خبرگزاری مهر - فرهنگ و اندیشه: با آغاز سال جاری عملاً بحران سوریه وارد دهمین سال خود شد؛ بحرانی که در مارس ۲۰۱۱ با تظاهراتی در گوشه و کنار سوریه و به ویژه در شهر درعا در جنوب سوریه آغاز شد و در اواخر سال ۲۰۱۱ به خشونت گرایید و به یک جنگ تمام عیار داخلی تبدیل شد؛ جنگی که با حضور طرف های خارجی در هر دو طرف میدان همراه بود.
بحران و جنگ در سوریه علاوه بر ابعاد نظامی، سیاسی و راهبردی، یک بحران اجتماعی و فرهنگی بود که بر اثر سیاست های غلط فرهنگی در کشور سوریه ایجاد شد با این اوصاف یکی از مسائل در سوریه روایت تاریخ یک دهه جنگ و نبرد است؛ روایتی که بیان آن یکی از چالش های پیش روی هر کسی است که در درون این نبرد حضور داشته و به نوعی جنگ روایت ها نه از امروز که از یک دهه قبل آغاز شده است.
این نبرد روایت که از ابتدا با روایت های متکثر همراه بوده است در طول ۱۰ سال گذشته فراز و فرودهای زیادی داشته است؛ مخاطب ایرانی ابتدا حتی از اینکه ایرانی ها در این جنگ به چه شکلی حضور دارند خبر نداشت؛ چندی بعد و پس از طولانی شدن جنگ بر خلاف تصورات اولیه، و بازگشت شهدای این جنگ به ایران آرام آرام از آنها به نام «شهدای مدافع حرم» یاد شد؛ شهدایی که به تصور عامه برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) به سوریه و بعداً برای دفاع از عتبات عالیات به عراق می رفتند و در مبارزه با تکفیری ها به شهادت می رسیدند.
این در حالی بود که این روایت، روایت کاملی نبود و هر روز این روایت در طول سال های گذشته پررنگ تر و پررنگ تر شد و تلاش شد تا اقناع نسبی برای مخاطب داخلی درباره چرایی این نبرد شکل بگیرد اما این اقناع نسبی که بیشتر از آنکه یک نگاه انقلابی باشد، نگاه ملی است به مرور زمان و به خصوص با گذشت تاریخ ممکن است رنگ ببازد چه اینکه دفاع مقدس ۸ ساله ایران و عراق امروز و پس از ۳۰ سال از پایان جنگ با شبهات متعدد همراه بوده و می شود.
این تنها یک بُعد از نبرد روایت ها در سوریه است؛ مخاطب سوری و مخاطب جهان اسلامی نیز می بایستی در مسیر این اقناع قرار می گرفتند که اگر چه تلاش های اندکی از سوی حزب الله لبنان، دبیرکل آن و رسانه های آن صورت گرفته است اما ضعف و کاستی های رسانه ای جبهه مقاومت موانع جدی در این مسیر باقی گذاشته است.
این در حالی است که جبهه مقابل روایت یکدست تری از آنچه که در سوریه گذشته ارائه داده است و مخاطب را در این قضیه همراه خود کرده است چه اینکه ترکش های این روایت هنوز که هنوز است به مخاطب داخلی ما که به سطحی از اقناع رسیده است نیز اصابت می کند و می تواند در آینده جدی تر او را مورد اصابت قرار دهد.
قصد ما در این مقال این نیست که به بیان ضعف ها و کاستی های مان در نبرد روایت ها در بعد کلی آن بپردازیم بلکه مساله اصلی در این مقال این است که در یکی از خطوط جدی این نبرد که جمع و استخراج تاریخ شفاهی جنگ سوریه است مشکلات و راه حل هایی که به نظر می رسد باید مورد توجه قرار گیرد بررسی کنیم.
حال پس از بیان و ترسیم نسبی وسریع جبهه «نبرد روایت ها» در بحران سوریه باید نگاهی به فضای اجتماعی و سیاسی در سوریه بیاندازیم تا ببینیم مسیر تاریخ شفاهی جنگ در این کشور با چه مشکلات اجتماعی روبروست.
کشور سوریه در طول بیش از ۵۰ سال گذشته دارای یک حکومت تک حزبی، پلیسی و امنیتی بوده است که امنیت آن تا بیش از بحران اخیر همیشه در میان کشورهای همسایه رژیم صهیونیستی زبانزد بوده است اما همین امنیت و اتمسفر پلیسی و ایجاد حالت فوق العاده از دهه ها پیش، ملزومات متعددی از جمله حذف هر گونه صدای مخالف اعم از اسلامی و غیراسلامی داشته است؛ انتقاد هنرمندانه نیز حتی با حذف و سانسورهای جدی مواجه می شده و تربیت مردم در سایه این نظام پلیسی به نحوی بوده است که کمتر حاضر هستند از درونیات خود سخن بگویند.
نکته دیگری که باید درباره حکومت ۵۰ ساله حزب بعث سوریه و جریان حاکم بر آن گفته شود نگاه چپ گرایانه در تربیت ملی بوده است که موجب شده بسیاری از فعالیت های مردمی و خودجوش به کناری گذاشته شود تا دولت آن را انجام دهد و این تا جایی پیشرفته است که حتی خاطرات افراد درگیر در اتفاقات متعدد در طول سالیان متمادی و حتی فراتر از آن از جمله دوران استعمار فرانسه و جنگ ها جز در قالب دولتی در قالب های دیگر ثبت و ضبط نشده است.
حال ده سال جنگ داخلی و برادرکشی را به این حالت پلیسی در کشور سوریه را اضافه کنید که منجر به افزایش حالت پلیسی و امنیتی در درون این کشور شده و محافظه کاری شدیدی را به مردم این کشور که راویان اصلی جنگ هستند تحمیل می کند.
این فضای محافظه کاری در کنار تربیت اجتماعی برخاسته از حکومت پلیسی حزب بعث سوریه در کنار اهتمام کم جوامع عربی به تاریخ شفاهی و تاکید بر روایت رسمی و تایید شده، مردم را مجبور به دروغ گویی و کتمان می کند تا جایی که شناخت سره از ناسره در مسیر تاریخ شفاهی بحران سوریه سخت و طاقت فرسا و زمانبر است.
جالب اینجاست که تاکید بر روایت رسمی در سوریه به حدی جدی و پلیسی و دولتی است که تایید یک فرد به عنوان شهید در این کشور نیازمند طی مراحل به شدت بروکراتیکی است که حداقل یکسال طول می کشد و عملاً مردم با وجود باز بودن شبکه های اجتماعی چون فیسبوک و.. در تولید روایت و تولید محتوا سهم جدی ندارند.
نکته دیگر و مانع دیگر در مسیر روایت مردمی از جنگ سوریه تسلط نظام قبایل در ساختار اجتماعی است به نحوی که بسیاری از آنچه که در ساختارهای قبیله ای شاهد آن هستیم در سوریه نیز می توان دید؛ حمایت از افراد قبیله در بدترین حالت ها، تاکید بر برتری های قبیلگی و رقابت های قبایل و اخلاق و سلوک قبایل از این دست مشکلات هستند.
نکته دیگر و مهمتر این است که به واقع باید گفت آنچه که در سوریه اتفاق افتاد جنگ سوری سوری بود و آنچه که از نیروهای خارجی چه در طرف معارضین دولت سوریه و چه در طرف مویدین و همراهان نظام سوریه حضور داشته و دارند بسیار اندک است که بالاترین آمارها ۱۰ درصد را نشان می دهد؛ و این مساله که برادرکشی و قتال همسایه با همسایه؛ افراد یک قبیله با هم؛ نزاع اهالی یک روستا و.... را چگونه باید روایت کرد خود یک سوال جدی و مانع بزرگ است.
در این بین البته مردم سوریه از نکات برجسته ای نیز برخوردار هستند؛ مردمی کاری و قانع هستند که این خصوصیت ها می تواند مسیر را برای ما باز کند و نکته مهم در این بین این است که مسیر تاریخ شفاهی بحران سوریه نمی تواند غیرمماس با زندگی امروز مردم سوریه باشد که از جنگ و محنت و مشکلات اقتصادی پس از بحران و تحریم ها رنج می برند.
برای رسیدن به یک روایت صحیح و در عین حال صریح باید اعتماد به نفس افراد را تقویت کرد و اعتماد این مردم سختی کشیده که دیگر امروز به دنبال سختی های جدیدی در سایه جنگ و فضای پلیسی پس از جنگ نیستند را جلب کرد که مهمترین نکته ایجاد محبت و رفاقت و دوستی بین مردم است و دست اندرکاران حوزه تاریخ شفاهی باید به دنبال تقویت این دوستی ها برآیند.
نکته مهم بعدی تقویت رسانه است؛ بسیاری از دستگاه های دولتی سوریه و دستگاه های ایرانی حاضر در سوریه این روزها مسیر نسبتاً خوبی را برای ثبت و ضبط تاریخ شفاهی بحران سوریه طی کرده اند اما نبود رسانه به عنوان اولین گام برای ارائه خروجی های این تلاش منجر به انباشت روایت ها می شود.
در منظر دیگر در صورتی که رسانه ها، به ویژه شبکه های اجتماعی تقویت بشوند می تواند مسیر اعتماد به نفس و مسیر دوستی ها را آغاز کند و راه های خوبی را در این مسیر باز کند که جدا از روایت سخت و خشن جنگ به روایت های لطیف مردمی دست پیدا کند.
اما مهمتر از همه این سوال است که ما باید چگونه یک برادر کشی را روایت کنیم؟ آیا باید باب این روایت را چون جنگ امل و حزب الله و جنگ داخلی لبنان یا حتی جنگ بوسنی ببندیم؟ یا اینکه باید مسیر را به گونه ای برای این روایت باز کنیم که وحدت ملی سوریه خدشهدار شود؟
جواب به این سوال بسیار سخت است؛ آنچه که به ذهن نگارنده می آید این است که بستن درب این روایت در آینده مشکلات عدیده ای در مسیر جبهه مقاومت قرار خواهد داد و در پاسخ به چرایی شکل گرفتن این بحران در ایران، لبنان، منطقه و مهمتر از همه در سوریه برای نسل های آینده دست بسته خواهد ماند.
نکته اول این است که ضرورت دارد هر آنچه که اتفاق افتاده و بر اساس واقعیت ماجرا ثبت و ضبط شود ولو اینکه به آرشیو سپرده شود؛ نکته دوم این است که از تجربه روایت جنگ های داخلی در جهان باید الگو برداری کرد؛ اینکه جنگ داخلی آمریکا چطور روایت شده؟ اینکه درگیری های اقلیت های قومی در ابتدای انقلاب اسلامی با حکومت مرکزی چگونه روایت شده؟ اینکه شبه جنگ داخلی بین جمهوری اسلامی و منافقین که به نوعی کوچک شده جنگ داخلی سوریه است چگونه روایت شده است؟ یا جنگ های داخلی اسپانیا و ایتالیا؟ و اینها می تواند کمک کننده باشد.
نکته آخر اینکه ضروری است برای عبور از روایت ابعاد خشن جنگ به سراغ سوژههای لطیف تر از این جنگ و برادر کشی رفت؛ سوژه هایی که هم محبت این ملت به یکدیگر را برجسته می کند و هم وحدت آنها را حفظ می کند و هم می تواند روایتی از حقیقت را برای ما و نسل آینده ارائه دهد و این سوژه های زنانه، کودکانه و سوژه های اجتماعی است که می تواند این مسیر را باز کند.
سجاد اسلامیان کارشناس فرهنگی