خبرگزاری مهر -گروه جامعه: یکی از موضوعاتی که در حوزه تعلیم و تربیت سالهاست از اهمیت بسیاری برخوردار است، سند تحول بنیادین است. سندی که سالهاست در انتظار اجرایی شدن است. در روزگار کرونا تقریباً مطالبه سند تحول بنیادین نیز به فراموشی سپرده شده است. پیش از این در گفتگو و گزارشهایی چون آموزشوپرورش مرد عمل میخواهد / بی توجهی به سند بنیادین، فاصله میان سند تحول بنیادین و نحوه پیاده سازی آن، بازخوانی سخنان رهبری پیرامون سند تحول بنیادین / چرایی تاخیر در اجرا، شاخصهای ارزیابی مدیر و معلم بر مبنای سند تحول بنیادین نیست، نیازمند وزیری چابک و تحول گرا در آموزش و پرورش هستیم به این مهم پرداختهایم که چرا اجرای سند تحول بنیادین دچار غفلت شده است.
با دکتر محمد بنائیان سفید گفتگویی در محل خبرگزاری مهر انجام شد که در دو بخش ارائه میشود. با وی درباره سند تحول بنیادین و عدم اجرای آن به طور مشخص صحبت کردیم و از تجربیات وی که در زمان تنظیم سند دبیری ستاد سند تحول بنیادین را به عهده داشت، شنیدیم. همچنین در خلال گفتگو صحبت از مسائل دیگری چون اجرای سند ۲۰۳۰ و ویژگیهای وزیر آموزش و پرورش نیز به میان آمد.
محمد بنائیان سفید کارشناسی خود را در رشته برنامهریزی امور تربیتی و کارشناسی ارشد خود را در رشته تحقیقات آموزشی دریافت کرده است و در نهایت در رشته برنامهریزی درسی دکترای تخصصی خود را دریافت کرد. از سمتهایی که وی در آموزش و پرورش طی این سالیان داشته میتوان به مشاور وزیر آموزش و پرورش در برنامهریزی راهبردی و تحول بنیادین آموزش و پرورش، عضو کمیسیون تعلیم و تربیت، تحول نظام آموزشی و سبک زندگی اسلامی ایرانی شورایعالی انقلاب فرهنگی، رئیس کمیته هیات امنای دانشگاه فرهنگیان استان سمنان، مدیرکل آموزش و پرورش سمنان اشاره کرد.
*شما در زمان تنظیم سند تحول بنیادین مشاور وزیر آموزش و پرورش بودید. حالا دیگر بیش از یک دهه از این سوال که چرا سند تحول بنیادین اجرایی نمیشود میگذرد و همچنان شاهد هستیم خروجیای که بتوان به این سند ربط داد مشاهده نمیشود. از سوی دیگر باروی کار آمدن دولت سیزدهم بحث تحول به عنوان رویکردی بنیادین مطرح شده است. به نظر شما عمده دلایل اجرایی نشدن سند تحول در آموزش و پرورش چیست؟
- من سخنان خود را با حدیثی از حضرت علی (ع) شروع میکنم که فرمودند عزیزترین میراث انسانیت علم است و ادب زینت روح انسانی است و فکر و تفکر و تعقل یک آیینه تمام نمایی است که اعمال و افکار او را به او نشان میدهد. سال تحصیلی هر سال با هفته دفاع مقدس تقارن دارد. در دفاع مقدس افراد وظیفه صیانت و حفظ و حراست از مرزها و نوامیس کشور را به عهده داشتند و سال تحصیلی هم صیانت از مرزهای اندیشه است. در سال تحصیلی باید به دنبال این باشیم که چگونه میتوانیم صیانت از مرزهای اندیشه را پرورش دهیم که انسانهای مفیدی برای جامعه تربیت کنیم. مقام معظم رهبری از تحول در نظام تعلیم و تربیت به عنوان نسخه شفا بخش یاد کردند.
در سال ۱۳۸۳ یک قراردادی بسته شد که به تدوین سند ملی برنامه درسی انجامید و ۱۳۸۴ مقام معظم رهبری در یک سخنرانی فرمودند باید در نام تعلیم و تربیت ما تحول بنیادین مبتنی بر مبانی و ارزشهای اسلامی صورت بگیرد که فلسفه آن مبتنی بر فلسفه اسلامی باشد. تا آن موقع مبانی آموزشی ما عمدتاً برگرفته از اندیشههای غرب بود.
سال ۱۳۶۷ قرار بود تغییر نظام آموزشی ایجاد شود که فلسفهاش خوب بود اما درست اجرا نشد و به شکست رسید. یکی از علتهایش هم این بود که تغییر را از دوران دبیرستان شروع کردند در حالی که ما باید تغییر را از پایه و شالودهها آغاز کنیم. همچنین استلزامات لازم تغییر نظام آموزشی اعم از تربیت نیروی انسانی مورد نیاز و تجهیزات و امکانات فراهم نشد و منابع انسانی هم توجیه نبودند و فرهنگ سازی برای اولیا نیز صورت نگرفت و در نتیجه این طرح بعد از چند سال مجبور به شکست شد.
در بحث تحول بنیادین که بنده ۵ سال دبیری ستاد را به عهده داشتم که بعد از سخنرانی حضرت آقا ستاد تحول بنیادین تشکیل شد و برنامههایی را که قرار بود در برنامه درسی ملی مطرح بشود و ۶ کمیسیون داشتند را به عنوان پیشنویس آوردند در این ستاد و بررسی شد.
*در مهرماه کلید این ستاد زده شد. درست است؟
بله در مهرماه بود البته من در مراحل اولیه نبودم و سال ۸۶ به گروه پیوستم. در این ستاد بحث فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی مطرح شد. به هر حال باید یک مبنای تئوری برای هر تحولی داشته باشیم. قبل از آن برنامه درس ملی یک کار عملی بود که مبتنی بر فلسفه و فرهنگ غربی بود و تحصیل کردگان غربی عموماً آن را آوردند. ما در ابتدا باید فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی را تدوین میکردیم که بیشتر این کار به عهده خانم جمیله علم الهدی بود که در نهایت اساسنامه یا مرامنامه و دکترین تعلیم و تربیت بر اساس فلسفه اسلامی شکل گرفت و رهنمای تعلیم و تربیت بیرون آمد که قرار شد در ۶ ساحت کار شود که همه مجموعه رفتارهای بشری را تشکیل میدهد. این ساحتها ساحتهای دینی و عبادی و اخلاقی، سیاسی و اجتماعی، هنر و زیبایی شناسی، اقتصادی و حرفهای، زیستی بدنی و فناوری و اطلاعات بود. یکی از مهمترین بحثهایی که آن روزها مطرح شد بحث تدوین برنامه درس ملی بود که تا زمانی که من در حضور دوستان بودم این برنامه تدوین شد و کاملاً منبعث از رهنمای تعلیم و تربیت بود.
در اینجا ترسیم سیاستهای کلان مطرح بود و بعد سیاستهای عملیاتی کردن آن. اینکه بتوانیم استلزامات مبانی عملی را فراهم کنیم که تحت زیر نظامها مطرح شد. یقیناً بین تئوری و اجرا تفاوت وجود دارد.
*مبانی سند با ادبیاتی ثقیل نوشته شده است اما کلیدواژههایی دارد که حتماً برای راهنمایی مهم هستند مثلاً بحث حیات طیبه که مدام در سند تکرار میشود. در واقع آموزش و پرورش مسئول است که دانش آموزان را به مرتبهای از حیات طیبه یا همان زیست پاک آماده کند. انتقال این مفاهیم به نسلهای بعدی از اهمیت زیادی برخوردار است. اما شاید وقتی به دستورالعملهای اجرایی رسیدیم مشکل شروع شد. میتوان اینطور گفت؟
نکته مهم این است که مبانی و اصول و ارزشها ثابت هستند و در سند کاملاً روشن بیان شده است اما به اقتضای زمان و مکان میتوان در روشها تغییر ایجاد کرد. حالا این روشها میتواند روشهای آموزشی باشد که با پیشرفت تکنولوژی و تحولات در علم و تغییراتی که در جامعه ایجاد میشود، همراه باشد چرا که قطعاً روش تدریس ۳۰ سال قبل را نمیتوان امروز اجرا کرد ولی ارزشها و اصول ثابت هستند. این بسیار مهم است که دانش آموزان یک هویت پیوستهای را در یک مسیر مشخصی طی کنند.
* رشته تحصیلی شما برنامهریزی درسی است. در این مورد چه پیش بینیهایی در سند شده است که همین مساله هویت پیوسته حفظ شود؟
اینجا لازم است بگویم که در برنامهریزی درسی سه تا برنامه درسی داریم که باید مدنظر قرار بگیرد. یکی برنامه درسی آشکار است که همانی هست که در کتابهای درسی نوشته میشود و نیاز جامعه و دانش آموزان و همینطور بخشی هم نظر نویسندگان در آن دخیل است که در سازمان پژوهش این بخش تحت عنوان محتوای درسی تدوین میشود. برنامه درسی پنهان هم داریم و معنیاش آن چیزی است که در کتاب دیده نشده ولی در تعامل بین دانشآموز و معلم دیده میشود. در واقع رفتارهای فردی معلم اینجا نقش بسیار مهمی دارد.
*برای همین است که در بحث بهکارگیری نیروی انسانی و لزوم رعایت استانداردها تاکید بسیار میشود.
بله دقیقا سبک زندگی معلم اینجا اثر پنهان اما مهمی روی دانش آموزان دارد. معلم یک الگو و اسوه برای دانش دانشآموز است. حرف معلم در این شرایط سنی بیش از حرف اولیا اثرگذار است. اینجا حرفهای معلم باید حساب شده باشد و اصول انسانی و احترام و ادب رعایت شود. نکته مهم این است که محیط مدرسه یک مجموعه فرهنگی است و خانوادهها دارای فرهنگهای مختلفی هستند که مدرسه باید به آنها جهت بدهد یعنی اگر تفاوت معنادار فرهنگی احساس شد باید تابع ضوابط مدرسه همه عمل کنند.
در کنار این دو برنامه درسی ما یک سری رفتارهای پوچ و مغفول هم داریم یعنی احتمال دارد کتابی ۵ سال قبل تدوین شده باشد و میدانیم پروسه تدوین و چاپ کتاب درسی زمان بر است. حالا در این فاصله مثلاً ۵ ساله ممکن است مباحثی مطرح شود که در کتاب درسی نیامده باشد یا تحولاتی در جامعه ایجاد شده باشد که در کتاب نباشد و یا حتی مباحثی باشد که دیگر کاربردی نداشته باشد. معلم باید مدام خودش را به روز کند و یافتههای علمی را در نظر داشته باشد و توضیح دهد.
در واقع نقش معلم بسیار پر رنگ است. اینجا معلم باید از مرزهای اندیشه دفاع کند.
*خصوصا این روزها که با گسترش فضای مجازی جهل نیز بر اطلاعات تحمیل شده است!
مسائلی در جامعه ایجاد میشود که کنش کنشهایی به دنبال دارد و افراد را به واکنش واکنشهایی وادار میکند. باید زمینه را به گونهای ایجاد کرد که در قبال کنش کنشهای متعددی که ایجاد میشود افراد قدرت داشته باشند که در مقابل کنشهای منفی آمادگی مقابله داشته باشند و هر چه در مسیر تعالی نیست را کنار بزنند. نمیتوانیم فضای مجازی را ببندیم ولی باید نیروها را به گونهای تربیت کنیم که قدرت پاسخگویی به مسائل را داشته باشند بله و نکته این است که شالوده فکری و عاطفی افراد در تعلیم و تربیت مشخص میشود و با تحصیل امکان پذیر است. مسائلی وجود دارد که کنش کنشهایی ایجاد میکند و افراد را به واکنش واکنشهایی وادار میکند. باید زمینه را به گونهای ایجاد کرد که در قبال کنش کنشهای متعددی که ایجاد میشود یک یادگیری تثبیت شدهای داشته باشیم و مساله تعلیم و تربیت درونی شود و افراد قدرت داشته باشند که از برخی مسائل پیشگیری کنند و در مقابل کنشهای منفی افراد آمادگی مقابله داشته باشند و هر چه در مسیر تعالی نیست را کنار بزنند. نمیتوانیم فضای مجازی را ببندیم ولی باید نیروها را به گونهای تربیت کنیم که قدرت پاسخگویی به مسائل را داشته باشند.
*به نظر میرسد اینجا بتوان در راستای بحث شما بحث سند ۲۰۳۰ را مطرح کرد. در حالی این سند مطرح شد که ما میتوانستیم سند تحول بنیادین را به عنوان یک کنش در سطح جهان مطرح کنیم. این در حالی است که با مطرح شدن سند ۲۰۳۰ خود اجرای سند تحول هم به تعویق افتاد چون هنوز هم بخشی از انرژی دارد صرف این میشود که کجاها سند ۲۰۳۰ اجرا میشود یا مسئولان اطمینان بدهند این سند از دستور خارج شده است.
ببینید موضوع اصلی این است که همه چیز درباره سند تحول بنیادین شفاف است. نقشه راه و استلزامات اجرا مشخص است. حتی در سال ۱۳۹۰ هم استلزامات اجرای آن بود و من که مدیرکل آموزش و پرورش سمنان شدم در ابتدایی آن را اجرا کردیم. قرار بود ببینیم در اجرا کجاها ایراد و اشکال دارد. متاسفانه وقتی دولت عوض شد همه چیز مسکوت ماند و یکی از مشکلات ما این است که گرایشهای سیاسی در تعلیم و تربیت اثر میگذارد. وزیر و مدیر گرایش سیاسی پیدا میکنند و معلمها هم دچار گرایش سیاسی میشوند. اصل سیاسی چیز خوبی است اما گرایش حزبی و سیاسی و گروهی در تعلیم و تربیت سهم مهلک است چون دانشآموز در اول دبیرستان قدرت فهم سیاسی پیدا میکند حالا فکر کنید دو سال با یک تفکر سیاسی جلو میرود و بعد دولت و گرایش سیاسی عوض میشود و در این فضا بسط پیدا میکند و عملاً نوجوان و جوان ما دچار احساس بی هویتی میشود و یک بی تفاوتی سیاسی ایجاد میشود.
در زمان دولت قبلی سند تحول بنیادین اجرا نشد چون در دولت قبل از آن سند تدوین شده بود و عدهای تلاش داشتند این سند در اجرا موفق نشود. در حالی که کاملاً یک کار ملی و حاکمیتی بود. نکته دیگر این است که دوستانی که در تدوین سند حضور داشتند همانهایی بودند که بعداً در رای تصمیم گیران آموزش و پرورش قرار گرفتند و متاسفانه باوری به سند نداشتند. در حالی که وقت تدوین سند بحث کردند و در تدوین سند در شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزش و پرورش از آن دفاع کردند تا سند تصویب شد و بعدها در مجمع تشخیص مصلحت نظام ۶ جلسه برای دفاع از سند حاضر شدیم و ۱۳ ماده را تصویب کردند که یکی از آن موارد را شخص مقام معظم رهبری اضافه کردند که بحث حاکمیتی بودن این موضوع سند بود. یعنی در تدوین و هدایت و نظارت بر اجرای سند بحث حاکمیتی است و باید قوای سهگانه حضور داشته باشند و نمیشود بحث تعلیم و تربیت را در این ابعاد غیرانتفاعی دید ولی در اجرا میشود.
دوستانی که در تدوین سند حضور داشتند همانهایی بودند که بعداً در رای تصمیم گیران آموزش و پرورش قرار گرفتند و متاسفانه باوری به سند نداشتند. در حالی که وقت تدوین سند بحث کردند و در تدوین سند در شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزش و پرورش از آن دفاع کردند
در نقدی بر سند ۲۰۳۰ همان روزها مطلبی نوشتم و تناقضات این سند را با سند ملی مطرح کردیم. ارادهای برای اجرای سند تحول در وزیر وقت و معاونینش نبود و این یکی از تناقضات بود. در حالی که همانها کسانی بودند که سند تحول را امضا کرده بودند. چه دلیلی دارد وقتی این سند را داریم و نقشه جامع علمی کشور و نقشه مهندسی کشور را داریم که در مجموع ۴۵ هدف کلی را در اختیار داشتیم، همه بیاید در یک بند ۴ گنجانده شود که دچار تحریف هم بشود. مثلاً ما ساحت دینی عبادی اخلاقی در سند داشتیم و در سند ۲۰۳۰ عبادی را خط زدند! ببینید تحریفهایی که صورت گرفت و در عین حال اینطور وانمود شد که سند ۲۰۳۰ همان سند تحول است. سوال ما این بود که چرا نتوانستیم برنامه درسی را از این سند تحول استخراج کنیم که در سطح بینالمللی ارائه دهیم؟ کشورهایی که سراغ سند ۲۰۳۰ رفتند سندی از خودشان نداشتند ولی ما یک سند قوی داشتیم و داریم.
*ظاهراً همانقدر که برای عدم اجرای سند تحول همت نبود برای اجرای سند ۲۰۳۰ همت بود!
بله و در این میان شورای عالی آموزش و پرورش مقصر است. اول اینکه باید میپرسیدند وقتی قرار بود هر ۵ سال یک بار گزارشی درباره سند تحول داده شود چرا این گزارش ارائه نشد. وقتی سند ۲۰۳۰ تدوین میشد چرا شورای عالی آموزش و پرورش سکوت کرد؟ اگر نمیدانستند این چیست که جای اشتباهی نشسته بودند و اگر میدانستند چرا واکنشی نشان ندادند؟ اینها یک انحرافات جدی است که باید پیگیری شود و به آن قدت شود.
*در نهایت اگر خلاصه بخواهیم بگوییم چرا سند تحول اجرایی نشد...
عدم وجود اراده برای اجرای این سند برای اینکه در دولتی تدوین شده بود و دولت دیگری مسئول اجرایش بود. دوم عدم باور تدوین کنندگان سند به آنکه در مقابلش سند ۲۰۳۰ را مطرح کردند. به نظرم نفوذ دشمن را هم میتوان در این موضوع دید.
ادامه دارد....