مهدی زمانپور کیاسری کارگردان مستند «راه دل» که نسخه مجازی آن در دسترس علاقهمندان قرار دارد، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره این مستند توضیح داد: این مستند روایتی از پیادهروی یک نابینا در مسیر زیارت اربعین است. زمانی که مستند «مشتی اسماعیل» را ساخته بودم، این کاراکتر آنقدر در دل آدمهای مختلف در داخل و خارج ایران جای گرفت که بسیاری میگفتند یک مستند دیگر باید درباره او بسازی. شخصاً اعتقادی به این مساله نداشتم اما موقعی که خواستم به پیادهروی اربعین بروم و حس و حال آن را از نزدیک تجربه کنم، با خودم گفتم امام حسین (ع) از تو بهعنوان مستندساز انتظار دیگری دارد نه اینکه تنها این مسیر را بیایی و برگردی.
وی ادامه داد: بهعبارتی احساس کردم باید در این مسیر مفید باشم. با توجه به اینکه مستندساز مستقلی هستم و هزینه بالایی نمیتوانستم صرف کنم، بهصورت ناگهانی به ذهنم رسید برای مستند پیادهروی اربعین، چه کسی بهتر از مشتی اسماعیل که همه میگویند کار دیگری دربارهاش بساز.
این مستندساز درباره ویژگیهای مشتی اسماعیل توضیح داد: او پیرمرد نابینایی است که همواره مسیرهایی را به سمت شالیزار و یا جاهای دیگر میرفته که با آنها آشنایی داشته و با گوشش صداها را ردیابی و مسیرش را شناسایی میکند. حالا او قرار بود عازم پیادهروی اربعین در مسیری شود که شاختی از آن نداشت. طبیعتاً در این مسیر همراهی داشت اما اینکه او خودش در موقعیتهای مختلف چه حس و حالی میتوانست داشته باشد، جذاب بود. پیشتر هم این شناخت را از او داشتم که خودش مداح و عاشق امام حسین (ع) است و دیوانهوار میخواهد به زیارت کربلا برود. اینگونه بود که برنامهریزی این سفر با یک گروه شش هفت نفره حرفهای صورت گرفت.
زمانپور کیاسری درباره دوراهی مشتی اسماعیل برای انتخاب میان عمل جراحی چشم و یا سفر به کربلا هم گفت: پدرم سال ۸۹ حین فیلمبرداری مستند «مشتی اسماعیل» به او گفت پزشکی را میشناسد که با عمل جراحی چشمت را درمان میکند اما مشتی اسماعیل گفت نیازی نیست، این حال خوب را از من نگیرید که من این سکانس را در فیلم استفاده نکردم و گفتم باید کاری کنم که این حس و حال خودش در فیلم جاری باشد. چند سال بعد حین پیش تولید مستند «راه دل» از جراح چشم نوبتی گرفتیم و ماجرا را به دکتر گفتیم که ایشان گفت روزی به شمال میآیم و مشتی اسماعیل را میبینم. وقتی فیلمبرداری در شمال آغاز شد، دکتر تماس گرفت که هفته آینده میآیم تا مشتی اسماعیل را ببینم در حالیکه ما سه روز دیگر عازم کربلا بودیم. از این فرصت برای درام فیلمم استفاده کردم، به مشتی هم ماجرا را تعریف و البته کمی اغراق هم کردم حتی به این صورت گفت که یا اینجا باشیم و عمل کنیم یا به کربلا برویم و دیگر عملی در کار نیست. مشتی اسماعیل گفت اصلاً درباره دکتر صحبت نکنید؛ نه این زمان و نه هیچ وقت دیگر و این حال خوب را از من نگیرید، چشم داشته باشم که چهکار کنم! با توجه به عشقی که به امام حسین (ع) و مسیر کربلا داشت، قطعاً از خیلی چیزهای دیگر هم میگذشت همانطور که از چشم گذشت.
وی با اشاره به رابطه نزدیک و صمیمی خود با سوژههای آثار مستندش عنوان کرد: آنچه من متوجه شدم، برای مشتی اسماعیل دیدن با چشم، آنچنان لذتی که ما فکر میکنیم، ندارد. او میگوید من کارهایم را دارم انجام میدهم. او میترسد از حس و حال خوبش خارج شود. با خودش میگوید ۷۵ ساله هستم، این همه سال خدا به من چشم نداد و زندگی کردم، به ازای این چشم نداشتن شاید آن دنیای چیزهای دیگری نصیبم شود که اگر اینجا و در این چند سال باقی مانده عمرم بخواهم چشم داشته باشم، از آنها محروم میشوم. اینها برای ما قابل درک نیست. این قدرت خداست که اگر هرچه بگیرد، هزاران حس و حال بهتر به جای آن میدهد.
این مستندساز افزود: خیلیها متوجه شدهاند که او حاضر نیست این حس و حال خوبش را با چیزی عوض کند اما برخی همچنان علاقهمندند بدانند مشتیاسماعیل اگر چشم داشته باشد، چگونه خواهد بود؟ برخی حتی پیشنهادهای درمانی مختلفی حتی در خارج از کشور را هم مطرح کردهاند اما هر بار که خواستم آن را با مشتی اسماعیل در میان بگذارم فقط گفته است: «اگر صحبت چشمم است، ولش کن!»
کارگردان مستند «راه دل» درباره واکنشها به حضور مشتیاسماعیل در مسیر پیادهروی اربعین گفت: وقتی مستند قبلیام یعنی «مشتی اسماعیل» را حین پخش از تلویزیون در کنار خود مشتیاسماعیل میدیدم، واکنشهای او به بخشهای مختلف فیلم و میمیک صورتش در موقعیتهای مختلف آنقدر تماشایی بود که قابل وصف نیست. حس و حال مشتی در مسیر پیادهروی اربعین هم از همین جنس بود. در طول مسیر مدام گوش مشتی اسماعیل به اطراف تیز بود. جایی اگر مداحی بود میگفت بیایستیم. توضیحی هم از ما نمیخواست. احساس میکنم درک و دریافتش از پیرامون ما، بالاتر از ما بود. شوخطبعیهایی هم در مسیر داشت که با شوخ طبعی دوست با معرفتش نصیر کامل میشد.
وی افزود: ما گاهی مشتی اسماعیل را در موقعیتهای خاص در مسیر پیادهروی قرار میدادیم. مثلاً او را به بیراههای بردیم و گفتیم در مسیر کربلا گم شدهایم. مشتی نشست و گفت ما که بالاخره مسیر را پیدا میکنیم اما امام حسین (ع) با آن همه دشمن چه حالی در این صحرا داشته است. آنقدر گفت و گریه کرد که همه گروه ما هم متأثر شد و به گریه افتاد. بخشهایی از این حس و حالها در مستند هم هست.
زمانپور کیاسری درباره جذابترین تجربه خود در مسیر ساخت این مستند گفت: از آنجایی که غالباً بیراهه میرفتیم، پلیس عراق چندباری ما را دستگیر کرد. مثلاً تا در جایی مینشستیم، سریع سراغ ما میآمدند و مشکوک میشدند. اما در ادامه یکی از محلیها همراهمان شد و سریع به آنها توضیح میداد که با این روند وضعیت بهتر شد. هر بار که ما را میگرفتند، مشتی اسماعیل غصه میخورد و میگفت، با این وضعیت تا ما بخواهیم به کربلا برسیم، امام حسین (ع) را شهید کردهاند.
وی در پایان درباره حال و هوای این روزهای مشتی اسماعیل اظهار کرد: کسی بهتر از من او را نمیشناسد و شک ندارم همین امروز هم اگر به او بگویید آرزویت چیست، بازهم میگوید مرا به کربلا ببرید.