خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: اربعین حسینی دوباره از راه رسیده است. دلهایی که قصد سفر و زیارت داشتند حالا دلتنگتر هستند، چون بیماری کرونا هنوز بین ما در رفتوآمد است. بهاجبار، پای تلویزیون در خانهها و بیمارستانها مینشینند و اشک میریزند. هرکسی برای ابراز عشق و ارادت خود به اهل بیت علیهالسلام، قدمی برمیدارد. و نوشتن نیز قدم مهم و بزرگی است. ناهید حسنپور با اثر جدید خود چنین قدمی برداشته است. او متولد سال ۱۳۶۷و اهل اصفهان است. کار نوشتن را با معرفی شهدای روحانی آغاز کرده است. کتاب «کفیل» از او به تازگی به مناسبت اربعین حسینی در نشر صاد منتشر شده است. کتابی کمحجم که روایتهای کوتاه از زندگی حضرت ابوالفضل علیهالسلام را در خود جای داده است. از زمان خواستگاری و ازدواج امام علی (ع) و حضرت امالبنین (س) تا متولد شدن حضرت عباس (ع) و بزرگشدن و دلیرشدنش. به مناسبت اربعین حسینی با نویسنده این اثر گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
* کتاب «کفیل» مسیر روایت روان و سرراستی دارد و در زمانی کوتاه ما را با خود به دل تاریخ میبرد. از ازدواج پدر و مادر تا رشادتهای فرزند. چه شد که تصمیم گرفتید «کفیل» را بنویسید؟
کفیل حاصل همان عشق و تربیتی است که از دوران بچگی یعنی همان سن پنج، شش سالگی شبهای محرم توی هیات و بین روضهها در گوشم زمزمه شد. سقای دشت کربلا ابالفضل … ابالفضل… ابالفضل.
از اواسط دهه دوم زندگیام، یعنی همان روزهای پر تبوتاب نوجوانی با مجموعه فرهنگی حدیث راه عشق آشنا شدم. نام حضرت ابالفضل گره خورده بود به نام مکان برگزاری جلسات این مجموعه. یعنی حسینیه حضرت ابالفضل العباس، بازارچه حاج محمدجعفر، خیابان عبدالرزاق، اصفهان. رفتوآمد در چنین مکانی همراه شد با انس و الفت و شناخت بیشتر به صاحب مکان. بارها از مقام و جایگاهی که حضرت بین اهل بیت دارند شنیده بودم. اما شنیدهها آن چیزی نبود که مرا راضی کند. دوست داشتم خودم بدانم، بخوانم و بپرسم. در این بین ماجراهایی اتفاق افتاد که ناخودآگاه مرا در مسیری قرار داد تا بیشتر بخوانم و بدانم و عباسبنعلی را درستتر بشناسم.
این خط سیر در مسیری حرکت کرد که با یکی از راویان و مقتلشناسان عالِم به نام حجتالاسلام عبدالرسول باقری آشنا شدم. به لطف و مرحمت ایشان چند کتاب به عنوان مرجع و منبع موردتایید برای آگاهی و شناخت بیشتر معرفی شد. که کفیل حاصل مطالعه، خوانش، گزینش و چینش همان منابع است. کفیل حاصل همان حیرانی است که مرا به سمت عباس کشاند.
* از زمان ایدهیابی تا خلق روایتها چه مدت زمان برد؟
از زمان مطالعه تا فیشبرداری، جمعبندی، و نگارش، حدود ۱۰ ماه زمان برد.
* در پایان کتاب به منابعی اشاره کردهاید. چه استفادههایی از آن منابع داشتهاید؟ برای مثال از کتاب «سقای آب و ادب» سیدمهدی شجاعی، چهطور برای نوشتن روایتهای کتاب بهره بردید؟
از منابع معرفیشده جهت تکمیل و تصحیح برای خلق داستانها استفاده شده است. در منابع روایی گاهی اختلاف و تفاوتهایی در یک موضوع به چشم میآید. در متون کتب روایی نویسنده طبق بیان و سبک نگارش ادبیات تاریخی، روایتها را بیان کرده است، نوع تفاوت دیدگاه و راویان و بالطبع تفاوت سلیقه در نگارش منابع، باعث شد داستان انتخابی را با یک موضوع اما از منظرهای متفاوت بررسی کرد و در نتیجه با یک نگاه واحد و نگرش خاص و یک چهارچوب مشخص به رشته تحریر درآورد.
* هنگام نوشتن «کفیل» ماجراهای جالبی هم برایتان اتفاق افتاد؟
فرصتی که برای مطالعه تا نوشتن کفیل برکت پیدا کرد، و عجیبتر زمانهای برنامهریزی شده از قبل برای نوشتن و جمعبندی و اصلاح تا … همه به خوبی پیش میرفت. فلذا بنده کمترین خودم را نویسنده و خالق این اثر نمیدانم، هر چه هست اثر لطف و عنایت حضرت است.
* نوشتن از بزرگان دین علاوهبر دانستن اصول این کار، به ارادت و عشق هم نیاز دارد. چهقدر در زندگیتان تا به این لحظه، با حضرت عباس (ع) ارتباط برقرار کردهاید؟ به نظر شما بارزترین ویژگی ایشان چیست؟
تا قبل از تصمیمگیری برای نوشتن کفیل، ارادت و توسل به حضرت عباس (ع) و مادر گرامیشان قسمتی از باورها و اعتقادات قلبیم بود. این باور وقتی به یقین رسید که نگاه و توجه حضرت، لحظه به لحظه در زندگیم جاری و ساری شد. اینکه از قدیم شنیدیم، خواندهایم و یا حتی معجزاتی را از خاندان اهل بیت دیدهایم چیز عجیبی نیست.
عجیبتر این است که نزدیکترین عضو به اهل بیت علی (ع)، همسری که خود را خادمه بیت امیرالمؤمنین میداند به مقامی میرسد که فرزندی در دامنش پرورش مییابد که در مقام عصمت نیست اما طبق روایات در روز محشر حضرت زهرا (س) برای شفاعت امت، دستهای عباس بن علی (ع) را شفیع قرار میدهد. آقایی که در محشر قیامت میکند در دنیا هم میتواند دستگیری کند. این دستگیری و عنایت را در فراز و فرودهای زندگی احساس کردهام که همه این الطاف از این جهت است که با کریمان کارها دشوار نیست.
غالباً شنیدهایم که عباس بن علی (ع) را به وفاداری میشناسند اما من میگویم تا ادب نباشد جوانمردی و مردانگی معنایی ندارد. ادب همان چیزی است که در سرنوشت پسرهای امالبنین اثرگذار شد و در نهایت به خوش عهدی و وفاداری، در تاریخ ماندگار شد.
* نوشتن یک داستان دینی مشکلات و پیچیدگیهایی دارد. شما هم آنها را تجربه کردید؟ یا صفر تا صدِ نوشتن این اثر را با کمترین مشکل به پایان رساندید؟
نوشتن درباره علما، بزرگان، شهدا و اهل بیت سختیها و مشکلاتی متفاوتتر از بقیه موضوعات دارد که اگر عشق، ارادت و علاقهای در میان نباشد سردرگمیها و مشکلات از میان نمیرود. برای خلق یک اثر باید با شخصیت اصلی کتاب زندگی کرد، در صحنهها حضور داشت و خودت را کنار شخصیتهای فرعی و حاشیهای بگذاری.
طبق روایات در روز محشر حضرت زهرا (س) برای شفاعت امت، دستهای عباس بن علی (ع) را شفیع قرار میدهد
تا قبل از مطالعه و تحقیق به بهانه کفیل، متون تاریخی و روایی و زندگی اهل بیت را به بهانه ذکر مصیبت خواندن مطالعه نمیکردم، چرا که معتقد بودم قسمتهای زیادی از این مصایب در حد ظرفیت و گنجایش من نوعی شاید نباشد و این احتیاط لازم است که مطلب مصائب و مشکلات اهل بیت وقتی خوانده شود که دل آماده شنیدن باشد و روحها آماده پرواز. با این حال به جهت بهتر نوشتن و درست نوشتن لازم بود گاهی برای یک داستان ساعتها روضهخوانی داشته باشم، روضههای یکنفره و خانگی.
با مادرش امالبنین از همان روزهای نوزادیاش و حتی قبلترها از زمان ازدواج او با امیرالمؤمنین گذراندم تا همین چند سال پیش و ماجرای آتش گرفتن کارگری که فکر میکرد از زمان عباسبودن پسر علی سالها و قرنها گذشته است و به شوخی و از سر تنبلی مزاحی کرد و پند و اندرز شهید امید اکبری را نادیده گرفت که گفت برای آقا باید درست کار کرد.
اینکه در به سرانجام رسیدن کفیل، باعث شد ماجرایی را یک بار از نگاه دشمن بخوانم و بعد هم از نگاه شخصی که در کنار اصحاب و یاران امام در شب عاشورا بوده و در تاریکی و تنهایی غربت پسر علی را دیده است، احتیاج به عنایت و توجه خود حضرت داشت.
* «کفیل» کتاب کمحجمی است. ۱۵۶ صفحه دارد، ولی بهصورت روایتهای کوتاه است و در یکی دو ساعت میتوان آن را خواند. تصمیم خودتان از همان ابتدا، بر نوشتن به این سبک و این حجم بود یا درنهایت اینطور شد؟
از همان ابتدا بنا را بر این داشتم که کوتاه بنویسم و مختصر. تاریخ را نباید دستنیافتنی کرد. برگ برگ تاریخ باید گفته شود، روان، صریح و شفاف. کلمات صغیل و ادبی بیشتر، به شأن و منزلت اهل بیت نزدیکتر است اما برای نسل امروز باید متناسب با سلیقه و ذایقه و خوراک فکری و نیاز روحی و معنویشان قدم برداشت.
درست است که ماحصل هر داستان از نظر خواننده شاید همان هفت، هشت خطی باشد که میخواند اما همان داستان حاصل مطالعه چندین بند و پاراگراف و یا حتی چهار پنج صفحهای است که خوانده شده و باید طبق قاعده کوتاهنویسی تمام ماجرا را در چندخط کوتاه بیان کنی.
در این روزهایی که هر کسی به هر طریقی خودش را میخواهد به کربلا برساند، زیارتی به جای بیاورد ولو یک روزه، میشود با عباس از همان کودکیاش همراه شد و او را شناخت کوتاهنویسی میتواند پلی باشد برای رشد و ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی. موضوعی که از ذهنها دور مانده و شاید یکی از دلایلش سلیقههای شخصی و کم لطفی برخی از ناشران و حتی نویسندههای با سابقهای است که تعریفشان از به قلمکشیدن و معیارشان برای معرفی کتاب، تعداد صفحات و مشهور و معروف بودن انتشارات است.
و شاید در نگاه مخاطب عام چنین تعریفی مطرح نباشد. چرا که با توجه به مشکلات اقتصادی و فرهنگی و کمبود وقت، عدم علاقه به مطالعه و خرید کتاب، همین حجم زیاد مطالب و قیمت بالای کتاب است. مخصوصاً در حوزه معرفی شخصیتهای تاریخی و یاران و اصحاب ائمه و شناخت اهلبیت، کوتاهنویسی یکی از بهترین انتخابها برای نگارش و بیان حقیقت و واقعیت است.
* این کتاب، اولین اثر منتشرشده از شما در نشر صاد است. با این نشر نوپا چهطور آشنا شدید؟
به لطف خدا و با مشورت و راهنمایی آقای مصطفی خدامی با نشر صاد آشنا شدم. بر خود لازم و واجب میدانم از تمامی عوامل و مدیریت محترم نشر صاد جناب آقای قاسم صفایینژاد، نویسنده گرامی استاد خبوشان و دیگر عوامل اجرایی انتشارات نهایت تشکر و قدردانی را به جای بیاورم.
* «کفیل» مصادف با اربعین حسینی منتشر شده است. حالوهوایش هم کامل متناسب است. چه توصیهای به خوانندگانی دارید که میخواهند در این روزهای پربرکت «کفیل» را بخوانند؟
کفیل قطرهای است در برابر دریای بیکران عباس. در این روزهایی که هر کسی به هر طریقی خودش را میخواهد به کربلا برساند، زیارتی به جای بیاورد ولو یک روزه، میشود با عباس از همان کودکیاش همراه شد و او را شناخت. ولو با اندکی وقت. مثلاً یکی دو ساعت. عباس اگر ابالفضلی شد تا همه شهدا به حال او غبطه بخورند، نه به خاطر پدر و مادرش بود و نه به خاطر زیبایی جمالش. مگر نمیشد عباس و یا همان حیدر و یا همان پرچمدار و سپهدار حرم در میانه میدان در برابر دشمن شهید شود مثل علیاکبر و یا… برای او زیباترین تقدیر چنین نوشته شده بود که سادهترین کار و یا حتی از نگاه برخی کوچکترین کار را انجام دهد. در پی آب برود برای بچهها و این چنین کرد و این چنین شد؛ یعنی بابالحوائج.