خبرگزاری مهر- فرهنگ و اندیشه - مسعود کارگر: در هفته گذشته و پس از قهرمانی حسن یزدانی در جام جهانی کشتی آزاد و کسب مدال طلا با بردن رقیب همیشگی و مطرح آمریکایی «دیوید تیلور» آنهم پس از سه بار شکست از او، واکنشها به این امر بسیار زیاد بوده و فدراسیون بینالمللی کشتی فیلا تا اتحادیه کشتی آمریکا و سایر مقامات وشخصیتهای مطرح ورزشی جهان به این امر مهم، قدرت و جایگاه یزدانی اذعان داشته و تمجید کردهاند.
این رخداد فرای جنبه ورزشی و مقام و جایگاه جهانیاش از یک بعد ویژه برخوردار است و آن کسب این افتخار توسط شخصیتی همچون حسن یزدانی بوده که علاوه بر قدرت ورزشی دارای مرام پهلوانی و اخلاق دینی است، این خصوصیت، یزدانی را از سایر کشتیگیران و ورزشکاران هم نسل او متفاوت کرده. البته که برخی دیگر از ورزشکاران چنین ویژگیهایی دارند اما به این حد نمود ندارد و این وجه تمایز است که موجب یکسری کنش و واکنشهایی در متن و حاشیه رقابتهای او و شاید بعدتر در زندگی شخصیاش شده و خواهد شد. در این بین و در حاشیه رقابتهای حسن یزدانی و کسب مدال طلا! شیطنتهایی از سوی برخی فارسی زبانهای متصل به رسانههای معاند رخ داد که حاشیههایی درست کرد، از تلاش مذبوحانه مجری ایراناینترنشنال «آرمان قبادی پاشا» (مجری تحریم ورزش ایران) برای مصاحبه بعد از رقابت و بهرهبرداری بصری با عکس سلفی گرفتن با او تا در یک قاب قرار گرفتن «مریم فقیه ایمانی» (مجری پروژه نفرت زدایی از اسرائیل) با یزدانی روی تشک کشتی همه و همه نشان دهنده ایجاد یک جو و حاشیه برای این پهلوان-قهرمان ایران زمین است.
جریان رسانهای دشمن با جذب ژورنالیستها و افراد مستعد در ضدیت با نظام جمهوری اسلامی که شناسنامه یا هویتی ایرانی روی کاغذ داشته و دغدغه اقامت اروپایی آمریکایی دارند سعی میکند حریم نزدیکی به برخی از شخصیتهای مهم هنری ورزشی را کمتر کرده و با معاشرت با اینگونه افراد حس نزدیکی و هموطن بودن داشته و در انتهای این نزدیکی و تعامل، بهرهبرداری سیاسی فرهنگی خود را برای رسانه مذکور و هدف مشخص و القای مسموم علیه افکار عمومی در ایران داشته باشند و از جهتی شخصیت مورد هدف را به اسم گفتگو و معاشرت ژورنالیستی به سمت و سوی تعاملات ضد حاکمیتی، دینی و ملیتی کشانده و با ارتباط گیریهای مخفی آتی و در عین حال جوسازیهای رسانهای علنی، وی را از نظر غرور ملی، خوی سلحشوری، وفاق با شرایط موجود در کشور، اعتقادات دینی و عقاید بومی و سنتی به چالش ماهیتی کشانده و به مرور او را برای ضدیت با هویت خودش، کشورش و نظام حاکم بر آن آماده میکنند. تا اینکه فرد در یک دوراهی توهم و واقعیت مذبذب شده و با فشار رسانه و القای فکری انتخاب و موضع اشتباه را برگزیند و مهره سوختهای برای وجاهت جمهوری اسلامی و الگویی عکس برای مردم شود.
ایران اینترنشنال سعودی با حمایت وجاهتی نظام سلطه و پولهای نفتی خود بیشتر از سایر رسانههای فارسی زبان حتی پررنگتر بیبیسی سعی در تحریم گسترده و نشان دادن چهرهای سیاه و ناامید از شرایط ایران دارد و در این مسیر برای عمیق شدن این وجاهت از هیچ اقدامی فروگذار نیست تا حدی که دست به حرکات شاذ و مبتذل همچون جعل و فریب علنی میزند. نکته جالب این ماجرا آنجاست که اینترنشنال نماینده رسانهای سرزمینی است که بزرگترین حسرتها در تعریف مصادیق معرفتی انسانی را دارد، به نحوی که هویت تاریخیاش تهی از تمدن، فرهنگ و ابتداییترین تعابیر صفات انسانیست. و حال این رسانه در رپرتاژهای خود نقاط ضعف و اتفاقات ناچیز ایران را بلد کرده و به تحقیر و توهین میپردازد.
عوامل فارسی زبان آن نیز بخاطر وعده اقامت دائم، شهروند درجه یک شدن! و مزایای موهومی وعده داده شده سعی میکنند علیه هویت شناسنامه و شجرهنامهای خود عمل کنند و از آنجا که هیچ هویت اصل و نابی ندارند تلاش دارند در اتفاقات مثبت ایران که توسط نو الگوهای نسل جدیدش همچون پهلوان حسن یزدانی در حال رقم خوردن است خود را نزدیک کرده و اعتباری کسب کنند. اعتباری که در قامت اپوزیسیون ندارند و بشدت منفور وطن پرستان اصیل ایران زمیناند.
اگر بخواهیم از BBC حرف بزنیم، طبیعتاً باید از یک قدمت ۲۰۰ ساله در عرصه رسانه صحبت کنیم که پشت آن یک ماهیت استعماریست، اما رسانههایی همچون اینترنشنال سعی میکنند با هویت نداشتهای که دارند و ماهیت پوچ و بی ارزشی که القا میکنند برای خود یک وجاهت پوشالی در عرصه بینالملل و اذهان ایرانی دست و پا کنند، اما چون فقط در تزریق پول توفیق دارند و بویی از فن، مهارت و تخصص رسانهای نبردهاند مکرر مرتکب خطای استراتژیک و اشتباهات راهبردی مفهومی شده و دست خود را برای اهل فن و حتی گاهی افکار عمومی رو میکنند.
پیاده نظام اپوزیسیونی بخاطر دیده شدن، تصدیق تاییدات نظام سلطه و ترس از بحران هویتی با حرکاتی عجولانه و دور از منطق رسانه، در تلاشاند ویترینی جعلی از مبانی فکری خود را به رخ بکشند و هر چه بیشتر دشمنی علیه ملت ایران را ثابت کنند، صرفاً به دنبال تخریب و فحاشی هستند تا نقدی منصفانه یا گفت و گویی حول محور یک گفتمان استدلالی و برهانی! نتیجهای که میتوان از این پدیده گرفت این است که در اصل فرقی میان مواجب بگیران لندنی و نوع سعودی آن با نظارت لندنی نیست، همه اینها حتی گردانندگان و مجریان مدل آمریکاییاش صرفاً مزدورانی با دستمزدهای حقیر و وعدههای کاذب و توهمی هستند که هدفشان گرفتن ماهی از آب گِل آلود نقاط ضعف ایران و گِل مالی روی دیوار افتخار و صلابت ایران و ایرانی در جهان در در نهایت پمپاژ ناامیدی است.