به گزارش خبرنگار مهر، رایزنی فرهنگی ایران در اسپانیا در تازهترین مطلب ارسالی خود به مهر درباره کشف اثری از یک ایرانی در قلعه کهن تولدو نوشته است. گویا آن دوران برای بهرهبرداری از معادن موجود در این شهر از یک ایرانی که هیچ نام و نشانی او باقی نمانده بهره برده بودند. این مطلب جذاب را در ادامه بخوانید:
کسی نمیداند نام آن چیست یا چرا آنجا بر نوک یک صخره بلند بنا شده است، جایی که هیچ منبع آبی در اطرافش نیست. حتی مشخص نیست چه کسی دستور ساختن آن را داده است. در هیچ متن عربی یا بازمانده از قرون وسطای مسیحی نیز هیچ جا اشارهای به آن نشده است. بنایی که یک قلعه مستحکم با دیوارهایی بلند است و روزگاری سه هزار نفر را در خود جا داده بوده است. جمعیتی که با معیارهای قرن دهم میلادی به هیچ وجه اندک نیست. حالا ریکاردو ایزکیردو استاد دانشگاه کاستیا لامانچا درباره این قلعه در موزه باستانشانسی ملی اسپانیا صحبت کرده است تا آخرین یافتهها درباره تاریخ این مجموعه را که شهری اسلامی ساخته شده در ناوالمورخو (تولدو) است بیان کند. به ویژه درباره معمای مدال کشف شده در این مکان که ۶۵۰۰ کیلومتر را طی کرده و از امپراطوری ساسانی به درون خاک اسپانیا رسیده است.
کارشناسان از سال ۱۹۷۵ در سایت تاریخی واسکوس (قلعه مذکور) مشغول حفاری و پژوهش بودهاند و در این فاصله موفق شدهاند ارگ، تعدادی از دیوارها و نیز دو دروازه بزرگ به همراه هفت در کوچکتر را در این دیوارها شناسایی و آشکار کنند. برخی خانههای آن دوره نیز حالا در معرض دید است. بیرون از دیوارها نیز دو گورستان کشف شده که حاوی قطعات زیادی استخوان انسانی است. در حدود صد سال، ساکنان ۶۰۰ خانه داخل قلعه را در این دو گورستان دفن میکردند. باستانشانسان همچنین اشیاء متعددی را که بازمانده ساکنان شهر است یافته اند: لولا، قفل حلقوی، کلید، سنجاق، پیچ و مهره، قاشق، چاقو، کاسه، بشقاب، ظروف، کوزه، لامپ، سوزن استخوان، دکمه، تیغه سلمانی، فلوت و…
وضعیت مالی ساکنان شهر چندان به سامان نبوده است. این را از روی تعداد زیاد سکههای دو نیم شده یا تقسیم شده که در آن دوره رایج بوده است فهمیدهاند. ارزش این قطعات با ابزار اندازه گیری وزنی مشخص میشد که این ابزار نیز جزو اکتشافات اخیر در این سایت بوده است. این سایت در سال ۱۹۳۱ به عنوان اثر تاریخی و مجموعهای برای گردشگری اعلام شد اما روشن است که حجم زیادی از پرسشهای بی پاسخ و معما در آن باقی مانده است. استاد دانشگاه کاستیا لامانچا میگوید این شهر در ابتدای خلافت بنی امیه در قرن نهم میلادی به تدریج ساخته شد آن هم درست در مرز آن زمان میان سرزمینهای مسیحی نشین و اندلس. گویی دیواری میان این دو فرهنگ کشیده بود. این شهر با ارتفاع ۴۳۰ متر بالاتر از سطح دریا در احاطه جنگلهای بلوط، زیتون وحشی بود.
کارشناسان عقیده دارند ساخت این شهر-قلعه یک دلیل استراتژیک داشته است: محافظت و جلوگیری از حمله مسیحیان به درون امارات اندلس. در دوره عبدالرحمان سوم یک مرز دفاعی مستحکم موسوم به «خط تاخو» دو سرزمین را از یکدیگر جدا میکرد. جایی که این شهر ساخته شده در واقع پوشش دادن یکی از حفرههایی است که سپاه مسیحی از آنجا میتوانست وارد اندلس شود. نظریه دیگر این است که ساخت قلعه برای دفاع در برابر قبایل وحشیای بوده که دشمن بنی امیه محسوب میشدند. نظریه سومی نیز وجود دارد که میگوید در ۱۵ کیلومتری این قلعه در کوههای خائنیا معادن طلا و نقره از زمان رومیها کشف شده بوده است. نقشههای ثبت شده از دوره فیلیپ دوم (۱۵۷۶) نشان میدهد راههایی میان قلعه و این معادن کشیده شده بوده است. همچنین کشف برخی جواهرات و اشیای فلزی در شهر نیز این نظریه را تقویت میکند.
کشف یک مدال ستارهای شکل به قطر ۱۰ سانتیمتر که به احتمال زیاد مربوط به امپراطوری ساسانی است در میان اشیاء کشف شده در این قلعه به ما کمک میکند، پاسخهای جدیدی بیابیم. این قطعه فلزی (نقرهای) به یک شیئ احتمالاً چوبی یا چرمی متصل بوده اما از آن جدا شده است. نوع کنده کاری و طراحی آن باعث میشود تقریباً مطمئن باشیم که از سمت آسیا و احتمالاً از ایران آمده است. ایرانیها متخصص ساختن اشیاء با نقره بودهاند و البته میدانیم در این دوره زمانی ایران توسط سپاه اسلام فتح شده بود. به این ترتیب شاید بیراه نباشد اگر فکر کنیم مسلمانان یک متخصص ایرانی را به واسکوس آوردهاند تا بتوانند بر معادن طلا و نقره تسلط کامل داشته باشند و تجهیزات لازم را برای بهره برداری از این فلزات بنا کنند. این شاید پاسخی باشد برای این پرسش که یک فرد ساسانی در قرن دهم میلادی در این شهر ساخته شده توسط مسلمانان چه میکرده است.
به نظر می رسد که کشف این مدال ما را به یافتن جواب برای سوال اصلی نیز نزدیکتر می کند: چرا این قلعه و این شهر را اینجا ساختهاند؟ پاسخ به احتمال زیاد همین مساله بهره برداری از معادن نقره و فلزات بوده است و البته که بی شک کارکرد نظامی و دفاعی نیز داشته است و به همین دلیل جمعیت قابل توجهی را در خود اسکان داده بوده است.
این قلعه در قرن یازدهم توسط آلفونسوی ششم سقوط کرد. این پادشاه هیچ علاقهای به شهر و قلعه نداشت و به همین دلیل آن را به حال خود رها کرد. سوالات بی پاسخ و معماهای مربوط به این شهر نیز از همین زمان آغاز شدند و تا امروز ادمه پیدا کردهاند.