خبرگزاری مهر- فرهنگ و اندیشه - مسعود کارگر: چند سالی هست که بحث احقاق حقوق زنان و برابری استفاده از حق اجتماعی و آزادی آنها در مدنیت ساختاری مطرح شده که نشأت گرفته از جنبشهای فمینیستی غربی بوده که پس از انقلابهای صنعتی و عبور از مرحله سنت به مدرنیته رخ داد و حال در پسا مدرنیته و نئومدرنیته به فروپاشی مفهومی رسیده، اما در ایران در حال باز تولید است و تکرار تجربیات شکست خورده آن؛ این پدیده آزمون و خطا شده در نگاه و دیدگاه رسانهای بشدت با چالش مواجه است و علاوه بر حوزههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و غیره، از بعد رسانه بشدت قابل بحث است.
نگرش زنان از منظر خودشان و جامعه در ایران با توجه به جایگاه تمدنی، فرهنگ، عقاید دینی با سایر نقاط جهان و نگاه نظم نوین جهانی متفاوت است و طبیعاتا نمیشود در یک قالب و فرم قرار بگیرند. اما عدهای در داخل و خارج کشور صدها سال تلاش کردهاند ایران و زن ایرانی را شبیه ساختار جهانی کنند. تا حدودی هم موفق شدهاند اما این تعارضات و تناقضات مفهومی بین ایران و جهان سبب شده در همه اعصار با چالش و بحران مواجه شود، مخصوصاً اینکه معیار دین و اعتقادات آئینی چالش این جریان را داغتر میکند. نمونه این ماجرا بحث چند همسری و قیاس ایران با کشورهای عربی آفریقاییست، که در تمدن، فرهنگ، مبانی اعتقادی، مفهوم نژادی و عرف؛ ایران با این کشورها متفاوت است و هرچقدر بخواهیم این تفاوت همراستا شود نمیشود. مسئله نگاه مدرنیته غربی به زن و تفاوت این نگاه در تاریخ و فرهنگ ایران بشدت زیاد است و مکرراً این تفاوت و تعارض نمود عینی اجتماعی داشته و در مباحث فرهنگی و سیاسی مطرح شده، اما همچنان در حوزه رسانه با قوت و قدرت با بحران و چالش شدید مواجه است که تشعشعاتش به سایر حوزهها نیز نفوذ کرده است.
موضوع زن و حقوق آن آنقدر در طول تاریخ و زمان معاصر مطرح شده که شاید دارد به کلیشهای نخ نما تبدیل میشود اما بخاطر اهمیت جایگاهی آن و اثربخشیاش هیچگاه این موضوع و بحثهای پیرامونش پایانی نخواهد داشت و هیچگاه به نتیجه هم نخواهد رسید. جایگاه زن بیشتر از آنکه در رسانه به تعریفی حقیقی و واقعی درست برسد درگیر حواشی و تبدیل به یک فرصت و مجال برای منافع نظام سرمایهداری شده است. در این میان در فهم رسانهای و اجتماعی کشور و تعارضات منافع حاکمیتی و مردمی و از سویی فشار خارجی بر این موضوع قضیه را پیچیدهتر کرده است. چون در جوامع غربی عمدتاً حاکمیت و مردم بهراحتی با هر تغییر ساختاری یا مقطعی که منافع شخصی و نظام سلطه را فراهم کند همراه هستند، اما در ایران از مردم گرفته تا حاکمیت واکنشهای زیاد و بعضاً تندی را در پی داشته و خواهند داشت. اصل موضوع شخصیتبخشی تمام عیار به زن در جامعه و مناسبات اجتماعی و مدنی است، اما در پشت پرده ماجرا، هدف نگاه و استفاده تجاری و ابزاری به این جایگاه میباشد. که رسانه بهترین حوزه بهرهبرداری، موجه سازی و ضریبدهی به این قائله است. در جهان پست مدرن، زن شالوده و آلوده منافع قدرت و تجارت و آمیخته به سطحیترین نگاه هویتی و ماهیتی است. در ایران نیز جنبشهای زیادی غالباً با حمایت مخفیانه خارجی دست به چنین کنشگریهای مبهمی برای احقاق حقوق زن میزنند که حتی برخی اگر هم واقعی و منصفانه باشد در غلظت هجوم مدل دیکته شده خارجی آن محو میشود.
اینروزها موفقیتهای زیادی از سوی بانوان ورزشکار در حال وقوع است، آنهم خانمهایی با حجاب کامل و پایبندی به اصول کلی جمهوری اسلامی و قواعد آن، یعنی در واقع زنان و دختران ایرانی با قائل بودن به حجاب اسلامی و حتی برخی در کسوت و جایگاه همسری و مادری با داشتن فرزندی نوزاد و حتی با بودن فرزند در محل برگزاری مسابقات! به توفیقات دست پیدا کرده و میکنند، مواردی که توسط جنبشهای وابسته به غرب و فرهنگ استعماری ادعا به مانع شدنی برای توفیقات زن در عرصههای جهانی است.
چرا این اتفاقات مهم در رسانه برجسته نشده و پرداخت مفهومی نمیشود!؟ چون از نظر جریان و قدرت رسانهای که در دست نظام سلطه است، این موارد درست عکس اهداف و رویکردها و در ضدیت محض با آن است و موجب تبلیغ و ترویج حجاب و تشویق رسیدن به مقام همسری و مادری در میان دختران نسل نو خواهد شد. از سویی هم توسط جریان رسانهای وطنی و دغدغهمند هم برجسته نمیشود، چرا!؟ چون مجموعههای رسانهای بومی چیزی به نام جریان سازی و تقابل پویا در مانیفست راهبریشان تعریف نشده و همیشه منتظر یک کنش منفی تودهای هستند تا واکنش نشان دهند. به همین خاطر نقاط قوت این جریان بدرستی دیده و شنیده نمیشود و همیشه در ذهن و حافظه تاریخی مردم اتفاقات منفی پایدار میماند.
در چند ماه اخیر چه در المپیک و کسب مدال طلای هاشمیه متقیان، و چه بازیهای مختلف جهانی مانند قهرمانی تیم دختران والیبال سایپا و نیز داوری گلاره ناظمی در فینال جام جهانی فوتسال مردان با حجاب اسلامی و حضور سایرین در عرصههای جهانی و آسیایی، حضور زنان ایرانی با پوشش کامل و داشتن وظایف همسری و مادری با قوت و قدرت بوده و این نقض علنی و عینی مواضع دشمنان در القای محدودیت زن در ایران است.
جریان رسانهای حاکمه بر دنیا در تلاش است توفیقات زنان ایرانی ذیل تقیدات دینی و حدود حاکمیتی را بپوشاند و آن را تحریف کرده و اینگونه القا نماید که زن در ایران و زیر پرچم قواعد جمهوری اسلامی سرانجامی تاریک و محکوم به فنا دارد و هیچ یک از قهرمانان ملی نباید بلد و رپرتاژ بشوند مگر علیه ساختاری که در آن به قهرمانی رسیدهاند اقدام کنند و این بهترین خوراک تبلیغاتی شبکههای معاند فارسی زبان است تا وجاهت شخصیتی قهرمانان زن را به انحراف اهداف خود کشانده و این افتخارات را در ذهن افکار عمومی بی ارزش سازند. در سالهای اخیر نگاه سلبی و ناامیدانه به این افتخارات و ارزشها جز دستور کار جریان رسانهای دشمن قرار گرفته و از یک سو با ناکارآمدی جریان رسانهای داخلی در پرداخت درست و دقیق به آن نیز مغفول مانده است و روشنگری هویتی دقیق این ماجرا حلقه مفقوده سیستم رسانهای حاکمه بر کشور بوده و بهترین مجال برای جولان دشمن در تحریف جایگاه حقیقی و حقوقی زن تراز ایرانی و زن متعالی جهانی شده است.
هر گاه رسانهی جمهوری اسلامی توانست بهدرستی موفقیتهای بانوان ایرانی قائل به تقیدات و مفاهیم ملی-دینی را در عرصههای بینالمللی بهدور از هرگونه جانبداری و با نگاهی چند بعدی تبیین کند میتوان گفت در خنثی سازی اهداف جنبشهای فمینیستی و ضد زن موفق باشد و خیل عظیمی از کنشهای مسموم آن را نیز در نطفه خفه کند تا اینکه بخواهد مکرراً در موضع ضعف فقط پاسخگو و توجیه کننده باشد.
جریان رسانهای در کشور به این بازسازی و بازتولید در نوع نگاه، پردازش بجا، تدوین و تبیین هویتی شخصیتی زن حول محور خانواده و اجتماع در گزاره ملی و بینالمللی ذیل دیدگاه قهرمانی بشدت نیازمند است تا اینکه هم بمبهای شبهات دشمن به موقع خنثی شود و هم در افکار عمومی جامعه خاصه جامعه زنان، یک خودباوری و بازتولید ماهیت اصلی رخ دهد.