود. به نظر من در این نظام نحیف فرهنگی هیچ تفاوتی بین سینما، تئاتر و هنرهای دیگر وجود ندارد. اگر میبینید که تفاوتهایی بابت بودجه و امکانات قائل میشوند بابت مدیریت اقتضایی است و نمیتوانیم بگوییم که یکی در حال رشد است و دیگری رشد نمیکند.
در دوره انتخابات ریاست جمهوری کدام یک از آقایان کاندیدا حرفی از فرهنگ و هنر زد؟ کدام یکی قائل به این موضوع بود که فلاکت اقتصادی مردم زاویه اش فرهنگی است؟ کدام یک قائل بر این بود که اختلاسهای متعددی که پیش میآید ناشی از فروپاشی فرهنگی ما است؟ کدام یک اساساً حرف از هنر زد به عنوان پیشاهنگ توسعه جامعه ایرانی که افتخارمان به این است که آدمهایی فرهنگی هستیم. با این وضعیت چه انتظاری میخواهیم درباره زایش فرهنگی داشته باشیم؟
به نظر من در این نظام نحیف فرهنگی هیچ تفاوتی بین سینما، تئاتر و هنرهای دیگر وجود ندارد. اگر میبینید که تفاوتهایی بابت بودجه و امکانات قائل میشوند بابت مدیریت اقتضایی است و نمیتوانیم بگوییم که یکی در حال رشد است و دیگری رشد نمیکند در جامعهای که فهم فرهنگی به شکل دون جاری است همیشه نگاه به هنری مثل تئاتر مذموم است چون که تئاتر کنشگر، نقاد و معترض اجتماعی است و از این رو هیچکس نمیخواهد اعتراضی را در مقابل کنش غلط خود داشته باشد. فیلم به خاطر اینکه محصولی ضبط شده است حتی اگر اعتراضی هم باشد از دیدگاه مسئولان اعتراضی کنترل شده است اما اعتراض تئاتر کنترل نشده است غافل از اینکه در فضای تئاتر پیش رویی فکری دیالتیک را داریم یعنی تماشاگر در لحظه اجرا اظهار نظر میکند و در همان اجرا هم پاسخ خود را دریافت میکند.
معتقدم وضعیت سینما و تئاتر با هم تفاوتی جدی ندارد. چون تشتت فکری وجود دارد هیچ چیزی تبدیل به سیستم، نظام و ساختار نمیشود تا هر چیزی سر جای خود قرار بگیرد. ما تشتت در هدف هم داریم و این نشان میدهد که به مأموریتهای مان هم دست پیدا نکردهایم.
* مشکلی که سال هاست وجود دارد اینکه تعامل و گفتگو بین بدنه تصمیم گیرنده و جامعه هنری شکل نمیگیرد. چرا هیچوقت این تعامل و گفتگو شکل نگرفته است؟ چرا هیچوقت مسئولان و تصمیم گیرندگان و حتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعامل و گفتگوی درستی را با هنرمندان شکل نداده است؟ اگر این تعامل برقرار شود میتواند نگاهی درست برای برنامهریزی و چشمانداز شکل بگیرد.
حسین مسافرآستانه: ما ۲ تشکل خیلی مهم در کشور داریم ولی من تا به حال نقش شأن را در جامعه متوجه نشدهام؛ یکی مجمع تشخیص مصلحت نظام است و دومی فرهنگستان هنر است. از عناوین این ۲ اینگونه استنباط میکنم، شاید به غلط، که باید اتاق فکر نظام و جامعه باشند اما در مجمع تشخیص مصلحت نظام چیزی ندیدم و در فرهنگستان هنر هم به همین شکل. فکر میکردم فرهنگستان هنر شکل گرفته تا قوای فکری فرهنگ و هنر را افزایش دهد.
یک سال به جشنواره ادینبورو رفتم و خیلی علاقه مند بودم که ببینم این جشنواره بزرگ و عظیم که از همه کشورهای دنیا در آن حضور دارند چگونه اداره میشود و سازمان این جشنواره به چه شکل است. بعد از تلاشهای بسیار با دبیر جشنواره قرار ملاقات گرفتم. در آن ملاقات متوجه شدم که برنامهریزی جشنواره از قبل و به درستی توسط شورایی متشکل از هنرمندان تئاتر، فیلسوف، جامعه شناس، رجل سیاسی و به طور کلی نظریه پردازان امور فرهنگی، اقتصادی و سیاسی انجام شده و این شورا اهداف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نوع رابطه با دیگر کشورهای دنیا را تعریف و مشخص کرده است. بر اساس این برنامهریزی و اهداف دبیران مختلف از کشورهای دیگر برنامههای خود را جهت تحقق اهداف جشنواره به شورا ارائه میدهند و شورا بر اساس این برنامهها یک نفر را به مدت ۱۰ سال به عنوان دبیر جشنواره انتخاب میکند.
متأسفانه در ایران از اصل مبنایی برای تعامل میان مسئولان و تصمیم گیرندگان با هنرمندان وجود ندارد، اگر هم هست شخصی است و برنامهای برای این تعامل وجود ندارد هیچ برنامه فرهنگی مشخصی وجود ندارد که به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفته شود مصوبات فرهنگی نظام اینها است که در آنها روند فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مشخص است تا برای اجرای این مصوبات برنامهریزی کند. در ایران تنها وزیر ارشاد انتخاب میشود که همه چیز به گردن او انداخته شود.
متأسفانه در ایران از اصل مبنایی برای تعامل میان مسئولان و تصمیم گیرندگان با هنرمندان وجود ندارد، اگر هم هست شخصی است و برنامهای برای این تعامل وجود ندارد. گاهی حتی به مدیری هم که با دغدغه شخصی با هنرمندان تعامل برقرار میکند خرده میگیرند که چرا اینقدر به هنرمندان بها میدهد و به آنها نزدیک میشود.
اصل نظارت در تمام کشورها وجود دارد ولی چون ما برنامهریزی نداریم چگونگی نظارت را نمیدانیم و شخصی و سلیقهای عمل میکنیم. این شکل نظارت نه تنها ما را به اهداف مان نزدیک نمیکند بلکه از اهداف مان دور هم میکند. در کشورهای پیشرفته چون نظارت دارای برنامه و شفاف است به عنوان سانسور شناخته نمیشود ولی ما در ایران همه چیز را پنهان میکنیم و با اعمال نظر شخصی خود رو به جلو میرویم.
در ایران تئاتر با سایر علوم در ارتباط نیست زیرا در دانشگاههای ما هم ارتباطی بین تئاتر با سایر علوم برقرار نمیشود. در دانشکدههای هنری ما حتی رشتهها هم ارتباط سازمانی با هم ندارند. در دانشگاه تهران رابطهای بین مدیران و دانشجویان دانشگاه ادبیات و هنرهای زیبا که ساختمان شأن مجاور یکدیگر است، وجود ندارد.
توقع من از فرهنگستان هنر این بود که عقلایی در آن گرد هم جمع شوند تا این خلاءها را پر و برنامهریزی کنند. نوک پیکان ما مدام متوجه مجریان نظیر وزیر ارشاد، معاون هنری و غیره است و این امر دردی را درمان نمیکند.
* یعنی وقتی برنامهریزی درست و کلان فرهنگی وجود ندارد فرقی نمیکند که چه فردی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد؟
مسافرآستانه: فرق اش این است که وزیری به صورت شخصی دغدغه مسائل فرهنگی و هنری را دارد و با هنرمندان تعامل میکند و وزیر یا وزرای دیگر چنین دغدغه و عملکردی را ندارند. هیچکدام از این رفتارها برنامهریزی شده و بر اساس اهداف کلان فرهنگی کشور نیست.
تئاتر منتقد است ولی با کسی دعوا ندارد. تئاتر باعث بهبود شرایط اخلاقی در جامعه میشود. اگر برنامهریزی درست انجام شود تئاتر راه خود را درست طی کند باعث ترمیم اخلاق اجتماعی میشود و نه تنها تعامل بین مسئولان و هنرمندان بلکه تعامل بین جامعه و هنر درست میشود.
گیل آبادی: قرار بر این است که ما در خانه آرامش داشته باشیم و در کشورمان نیز آرامش داشته باشیم و در دنیا نیز قرار است انسان آرامش داشته باشد. اگر سیاستگذاری درست باشد گفتگو هم شکل میگیرد. اگر گفتگو شکل بگیرد آدمها بر سر یک موضوع به یک فهم مشترک میرسند علیرغم اینکه عقایدشان متفاوت است. چرا در ایران این اتفاق نمیافتد زیرا اعتقادی به «خانه» نداریم. اعتقادی به این نداریم در یک اتاق یا مکان علیرغم اینکه عقایدمان مختلف است به یک فهم مشترک هم دست پیدا کنیم. اگر آشنایی و همکاری پدید نیاید همین اتفاق میافتد که همه میان زمین و هوا معلق هستیم.
ما به مردم اعتقادی نداریم، ما به نفوس متعدد اعتقادی نداریم. علی بن موسی الرضا (ع) میفرماید اگر خداوند میخواست همه انسان را یک شکل و شبیه خلق کند این کار را انجام میداد ولی نخواست که چنین کند. اگر کسی خلاف اندیشه من است نباید کلامش شنیده شود؟ ما مردم را نمیشنویم. نفع بعضیها در صف آرایی مردم در مقابل مردم است نه در گفتگو. دولت اولین رقیب همه اتفاقهایی است که در کشور وجود دارد، دولت اولین رقیب بخشی خصوصی است. طی اصل ۴۴ قانون اساسی که اصلی مترقی است و سیاستهای کلان آن هم نوشته شده، قرار است دولت سیاستگذاری کند و مردم عمل کنند.
ما به مردم اعتقادی نداریم، ما به نفوس متعدد اعتقادی نداریم. علی بن موسی الرضا (ع) میفرماید اگر خداوند میخواست همه انسان را یک شکل و شبیه خلق کند این کار را انجام میداد ولی نخواست که چنین کند. اگر کسی خلاف اندیشه من است نباید کلامش شنیده شود؟ ما مردم را نمیشنویم الان شما در نظر بگیرید که بنگاه داری در دولت چقدر باب شده است. الان تمام بنگاههای هنری دولتی هستند. اگر بنای بر گفتگوی واقعی باشد و اعتقاد به مردم به وجود بیاید و بر اساس اصول مترقی در همین کشور تعریف شده، «خانه» به وجود میآید. در آن موقع صنوف معنی پیدا میکنند زیرا تجلی حضور آدمهای تخصصی در صنف شأن دارای معنی میشود. دولت به این فکر نمیکند که میتواند ساختار مردمی را قدرتمند کند و در مقابل ساختار مردمی ساختار دیگری پدید میآورد و اینها را در مقابل هم قرار میدهد. این روبروی هم قرار گرفتن باعث درگیری میشود و جامعه کلان فکر کلان نگر نداشته باشد زیرا مردم در مقابل مردم صف آرایی کردهاند. آدم سیاستمدار در نظام اغتشاش به راحتی زندگی خود را میکند زیرا کسی نیست که از او سوال کند، اساساً وقت لازم را برای سوال کردن ندارند زیرا جای دیگر انرژیها در حال صرف شدن است و تلف میشود.
دولت اولین رقیب خود مردم است و در تئاتر هم وضعیت به همین شکل است. مجموعهها و سالنهای دولتی تئاتر در فضای گروکشی مورد استفاده قرار میگیرند. اگر درباره همین فضاهای تئاتری و فضاها و اتفاقات دیگر، مردمی کردن موضوعات را آغاز میکردیم و بعد از چند سال آزمون و خطا، سیاستگذاری و برنامهریزی درست انجام میشد و به سمت مردمی شدن حرکت میکردیم، الان تئاتر امروزمان توانمندتر نبود؟ امروزه تئاتر را به لبه پرتگاه بردند و با شعار «خصوصی سازی» از لبه پرتگاه به سمت پایین پرت کردند.
هنرمند بلاتکلیف است و این امر بابت اعوجاج در سیاستگذاری و نبود سیاست لازم است. بسیاری از فضاهای خصوصی مانند خودروی سواری ناامن و ارابه مرگ است و یک آتش سوزی فاجعه آفرین خواهد بود. ترس فرو ریختن پلاسکو همه در من وجود دارد، چه کسی فکر میکرد پلاسکو فرو بریزد؟
اشرافی گری مفرطی در مسئولان ما پیش آمده است. معاون هنری وقتی میخواهد سوار خودرو شود در عقب را برایش باز میکنند تا او روی صندلی عقب بنشیند. تعداد زیادی هنرمند باید به دنبال معاون هنری باشند تا نامه شأن را امضا کند، برای ملاقات با معاون هنری وزیر ارشاد باید از ۲ هفته قبل وقت خود را با او تنظیم کنند. الان طاغوت زدگی درون مان باعث شده که زبان گفتگو نداشته باشیم.
* خود ما به عنوان خبرنگار و رسانه به ندرت میتوانیم وقت مصاحبه و گفتگو با معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی داشته باشیم.
گیل آبادی: شما به عنوان رسانه و نماینده مردم با وزیر ارشاد چقدر میتوانید گفتگو کنید؟ در سفری که به وین داشتیم مردی را با کت و شلوار سوار بر دوچرخه دیدیم، دوچرخه را پارک کرد و تعدادی بچه دورش جمع شدند، بعد رفت بالا و ما پس از آن متوجه شدیم که آن مرد نخست وزیر اتریش بود.
اینکه میگوئیم شهید رجایی واقعاً برای چیست؟ کوتاهترین دوره مسئولیت را داشت ولی در ذهن مردم باقیمانده برای اینکه مردم به او و به منش اش رأی دادند تا با او گفتگو کنند. گاهی به مسئولان فرهنگی میگویم که شما پول ندارید، ساختار احترامی هم ندارید، پشتیبانی و حمایت هم نمیکنید، فهم ارتباطی داشته باشید، گاهی تلفن را بردارید و به یک هنرمند زنگ بزنید و حال و احوال او را بپرسید. گاهی اوقات هم در جلسات دون دور هم مینشینیم و حرف یکدیگر را نمیشنویم.
یکی از لازمههای پیشرفت توسعه و رشد صنوف است، اعتماد و اعتقاد به مردم است. تصور نکنیم در نظام آشفته فرهنگی که داریم مواجهه با مردم به نفع ما است. اگر ما در کشور و وطن مان که همان «خانه» هست آرامش نداریم به این خاطر است که بلد نیستیم گفتگو کنیم. توصیه ام به دولت آینده این است که فکر نکند در اتاقهای دربسته میتوان سیاستگذاری کرد، انرژی انفجاری نهفته در هنرمندان حال حاضر که سرمایههای اجتماعی هستند که مردم به حرف شأن گوش میکنند باید به کار گرفته شود و اگر به کار گرفته نشود به تخریب میانجامد که به نفع هیچکس و کشور نیست.
آدمها همدیگر را رقیب میبینند و به دنبال حذف یکدیگر هستند. تا زمانی که کینه جای محبت را بگیرد قطعاً فروپاشی اخلاقی در آن جامعه حکفرمایی میکند گفتگو شکل نمیگیرد مگر اینکه به این درک برسیم که با وجود اختلاف نظر میتوانیم با هم صحبت کنیم و به نقاط مشترک دست پیدا کنیم که نفع جمعی در آن نهفته است.
مسافرآستانه: نتیجه وضعیت موجود که تخریب به وجود میآورد، به جای عشق و محبت، کینه به بار میآورد؛ آدمها همدیگر را رقیب میبینند و به دنبال حذف یکدیگر هستند. تا زمانی که کینه جای محبت را بگیرد قطعاً فروپاشی اخلاقی در آن جامعه حکفرمایی میکند. نلسون ماندلا گفته است «کینه مثل این است که جام زهری را بنوشید ولی امیدوار به این باشید که دشمن تان بمیرد». ما الان به این وضعیت دچار شدهایم. محبت حلال همه مشکلها است و گفتگو کلید محبت است.
* شما هر ۲ در زمینه مدیریت فرهنگی و هنری سابقه فعالیت دارید. از دیدگاه شما از سوی تصمیم گیرندگان باید چگونه نگاه و اولویت بندی شود تا از این وضعیتی که طی سالهای گذشته گرفتار آن شدهایم خارج شویم؟
مسافرآستانه: اینکه برخی از بی برنامه گی ها و خلاءها را نقد کردیم به این خاطر است که اگر آنها درست شوند، نقدها مورد توجه قرار بگیرند و برنامه برای شأن ایجاد شود، اولویتها مشخص و وضعیت درست خواهد شد.
* در شمای کلی اگر صادقانه ببینیم به این زودی ها چنین اتفاقی نمیافتد. ولی حداقل در بدنه دولتی به عنوان متولی فرهنگ و هنر و تئاتر که مدنظر ما است باید اولویت بندی و نگاه مشخصی در کوتاه مدت وجود داشته باشد تا بتواند برای برنامهریزی بلندمدت نیز امیدوار کننده باشد.
مسافرآستانه: بحث از دایره وزارت ارشاد و دولت باید فراتر رود و جای دیگری باید درست شود. مقام معظم رهبری بارها فرمایشات و تذکرات فرهنگی خیلی جدیای داشتند که اگر مسئولان توصیههای فرهنگی ایشان را تبدیل به یک برنامه کنند و معتقد باشیم و اجرا کنیم به دور از هر نوع نگاه سیاسی، دچار وضعیت نابسامان کنونی نخواهیم بود. منفعت طلبی، فرصت طلبیهای آنی و نگاه جذب سیاسی نمیتواند برای ما برنامه ایجاد کند. بی توجهی به امور فرهنگی بر اثر بی برنامه گی و بی باوری شکل میگیرد. فهم فرهنگی یعنی برنامهای برای خلاءها وجود داشته باشد و به این برنامهها و اجرای آنها باور داشته باشیم. الان هیچ برنامهای وجود ندارد که در ازای اجرا نشدن آن بخواهیم یقه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را بگیریم.
* نهایتاً موضوع بودجه میتواند مطرح شود.
مسافرآستانه: بودجه مشکلی را حل نمیکند، همین الان با همین بودجه هم میتوان به خوبی تئاتر کشور را حمایت کرد ولی برای آن برنامه وجود ندارد و سلیقهای عمل میشود. یک سری مسئولان از جاهایی میآیند که نمیدانند به کجا آمدهاند. مشکل باید فراتر از اینها حل شود.
گیل آبادی: واقعیت این است مطالعهام روی فضای آینده پژوهی و نگاه به آینده زمانی به من کمکهایی کرد ولی هر چه هم آینده متصور را درست تعریف کنید ولی اگر این تعریف وارد فضای کلی و نظام جاری نشود هیچ فایدهای ندارد و شما مانند ساز ناکوکی زده میشوید. علم آینده پژوهی در دنیا اصل موضوع حرکت سیاستگذاران است. نمیتوان اقتضائی بود و تصور این را داشت که در جایی خدمت کرد. دیگر فرد مدیر آینده نیست و به خود هم نمیتواند کمک کند چه برسد به دیگران.
حتماً در فضای فرهنگی، اگر برای مان مهم است و اگر مورد تأیید افراد تراز اول مملکت است و اگر فرهنگ پیشران حرکت جامعه ما است و با فرهنگ میتوانیم برای دنیا حرفهایی داشته باشیم، باید برای فرهنگ متعهد عمل کنیم نه منفعل. در حال حاضر ما اقتضائی و کاملاً منفعل هستیم و سعی میکنیم هر چه پیش میآید را مدیریت کنیم. معلوم است که بیش از نوک پای مان جای دیگر را نمیتوانیم ببینیم. ما حتماً باید آینده پژوهی نسبت به فضای فرهنگ و هنرمان داشته باشیم، حتماً باید این مدیریت اقتضایی را کنار بگذاریم و حتماً باید چشمانداز تعریف کنیم.
این روزها میبینیم که دوستان هنرمند میگویند که نسبت به بودجه تئاتر شفافیت وجود ندارد. من میخواهم بگویم اتفاقاً نظام اداری اقتضایی در کشور به گونهای است که اگر بگویید نسبت به بودجه شفافیت وجود ندارد مدیران میتوانند تمام مخارج و ذی حساب را به طور مشخص ارائه دهند. اتفاقاً شفافیت در بودجه وجود دارد زیرا آنقدر جاهای نظارتی وجود دارد که مدیران مجبور هستند حتی یک ریال را هم سر جای خودش هزینه کنند. اتفاقاً مشکل ما شفافیت بودجه نیست، شفافیت نسبت به مدیریت وجود ندارد. وقتی شفافیت نسبت به مدیریت وجود نداشته باشد اختلاسها نجومی میشوند و باورپذیر نیستند. وقتی شفافیت نسبت به مدیریت وجود نداشته باشد همه به موضوعات و نکات و بودجههای ناچیز نظیر بودجه ۲۴ میلیاردی تئاتر که از هزینه یک آپارتمان هم کمتر است میچسبند و جاهای اساسی را رها میکنند و اینجاست که آرامش مردم در «خانه» مخدوش میشود.
اعتقادات مردم را ما به سخره میگیریم. مردم میگویند در کشوری که برایش خون دادهایم و پای آن و اعتقادات مان ایستادهایم چرا نظام بانکی اش باید اینچنین باشد؟ چرا نظام سیاسی اش باید اینگونه آبروریز محور باشد یعنی همه تلاش میکنند آبروی هم را بریزند؟ چرا نظام سیاستگذاری اش اینگونه باشد یعنی به جای اینکه مسئولان تناسبی به وجود بیاید مسئولان خطی و جناحی و سیاسی به وجود میآید؟ همه چیز مشکل دارد. ما به شفافیت در مدیریت نیاز داریم،
اگر دولت سیزدهم که با شعار پاکدستی آمده نتواند این کار را انجام دهد دیگر پاکدستی نظام یافتهای هم نخواهیم داشت. در فرهنگ و هنر نیاز به آینده پژوهش و چشمانداز و توجه اعتقادی داریم نه ساختگی. اگر شفافیت در مدیریت تعریف نشود هم نظام، هم کشور، هم مردم، هم بیت المال و هم هنرمندان لطمه میبینند و سرمایههای اجتماعی ما به پایینترین حد موجودش که الان هست، میرسد.