به گزارش خبرگزاری مهر، متنی که در ادامه میخوانید، یادداشتی از اسماعیل خدابنده درباره کتاب «موکب آمستردام» نوشته بهزاد دانشگر است.
سرنوشت بعضی اوقات داستانهایی برای زندگی انسان تدارک میبیند که قبل از وقوع شان، باور آنها یا حتی فکرکردن به آنها در ذهن انسان نمیگنجد. جالبتر اینجاست که بعضی اتفاقات و داستانها، حتی بعد از وقوع نیز سخت باور هستند. شنیدن چنین داستانهایی همیشه برای مخاطبان داستان و رمان جالب وجذاب بوده است. حال اگر چنین داستانهایی با محوریت مسائل مذهبی و به طور مشخص اربعین حسینی باشد، جذابیت ش دو چندان خواهد شد. به مناسبت ایام اربعین حضرت سیدالشهدا سراغ کتابی میرویم که روایتهای اربعین را در خارج از مرزهای ایران و عراق جستجو کرده است. روایتهایی از جنس همان باورناپذیر ها یا سخت باورها.
بهزاد دانشگر حالا دیگربه نویسنده معروف و خوش نام ی تبدیل شده است. نویسنده پرکاری که تعهد بالایی نسبت به حرفه ی خود دارد و در این چند سال اخیر، کتابهای موفقی را وارد بازار کتاب کرده است. گرچه تعداد فروش و چاپ کتاب به تنهایی ملاک موفقیت یک کتاب یا نویسنده محسوب نمیشود، اما تعداد تیراژ بالا به همراه رضایت توامان مخاطبان، حاکی از موفقیت یک اثر است. دانشگر در کتاب «موکب آمستردام» به سراغ آن ور آبیهای اربعینی رفته است. ایرانیها و افغانستانی هایی که وقتی فکر سفر به قاره سبز به بهانه تحصیل یا شغل یا امنیت و یا هر دلیل دیگری داشتند، حتی تصورش را هم نمیکردند سرنوشت دست شان را در دست کاروان اربعین امام حسین بگذارد. «موکب آمستردام» خرده روایتهایی است از زائران دوردست امام حسین؛ زائرانی که امام را نه در تهران و مشهد و قم و نجف و کربلا، که در لندن و آمستردام و کپنهاگ و هامبورگ و لاهه پیدا کردهاند. که عشق حسین زمین و زمان نمیشناسد. عشقی که چه بخواهی چه نخواهی روزی عالم گیر خواهد شد و چه عشقی لایق تر از عشق حسین علیه السلام برای عالم گیر شدن که عصاره تمام خوبیها و زیباییهای عالم است. فقط باید خودت را به این اقیانوس عظیم بسپاری تا به ساحل آرامش و عاقبت خوش برسی.
«موکب آمستردام» را از یک لحاظ میتوان یک مجموعه داستان کوتاه نیز نامید. نویسنده با گردآوری روایتهای انسانهایی که از قلب اروپا به کاروان اربعین امام حسین پیوستهاند یک مجموعه داستان آفریده است. افرادی که یکی پس از دیگری مقابل مخاطب مینشینند و داستان خودشان را تعریف میکنند. از اینکه چرا به اروپا رفتند و چه شد که اربعینی شدند. حیف که این روایتها خیلی مختصر هستند و نهایتاً در بیست یا سی صفحه تمام میشوند. بعضی از روایتها که فقط در حد دو-سه صفحه خلاصه شدهاند. در حالی که کاملاً واضح است که اتفاقات تلخ و شیرین بیشتری برای دوستان قصه گوی ما رخ داده است. جزئیات جذاب و خاص خیلی بیشتری وجود داشت که به آنها پرداخته نشده است. بعضی از روایتها واقعاً پتانسیل تبدیل به یک کتاب دویست صفحهای خیلی جذاب و پرفروش را دارند اما در «موکب آمستردام» خیلی کلی و گذرا از آنها رد میشویم. در حالی که میشد کتابهای موفقی مانند «خاطرات سفیر» یا «دهکده خاک بر سر» از این روایتها ایجاد کرد.کتابهایی که به سبب موضوع خاص شان، حتی میتوانستند موفق تر هم ظاهر شوند.
از این نکته و افسوس که بگذریم، روایتها واقعاً جذب مان میکنند. روان و خودمانی هستند و به همین دلیل مخاطب انگار دارد قصهی رفیق چند سالهاش را که از خارج از کشور برگشته است گوش میکند و گذشت زمان را حس نمیکند. واقعاً پس از چند صفحه حس «خواندن» جای خودش را به حس «گوش دادن» میدهد و انگار که داری به داستان جالب و عجیب رفیقت گوش میدهی. شاید حتی دلت بخواهد کاش همراه او بودی و آن فضای منحصر به فرد اتصال اروپا به اربعین را تجربه میکردی. از سختیهای کار امام حسینی میخوانی. از دردسرهای ویزا گرفتنها میخوانی. از شیرینیهای اربعین دسته جمعی با کلی از دوستان ایرانی و افغانستانی مقیم اروپا میخوانی و از همراهی بعضی از اروپایی الاصل های ناآشنا با امام حسین که تنها با یک بازید از نمایشگاه عکس اربعین، داوطلب سفر به اربعین میشود میشنوی.
«موکب آمستردام» را انتشارات وزین «عهد مانا» چاپ و عرضه کرده است. انتشاراتی موفق، جوان پسند و نوآور در زمینه فرهنگ، ادبیات و تاریخ که همگی چاشنی موضوعات مذهبی دارند و تا کنون کتابهای موفق و فاخری را وارد بازار کتاب کرده است. این کتاب ۱۳۶ صفحهای، اثر مناسبی برای مطالعه در ایام اربعین اباعبدالله (ع) به حساب میرود که از زاویه جدید و کمتر پرداخته شدهای به پدیدهی اربعین نگاه کرده است. کتابی که از زمان کوتاهی که برای مطالعهی آن اختصاص میدهید پشیمان نخواهید شد.