اربعین حسینی، روز حزن و ماتم اهل بیت (ع) و مومنان است و عزاداران و عاشقان مکتب عاشورا به سمت کربلا، پیاده روی می کنند،این ایام در شعر آئینی ما هم پاس داشته شده است.

به گزارش خبرنگار مهر، همزمان با فرارسیدن ایام زیارت و پیاده روی عاشقان مکتب عاشورا به سمت کربلای معلی حرم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) در سالروز اربعین، مهر تعدادی از اشعار آئینی اربعینی را تقدیم نگاه مخاطبان می‌کند.

سیدحمیدرضا برقعی

رکاب آهسته‌آهسته ترک خورد و نگین افتاد
پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد

دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک
دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد

پس از بی‌مهری دریا، قسی القلب شد آتش
به جان دودمان رحمة‌للعالمین افتاد

خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسی‌ها نیست
که چشمش سوی خیمه، لحظه‌های واپسین افتاد

شکستن با غلاف تیغ را سربسته می‌گویم
زبانم لال النگوی زنان از آستین افتاد

برای من نگه دار و بیاور زخم‌هایت را
اگر خواهر مسیرت سوی من در اربعین افتاد

نفهمیدند طه را… نفهمیند یاسین را
به چوب خیزران دندانه‌ای از حرف سین افتاد

سیدعلی شکراللهی

اهل مسجد شده‌ام جام پیاپی بفروشم
ایستگاه صلواتی بزنم می بفروشم

اهل مسجد شده‌ام گرمی مردادی خود را
به تن لاغر و سرمازده‌ی دی بفروشم

چشم‌درچشم خدا یک دهن آواز بخوانم
به شبانان برانگیخته‌اش نی بفروشم

هان به آن پیرزن خسته بگو پیش بیاید
آمدم یوسف خود را به زر وی بفروشم

اربعین است خمم را سر بازار بی ارم
اگر امروز تقلا نکنم کی بفروشم؟

بد به حال من اگر تشنگی کرب و بلا را
به سرافکندگی سلطنت ری بفروشم

رضا یزدانی

این‌همه آیینگی از انعکاسِ آهِ کیست؟
چشمه‌ها در رودرودِ غصه‌ی جانکاه کیست؟

جاده‌های پیشِ‌پاافتاده بسیارند، لیک
ای دل راهی! حواست هست که این راه کیست؟

بندگی یعنی عطش، تنها شدن، بی‌سر شدن
او که شد دل بنده‌اش، خود بنده‌ی درگاهِ کیست؟

انتقامی سرخ بعد از انتظار سبز ماست
لاله‌های این چمن در حسرت خون‌خواه کیست؟

هر کران پژواکی از «هیهات من الذله» است
اینکه آتش زد به عالم جمله‌ی کوتاه کیست؟

آی زهد خشک! باید اربعینی طی کنی
تا بفهمی مستی ما از شراب آه کیست

لیلا حسین‌نیا

کفش‌های من!

کفش‌های خاکی‌ام!

دعا کنید

سال بعد خاک کربلا نصیب‌تان شود

دعا کنید

جاده‌ای که خیل کفش‌های عاشقان

میهمان وسعتش شدند

سهم ما به‌گِل‌نشستگان شود

کفش‌های من دعا کنید

مهدی جهاندار

این محبّت آسمانی است یا زمینی است؟
این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟

این‌که می‌کِشد مرا به‌سوی تو چه جذبه‌ای است؟
حال و روز عاشقان چگونه این‌چنینی است

تاول شکفته زیر پای زائر تو را
بوسه می‌زنم که موسم ستاره‌چینی است

کاش تاولی به پای زائر تو می‌شدم
تا نوازشم کنی که اوج نازنینی است

از نجف پیاده سوی کربلا روان شدن
مثل اشک‌های الغدیری امینی است

کربلا چه قرن‌ها بر او گذشته و هنوز
از معلمان مهربان درس دینی است!

از کلاس عقل تا کلاس آخر جنون
سطری از کتاب إن قَطعتُموا یمینی است

عشق‌عشق‌عشق‌عشق‌عشق‌عشق‌عشق‌عشق
این صدای پای زائران اربعینی است

***

چهل سلام و چهل صبح، این ترانۀ کیست؟
چهل مقام و چهل منزل آستانۀ کیست؟
چهل نَهار و چهل لَیل، دام و دانۀ کیست؟
چهل سوار و چهل اسب این فسانۀ کیست؟
چهل حدیث و چهل قصه عاشقانۀ کیست؟

بهانه گیر نبود این دل، این بهانۀ توست
به هر طرف که نظر می‌کنم نشانۀ توست
"رواق منظر چشم من آشیانۀ توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانۀ توست"
نگاه می‌کنم از دور، خانه خانۀ کیست؟

پیاله نوشِ وَلی از ولا نپرهیزد
که مست از می قالوا بلی نپرهیزد
فدایی نجف از کربلا نپرهیزد
"کجاست شیر دلی کز بلا نپرهیزد"
دوباره قصۀ شمشیر و تازیانۀ کیست؟

و آسمان که چهل روز خون گریسته بود
و آن زمین که چهل شب جنون گریسته بود
و مشک تشنه تو را سرنگون گریسته بود
و کودکی که ندیدند چون گریسته بود
پس از تو بار امانت به روی شانۀ کیست؟

زمانی از گلوی چاه می‌رسد بر گوش
زمانی از نفس راه می‌رسد بر گوش
نوید نصرُ من الله می‌رسد بر گوش
صدای کیست که گهگاه می‌رسد بر گوش
اگر زمانۀ او نیست پس زمانۀ کیست؟

حسین غرقه به خون خدا، غسیل الله
حسین کشتی راه خدا، سبیل الله
حسین کشتۀ ذات خدا، قتیل الله
حسین جاه و جلال خدا، جلیل الله
که آن یگانه دو تا نیست، آن یگانه یکی است

زهرا سپهکار

به اربعین همه خونگریه های دشت و کویرم
کجاست قلب صبوری که گم شده ست مسیرم

چو قطره‌ای که به دریا چو گرد در شب صحرا
بعید نیست اگر در میان راه بمیرم

پیاده آمده‌ام کربلا که با تو بگویم
فدای قافله‌ی اشک کودکان اسیرم

چه سفره‌ها که بینداخت قدر دار و ندارش
به راه، پیرزنی که نگفت هیچ فقیرم

به شوق کفش مرا واکس زد که فرق ندارد
چه از ضریح و چه از زائرش غبار بگیرم

دعایی ام که ندیده به عمر رنگ اجابت
نمانده غیر رسیدن به زیر قُبّه گزیرم

دیدیم جهان بی ‌تو به بن بست رسید
هر قطره به موج‌ها که پیوست رسید
این رود عظیم اربعین تا دریا
با پرچم یا حسین در دست رسید

***

او سفره نداشت میزبانم باشد
می‌خواست شریک داستانم باشد
می‌آمد او سایه به سایه با من
در طول مسیر سایه‌بانم باشد

***

از زائر سینه‌خیز پوشیده کفن
تا زائر پیری که رها کرده وطن
تا بوسه به پای زائرانش بزنم
«ای کاش زمین کربلا بودم من»

زهرا بشری موحد:

دلم سربه‌هوا باشد چه بهتر!
سرم گرم شما باشد چه بهتر!

عزادارم ولی شادم از این غم
غمی که دل‌گشا باشد چه بهتر!

به عشقت هرکجا باشد می‌آییم
اگر هیئت به‌پا باشد چه بهتر!

چه ذکری بهتر از نام حسین است
چه بهتر که رسا باشد چه بهتر!

سری که خالی از سودای یار است
اگر از تن جدا باشد چه بهتر!

«غم عشقت بیابون پرورم کرد»
نجف تا کربلا باشد چه بهتر!

***

می‌درخشی تو در متن دین‌ها
شک ندارند در آن یقین‌ها

هر چه فصل است با تو بهار است
ای ربیع الأنام زمین‌ها

سیب می‌آوری از بهشتت
می‌گذاریم در هفت‌سین‌ها

گفته‌اند آسمان مَرکب توست
شاید از ابر باشند زین‌ها

می‌کِشی دست بر روی عالم
می‌شود پاک، چین از جبین‌ها

تیغ بر نیش‌شان، نوش‌شان باد!
مارهایی که در آستین‌ها...

لقمه می‌گیری از سفره‌های
نان و اندوه زاغه‌نشین‌ها

مهربانی و در موسم تو
رسم، رحم است بر خوشه‌چین‌ها

عصر خوبی‌ست عصر ظهورت
آرزو می‌کنم بعد از این‌ها-

تا دم آخرم با تو باشم
از «قلیل من الآخرین» ها

آرزو می‌کنم پابه‌پایت
کربلایی شوم اربعین‌ها