خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ مرضیه کیان: پریا؛ دختر کوچک برادرم را عرض میکنم، کلاس هشتم است. امروز صبح با گوشی مادرش پیام داد: «عع امهههه میشه ی چی بت بگم؟؟؟؟»
اول که پیام را دیدم نتوانستم متوجه شوم به چه زبان و با چه ادبیاتی است، راستش تصور کردم همین طوری انگشتش روی صفحه نمایشگر تلفن همراه کشیده شده و بیمنظور چیزی ارسال کرده. اعتنا نکردم و از صفحه پیام خارج شدم. بعد از چند دقیقه دیدم پیامی دیگر داد و با «؟؟؟؟» این منظور را رساند که منتظر جواب است! کمی پیام قبل را بالا و پایین کردم و با خودم کلنجار رفتم تا فهمیدم نوشته: «اِ عمه می شود یک چیزی بهت بگویم؟»
جمله طنز احمد مهرانفر در فیلم کاتیوشا را بارها مرور کردم که: «به کجا داریم میریم ما؟»؛ با این تفاوت که من جدی بودم و ناراحت.
واقعاً حیف زبان شیرین فارسی و دستور زبانش نیست که با دلایل مختلف کمبود وقت و راحتی در نوشتار و هزار دلیل غیر قانع کننده دیگر، این بلا سرش بیاید که کلمات شکسته محاوره را وارد نوشتار کنیم؟ مثلاً اینطوری نشان میدهیم که ادبیاتمان متفاوت از دیگران است یا چه؟
فکر میکنم اگر با همین دستفرمان، تخت گاز پیش برویم آینده زبان سلیس فارسی در نسلهای بعدی وجود خارجی نداشته باشد.
نمیدانم اگر فردوسی که ۳۰ سال عمرش را برای نگارش شاهنامه صرف کرد تا علاوه بر شاهکارش، الگویی درست در نگارش فارسی برای نسلهای بعد به ارث بگذارد، این نگارشها را در فضای مجازی و به اصطلاح کپشنها و کامنتها میدید چه حالی میشد!
متاسفانه با موجی از کلمات و واژگان با دیکته کاملاً نا آشنا مواجه شدیم که گویا رفته رفته دارد برای چشمها عادی میشود. عمق فاجعه هم زمانی مشخص میشود که اگر جایی دیکته درست واژگان را ببینیم و یا با متنی کتابی و رسمی برخورد کنیم، برایمان بیگانه جلوه میکند.
اگر نسل ما «مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید / که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید» حافظ را کامل درک نکرد، آیا این نسل دهه هشتادی و نودی می توانند «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا / بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا» استاد شهریار را درک کنند؟
طراح: عباس گودرزی