خبرگزاری مهر - گروه استانها - یزدان روحانی: مردم اصفهان خوب به یاد دارند که روزگاری برای هر خریدی از سبز و میوه گرفته تا جهیزیه باید به سبزه میدان میرفتند. میدانی شلوغ و پر رفت و آمد که در هر گوشهاش صنفی جا خوش کرده بود و در یک محدوده میشد همه اجناس را به قیمت مناسب خرید. اکثر کاسبان این محل هم از مردم اصیل اصفهان بودند که نسل در نسل در رسته و صنف خود مشغول میشدند.
سبزه میدان هسته اصلی شهر بود و بازار اصفهان از زمان پیدایش شهر در اطراف مسجد جامع باشکوه و بینظیر شکل گرفته بود. شاه عباس صفوی با ساخت میدان نقش جهان و اتصال بازار جدید به بازار قدیم شهر سعی کرد که کاسبان را به سمت میدان مستطیلی بزرگ شهر ببرد و تا حدودی در این امر موفق بود. اما این جابهجایی به معنای از رونق افتادن میدان اسپریس که بعدها به آن میدان کهنه و سبزه میدان گفتند، نشد؛ بلکه در اصفهان صفوی مشاغل و بازار گسترش و توسعه یافت و این دو قلب تجاری شهر قدم به قدم پیش رفتند.
فعالیتهای موازی و مکمل قلب اصفهان تا همین چند سال پیش هم ادامه داشت، تا دهه ۱۳۸۰ هم مردم شهر برای بسیاری از خریدهای خود به میدان کهنه میرفتند و کاسبان میدان نقش جهان هم مشغول تجارت و عمده فروشی بودند. روز به روز با گسترش اصناف و ایجاد نیازهای جدید، بازار هم به نیازها پاسخگو بود و رسته و اصناف جدید شکل میگرفتند. برای تأیید این صحبت کافی است که از یکی از شهروندان اصیل اصفهانی بخواهید، اوضاع میدان کهنه (سبزه میدان) را در شب عید شرح دهد.
با این حال در دهه ۱۳۸۰ مدیریت شهری اصفهان دست به جراحی قلب شهر زد و تیغ هم به دست جراحی زبردست و حساس نبود، بلکه تیغ این جراحی قلبباز به یک جراحی سپرده شد که گویا با تاریخ و فرهنگ عامه شهر بیگانه بود. میدان کهنه اصفهان نه تنها مرکز مهم تاریخی و اقتصادی، بلکه در درون خود انواع خرده فرهنگ را جا داده بود و زندگی بخش قابل توجهی از خانوادههای شهر به کرکرههای مغازههای آن دوخته شده بود.
غروبی ناتمام
روزها گذشت و در نیمه دوم دهه ۱۳۸۰ عملیات عمرانی سبزه میدان اصفهان که به میدان امام علی (ع) تغییر نام داده بود و زیرگذر آن آغاز شد. شهرداری اصفهان علیرغم مقاومت کاسبها شروع به تخریب مغازهها و آزادسازی کرد. البته شهرداری به کاسبان و صاحبان مغازه قول مغازههای نوساز و تر و تمیز در میدانی را داد که قرار بود ساخته شود. با این حال کاسبها مقاومت کردند و بولدوزرها شبانه مشغول به تخریب شدند.
یکی از این کاسبها که مغازهاش در پلاک دوم خیابان عبدالرزاق است و به قول خود از این حوادث جَسته، درباره آن شبهای اشکآلود میگوید: «اول آمدن و گفتن که میخواهیم برای شما دکان بسازیم، نو، تمیز، میخواهیم یک کاری کنیم که توریست بیاد ازتون خرید کند؛ خیلیها فهمیدن که از این خبرا نمیشود، برای همین هم شبها تو دکانشان میخوابیدن که مبادا صبح بیان ببینند چیزی از مغازه نمانده، اما خب کار خودشان را کردند دیگه، الان هم که وضع را میبینید».
منظور این پیرمرد اصفهانی که قابلههای مسی و روحی را از در و دیوار مغازهاش آویزان کرده از «وضع»، خلوتی سنگین بازار است. خلوتی که یکی یکی کرکرههای مغازههای پایین کشیده، فرقی ندارد صبح اول وقت باشد یا به قول بازاریها صلات ظهر، کاسبیهای اینجا همیشه غروب است، غروبی سنگین که چند سالی است ادامه داشته و تمام شدنی نیست.
در ورودی میدان نیز این فضای سنگین احساس میشود، ورود اصلی که از عبدالرزاق است و راهبندهای فلزی راه را برای قدم انسانها تنگ کردهاند. در میدان نیز اوضاع جالب نیست و جز چند پسرک نوجوان روبهرو مغازه بستنی فروشی کنج میدان دیگر کسی را نمیتوان دید. جز مغازههای شمال غربی کرکرههای بقیه دکانها پایین است، کاسبان میگویند که صاحبان آن از خیر آن گذشتهاند و روی دست شهرداری هم باد کرده است.
بازارِ «سوت و کور»
در تنها راسته بازار که از عبدالرزاق آغاز و به ورودی مسجد جامع ختم میشود، چند دکانی باز هستند، دکانهای لباس و کفش فروشی و چند دکان ادویهای و چندی هم تولیدی ظرف مسی. یکی از کاسبان که در میان انبوه مایکنهای کت و شلوار پوشیده، دم در مغازهاش نشسته و زیرسیگاری پر از فیلتر قرمز هم جلویش است، میایستند و میگوید: «شاه داماد بیا کت و شلوار بهت بدم».
اما وقتی میفهمد از عروسی و خرید خبری نیست، سفره دلش باز میشود: «از همان روزهای اول که این مغازهها را تحویل دادند، یکیش را از یکی از کاسبها گرفتم. بازار خراب است، اما شُکر اندازه شکممان درمیاریم. البته این یکی دو سال که دیگه کرونا هم آمده، خیلی اوضاع خرابتر شده، الان سایز شکممان را کوچک کردهایم! با این وضع فکر میکنم که اگه الان تو میدان انقلاب یک دکان داشتم، وضعم خیلی بهتر بود، حتی شاگرد هم میگرفتم».
توی این راسته بقیه نیز اوضاع بهتری ندارند، پیرمردی که مشغول چیدن کفشها از داخل مغازه به بیرون است تا شاید یک نفر رد بشود و چشمش بگیرد هم دل خوشی از اینجا ندارد. او که به گفته خودش از سالهای دور توی طوقچی کفاشی داشته از «چینیها» و شهرداری دلخور است. او میگوید که «یکبار کفشهای چینی کفاشی من را ورشکسته کرد، بعد هم که شروع کردم به فروختن کفشهای خارجی، مجبور شدم مغازه طوقچی را بفروشم و بیام اینجا به امید اینکه ارزونتره و شلوغ میشود، اما اینجا کاسبیمان نمیشود».
تنها مغازهای که به نظر اوضاعش توی این راسته خوب به نظر میاد بریانی حاج محمود است، بریانی که ادعا میکند قدیمیترین بریانی اصفهان بوده و سابقهای چند صد ساله دارد. او و مشتریانش تنها چشم و امید کاسبان این راسته هستند، راستهای که چند حوزه علمیه آن باعث رفت و آمد نسبی در آن شدهاند. البته به جز این دو مورد، نوجوانان زیادی هم روزها به هوای خوردن بستنی از کوچههای اطراف به این میدان میآیند.
مسجد هم از رونق افتاده!
با این حال آن سو تر از این راسته، درست در روبهروی مسجد جامع رفت و آمد بیشتر است و مغازهها شلوغتر به نظر میآید. این مغازهها که اکثراً لباس فروشی هستند، فروشندههای جوانتری دارند که یکی از آنها میگوید: «کاسبی ما تنها شب عید است، در بقیه روزها اینجا خبری نیست و چیزی درنمیآید. اوضاع بهم ریخته پارکینگ نیمه تمام و وضعیت کارگاهی روبرو مغازه باعث شده تا کسی اینجا نیاد و بیشتر مردم تو خیابون طوقچی (مجلسی) خرید کنن و برن».
یکی دیگر از کاسبها که ریش بلندی دارد و چند قدم آن سوتر از مسجد جامع انگشتر و عطر میفروشد، نگاهی سنگین میاندازد و میگوید: «من یک سری مشتریهای ثابت خودم را دارم، اما یادم هست که سالهای پیش چقدر این مسجد شلوغ میشد، نماز ظهر اینجا انگار راهپیمایی کرده بودند، اما این ریخت و پاشهای شهرداری نه تنها کاسبیها، حتی مسجد را هم از رونق انداخته!».
پشت پردههایی از میدان کهنه اصفهان / گرهی تاریخی که باز نشد
در پس هر یک از این مغازههای خالی و بیرونق هزاران داستان نهفته است، داستانهای عجیب و غریب، بسیاری از کاسبها که سر پروژه میدان امام علی (ع) مغازههای خود را از دست دادند، در سالهای سازندگی جان باختند و هیچوقت میدان نو را ندیدند. بسیاری دیگر جمع و جور کردند و از اینجا رفتند، حتی امروز هم کاسبهای قدیمی کمی میتوان در قلب تاریخی اصفهان دید. قلبی که دیگر با صلابت نمیزند و همانند بمب ساعتی برای کاسبها شده است.
تاریخ و اقتصاد با هم خاک شد
سبزه میدان اصفهان که روزی قدم از قدم نمیتوان در آن برداشت، امروز برای کاسبانش سیاه شده، اوضاع بد اقتصادی نیز مزید بر علت شده تا این افراد روز به روز به پرتگاه سقوط نزدیکتر شوند. از طرفی هیچ کاسبی حاضر نیست به این قسمت از اصفهان بیاید و کار راه بندازد، میدانی که قرار بود روزی توریست برای شهر جذب کند، به نظر میرسد حتی در حفظ کسبه قدیمی خود ناکام مانده است.
پروژه میدان امام علی (ع) مانند پروژه بدنه شرقی چهارباغ و بسیاری دیگر از پروژهها و پاساژسازیهای شهرداری نه تنها باعث رونق این منطقه نشد، بلکه دست کاسبان را از کسب و کارشان کوتاه کرد. از طرفی تاریخ هزارساله یک شهر نیز زیر این بزکها دفن شد و هویت و خرده فرهنگ منطقه نیز از دست رفت. هماکنون و همزمان با آغاز به کار شورای شهر ششم در اصفهان که از قضا برخی از آنها در دورههای قبلی به خصوص دوره دوم تا چهارم هم عضو شورا بودند، انتظار میرود تا این بار برنامه منطقی برای احیای هویت از دست رفته میدان امام علی (ع) اجرایی کنند.