خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: عبدالعزیز بوتفلیقه هفتمین رئیس جمهور الجزایر پس از استقلال از فرانسه در سال ۱۹۶۲ میلادی بود و در سال ۱۹۹۹ این منصب را عهدهدار شد. وی در سال ۲۰۰۴ با شکست «علی بن فلیس» و کسب ۸۴.۹۹ درصد آرای رأی دهندگان برای دومین بار به سمت ریاست جمهوری الجزایر برگزیده شد. بوتفلیقه در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ برای سومین و چهارمین بار مجدداً سمت ریاست جمهوری الجزایر را بر عهده گرفت. وی در ماه آوریل ۲۰۱۹ و چند ماه پس از در اختیار گرفتن ریاست جمهوری برای پنجمین بار، پس از اعتراضات گسترده از سمت خود استعفا داد. بوتفلیقه از جمله انقلابیون الجزایر بود. حمید قزوینی مورخ و پژوهشگر حوزه تاریخ شفاهی و صاحب آثاری چون «یاران موفق: خاطرات آیتالله سیدمرتضی مستجابی»، «حدیث روزگار: خاطرات استاد سیدهادی خسروشاهی»، «خاطرات محمدرضا حافظ نیا» و «من و آقاموسی: خاطرات آیتالله عبدالجلیل جلیلی از امام موسی صدر» در یادداشتی به شخصیت بوتفلیقه پرداخته است. این یادداشت را در ادامه بخوانید:
عبدالعزیز بوتفلیقه ،(۱۹۳۷-۲۰۲۱) انقلابی سرشناس و رئیس جمهور سابق الجزایر پس از یک دوره بیماری در انزوا درگذشت. او هفتمین رئیس جمهور این کشور بود که سال ۱۹۹۹ با اقبال گسترده مردم، به قدرت رسید و پس از چهار دوره انتخابات فرمایشی و بیست سال ریاست جمهوری در حالی که توان راه رفتن نداشت، در سال ۲۰۱۹ با اعتراضات گسترده مردم، مجبور به کنارهگیری از قدرت شد.
او مصداق بارز یک انقلابی بدفرجام بود. کسی که در راه آزادی مردمش از استیلای خارجی کوشش کرد و برای حفظ ارزشهای همان انقلاب، به استبداد و حفظ قدرت خود و حذف رقیبان روی آورد. همان راهی که معمر قذافی در لیبی و رابرت موگابه در زیمبابوه و جعفر نمیری در سودان و علی عبدالله صالح در یمن و خیلیهای دیگر در سایر نقاط دنیا رفتند.
او از انقلابیونی بود که موفق شد طعم شیرین پیروزی را پس از ۱۳۲ سال مبارزه و ۱۰ میلیون کشته و خسارتهای مادی و معنوی فراوان، همراه مردم کشورش تجربه کند. نهضتی که منجر به سقوط جمهوری چهارم فرانسه شد و تا سالهای طولانی الهامبخش بسیاری از انقلابیون دنیا و از جمله مبارزین ایرانی بود؛ اما همین انقلابی سختکوش به نماد حفظ وضع موجود و محافظهکاری و تلاش برای بقای جریان فاسد تبدیل شد.
مشکل بوتفلیقه و انقلابیون شبیه او این است که در فهم و تعریف آرمانهای انقلاب و دستاوردهای آن، با فهم و تعریف مردم دچار تعارض شده و در تطبیق آنها با تحولات جامعه و شرایط جدید ناتوان هستند و چون فهم خود و نزدیکانشان را درست میدانند، برای حفظ وضع موجود و ادامه راه در همان مسیری که تداوم انقلاب میخوانند، به هر تلاشی ولو حذف دیگران و حضور در قدرت به هر قیمتی دست میزنند.