به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از «سایت اسلامیک»، با گذشت ۲۰ سال از حملات گروه تروریستی القاعده به برجهای دوقلو در ایالات متحده، هنوز هم سیاستگذاری در بسیار از کشورهای جهان تحت تأثیر این رویداد قرار دارد. در واقع دولتهای غربی، سالها است که به بهانه مبارزه علیه تروریسم، مسلمانان مهاجر را محدود و منزوی کردهاند و زندگی مسلمانان به شدت تحت تأثیر این امر قرار گرفته است. اشتفان وایدنر، نویسنده و اسلامشناس در سایت اسلامیک تلاش کرده تا وضعیت مسلمانان در آلمان را پس از حملات ۱۱ سپتامبر مورد بررسی قرار دهد.
اگر پیش و پس از حملات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ در آلمان سکونت داشتید، حتماً تغییر شرایط زندگی مسلمانان را در این دو برهه احساس میکردید. من پس از حملات ۱۱ سپتامبر و در بیست سال گذشته، شاهد تحولات زیادی در سیاستگذاریهای آلمان علیه مسلمانان بودهام. حملاتی که در سال ۲۰۰۱، توسط اسامه بن لادن و سازمان القاعده در ایالات متحده برنامهریزی شده بود، تأثیر بسیاری بر زندگی مسلمانان در سراسر جهان از جمله آلمان گذاشت. من در سال ۲۰۰۰ و پیش از آن، با شاعران عرب ارتباط زیادی داشتم، متون آنها را ترجمه و ویرایش میکردم و نقد کتابهای عربی را مینوشتم. آثار عربی در آن زمان، طرفداران زیادی در آلمان داشت و هر کتابی که به چاپ میرسید، با استقبال زیادی مواجه میشد.
پس از حملات یازدهم سپتامبر، علاقه به نویسندگان و آثار عربی در آلمان به تدریج کمتر شد. بسیاری از راستگرایان مدعی شدند که ادبیات عربی و اسلامی ابزاری برای شستوشوی مغزی مردم آلمان و سایر کشورهای اروپایی است. بدین ترتیب، نویسندگان مسلمان در آلمان نیز به تدریج، گوشهنشین شدند. دیگر حتی به مسلمانان به عنوان شهروندان عادی نگاه نمیشد، بلکه تنها دیدگاههای دینی و سیاسی آنها مورد توجه قرار میگرفت. احمد میلاد کریمی، محقق حوزه مطالعات اسلامی از مونستر، خاطرات قابل توجهی از دوران دانشجویی خود پس از ۱۱ سپتامبر دارد. به گفته او، زندگی جوانان مسلمان پس از این حملات در آلمان بسیار تغییر کرده و اسلامهراسی در آلمان افزایش یافته است. سایر نویسندگان مسلمان در آلمان نیز، تجربه مشابهای از رفتارهای تبعیضآمیز دارند. جالب است بدانید که بیست سال پیش، اکثر آلمانیها هیچ نظر منفی در مورد اسلام نداشتند، اما بر اساس تحقیق بنیاد برتلزمن در سال ۲۰۱۹، نیمی از جمعیت آلمان، حالا اسلام را به عنوان تهدید میدانند. آنطور که این نظرسنجی نشان میدهد؛ دیدگاههای منفی نسبت به مسلمانان، در سراسر آلمان وجود دارد. چنین افکاری موجب میشود که شهروندان نسبت به یکدیگر بدبین شوند و در جامعه احساس ناامنی کنند. البته پیش از حملات ۱۱ سپتامبر نیز در آلمان نگرشهای ضد اسلامی وجود داشت. بهطور مثال، در سال ۱۹۹۵ که آنهماری شیمل، شرق شناس شهیر آلمانی، جایزه صلح ناشران آلمان را دریافت کرد، دیدگاههای ضداسلامی به یکباره پدیدار شدند. در آن زمان، شیمل با مسلمانانی که از انتشار رمان "آیات شیطانی" سلمان رشدی به شدت عصبانی بودند، ابراز همدردی کرد. همین امر موجب شد که بسیاری از شهروندان علیه اسلام و مسلمانان موضع بگیرند.
شباهت یهودستیزی و اسلامهراسی
برای بسیاری از مورخان در آلمان، افزایش نگرش ضد اسلامی آلمانیها پس از ۱۱ سپتامبر، تداعیکننده گسترش یهودستیزی در زمان نازیها است. برای مثال، ولفگانگ بنز، محقق حوزه یهودیستیزی در آلمان معتقد است که یهودستیزی و اسلامهراسی در آلمان ارتباط نزدیکی با هم دارند. پس از یازده سپتامبر، نژادپرستی علیه مسلمانان افزایش یافت. در واقع نژادپرستی پیش از آن نیز در اروپا و آمریکا وجود داشت و مجدداً پس از ۱۱ سپتامبر علیه مسلمانان رواج پیدا کرد و به یکباره از سوی عموم مردم توجیه شد. متأسفانه حملات گروه تروریستی القاعده به برجهای دو قلو در نیویورک، بهانه این کار را فراهم کرد. آلمانیها اگرچه نمیخواستند دوران نازی را تکرار کنند، اما علیه مسلمانان مواضع سختی گرفتند. این اتفاقات در نهایت منجر به قدرتگیری حزب ضداسلامی آلترناتیو برای آلمان و جنبش پگیدا شد. آنها اولین پیروزی بزرگ خود را هنگامی جشن گرفتند که با کمک اعضای روزنامه بیلد، کریستین وولف، رئیسجمهور وقت فدرال را مجبور به استعفا کردند. آنها به وولف اتهام سواستفاده از شرایط مالی را زدند. اما در وافع جرم اصلی او این بود که در یک سخنرانی اعلام کرد: «اسلام متعلق به آلمان است.» و همین یک جمله کام بسیاری از راستگرایان را تلخ کرد.
قدرتگیری گروههای ضداسلامی
هرچند در دهههای اخیر، اسلامهراسی در تمام احزاب آلمان وجود داشته است و حتی سبزها و چپها نیز از این امر مستثنی نبودهاند، اما از سال ۲۰۱۳، نام حزب آلترناتیو برای آلمان، به عنوان حزبی کاملاً ضداسلامی مطرح شد. البته تلاشهای آنها برای بیرون راندن مسلمانان و سایر اقلیتها از آلمان، در سال ۲۰۱۵ و با ورود مهاجران جدید به کشور شکست خورد. اما آنها کوتاه نیامدند و راههای مختلفی را برای گسترش بدبینی علیه مسلمانان در جامعه امتحان کردند. مجموعه این اوامر موجب شد که اسلامهراسی و حملات نژادپرستانه علیه مسلمانان در آلمان گسترش یابد.
حتماً میدانید که قبل از ۱۱ سپتامبر نیز حملات و همچنین قتلهای نژادپرستانه در آلمان صورت میگرفت. بهطور مثال، شبکه زیرزمینی ناسیونال سوسیالیست در فاصله سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ میلادی، هشت شهروند ترکتبار، یک شهروند یونانیتبار و یک مأمور پلیس را در شهرهای مختلف آلمان به قتل رساند. اما اینکه آنها توانستند، سالها پس از این جنایات نیز در جامعه آلمان فعالیت کنند، نتیجه حملات ۱۱ سپتامبر بود. پس از حملات یازده سپتامبر، مقامات امنیتی آلمان، فقط بر فعالیتهای مسلمانان نظارت میکردند و توجهی به اقدامات گروههای افراطی راستگرا نداشتند. به عنوان مثال میتوان به هانس گئورگ ماسان، مسئول سابق سازمان امنیت داخلی آلمان اشاره کرد که در دوران کاری خود، مانع رسیدگی به رسوایی شبکه زیرزمینی ناسیونال سوسیالیست شد.
انتقاد از استعمار غربی
در عینحال، ۱۱ سپتامبر موجب شد که بحثهایی نیز درباره استعمار غرب و رفتارهای نژادپرستانه در آلمان و سایر کشورهای اروپایی و آمریکا مطرح شود و صدای بسیاری از مخالفان و منتقدان استعمار غرب شنیده شود. از سوی دیگر، بحثهای داغی در مورد هویت اروپایی به وجود آمد که شکافهای عمیقی درون جامعه اروپا ایجاد کرد. امروزه جوامع اروپایی باید تصمیم بگیرند که آیا میخواهند، راه خود را براساس سیاست قدیمی سلطه سفیدپوستان در غرب ادامه دهند یا به شکلگیری جهانی متنوع کمک خواهند کرد. من شخصاً احساس میکنم که دولت آلمان راه دوم را انتخاب میکند. در واقع همه دولتها جز پذیرش جامعهای متنوع و متکثر در جهان، راهی ندارند. البته در حالحاضر، اغلب سیاستمداران، پیشداوریهای یکسانی نسب به مسلمانان و اسلام دارند. حتی بسیاری از گروههای افراطی راستگرا بر سر مواضع ضد اسلامی خود به توافق رسیدهاند و هر فرد یا گروهی را که خلاف آنها صحبت کند، خائن مینامند. از نظر آنها، من نیز یک خائن هستم، چراکه استدلالهای آنها درباره مسلمانان را رد کردم و به منتقدان اسلام اثبات کردم که اشتباه میکنند. شاید اگر حملات ۱۱ سپتامبر صورت نمیگرفت، مسلمانان تا این اندازه تحت فشار نبودند. اما من معتقدم که با وجود روشنگریهایی که نخبگان مسلمانان در سراسر جهان انجام میدهند، در آیندهای نزدیک، مسلمانان شرایط بهتری پیدا خواهند کرد.