خبرگزاری مهر_گروه جامعه: بدون شک دوران کودکی و به طور مشخص بین ۳ تا ۶ سالگی دوران طلایی در زندگی هر فردی است. سنی که به شکل شگفتآوری کودکان به لحاظ شناختی و مهارتی رشد میکنند و شاکله اصلی شخصیت آنها پی ریزی میشود. هر چند مفاهیمی چون دلبستگی که از اهمیت بالایی در سلامت روانی افراد برخوردار است قبل از این سنین و در سبک فرزندپروری والدین خود را نشان میدهد اما قدم به سوی اجتماع پذیری در سنین ۳ تا ۶ سالگی شکل میگیرد که این مساله نیز اهمیت بسیاری دارد. بیشتر روان شناسان رشد تاکید اصلی شأن شناساندن تغییرات رشدی با تاکید بیشتر بر تحولات شناختی، مهارتی، عاطفی تا سن ۸ سالگی است که با مرور آنها میتوان دریافت چه میزان سبک فرزندپروری، نحوه آموزشها و تربیتهای خارج از محیط خانواده (مهدهای کودک و مدرسه) و به طور کلی محیط میتواند نقش آفرینی کند.
در مبحث فرزندپروری که چند سالی است آموزشهای آن در کشورمان مورد توجه قرار گرفته است، هر آنچه والدین باید درباره روند رشد کودکانشان، دورههای حساس، تأثیر الگوگیری فرزندان از والدین، شناخت کودک در هر دوره رشدی، مباحث دلبستگی و… آموزش داده میشود و همچنین درباره اهمیت اجتماعی کردن کودکان و روشهای آن، اهمیت بازی با همسالان و… نیز مواردی مطرح میشود.
بدون شک والدین که تأثیر بلاشکی بر زندگی فرزندان خود میگذارند. هر حرف والدین، هر رفتار آنها الگویی برای فرزندانی است که جهان را به واسطه آنها میشناسند.
طرحواره های کودک عموماً از همین روابط شکل میگیرد و تا آخر عمر بر بسیاری از انتخابها و واکنشهای او در برابر زندگی تعیین کننده است.
اما از سوی دیگر متخصصان تعلیم و تربیت کودک میگویند که هر چند نقش پدر و مادر در فرزند پروری بسیار مهم و تأثیرگذار است اما تصور اینکه حداقل از سه سالگی به بعد تنها این والدین هستند که افراد تأثیرگذار زندگی کودکانشان هستند، تصور غلطی است. اصل تعامل و یادگیری زندگی در اجتماع برای کودکان از زمانی آغاز میشود که پا را از محیط خانه بیرون میگذارند. بسیاری از کودکان با ورود به مهد کودک یا دورههای پیش دبستانی آن را آغاز میکنند و برخی با ورود به مدرسه. نکته قابل تأمل اینجاست که هر کودکی برای ورود به تعامل با دنیا بدون پیش فرض و چون لوح سفید وارد نمیشود و خلق و خوی کودک و شخصیتی که پیش از آن شکل گرفته و حتی با درصدی از آمادگیهای زیستی آسیب پذیری اضطراب و افسردگی وارد تجربه این دنیا میشود و اینجاست که نقش متربیان تعلیم و تربیت کودک بسیار پر رنگ میشود.
نیازهای اصلی کودکان را بشناسیم
کودکان به صورت مداوم چه در خانواده و چه در محیط تربیتی خارج از خانواده به احساس امنیت، عشق، حمایت، امید، توجه به تلاشها و مهارت آموزی نیازمند است.
کودک نیازمند این است مراقبان او از والدین تا مربیان برای حفظ سلامتی او، رشد احساسات عاطفی کودک، آموزش مهارت اجتماعی و قرار دادنش در مسیر شکوفایی رشد شناختی تلاش کنند.
کودکان به صورت مداوم چه در خانواده و چه در محیط تربیتی خارج از خانواده به احساس امنیت، عشق، حمایت، امید، توجه به تلاشها، مهارت آموزی نیازمند است
در روزهای گذشته روز جهانی کودک را پشت سر گذاشتیم؛ روزی در تقویم که حقوق کودکان را بار دیگر به پدرها و مادرها و تمام متولیان تعلیم و تربیت کودکان یادآوری می کند. در این روز بسیاری از والدین با اشتراک گذاشتن عکسی از فرزندان خود این روز به آنها تبریک گفتند و برخی از سازمان ها و مراکزی که متولی امر تعلیم و تربیت کودک هستند برنامه هایی برگزار کردند؛ اما شاید چیزی که بیش از تبریک ها نیاز کودکان امروز خصوصا کودکانی که بیش از یک سال و نیم است به خاطر پاندمی کرونا جهان کودکی اشان زیر و رو شده است، نیاز دارند، پدران و مادرانی آگاه و مجهز به اصول فرزندپروری و همچنین متولیانی است که اقدامات عملی و مؤثری برای رشد سالم این کودکان تدارک ببینند.
پیش از این در گزارشی با عنوان وقتی خانواده و مدرسه روش تربیتی مشخصی ندارد به برخی نکات مهم در خصوص تربیت کودکان در محیط مدرسه و پیش دبستانیها اشاره کردیم.
نقش متولی اصلی تعلیم و تربیت کودک در روزهای پاندمی و بعد از پاندمی
حالا تعلیم و تربیت کودک دارای یک متولی مشخص شده است. سازمان تعلیم و تربیت کودک شکل رسمی به خود گرفته است و اساسنامهاش به تصویب رسیده و زیر نظر آموزش و پرورش فعالیت میکند. اینکه این سازمان در ابتدای شکلگیری با چه پرسشهایی رو به رو بود را میتوانید در این گزارش بخوانید. ۲۶ اسفند بود که اساسنامه سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک ابلاغ شد. اما در اردیبهشت ماه بود که اولین نشست هیأت امنای «سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک» با حضور وزیر آموزشوپرورش وقت در ساختمان شهید رجایی وزارت آموزشوپرورش برگزار شد.
هر چند این روزها بیش از ۸۵ درصد کودکان تا سن پیش دبستانی را صرفاً تحت تعلیم و تربیت والدین هستند و کمتر از ۱۵ درصد بچه در مهدهای کودک حضور دارند و دوره پیش دبستانی نیز هنوز اجباری نیست اما سازمان تعلیم و تربیت کودک متولی تولید محتوا و ساماندهی تمام امور از مجوزها تا تأیید صلاحیت مربیان مهدهای کودک است.
علیرضا حاجیانزاده محقق در حوزه تعلیم و تربیت کودک و رئیس سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک معتقد است استانداردسازیها و تدوین نظام معیار برای مهدهای کودک و پیشدبستانیها مهمترین وظیفه سازمان تعلیم و تربیت کودک است که این مهم به تحقیقات و مطالعات نیازمند است.
وی اعلام کرده است که با تدوین نظام جامع تعلیم و تربیت کودک، شیوهنامهها و محتوای آموزشی لازم برای برپایی دورهها و کارگاههای تبادل تجربیات و توانمندسازی نیروهای انسانی، طراحی و ابلاغ میشود. تعیین شاخصها برای احراز صلاحیتها و شایستگیهای مربیان و کارکنان و به طور کلی چگونگی استقرار نظام تربیت مربی کودک سایر طرحهای در دست اقدام سازمان ملی تعلیم و تربیت کودک را تشکیل میدهند.
به گفته وی کمک به نقش آفرینی و توانمندسازی خانوادهها با برگزاری دورههای تربیت کودک و ارائه آموزههای کارآمد، تنظیم مجموعه ضوابط و مقررات مربوط به محلهای نگهداری از کودکان، تعریف استانداردهای فضا و تجهیزات و سایر امور ضروری، که حاصل پژوهشهای محققان خواهد بود، پس از نظرسنجی و اعتبارسنجی در قالب نظام جامع، برای استفاده عموم مردم عرضه میشود.
به هر صورت سازمان تعلیم و تربیت کودک با هدف مدیریت یکپارچه و ساماندهی امور کلان تعلیم و تربیت کودکان کشورمان، از بدو تولد تا پایان سن شش سالگی تأسیس شده است که ذی نفعان اصلی آن به دو گروه زیر ۴ سال و ۴ تا ۶ سال تقسیم میشوند. در حال حاضر این جمعیت قریب به یک میلیون و ۵۰۰ هزار کودک است.
در گذشته حدود ۱۴ نهاد و دستگاه از جمله آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و بهزیستی برای مراکز پیش دبستانی، کانونهای تربیتی و مهدهای کودک، در زمینه تعلیم و تربیت کودکان زیر شش سال خدمات رسانی میکردند و این نابسامانی در دادن مجوزها یک مشکل جدی در عدم داشتن راهبرد مشخص و نظارت سازنده بود.
حال به نظر میرسد این سازمان میخواهد بر پایه مطالعات و تحقیقات گسترده نظام جامعی را تدوین کند که اصول کلان در این حوزه را شامل شود و شاید در این میان آنچه مهم است این است که سند تحول بنیادین نیز باید مبنای این نظام قرار بگیرد تا آنچه راهبرد برای زیر ۶ سال است با راهبردهای تعلیم و تربیت بالای ۶ سال تناقض نداشته باشد.
یک میلیون و پانصد هزار کودک فارغ از اینکه چند درصد آنها به مهد و پیش دبستانی میروند یا نه، مخاطبان سازمان تعلیم و تربیت کودک هستند. این روزها در فرصت پاندمی کرونا که خانوادهها کمتر مخاطبان مهدهای کودک و پیش دبستانیها شدهاند فرصت خوبی است تا این سازمان به نظام جامع برسد اما نکتهای که ممکن است مورد غفلت واقع شود بی توجهی به شمار زیادی کودک است که در دوران طلایی رشد اجتماعی از این فرصت محروم شدهاند
نکته مهمتر این است که یک میلیون و پانصد هزار کودک فارغ از اینکه چند درصد آنها به مهد و پیش دبستانی میروند یا نه، مخاطبان سازمان تعلیم و تربیت کودک هستند. این روزها در فرصت پاندمی کرونا که خانوادهها کمتر مخاطبان مهدهای کودک و پیش دبستانیها شدهاند فرصت خوبی است تا این سازمان به نظام جامع برسد اما نکتهای که ممکن است مورد غفلت واقع شود بی توجهی به شمار زیادی کودک است که در دوران طلایی رشد اجتماعی از این فرصت محروم شدهاند. متأسفانه این سالها قابل جبران برای روزهای بعد از پاندمی نیست و برخی آسیبهایش را نمیتوان به راحتی جبران کرد. در این میان نیاز است که سازمان تعلیم و تربیت کودک به گونهای برنامهریزی کند که تمام یک میلیون و ۵۰۰ هزار کودک را پوشش دهد و نه کودکانی که از خدمات مهد و پیش دبستانی استفاده میکنند.
از سوی دیگر شاید یکی از خطیرترین نقشهای این سازمان تربیت مربیانی آگاه به تعلیم و تربیت کودکان باشد. همانطور که نقش معلمان دبستانی خصوصاً معلم کلاس اول بسیار پر رنگ است به صورتی که در بیشتر کشورها برترین معلمان و برترین امتیازات به معلمان کلاس اول داده میشود، به همان ترتیب نقش مربیان مهدهای کودک از مراقبان کودک باید رشد پیدا کند. چون در این فضاها نیز هر رفتار و هر آموزشی از سوی مربیان و حتی هر ویژگی شخصیتی الگوی جدی برای کودکان خواهد بود.
ما کمتر کودکان را میبینیم
منصوره کشاورز روان شناس مدرس دانشگاه و محقق حوزه کودک و نوجوان در گفتگو با خبرنگار مهر در خصوص اینکه مهمترین نکاتی که در حوزه تربیت کودک در فضاهای مراقبتی و آموزشی مهم است، چیست گفت: موضوع این است که ما نباید فضاهایی به اسم فضاهای مراقبتی صرف دیگر داشته باشیم. بسیاری از مهدهای کودک حتی امروزه نیز محل نگهداری کودکان هستند. روان شناسان کودک متوجه این مساله هستند که برخی والدین به دلیل شرایط زندگی خود نیاز دارند فرزندان خود را بعضاً از شش ماهگی به مهدهای کودک بسپارند اما باید بسیار توجه کنیم که برای والدین این کودکان آموزشهایی داده شود که از آسیبهای جدی آنها جلوگیری شود چون این یک واقعیت است که کودکان تا دوسالگی نیازمند رابطه مستمر با مادر هستند. خلل در این ارتباط آسیبهای جدی دارد.
وی ادامه داد: ما میتوانیم راههای جبران این خلأ عاطفی را با پر رنگ کردن نقش مادر در ساعاتی که با کودک حضور دارد یا روشهایی که کودک در مهدها این میزان فقدان و قطع ارتباط با مادر را حس نکند داشته باشیم مثل استفاده از صدای مادر که به صورت ضبط شده برای کودک پخش شود یا استفاده از یک مراقب اصلی برای کودکان تا بتوانند یک جایگزین برای مادر داشته باشند چون در خیلی از مهدهای کودک ممکن است مثلاً هر بار شیردهی با شیشه شیر توسط یک مراقب متفاوت انجام شود. اینها بدیهیاتی است که باید برای مراقبت از کودکان زیر دو سال در نظر گرفت. ضمن اینکه برخی مهارتهای شناختی هم در این سن صورت میگیرد و متأسفانه ما شاهد هستیم که در خیلی از مهدها به دست ورزی کودکان به طور مثال توجهی نمیشود. این شرایط در مراکز نگهداری کودکان در مراکز بهزیستی هم وجود دارد. این کودکان نیازمند توجه مضاعفی هستند چون از ابتدا آسیب بی سرپرست بودن را دارند.
کشاورز بیان کرد: پیشنهاد به خانوادهها این است که از چهار سالگی کودکان را به مهدکودک ببرند و آن هم نه به این صورتی که امروزه متداول است که کودکان ۸ و گاهی تا ۱۰ ساعت در مهدکودک میمانند. حتماً نگهداری کودکان توسط پدربزرگ و مادربزرگها گرچه آسیبهایی دارد اما بهتر از مهدکودک است. اما باز هم پیشنهاد این است که از این سن کودکان برای ارتباط با همسالان و یادگیری مواردی مثل تقسیم کردن، اجتماعی شدن، آمادگی برای بیرون آمدن از خودمحوری و.... ساعات محدودی را در مهدهای کودک باشند به شرط آنکه مربیان این مراکز واقعاً در حوزه تربیت کودک آموزش دیده باشند. گاهی شما اگر یک تکلیف شناختی را خیلی زودتر از سن شناختی کودک به او بدهید خلل در روند رشد او ایجاد کردهاید. این روزها متأسفانه والدین و برخی مربیان با اجبار بچهها را سر تکالیف دشوار میگذارند. مثلاً رواج آموزش روبیک یا چرتکه از این نمونه است. اینها همه سن مناسب آموزشی دارد.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: ببینید نظریه پردازان بسیاری در حوزه رشد کودک و بحث یادگیری نظریه دادهاند که هر کدام مبنای یک روش تربیتی و آموزشی شده است و هر کدام در جای خود مناسب است اما یکی از موضوعات بسیار مهم این است که اولاً سازمان تعلیم و تربیت کودک باید بداند مبنای راهبری تربیتی و آموزشی این کودکان را کدام اصول تربیتی قرار میدهد و مشخص باشد و دوم اینکه بدانیم هر کودکی با کودک دیگر متفاوت است باید انعطافهایی در این میان وجود داشته باشد و باز از سوی دیگر مهمترین بخش نظارت بر اجرای این فرایند است. در کنار آن به نظر من بیش از کودکان ما نیازمند این هستیم والدین را به شکل مؤثری آگاه و همیار خود در این میان کنیم. در سن پیش از ۶ سالگی همچنان مهمترین نقش را در سلامت روانی کودکان والدین ایفا میکنند. این سازمان باید برنامهای مشخص برای رشد آگاهی والدین در شیوه تربیت فرزندان داشته باشد.
محقق حوزه کودکان در انتها گفت: این خیلی خوب است که کودکان دارای یک متولی مشخص شدهاند اما نگرانی از این است که کار روی سندها و بحثهای تئوری به قدری طول بکشد که از اجرا دور شویم. الان در یک سال و نیم گذشته حقیقتاً کار مؤثری برای حوزه کودک و نوجوان متناسب با آسیبهای پنهانی که این دوران برای رشد کودکان داشته را شاهد نیستیم. حتی در صدا و سیما نیز کمتر به این موضوع پرداخته میشود. من قبلاً هم گفتهام که ما بارها شنیدهایم از شهر دوستدار کودک صحبت میشود اما شما عملاً شهرهایی را در کشورمان میبینیم که اصلاً شهروند بودن کودک را به رسمیت نمیشناسد. این مساله را میتوان به دیگر ارگانها نسبت داد. یعنی ما کودکان را دوست داریم اما از آنها غفلت داریم و نگرانی کمتری داریم بابت اینکه اگر روی این سن سرمایه گذاری و هزینه نکنیم واقعاً بعدها باید دهها برابر هزینه کنیم تا چیزهایی درست یا جبران شود.