خبرگزاری مهر - فرهنگ و اندیشه- علی پژوهش: نشست تخصصی کارشناسی جبهه انقلاب اسلامی در فضای مجازی و اندیشکده فضای مجازی مرکز مطالعات راهبردی ژرفا (هجدهمین جلسه از سلسله نشستهای روایت قرن معاونت فرهنگی اجتماعی سپاه) با مشارکت مهر و حضور «سیّدعیسی حسینیمزاری»، رئیس کل مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان افغانستان و خبرگزاری صدای افغان با موضوع «اشتراکات هویت فرهنگی ایران و افغانستان و شکست ملت سازی آمریکایی» برگزار شد.
هویت مشترک فرهنگی دو ملت، قدمتی به درازای تاریخ دارد
حسینی مزاری در ابتدای این نشست گفت: بحث اشتراکات مردم افغانستان با مردم ایران موضوع جدیدی نیست اما در عین حال به بحث و وقت زیادی نیاز دارد، مقالات متعددی نیز در این زمینه نوشته شده است به خصوص در سالهایی که افغانستان در بحران بود، بحرانی که ایران هم به نوعی از آن متأثر میشد. جمهوری اسلامی ایران در تجاوز ارتش سرخ شوروی و مبارزه افغانها علیه آنها که در نهایت منجر به شکست ارتش شوروی شد، بعد از آن برقراری دولت مجاهدین مسلمان که مدت کوتاهی در افغانستان حاکم بودند و حکومت ۵ ساله طالبان و بحث مقاومت علیه این گروه که در نهایت منجر به سقوط طالبان شد و البته مقدمه بود برای وقوع فاجعه بزرگتر و استیلای غرب به رهبری آمریکا در این کشور، همواره از وقایع افغانستان تأثیر پذیرفته است، طی یکسال اخیر نیز ایران از این امر مستثنی نبود..
وی افزود: در بررسی وقایع افغانستان باید به این مسئله توجه داشته باشیم که این کشور اشتراک هویتی بسیار نزدیکی با ایران دارد تا جایی که شاید باید بپذیریم، کشور دیگری با این سطح از مؤلفههای مشابه فرهنگی و سیاسی در همسایگی ایران وجود ندارد، اختلافات جزئی بین هویت فرهنگی دو ملت به حدی کم است که در موارد بسیاری اساساً به چشم نمیآید.
مؤلفههای فرهنگی و هویتی پیوند دو ملت را مستحکمتر میکند
رئیس کل مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان افغانستان در ادامه گفت: اشتراکات فرهنگی و هویتی مهمترین مؤلفههای مشترک بین دو ملت هستند. مجموعهای از شاخصهای فرهنگی در کنار یکدیگر منجر به شکلگیری هویت فرهنگی هر کشوری میشوند که درباره دو ملت ایران و افغانستان باید اذعان کرد، بسیاری از این مولفهها یکسان است، برای مثال اگر مهمترین مولفه هویت فرهنگی را «زبان» قلمداد کنیم که یکی از اصلیترین وجوه تمایز میان ملتها است، خواهیم دید که ریشه زبان هر دو ملت «پارسی» است و بیش از ۷۷ درصد از مردم افغانستان به زبان «پارسیدری» صحبت میکنند، البته نقاط مشترک کشور صرفاً به زبان خلاصه نمیشود و بسیار گستردهتر است.
مفاخر تاریخی مشترک، مؤلفهای قدرتمند برای پیوند دادن دو ملت
این کارشناس مسائل فرهنگی افغانستان تصریح کرد: نامگذاری دیگر مؤلفه فرهنگی مهم و مشترک بین دو ملت است، مردم افغانستان و ایران در این زمینه اشتراکات فرهنگی زیادی دارند، البته که اشتراکات زبانی به نامگذاری محدود نمیشود و در سایر زمینهها مانند ادبیات، شعر، هنر، رسانه و… نیز وجود دارد همچنین نباید از نقش مؤثر مفاخر مشترک دو کشور در مستحکمتر شدن هویت فرهنگی آنها غافل شد.
وی در ادامه گفت: برای مثال مولانا جلالالدین بلخی، خواجه عبدالله انصاری، عنصری بلخی، انوری، ابوریحان بیرونی، عبدالقادر بی دل، عبدالرحمان جامی، ناصر خسرو، غزنوی، کمالالدین بهزاد، ابو نصر فارابی و… از مفاخر مشترک دو ملت هستند که هر ایرانی و افغانی آنها را برآمده از هویت فرهنگی خود میداند، برخی از آنها در سرزمین افغانستان متولد شدهاند اما اشتراکات به حدی بالا، مهم، گسترده و عمیق است که بین دو ملت اختلافنظر وجود دارد و هریک تلاش میکنند تا قرابت بیشتری نسبت به این مشاهیر نشان دهند و آنها را برآمده از خطه خود معرفی کنند، برای مثال سیّدجمالالدین که مردم افغانستان اعتقاد دارند ملیت افغانستانی دارد، این مفاخر علاوه بر اینکه برای دو ملت مایه مباهات هستند با آثار خود نیز سبب افزایش نقاط مشترک فرهنگی بین دو ملت شدهاند.
برخی رسم و رسومات ایران و افغانستان مشترک است
حسینی مزاری گفت: برخی از آداب و رسوم میان دو ملت مشترک است که میتوان از آنها به عنوان یکی دیگر از مؤلفههای مهم شکلگیری قرابت فرهنگی بین ایران و افغانستان یاد کرد به عنوان مثال «جشن نوروز» که نام و محتوای یکسانی بین دو ملت دارد یا مراسم گرامیداشت «چهارشنبه آخر سال» که مردم افغانستان آن را مانند ایرانیها برگزار میکنند، جالبتر آنکه غذایی که در ایران و افغانستان برای گرامیداشت نوروز و چهارشنبه آخر سال سرو میشود نیز تفاوتی با یکدیگر ندارد، البته این رسوم به نوروز و چهارشنبهسوری خلاصه نمیشود و مثالهای متعددی از این دست وجود دارد.
دین اسلام حلقه قدرتمند وصل دو ملت است
رئیس خبرگزاری صدای افغان ادامه داد: مولفه دیگری که پیوند قدرتمند فرهنگی بین دو ملت ایجاد میکند، دین مردم دو کشور است که هر دو مسلمان هستند و اصولی یکسان را دنبال میکنند. بین دو ملت اشتراکات فراوان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نیز وجود دارد بنابراین باید اذعان کرد که میان تمام کشورهای جهان، هیچ ملّتی به میزان افغانستان با ایران هویت مشترک و عمیق فرهنگی ندارد.
اشتراک هویتی ظرفیت بیبدیلی را در اختیار دو ملت قرار میدهد
این کارشناس مسائل فرهنگی افغانستان افزود: اشتراک هویتی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دو ملت است که سبب میشود تا در پارهای از مواقع روابط میان ایران و افغانستان در داخل و خارج از مرزهای دو کشور مورد توجه قرار بگیرد و مسائلی پیرامون آن شکل بگیرد، این اشتراکها در کنار منافعی که برای دو کشور دارد، گاهی ضررهایی را نیز از ناحیه دشمن به خصوص متوجه ایران اسلامی کرده است، البته منظور این نیست که افغانستان به ایران ضرری میرساند یا ایران تهدیدی را متوجه این کشور کرده است، این اشتراک هویتی به شرط این استفاده مناسب و صحیح از نقاط مثبت در روابط دو کشور است و این امکان را به وجود میآورد که هردو کشور از ظرفیتهای یکدیگر بهره کافی را ببرند.
اشتراکات فرهنگی زیاد بین مردم ایران و افغانستان؛ سایر اشتراکات را رقم زده است
رئیس کل مرکز فعالیتهای فرهنگی اجتماعی تبیان افغانستان گفت: به طور قطع مؤلفههای مشترک فرهنگی بین دو کشور سبب شده است تا مردم افغانستان تأثیر زیادی در زمینههای اجتماعی، فکری، فرهنگی و سیاسی زندگی خود از فرهنگ ایرانی بپذیرند اگر از سالهای ابتدایی آغاز جهاد در افغانستان بگذریم، آثار این ارتباطات بین فرهنگی برای ما ملموستر خواهد بود، پیش از کودتای کمونیستی در زمان داوود خان و حتی قبل از آن نیز این آثار فرهنگی در افغانستان به طور واضح قابل رویت است. باید اذعان کرد که طی این سالها اگر مردم افغانستان تابع ساختار قدرت در کشور خود بودند تا این حد از فرهنگ و هویت مشترک با ایران متأثر نمیشدند و قطعاً حتی در بحثهای دینی نیز از مراجع ایرانی پیروی نمیکردند اما آنها رویه متفاوتی را در پیش گرفتند و بحث مرجعیت در طول این سالها همواره برای مردم افغانستان در صدر مسائل دینی، مذهبی، مکتبی و حتی فراتر از مباحث دینی و مذهبی قرار داشته است و ارتباط حسنه میان شیعیان این کشور با حضرت امام خمینی (ره) و سایر مراجع ایرانی برقرار بوده است.
مردم افغانستان پیام انقلاب اسلامی را دریافت کرده بودند
وی افزود: تعاملات بین فرهنگی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بین مردم و شخصیتهای برجسته دو ملت شکل گرفته بود و رفت و آمدهایی بین مردم ایران و افغانستان وجود داشت. به یاد دارم زمانی که در مزار شریف حضور داشتم، مرحوم کافی طی یک سفر تبلیغی به افغانستان آمده بود و بنده شبی را مستمع منبر ایشان بودم، استقبال گستردهای که مردم افغانستان از این عالم برجسته ایرانی انجام داده بودند مرا متعجب کرد، استقبالی که حاکی از همبستگی فرهنگ دینی، سیاسی و اسلامی بین دو ملت بود. مردم این کشور در خلال سالهای مبارزه با حکومت پهلوی نیز از نهضت اسلامی مردم ایران تأثیر جدی پذیرفتند، طلاب و علمای افغانستانی اعلامیههای حضرت امام خمینی (ره) را مستقیماً دریافت میکردند و اندیشههای امام در حوزهها و دانشگاههای افغانستان منتشر میشد تا جایی که متأثر از این اندیشه دینی و اسلامی حضرت امام، مبارزات مردم افغانستان قبل از کودتای کمونیستی علیه استبداد و ظلم شکل میگیرد و آثار آن به وضوح در سراسر این کشور قابل مشاهده است.
مردم افغانستان از بلوغ و قدرت امام خمینی (ره) بهرهگیری کردند
حسینی مزاری گفت: مردم افغانستان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نیز از نهضت امام خمینی الگو میگرفتند تا فعالیتهای فکری، فرهنگی و سیاسی آنها بر اساس اندیشههای حضرت امام (ره) و سایر شخصیتهایی که در کنار امام بودند به بلوغ کافی برسد اما پیروزی کودتای کمونیستی در افغانستان معاصر با زمانی که نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) به پیروزی رسید، سبب شد تا مبارزات مردم افغانستان شکل تازهای بگیرد و البته به سراسر این کشور تسری پیدا کند.
مدیرعامل خبرگزاری صدای افغان گفت: تأثیرپذیری مردم افغانستان صرفاً معطوف به شیعیان نیست و علمای اهل سنت این کشور نیز بارها کتابهای فرهنگی شخصیتهایی مانند شهید مطهری، شریعتی و … از ایران تهیه و مطالعه کردهاند، آنها حتی در برنامههای آموزشی خود از این کتابها استفاده میکنند و با استناد به این کتابها مقاله مینویسند. زبان از بیان میزان این تأثیر پذیری جهادگران افغانستان از نهضت اسلامی ایران در سالیان اخیر قاصر است، برای مثال خود بنده بسیار جوان بودم که در مدرسه سلطان قیاسالدین درس میخواندم و از آنجا تفکر حضرت امام در من شکل گرفت، سخنان و رهنمودهای ایشان بود که مرا به ادامه مبارزه علیه ظلم ترغیب میکرد.
استکبارستیزی امامین انقلاب اسلامی الگوی مردم افغانستان در مبارزه است
این کارشناس مسائل فرهنگی افغانستان در ادامه گفت: مردم افغانستان سابقه درخشانی در مبارزه با استعمار دارند، آنها در قرن نوزدهم میلادی در جنگ با انگلیسیها دلیرانه مبارزه کردند و بعد از آن در قرن بیستم میلادی در جنگ با شوروی و در قرن ۲۱ میلادی رشادتهای زیادی به خرج دادند. مبارزه با آمریکاییها با توجه به تأثیرپذیری زیادی که مردم افغانستان از اندیشه مرجعیت به خصوص امامین انقلاب اسلامی دارند، امری طبیعی به نظر میرسد، استکبارستیزی که طی این سالها همواره با جدیت، وسعت و به صورت گسترده در میان مردم افغانستان وجود داشته است. علیرغم اینکه برخی گروهها در افغانستان مدعی هستند که نبرد ۲۰ ساله آنها با آمریکا سبب خروج نیروهای بیگانه از کشور شده است اما به زعم بنده همین اشتراکات هویتی و فرهنگی میان مردم ایران و افغانستان و تأثیرپذیری از اندیشه امامین انقلاب اسلامی بود که در نهایت منجر به خروج نیروهای اشغالگر از خاک افغانستان شد.
آمریکا در افغانستان به دنبال ملت سازی بود
وی گفت: شعار آمریکاییها پیش از یورش به افغانستان «ملّتسازی» بود که علیرغم اسقاط حکومت طالبان به کمک جبهه شمال و سایر نیروهای ضد این گروه، موفق به این کار نشدند، آنها تلاش داشتند تا هویت جدیدی برای ملت افغانستان بسازند و کابینهای باب میل خود را در کشور مستقر کنند اما موفق نشدند؛ چرا که این ملت سازی مورد پذیرش جامعه افغانستان قرار نگرفت، در نتیجه آنها در مسیر تحقق آمال و آرزوهای خود در افغانستان ناکام ماندند.
مردم افغانستان؛ ملت سازی آمریکاییها را نپذیرفتند
حسینی مزاری در پایان گفت: علت اینکه مردم افغانستان مقابل این ایده آمریکاییها ایستادگی کردند، تلاش آمریکاییها برای ساخت ملتی باب میل خود بود، ملت سازی به سبک آمریکایی الزاماتی دارد که قرابتی با هویت فرهنگی افغانها ندارد، این ایده با جامعه دینی، مکتبی و مذهبی مردم افغانستان بیگانه بود، مردم افغانستان گارد بستهای مقابل بسیاری از این الزامات دارند که سبب شکست آمریکا در تحقق آرمان بلندپروازانه خود شد.