خبرگزاری مهر؛ گروه استانها- رؤیا رجبی: برای گفتوگو با تنها بازمانده صنعت ورشو سازی در خوزستان وارد بازار قدیم دزفول میشوم. بازاری که کوچهپسکوچههایش بوی ناب تاریخ میدهد و هنوز در حجرههایش زندگی جاری است و در چهارسوق و راستههایش میشود نبض شهر را گرفت.
از هنرهای دیرین شهر تک نشانههایی در میان بازار مانده است و همین نشانهها حرفهای زیادی برای گفتن دارند، حرفهایی برای روایت هنرهای اصیلی که شهر را با آنها میشناختند و میشناسند… از خراطی و نمدمالی و کپوبافی تا گلیمبافی و ورشو سازی… هنرهایی که این روزها شاید به اندازه قبل پررونق نباشند اما طرفداران و مشتریان خاص خود را دارند.
کوچهپسکوچههای بازار را رد میکنم و به مغازهاش نزدیک می شوم… در گوشهای از بازار تاریخی شهر، روی چند متر از زمین خدا در کوچهای که مُشرف به یک گذر زیبای تاریخی است به عاشقی مشغول است؛ چند دقیقه اول اعلام حضور نمیکنم تا کارش را نظارهگر باشم.
روی صندلیاش در کنجِ مغازه کوچکش که هیچ بویی از دنیای مدرن امروز نبرده، نشسته و با تمام دقت با چکش روی اثر تقریباً آمادهاش می کوبد تا هنر بسازد و با پایبندی به عشقش (ورشو سازی) فخر بفروشد. پی در پی و آهنگین چکش میزند و هرچند ثانیه جای چکشها را بررسی میکند.
دستهایش سرخ و سیاه از سالها همآغوشی با چکش و ورشو شده است و هر سال که از عمرش سپری شده، چکشی بیشتر نواخته بر تن ورشو و حال آبدیدهٔ صنعت ورشو سازی و یکی یکدانه این هنر در خوزستان شده است.
همانطور که محو همنوازی چکش و ورشو میشوم از خودم می پرسم که «هزاران ضربه فقط برای یک لقمه نان؟» پاسخ قطعاً منفی است بلکه این ضربهها برای استحکام پیوند ناگسستنی عشقی است که نه تنها آتشش کم نشده بلکه هرروز شعلهورتر میشود.
بازار قدیم دزفول چند سال است که بهجز «استاد رحمان گل»، ورشو ساز دیگری به خود ندیده است. مابقی استادکاران این هنر، تسلیم گذر عمر شده و به دلیل کهولت سن و یا مرگ از بازار رخت بربستهاند و اکنون گویی استاد گل، ورشو سازی را به انحصار خود درآورده است.
اما نه این یکی یکدانه بودن در بازاری به این بزرگی حکایت از یک درد دارد، دردی که بوی فراموشی میدهد؛ دردی که میگوید دیگر کسی نیست که به این هنر و صنعت دستی اصیل روی بیاورد و این موضوع استاد گل را سخت نگران کرده است، نگران روزی که دیگر نباشد و با نبودنش ورشو سازی برای همیشه به دست فراموشی سپرده شود.
۴۵ سال است که ورشو سازی بخشی از وجودش که نه بلکه تمام وجود و زندگیاش شده است و این پایبندی استاد گل به هنری که امروزه با توجه به پیشرفتهای چشمگیر زندگی امروزی و مدرن شدن سبک زندگی مردم در حال منسوخ شدن است، موضوع سادهای نیست.
از افکارم خارج میشوم و به استاد گل نزدیک میشوم، خودم را که معرفی میکنم با لبخندی مملو از مهربانی دعوتم به مصاحبه را میپذیرد.
در میان شلوغیهای مغازهاش که پر از ابزار آلات و تکهتکههای ورشو است، چشمم به یک صندلی کوچک آهنی میخورد که با اجازه روی آن مینشینم، در و دیوار مغازه را برانداز میکنم، حتی تلویزیون حجره استاد گل نیز قدیمی است؛ اینجا همه چیز بوی ناب تاریخ و اصالت و تمدن میدهد و منی که حس میکنم در تاریخ جا ماندهام… دقایقی طول میکشد تا از این حال و هوا خارج شده و گفتوگو را آغاز کنم.
رحمان گل، ۵۶ ساله است و سابقه حضورش در این عرصه به سال ۱۳۵۵ بر میگردد. وی این هنر اصیل را از خانواده مادریاش به ارث برده و حال نه تنها میراث دار پدربزرگ مادری و دایی خود بلکه میراث دار یک صنعت و هنرِ بیش از ۱۵۰ ساله در خوزستان و کشور شده است.
روایتِ عاشقی با ورشو
خودش درباره چگونگی ورودش به صنعت ورشو میگوید: به خاطر اینکه خیلی اهل درس خواندن نبودم، یک روز در حالی که فقط ۱۱ سال سن داشتم، مادرم دستم را گرفت و نزد داییام برد تا برای آیندهام حرفه و شغلی یاد بگیرم؛ دایی بنده از اساتید بزرگ این حرفه بود و تا ۵ سال پیش همچنان در این عرصه مشغول به کار بود اما بعد از آن به دلیل کهولت سن هنرش را کنار گذاشت و سال گذشته نیز در سن ۹۴ سالگی درگذشت. من با افتخار سالها نزد داییام شاگردی میکردم و اکنون ۲۵ سال است که مستقل شدهام.
هنگام صحبتهای استاد چشمم به قاب عکس قدیمی پدربزرگ و آگهی ترحیم دایی که روزگاری از سردمداران اوج و شکوفایی هنر ورشو بودند روی دیوار مغازه میافتد. گویی استاد گل، با نصب عکس آنها قصد داشته علاوه بر قدرشناسی، سر منشأ عاشقیاش، قدمت و اصالت هنرش را به رخ بکشد.
استاد گل در توصیف ورشو سازی اینچنین میگوید: کوزهگری یک فوت دارد اما من می گویم که ورشو سازی هر مرحلهاش یک فوت دارد. ساخت یک وسیله ورشو مستلزم ورق ورشو و ابزار آلاتی نظیر چکش، سندان و سایر موارد است. ورق ورشو هزاران و شاید میلیونها چکش میخورد تا به یک اثر تبدیل شود و ساخت هر اثر نیز روزها طول میکشد بهعنوان مثال ساخت یک جفت گلابپاش از جنس ورشو با سایز متوسط ۲۰ روز به طول میانجامد که این ارزش والای هنر ورشو را نشان میدهد.
وی ادامه میدهد: ورشو سازی بسیار سخت و زمانبر است اما علاقهام کار را جلو میبرد و من از این کار بهقدری لذت می برم که در هیچ چیز دیگری این لذت را نمیتوانم ببینم.
تاریخچه صنعت ورشو در ایران
«ورشو» فلزی است سفیدرنگ و نقره مانند که آلیاژ آن ۲۰ درصد نیکل، ۳۵ درصد روی و ۴۵ درصد مس است که بهخوبی ذوب و بهآسانی قالبگیری میشود. طبق مستندات «ورشو» بیش از ۱۵۰ سال پیش و در زمان قاجار از لهستان و آلمان وارد ایران شد.
در خصوص ورود صنعت ورشو به ایران در کتاب المآثر و الآثار محمدحسن خان اعتماد السلطنه آمده است: «در زمان صدارت امیر کبیر و تأسیس دارالفنون، تعدادی از فلزکاران شهرهای تهران، اصفهان، دزفول و بروجرد برای یادگیری صنعت فلزکاری به روسیه فرستاده شدند و چون در آن زمان صنعت ورشو رونق داشت، صنعتگران هنر ورشو سازی را با خود به ایران آوردند».
استاد گل با بیان اینکه ۵۰ سال است که دیگر ورق ورشو تولید نمیشود، عنوان میکند: به دلیل تولید استیل و مدرن شدن سبک زندگی و از طرفی گران بودن فلز نیکل دیگر هیچ کشوری حاضر به ساخت آلیاژ ورشو نیست و ۵۰ سال است که دیگر ورق ورشو تولید نمیشود.
از وی می پرسم «وقتی مواد اساسی و اولیه این صنعت و هنر که ورق ورشو بوده است، تولید نمیشود چگونه به این کار ادامه دادهاید؟» که صنعتگر خوش آوازه دزفولی در پاسخ به این سوال بیان میکند: از سینیهای بزرگ و قدیمی از جنس ورشو برای ساخت اشیا و وسایل جدید استفاده میکنم؛ این سینیها را تکهتکه کرده، الگو در می آورم و بخشهای مختلف را به هم جوش میدهم و با چکش و سندان فرم می دهم. این سینیها در خانههای بیشتر مردمان قدیمی دزفول وجود دارد؛ برخی از مردم از گذشته تاکنون این سینیها را به استادکاران سابق و اکنون به من میفروشند و البته خودم نیز در تمام این ۴ دهه فعالیت، تعداد زیادی سینی جمع آوری کردهام.
استاد گل میافزاید: در این ۵۰ سال روش فعالیت ورشو سازان به همین شکل بوده است؛ بنابراین هرچند مثل گذشته این سینیها بهوفور یافت نمیشود اما همچنان موجود است و مشکل خاصی در این زمینه وجود ندارد.
وی در خصوص قیمت اجناس ورشو بیان میکند: به دلیل تولید نشدن ورق ورشو و کمیاب بودن ظروف ورشو قیمت آن گران شده است که قیمت هر وسیلهای که می سازم، بسته به نوع و اندازهاش بین یک تا ۱۵ میلیون تومان است ولی ارزش غیرمادی این آثار قابل بیان نیست.
جایگاه ورشو در دزفول قدیم و امروز
استاد گل در خصوص نحوه و تفاوت استقبال و استفاده مردم از ظروف و وسایل ورشو از گذشته تاکنون میگوید: ورشو در دزفول قدیم یکی از ضروریات زندگی و در دزفول امروز به یکی از سنتهای کم اقبال در بین مردم تبدیل شده است بهطوری که ابزار ورشویی که در گذشته محصولات مختلف خانگی و بخش عمده جهیزیه دختران را تأمین میکرد، امروز تنها برای تزئین و زینت دکور منازل به کار رفته و در کلکسیونهای تزئینی جای گرفته است.
وی ادامه میدهد: آفتابه لگن برای شستن دست مهمانان روی سفره، فرمان بر (یک نوع بشقاب کوچک)، قندان، آفتابه وضو، تنگ، پارچ، انواع سینی، ظروف پذیرایی میوه و شیرینی و غیره وسایلی از جنس ورشو بوده که بهعنوان ابزار و وسایل ضروری در زندگی مردم قدیم به کار می رفته است اما اکنون مردم همین وسایل را بهعنوان وسایل تزئینی در منازل به کار میگیرند.
هرچند با آمدن استیل و فلزهای مختلف، ورشو جایگاه گذشته خود را در زندگی مردم تا حدودی از دست داد اما هیچگاه نمیتوان گفت «نو که آمد به بازار، کهنه شده دل آزار» چون هنوز هستند افرادی که این هنر اصیل و گرانمایه را با هیچ جنس مدرن و جدیدی معاوضه نمیکنند.
استاد گل نیز بازار خود را از دست نداده و مشتریان ویژهای دارد، وی در این خصوص عنوان میکند: علاوه بر همشهریان از سایر شهرستانها و استانها نیز سفارش دریافت میکنم و خدا را شاکرم که هنوز عدهای برای ورشو ارزش قائل هستند.
تنها ورشو ساز دزفول در مورد نحوه نگهداری و جلا بخشی به ظروف ورشو میگوید: این ظروف عمر بلندی دارند اما به شرطی که به آنها رسیدگی شود. ظروف ورشو را باید با خاکستر و لیمو یا نمک و نارنج جلا داد و اگر این کار انجام شود، جلوهای که این ظروف پیدا میکنند با جلوه و جلای ظروف نقره رقابت میکند.
وقتی از وی می پرسم که «آیا تاکنون پیش آمده کسی نزد شما برای یادگیری ورشو سازی و تداوم این هنر بیاید؟» توضیح میدهد: ورشو سازی کار بسیار سخت و زمانبری است و هرکسی نمیتواند از پس آن بربیاید. چندین بار پیش آمده که افرادی برای یادگیری مراجعه کردهاند اما خیلی سریع خسته و پشیمان شدهاند؛ ورشو سازی سرشار از ریزهکاری و ظرافت است. کسی با حرف یاد نمیگیرد و یک کار کاملاً عملی است که ماهها و شاید هم سالها طول میکشد تا کسی بخواهد زیر و بمهای آن را به خوبی یاد بگیرد.
با وجود اینکه آوازه یکی یکدانه و زبردست بودنش در همهجا پیچیده میگوید که «هنوز خودم را شاگرد این هنر می دانم». هنرمند و صنعتگر گزارشِ ما، تاکنون موفق به دریافت نشان ملی اصالت و مرغوبیت نیز شده است.
خودش در این باره میگوید: در سال ۹۸ یک جفت تنگ سردار را که دو سال برای ساخت آنها وقت گذاشته بودم به جشنواره فرستادم و نشان ملی مرغوبیت دریافت کردند. وزن هر دو تُنگ کاملاً اندازه و ۲۸ تیکه بودند. هفته گذشته نیز یکی دیگر از آثارم را که یک شکلات خوری بزرگ بود به استان فرستادم تا در جشنواره آینده داوری شود.
وقتی از وی میخواهم اگر دغدغه یا درد دلی را دارد بیان کند، میگوید: ای کاش روزی افرادی در رأس کار میراث فرهنگی و صنایعدستی بیایند که هنرشناس و قدرشناس هنر باشند نه افرادی که تخصصی در این امور ندارند چون بارها شده صنعتگران و هنرمندان از این موضوع ضربه خوردهاند بهعنوان مثال بنده در جشنواره نشان ملی سال ۹۸ هرچند موفق به کسب نشان شدم اما از نحوه نمره دادن به آثار بسیار دلگیر شدم چرا که مشخص بود به فاکتورهایی نظیر ظرافت، زحمت هنرمند و… توجه چندانی نشده است.
استاد گل همچنین ادامه میدهد: رابطهام با اداره میراث فرهنگی دزفول و استان نیز صرفاً در حد تمدید کارت صنعتگریام است که هر دو سال یک بار رخ میدهد و مابقی روزها و سالها را در غربت و بیتوجهی به کارم ادامه میدهم؛ البته اینگونه راحتتر و خوشحالتر هستم چون می دانم با پشتوانه علاقهام بوده که ۴۵ سال این هنر را ادامه دادهام و تا عمر دارم در این عرصه خواهم بود.
وی با اشاره به سابقه درخشان دزفول در عرصه ورشو سازی میگوید: دزفول اساتید ماهر و زبردست زیادی در عرصه ورشو سازی داشته که به دلیل کوتاهی و بیتوجهی متولیان اکنون هیچ نامی از آنها نیست و به فراموشی سپرده شدهاند؛ پس ای کاش میدانی به نام ورشو در دزفول نامگذاری شود تا هرچند نام اساتید ورشو سازی به فراموشی سپرده شد اما دلخوشی امان این باشد که حداقل نام این صنعت و هنر دیرینه در جایی از شهر برای نسلهای جدید به یادگار بماند.
وقتی از وی میخواهم صحبت پایانیاش را بیان کند، لبخند تلخی میزند و میگوید: از مردم میخواهم اگر وسایل ورشو در منزل دارند آن را با جان و دل نگه دارند و به نسلهای جدید و بعدی معرفی کنند. شاید بعد از من هیچ کسی نباشد تا وسایل جدید بسازد. لااقل مردم نگذارند این هنر و دست رنج بیش از یک قرن زحمت اساتید بِنام دزفول به فراموشی سپرده شود. هرچند برخی از مردم نیز کم لطفی کردند و در سالهای اخیر ظروف و وسایل ورشوی خود را در ازای دو جوجه با نان خشکی معاوضه میکردند که دردناک است.
مصاحبه که تمام میشود، احساس میکنم چند دقیقه مصاحبه برای توصیف عشقی ۴۵ ساله کم است و خیلی حرفهای دیگر باید زده شود اما ترجیح میدهم که هنرمندِ داستانمان سفارش مردم را آماده کند.
از مغازهاش خارج میشوم. مغازهای که شاید به خاطر ابزارآلات متعدد و… زیبایی ظاهری نداشته باشد اما عشقی به وسعت یک عمر زندگی را به رخ تمام عابران و نظاره گران میکشد و منی که هنوز در عجبم از معجزه این عشق سراسر تنهایی و پایبندی مرد قصهمان به هنری که میخواهد با آن جاودانه شود.
لزوم راهاندازی موزه ورشو در دزفول
ورشو سازی از جمله هنرهایی است که قربانی زندگی مدرن و پردردسر امروز شده و ظروف ورشو جای خود را به ظروف استیل، شیشهای و تفلون و… داده تا بشر امروز بیشازپیش از سنتهای سرشار از معنای زندگی گذشتگان فاصله بگیرد.
بدیهی است هر شهر با بهرهمندی از هنر و صنایعدستی و برخورداری از نمادهای هنرهای اصیل دارای ارزش هنری و زیستی والایی خواهد شد.
دزفول نیز از قدیمالایام مهد صنایعدستی مختلف بوده و این امر بر کسی پوشیده نیست. یکی از این صنایعدستی، هنر ورشو سازی است و سابقه این هنر در دزفول تا جایی است که برخی استادکارانی که اکثر آنها دیگر در قید حیات نیستند برای خود و نسل آینده خود فامیلی (ورشو ساز) را برگزیدهاند.
با توجه به اینکه ورشو سازی بهجز استاد گل بازمانده دیگری ندارد و این هنر با مدرن شدن جوامع نفسهای آخر خود را میکشد راهاندازی موزه ورشو در دزفول میتواند باعث زنده نگهداشتن نام و یاد این هنر و استادکاران این هنر صنعت باشد.
از آنجایی که دزفول دیار خانههای قدیمی و تاریخی است در این راستا پیشنهاد میشود یکی از دهها خانه تاریخی دزفول توسط متولیان خریداری و به موزه ورشو تبدیل شود. خانوادههایی که آبا و اجداد آنها در این هنر دستی داشتهاند نیز میتوانند با اهدای مستندات و برخی وسایل ورشو در راهاندازی این موزه سهم داشته باشند.
از سویی نامگذاری میدان و یا خیابانی به نام ورشو نیز دیگر اقدامی است که موجب میشود تا این هنر صنعت بهعنوان نماد هنر خیز بودن دزفول برای نسل جدید و نسلهای آینده این شهر به یادگار باقی بماند.