خبرگزاری مهر -گروه هنر-فریبرز دارایی؛ بیش از ۴ دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران گذشته و جای خالی یک سیاستگذاری مشخص و مدون از سوی مدیران فرهنگی و هنری برای پرداختن به این موضوع و مفاهیم مرتبط با آن در عرصههای هنری احساس میشود.
این امر در عرصه تئاتر ایران نیز مشهود است و با وجود اینکه سازمان و نهادهای مختلف نظیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان فرهنگی و هنری شهرداری، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، بنیاد روایت فتح، بنیاد فرهنگی هنری رودکی، معاونت فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران، وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم طبق وظایف خود باید در عرصههای فرهنگی و هنری حضوری تأثیرگذار داشته باشند و به مفاهیمی چون انقلاب اسلامی بپردازند اما طی دهههای اخیر شاهد برنامهریزی و سیاستی مؤثر در این خصوص نبودهایم.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان متولی هنر در کشور نتوانسته یک سیاستگذاری مشخص در این زمینه داشته باشد و از سوی دیگر با موضوعاتی چون انقلاب اسلامی به صورت مناسبتی و مقطعی برخورد کرده است.
از سوی دیگر سایر سازمانها و نهادهایی که نامشان ذکر شد نیز به صورت جزیرهای و بدون برنامهریزی مشخص و مؤثر فقط در مناسبتها و برای ارائه آمار به این موضوع پرداختهاند.
این روند باعث شده تا سطح کیفی آثار معدود تولید شده با موضوع انقلاب اسلامی ایران و مفاهیم مرتبط با آن، که موضوعات اجتماعی را نیز شامل میشود، دارای سطح کیفی قابل قبولی نباشند. نگاه مقطعی مدیران، مسئولان و تصمیم گیرندگان فرهنگی باعث شده تا تولیدات هنری و تئاتری در این حوزه با انگ «سفارشی» همراه شود و همین امر موجب دافعهای برای حضور هنرمندان نسلهای مختلف و تولید آثار نمایشی با کیفیت قابل قبول شده است.
نکته قابل تأمل این است که چرا طی ۴ دهه مدیریت کلان فرهنگی و هنری کشور به یک سیاستگذاری مشخص و مدون برای تولیدات آثار هنری از جمله آثار تئاتری با موضوع انقلاب اسلامی، گفتمان انقلاب اسلامی و به طور کل مفهوم انقلاب اسلامی نرسیده و نهادها و مراکز مختلف بدون داشتن سیاستی مشخص در مناسبتهای مرتبط به تولید آثار سفارشی پرداختهاند، در حالی که وجود یک سیاستگذاری مشخص و مدون باعث میشود این مفهوم و مفاهیم مرتبط با آن در طول سال و توسط هنرمندان نسلهای مختلف در تولیدات هنری و تئاتری مدنظر قرار گیرد.
از این رو و برای بررسی چرایی شکل نگرفتن چنین روندی در عرصه تئاتر برگزاری سلسله نشستهایی با مدیران و مسئولان نهادها و مراکز ذکر شده در گروه هنر خبرگزاری مهر مدنظر قرار گرفت. اولین نشست در این خصوص با حضور حمید نیلی مدیرعامل انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس بنیاد فرهنگی روایت و مدیرعامل سابق انجمن هنرهای نمایشی ایران اداره کل هنرهای نمایشی برگزار شد.
نیلی در این گفتگوی صریح به ارائه نقطه نظرات خود درباره چرایی نبود یک سیاستگذاری مشخص و مدون برای پرداختن به موضوع انقلاب اسلامی ایران در تئاتر، دغدغه مدیران و مسئولان تصمیم گیرنده در این خصوص و روندی که برای رفع این معضل باید مدنظر قرار داد، پرداخت.
مشروح این نشست در ذیل آمده است:
* جایگاه انقلاب اسلامی ایران در حوزه تئاتر موضوع مدنظر ما است. قصدمان بررسی ۴ دهه گذشته تئاتر ایران و پرداختن آن به موضوع انقلاب اسلامی و مفاهیم مرتبط با آن است. از دیدگاه شما به عنوان مدیرعامل انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس که سابقه مدیریت انجمن هنرهای نمایشی ایران در اداره کل هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را هم در کارنامه خود دارید آیا در این ۴ دهه به لحاظ تولیدات مرتبط با این موضوع به درستی برنامهریزی و اقدام شده است؟
حمید نیلی: به نظر من بحثی که شما انجام میدهید بحث مهمی است و امیدوارم به یک سند بیانجامد و در اختیار مدیران قرار بگیرد. فکر میکنم در ۴ دهه اخیر اتفاقات در خصوص موضوع انقلاب اسلامی در تئاتر حالت نوسانی داشته است. نکتهای که باید به آن توجه شود این است که جایگاه را چگونه تعریف میکنیم؛ اینکه در تئاتر تهران دیده نمیشود، در تئاتر ایران دیده نمیشود، در جشنوارهها دیده نمیشود و یا هنرمندان پیشکسوت و با سابقه در این حوزه فعالیت نمیکنند. همه جا اعلام کرده و به این موضوع قائل هستم که در تئاتر کشور این حوزه حرف برای گفتن دارد.
وقتی سال ۹۸ جایزه بزرگ «سرو» را تعریف میکنیم و به هنرمندان میگوئیم که آثار خود را در این حوزه ارائه دهند، حدود ۲۸۰ اثر حوزه انقلاب و دفاع مقدس ارائه میشود یعنی این حوزه کار خود را انجام میدهد اما چرا همچنان میگوئیم که موضوع انقلاب اسلامی در تئاتر ایران مغفول مانده است؟ شاید به این دلیل که ما همه چیز را در تهران خلاصه میکنیم وقتی سال ۹۸ جایزه بزرگ «سرو» را تعریف میکنیم و به هنرمندان میگوئیم که آثار خود را در این حوزه ارائه دهند، حدود ۲۸۰ اثر حوزه انقلاب و دفاع مقدس ارائه میشود یعنی این حوزه کار خود را انجام میدهد اما چرا همچنان میگوئیم که موضوع انقلاب اسلامی در تئاتر ایران مغفول مانده است؟ شاید به این دلیل که ما همه چیز را در تهران خلاصه میکنیم. به یاد دارم وقتی جایزه بزرگ «سرو» را در انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس تعریف میکردیم فکرمان این بود که نهایتاً ۱۰۰ اثر به جایزه ارائه شود ولی بیش از اینها اثر به ما ارائه شد. تئاتر انقلاب و دفاع مقدس فقط به ۴ دهه اخیر نمیپردازد و به آن روحیه حماسی و مقاومت قبل از انقلاب اسلامی نیز میپردازد نظیر پرداختن به شخصیتهایی چون میرزای شیرازی، بهلول، رئیس علی دلواری و اتفاقاتی نظیر مسجد گوهرشاد. به نظر من این نگاه باعث گسترده شدن حوزه مدنظر میشود. گاهی آثاری تولید و ارائه میشوند که گفتمانشان گفتمان انقلاب اسلامی است که این اتفاق خوبی است.
شاید آموزش و نبود متن درست و وقت نگذاشتن برای خلق یک اثر مناسب باعث شده تا این بحثها مطرح شود و شاید به نوعی برای هنرمندان یک قدرت بازدارندگی برای حضور در این عرصه و پرداختن به این موضوع وجود دارد. به نظر من اگر برخی اتفاقات و تعاملات با خوش سلیقه گی مدیران همراه باشد میتوانیم شاهد اتفاقات خوبی باشیم. به دلیل اینکه قبل از حضور در عرصه مدیریت در عرصه تهیه کنندگی فعالیت میکردم متوجه شدم که هنرمندان خوش ذوق تئاتر ما به دلیل عنوان «سفارشی بودن» کمتر وارد این حوزه میشوند ولی واقعاً خیلی از هنرمندانی که در حوزه تئاتر انقلاب اسلامی کار میکنند با دغدغههای شخصیشان است. من در انجمن هنرهای نمایشی برای تولید ۲۵۰ اثر بودجهای نداشتیم ولی اشخاص با دغدغه خودشان به تولید آثاری در این حوزه پرداختند و کارشان سفارشی نبود.
به نظر من جدا از بحث جشنوارهها و بر اساس آمار و ارقام در کلیت دغدغه پرداختن به موضوع انقلاب اسلامی و مفاهیم آن در تئاتر ایران وجود دارد.
* در دهه ۶۰ اکثر آثار با موضوعیت انقلاب تولید و اجرا میشود. در دهه ۷۰ و پس از آن دهه ۸۰ و در نهایت دهه ۹۰ پرداخت به این موضوع و مفاهیم مرتبط با آن کمتر و کمتر میشود و همانطور که اشاره کردید به یک جریان «سفارشی» تبدیل شده و مناسبتی با آن برخورد میشود. اینکه دغدغه مندی از سوی هنرمندان و نسل جوان برای فعالیت در این حوزه وجود دارد خیلی خوب است اما از سوی تصمیمگیرندگان فرهنگی و هنری و مدیران این عرصهها یک برنامهریزی و سیاستگذاری درست وجود نداشته که ما طی ۴ دهه شاهد روند درست و مشخصی در تولید آثاری باشیم که از زوایای مختلف به انقلاب اسلامی، مفاهیم مرتبط با آن و گفتمان انقلاب اسلامی بپردازند. مدیریت هیچ برنامهریزی منسجم و مشخصی برای تولید آثار تئاتری برای ارائه این مفاهیم و گفتمان انقلاب اسلامی در داخل و بعد از ۴ دهه به خارج از کشور نداشته است. چرا یک سیاستگذاری و برنامهریزی مشخص از سوی مدیران و تصمیمگیرندگان فرهنگی و هنری نظیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران و نهادها و سازمانهای دیگر در این خصوص وجود نداشته و ندارد و مدیران در حد شعار و حرف به این حوزه میپردازند؟
اگر از هر مدیری در این خصوص پرسش شود یکی از پاسخها این است که هنر سلیقهای است و هر کسی سلیقه خود را اجرا میکند که حرف بسیار اشتباهی است. به نظر من هنوز که هنوز است در انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس یک مانیفست درست و مشخصی در این خصوص نداریم، هنوز یک اساسنامه درست و مشخص درباره تئاتر مقاومت نداریم، بر این اساس برای جشنواره تئاتر مقاومت که رویداد مهم این عرصه هست هم نگاه و برنامهریزی درستی وجود ندارد. معتقدم اولین آسیبی که به این حوزه وارد شد از سلیقهای برخورد کردن مدیران است و این ماجرا به سند و مانیفست آن مجموعه بر میگردد...
* میتوان این سلیقهای برخورد کردن را به نبود دغدغه در نزد مدیران ربط داد؟ وقتی کلاً برای این حوزه سیاستگذاری و سند مشخصی از سوی مدیران فرهنگی و هنری وجود ندارد آیا دغدغه شان زیر سوال نمیرود؟
به نظر من در سطح ملی این دغدغه در مدیران وجود دارد ولی نگاه به اینکه این دغدغه رفع شود فرق میکند. در دهه ۶۰ پرداختن به حوزه انقلاب اسلامی در تئاتر خیلی پر رنگ است چون همه در آن فضا بودند و نوعی ارتباط عاطفی بین اشخاص با موضوع برقرار بود. معتقدم در دهه ۷۰ به نوعی سلیقه مدیران وارد این حوزه شد ولی چون هنوز هنرمندانی که در آن عرصه نفس کشیده بودند، همچنان پرداختن به این موضوع وجود داشت. در اواسط دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ نسل جدید وارد عرصه فعالیت شد و قدیمیها کمتر فعالیت میکردند و در دهه ۹۰ به طور کل نسلی وارد عرصه شد که کلاً با موضوع انقلاب اسلامی آشنا نبود و حق هم داشت زیرا متولد دهه ۷۰ و ۸۰ بود؛ نفس امام (ره) را استشمام نکرده، جنگ را درک نکرده بود و از طرفی هم فضای موجود در دانشگاه و همچنین بحث سفارشی شدن باعث میشد به سمت پرداختن به موضوع انقلاب اسلامی و مفاهیم آن نرود.
به نظرم درباره هر دهه از ۴ دهه گذشته باید صحبت کرد اما مهمترین و به نظر من کلیدیترین نکته در این خصوص این است که مدیران به موضوع انقلاب اسلامی و مفاهیم مرتبط با آن در تئاتر ایران سلیقهای نگاه کردند. نکته دیگر بحث آموزش نیروها و بچههایی است که در این حوزه به تولید اثر میپردازند.
وقتی در انجمن هنرهای نمایشی بودم معتقد بودم که درباره وقایع گوهرشاد کاری جدی نداشتهایم به همین خاطر مبلغی را در انجمن برای حمایت از تولید این اثر اختصاص دادیم. درست است که مورد کمی بی مهری قرار گرفت ولی بالاخره این اتفاق افتاد و گفتیم که بر اساس جغرافیای فرهنگی و هنری هر منطقه این اتفاق را انجام میدهیم ولی این رفتار هم سلیقهای بود زیرا انجمن هنرهای نمایشی چنین وظیفهای نداشته است. با این وجود این اتفاق افتاد و مورد استقبال هم قرار گرفت.
به نظر من دغدغه در مدیران وجود دارد و سلیقه شرایط را متغیر کرده است.
* نکتهای که قابل تأمل است و باعث میشود که نبود دغدغه در مدیران و تصمیم گیرندگان فرهنگی و هنری مطرح شود، این است که وقتی دغدغه وجود داشته باشد که باید در عرصههای هنری از جمله سینما، تئاتر و هنرهای تجسمی و موسیقی به موضوع انقلاب اسلامی و مفاهیم مرتبط با آن پرداخته شود و تولیداتی در این عرصهها داشته باشیم، دیگر صرف آمار فعالیت نمیشود. اگر دغدغه در مدیریت وجود داشته باشد برای اینکه این دغدغه به نسلهای آینده منتقل شود برنامهریزی درستی برای آن در زمینه تحقیق و پژوهش، آموزش و تولید آثار انجام میشود. تا چه اندازه برنامهریزی منسجم و مشخص برای پژوهش درباره مفهوم انقلاب اسلامی وجود داشته است؟ وقتی دغدغه وجود داشته باشد برنامهریزی درستی برای آن صورت میگیرد ولی چرا مدیران فرهنگی و هنری هیچ برنامهریزی مدون و مشخصی برای پرداختن به موضوع انقلاب اسلامی و مفهوم و گفتمان انقلاب اسلامی توسط تئاتر نداشته و ندارند؟ وقتی برنامهریزی وجود نداشته باشد نگاه سفارشی و مقطعی میشود. سفارشی کار کردن در ذات بد نیست اما رفتار مقطعی و مناسبتی مدیران و تصمیم گیرندگان و تولید آثار بی کیفیت باعث نازل شدن این عنوان شده است. آیا این امر حاکی از نبود دغدغه در مدیران و تصمیم گیرندگان نیست؟
ما سند و آئین نامه جشنواره تئاتر مقاومت را بر اساس چارچوبی که بود ارائه دادیم و امیدواریم ماندگار شود. معتقدم دغدغه در مدیران وجود دارد یعنی باید وجود داشته باشد چون اگر دغدغه انقلاب اسلامی را نداشته باشد نباید مدیر شود. بالاخره همه ما در یک چارچوبی نفس میکشیم و کسی که مدیر جمهوری اسلامی ایران میشود باید یکسری دغدغهها را داشته باشد.
* فکر نمیکنید در برخی مدیران این دغدغه در حد کلام و حرف است؟ چون در عمل به شکل دیگری رفتار میکنند.
دغدغه باید باشد و جزو لاینکف مدیران است اما باز هم بر میگردیم به سلیقه. به نظر من مدیر چون دغدغه دارد باید ایجاد انگیزه برای فعالیت در این حوزه شود. اشاره کردم که حدود ۲۷۰ تا ۲۸۰ اثر برای جایزه بزرگ «سرو» با دغدغه شخصی هنرمندان تئاتر ارائه شد، شما در نظر بگیرید اگر بخواهیم برای هنرمندان ایجاد انگیزه کنیم چه اتفاقی رخ خواهد داد. ما در حال حاضر در حوزه پژوهش کم کاری نداریم و به عنوان مثال «سوره مهر» حوزه هنری کتابهای متعددی در حوزههای انقلاب، دفاع مقدس و مدافعان حرم منتشر کرده است. اگر برای هنرمندان ایجاد انگیزه شود و مدیر هنرمندانی را که دغدغه شخصی برای فعالیت در این حوزه دارند شناسایی کند و برایشان ایجاد انگیزه کند و آموزش دهد، باعث شکلگیری روندی میشود که شاهد رشد هنرمندان فعال در این حوزه و آثار تولید شده در این خصوص خواهیم بود.
ما باید برای هنرمندان ایجاد انگیزه کنیم. برای من جالب است که نسل جوان تئاتر آثاری را در حوزه انقلاب و دفاع مقدس خلق و اجرا میکنند که حرفی برای گفتن دارد.
مهم است که مدیر بتواند چانه زنی کند و از زحمات نویسنده و هنرمند تئاتر که در این حوزه تلاش و اثری را خلق کرده حمایت کند. ایجاد انگیزه به سلیقه مدیران بر میگردد. ۷ مدیرعامل در انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس وجود داشته، آیا میتوان گفت که این مدیران دغدغه انقلاب و دفاع مقدس را نداشتهاند؟
از جشنوارههای منطقهای باید هنرمندان شناسایی شوند و به آنها آموزش داده شود تا روند کیفی درستی را طی کنند. وقتی آموزش و حمایت درست از این نیروها وجود داشته باشد و این هنرمندان به درستی دیده شوند اتفاقات خوبی در حوزه تئاتر انقلاب اسلامی رخ میدهد. من معتقدم اگر هنرمندی سر سفره تئاتر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بنشیند دیگر تمایلی به ترک آن نخواهد داشت مگر اینکه مدیران به قدری نامناسب برخورد کنند که هنرمند بگوید عطایش را به لوایش میبخشم.
* این اتفاق هم افتاده و بسیاری از هنرمندان به دلیل رفتار مدیران از سر این سفره بلند شده و رفتهاند. ما هنرمندانی از نسل قبل و جدید داریم که به درستی موضوع انقلاب و دفاع مقدس میپردازند اما از آنجایی که مدیران با نگاهی سلیقهای با آثار برخورد میکنند انگیزه هنرمندان از بین میرود. مگر میشود مدیران و تصمیم گیرندگان فرهنگی و هنری دغدغه انقلاب اسلامی را داشته باشند ولی یک سازماندهی و برنامهریزی مشخص برای تولید آثار نمایشی در این حوزه وجود نداشته باشد؟ اینکه یک مدیر به هنرمند انگیزه بدهد و دیگری انگیزهها را از بین ببرد.
منظور شما این است که به عنوان مثال معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیاید و سیاستگذاری خود را در این زمینه مشخص کند؟ در مورد عملکرد حرف شما را قبول دارم ولی در خصوص بحث دغدغه معتقدم که وجود دارد و باید وجود داشته باشد.
* اگر یک سند مدون و سیاستگذاری شده وجود داشته باشد دیگر هیچ مدیری اجازه ندارد سلیقهای برخورد کند بلکه موظف است بر اساس آن سیاستگذاری و برنامهریزی پیش برود. چرا یک هنرمند وقتی قرار است به مفاهیم روز انقلاب اسلامی در تئاتر بپردازد یا باید کارش سفارشی باشد یا باید با کمترین حمایت اثرش را به صحنه ببرد؟ چرا به شکل حرفهای نباید این اتفاق بیفتد؟ وقتی برنامهریزی و سیاستگذاری مشخص وجود داشته باشد دیگر به شکل حرفهای به تولید این آثار پرداخته میشود. وقتی سیاستگذاری مدون و مشخص نداریم باید به این فکر کنیم که چگونه در مدیر انگیزه ایجاد کنیم که بتواند انگیزه لازم را در هنرمندان نیز ایجاد کند.
حرف شما درست است اما من احساس میکنم در تئاتر ایران مهمترین انگیزه برای نوشتن و تولید آثار جشنوارهها هستند که البته نمیگویم این اتفاق خوب است یا بد. ما باید در هر کدام از جشنوارهها جایگاه جدیای را به انقلاب اسلامی و مفاهیم آن بدهیم نه با تفکیک کردن و ایجاد بخشی به نام «انقلاب اسلامی»...
* اصلاً این تفکیک کردن به موضوع و کار در خصوص آن لطمه میزند.
دقیقاً، باید دید دغدغه مردم در شرایط روز اجتماعی چیست. به عنوان مثال حمایت از تولید داخلی و اصلاح الگوی مصرف از دغدغههای مهم و مفاهیم به روز مرتبط با انقلاب اسلامی است که ربطی به سفارشی بودن یا نبودن ندارد و میتواند در جشنوارههای مختلف از جمله جشنواره تئاتر کودک و تئاتر خیابانی مریوان به آنها پرداخته و مورد توجه قرار گیرند. ما باید در جشنوارهها بدون اینکه موضوع را شعارزده کنیم با ایجاد انگیزه در هنرمندان به این مفاهیم بپردازیم.
در جشنواره تئاتر فجر جا برای پرداختن به این مفاهیم وجود دارد ولی میآییم و میگوئیم که باید آثاری با موضوع «انقلاب اسلامی» تولید و اجرا شوند و این امر تداعی کننده همان بحث سفارشی بودن در ذهن هنرمندان بخصوص هنرمندان نسل جدید میشود و مانعی برای حضور و فعالیت آنها در این حوزه. وقتی مباحث اجتماعی به روز مرتبط با انقلاب اسلامی را مدنظر قرار دهیم اتفاقات قابل توجهی در زمینه حضور هنرمندان و پرداختن به این حوزه رخ میدهد.
معتقدم جشنواره یکی از عوامل بسیاربسیار مهم و تعیین کننده است که باید در سیاستگذاری آن ایجاد انگیزه برای هنرمندان و پرداختن به این مفاهیم دیده شود. متأسفانه آثار قابل قبولی که در زمینه انقلاب اسلامی و مقاومت تولید و اجرا میشوند و با استقبال مخاطبان روی صحنه میروند از سوی جشنواره تئاتر فجر دیده نمیشوند و به آنها فرصت دیده شدن در این رویداد داده نمیشود. اگر کار ضعیف باشد مهم نیست ولی آثاری بودهاند که در اجرای عمومی شان جریان ساز شده و مدیران و تصمیم گیرندگان با آنها عکس یادگاری میگیرند اما امکان ارائه در بخشهای رقابتی جشنواره تئاتر فجر را پیدا نمیکنند.
* سلیقه را میتوان ممیزی دانست؟
بله، من با بخشی که ممیزی آثار را انجام میدهد چالش دارم زیرا معتقدم برخی ممیزیها بر اساس ذائقه سلیقه است. این امر باعث میشود موضوعات و مفاهیم محدود شود و هنرمندان را مجبور میکند به موضوعات دیگری نظیر موضوعات پساجنگ بپردازد.
* باز به این موضوعات نیز نمیتوان پرداخت چون بحث سلیقه و ممیزی وجود دارد.
دقیقاً، آنقدر دایره را تنگ میکنیم و بعد میگوئیم چرا هنرمندان در این حوزهها فعالیت نمیکنند. امیدوارم ۲ اتفاق در عرصه مدیریت جدید بیفتد؛ اینکه شناخت آدمها و هنرمندان جدید در سراسر کشور و آموزش آنها است زیرا همه هنرمندان که در تهران به دنیا نیامدهاند و این شناخت و آموزش منجر به تولید شود. قبول دارم که در بخش متن در این حوزه با مشکل مواجه هستیم، با اینکه داستان و شخصیت داریم نیاز به پژوهش در رمان داریم تا به تولید نمایشنامه بیانجامد. امیدوارم این اتفاقات در دوره جدید مدیریت اتفاق بیفتد.
* مشکل اساسی که ما داریم این است که خیلی جزیرهای برخورد میشود.
دقیقاً
* وقتی میگوئیم تئاتر دانشگاهی، گفته میشود که متولیاش وزارت ارشاد نیست بلکه وزارت علوم متولی آن است، وقتی میگوئیم تئاتر انقلاب و دفاع مقدس گفته میشود متولیاش وزارت ارشاد نیست بلکه بنیاد روایت فتح است. هنرمندان در این شکل از مدیریت کمتر راغب میشوند تا برای تولید اثر به سراغ نهادهای دیگر بروند زیرا این ذهنیت وجود دارد که از حمایت مالی و امکانی کمتری برخوردار میشوند و باید در سالنهایی غیر از سالنهای معروف و معتبر تئاتری آثارشان را اجرا کنند. در صورتیکه وقتی یک اثر تئاتری تولید میشود حوزه هنری، بنیاد روایت فتح، اداره کل هنرهای نمایشی وزارت ارشاد و سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران میتوانند یکپارچه از اثر حمایت کنند. اگر یک هنرمند ببیند که مدیران و نهادها سلیقهای و جزیرهای برخورد نمیکنند انگیزهاش برای فعالیت و تولید اثر بیشتر میشود زیرا دیگر انگ سفارشی کار کردن به یک اثر زده نمیشود زیرا به صورت یکپارچه از کلیت تئاتر حمایت میشود. اگر این روند شکل بگیرد آثاری که با موضوع انقلاب اسلامی و مفاهیم به روز مرتبط با آن تولید و اجرا میشوند از حمایت بیشتری برخوردار خواهند زیرا در سیاستگذاری و برنامهریزی یکپارچه این نهادها در نظر گرفته شده است.
این حرف درست است. معتقدم باید پازلی را برای این مفهوم تعریف کنیم که در آن وظایف هر کدام از نهادها مشخص باشد. به خاطر اینکه هر کدام اعتقاد داریم باید کار خودمان را خودمان انجام دهیم و چون توجهی به هم پوشانی نمیکنیم نتوانستهایم که به صورت یکپارچه وارد عمل شویم.
البته من نگاه دیگری هم دارم، خود هنرمندان نیز وظیفهای دارند. استادان بزرگ تئاتر برای خلق یک اثر مطالعه بسیاری انجام میدهند ولی اکثر هنرمندان نسل جدید به سراغ یا کارهای از پیش نوشته شده میروند یا به سمت کارهای خارجی میروند. هنرمندان نیز وظیفه دارند روی موضوع انقلاب اسلامی و مفاهیم مرتبط با آن یا هر موضوع دیگری که نسبت به آن دغدغه دارند، وقت بگذارند. اکثراً به دنبال آماده کردن سریع یک اثر و اجرای آن هستند. معتقدم اگر هنرمندان سعه صدر داشته باشند مخصوصاً هنرمندان نسل جدید که خیلی خوشفکر هستند، اتفاقات خوبی رخ خواهد داد.
انقلاب اسلامی مفهوم است، زمان و مکان نیست. انقلاب اسلامی و بحث مقاومت از قرنها قبل حتی پیش از ظهور اسلام شکل گرفته و در آینده هم ادامه خواهد داشت. معتقدم هر اتفاقی و هر موضوعی که با بحث مقاومت پیوند میخورد جزو مفاهیم انقلاب اسلامی است و باید به آن پرداخته شود در حوزه مدیران نیز باید به این نکته توجه کرد که مدیران نگاه مقطعی و مناسبتی دارند و فقط در مناسبتها به فکر تولید آثاری با موضوع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس میافتند در حالی که موضوع انقلاب و دفاع مقدس در طول یک سال جاری و ساری است. نمیتوان وقتی هفته دفاع مقدس به پایان میرسد دیگر کاری به موضوع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نداشت تا سال آینده. این نگاه مقطعی و مناسبتی آفت شده است. انقلاب اسلامی مفهوم است، زمان و مکان نیست. انقلاب اسلامی و بحث مقاومت از قرنها قبل حتی پیش از ظهور اسلام شکل گرفته و در آینده هم ادامه خواهد داشت. معتقدم هر اتفاقی و هر موضوعی که با بحث مقاومت پیوند میخورد جزو مفاهیم انقلاب اسلامی است و باید به آن پرداخته شود؛ چه اجتماعی باشد، چه سیاسی، چه فرهنگی.
رهبری شخصیتی فرهنگی هستند و برای ایشان بحث فرهنگ مهم است ولی در حوزههای میانی فرهنگ متأسفانه مدیران به این مهم توجه نمیکنند. حضرت آقا به جذب حداکثری اشاره میفرمایند، ما مدیران در این خصوص چه کاری انجام دادهایم؟ ما چقدر از دوستانی که در حوزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مینوشتند را از این فضا راندیم؟ ما چقدر در امر جذب هنرمندان برای حضور در این حوزهها موفق بودیم؟ این همه فارغالتحصیل دانشگاهی در حوزه هنر داریم، ما چقدر ایجاد انگیزه کردیم که هنرمندان در این حوزه نفس بکشند؟ معتقدم سفره مفهوم انقلاب اسلامی آنقدر متریال های دارد که با استفاده از آنها میتوان به خلق اثر پرداخت. نمیدانم چرا به سمت آثار خارجی و آثاری میرویم که بارها و بارها اجرا شدهاند. فکر میکنم سیاستگذاری درستی است ولی وقتی به مدیران میرسد سلیقه ورود پیدا میکند و چیزی که مدنظر است بیرون نمیآید.
* مقام معظم رهبری سالی را به نام فرهنگ نامگذاری میکنند ولی مدیران میانی در آن سال تنها برنامهریزی ای که ندارند برای حوزه فرهنگ است. چرا مدیران سطوح میانی هیچ برنامهریزی و عملکرد مشخص و درستی ندارند؟ این روند و رفتار مدیران باعث شده تا بسیاری از نسلهای جوان هنری که آشنایی با انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نداشتند، وقتی این موضوعات مطرح میشود دافعه داشته باشند. این عملکرد مدیران است که وضعیت را به اینجا رسانده است. خاطرمان هست که در دورانی تئاترهایی با موضوعات مذهبی و دفاع مقدس در ایام غیرمناسبتی اجرا میشدند و پرمخاطب هم و آثاری با کیفیت بودند. در آن دوران کسی نمیگفت این نمایش مذهبی است یا دفاع مقدسی پس به تماشای آن ننشینم. کارگردانهای حرفهای و شناخته شده در این حوزهها فعالیت میکردند. چرا از آن وضعیت به این نقطه رسیدهایم؟ به خاطر عملکرد مدیران این اتفاق افتاده است. چرا وقتی کار کردن درباره موضوعات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مطرح میشود هنرمندان دافعه دارند؟ به خاطر عملکرد مدیران این اتفاق افتاده است. اگر سیاستگذاری مشخص باشد چرا باید مدیران سلیقهای برخورد کنند؟
سیاستگذاری در حد آمار و تبلیغات انجام میشود، مثلاً در سال حمایت از تولید ملی و داخلی مدیران فقط به چاپ بروشور و بنر اکتفا میکنند. در حالی که حمایت از تولید ملی و داخلی نیاز به فرهنگسازی دارد و هنرمندان میتوانند این فرهنگسازی را انجام دهند. از سوی دیگر مدیران هستند که میتوانند انگیزه فعالیت هنرمندان در این حوزه را ایجاد کنند. من برای موفقیت یک اثر نمایشی ۳ ضلع هنرمند، مدیران و مخاطب را میبینم. وظیفه مدیر این است که همانطور که به هنرمندان نگاه میکند به تغییر ذائقه مخاطب هم نگاه کند. با تولید کار جذاب تغییر درست ذائقه مخاطب شکل میگیرد ولی متأسفانه بر اساس عملکرد نادرست ذائقه مخاطب هم نسبت به آثار انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تغییر کرده و نسبت به این آثار دافعه دارند.
نکته قابل تأمل دیگر این است که از نگاه مدیران فقط یک تعداد افراد و هنرمندان خاص در این حوزه کار تولید میکنند پس در نتیجه یک دایره محدود تعریف شده است. مدیران دامنه این فضا را باز نکردند و نسبت به هنرمندان تئاتر شناخت پیدا نکردند تا از فعالان این عرصه بخواهند در حوزه انقلاب اسلامی نیز متن بنویسند و کار تولید و اجرا کنند. شاید این کار برای مدیران ریسک باشد ولی من به عنوان یک مدیر این کار را انجام داد و در خصوص موضوع «مسجد گوهرشاد» این ریسک را پذیرفتم تا دامنه فعالان در این حوزه بازتر شود.
ما در کل کشور حدود ۸۲۰ گروه تئاتری داریم و فقط محدود به ۲ یا ۳ نفر نیستیم که در این حوزه فعالیت کنند. باید خون تازه به این فضا تزریق کرد. همین نگاه محدود مدیران باعث شده تا مخاطب طرفدار سلبریتی ها شود و وقتی اثری با حضور آنها به صحنه میرود به سالن تئاتر بیاید. مدیر باید فضا را باز کند و از آن طرف هم هنرمند باید عزمش را جزم کند و اگر به موضوعی اعتقاد دارد پاشنه در اتاق مدیر را از جا بکند.
* وقتی نگاه مدیر مقطعی است باعث میشود که با ذهنی کلیشهای سراغ افراد محدودی برای تولید و اجرای اثر آن هم فقط در ایام مناسبتی برود. چون برنامهریزی و چشمانداز وجود ندارد مقطعی نگاه میشود.
من خودم شاهد این روند بودهام. مقاطع و مناسبتها باید دغدغه مدیران باشند ولی نه اینکه فقط در آن مقاطع به فکر تولید آثار با موضوعات مربوطه باشند بلکه باید در طول سال این موضوعات در تولید آثار توجه شود. نکته مهم دیگر این است هنرمندانی هم که در این حوزه متن نوشته و آثاری خلق کردهاند باید به سراغ مدیران بروند و از آنها بخواهند تا روند تولید اثر فراهم شود.
چیزی که به نظر من خیلی جذاب است، بحث کودک و نوجوان است. علاقهمندی من به تئاتر در مدرسه علوی توسط ابوباسم حیادار شکل گرفت که هم اخلاق خوبی داشت، هم کارهایش جذاب بود و هم مفاهیم معنوی و مذهبی و همچنین اجتماعی را مدنظر قرار میداد. الان کدام نهاد این چنین کودک و نوجوانان را علاقه مند به تئاتر میکند؟ ما باید کودکان و نوجوانان را تربیت کنیم زیرا اگر رهایشان کنیم به سمت دیگری میروند. بسیاری از هنرمندان شناخته شده ما در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرورش پیدا کردند، الان در این زمینه چه کار میکنیم؟ چقدر برای علاقه مند کردن کودکان و نوجوان به تئاتر کار میکنیم؟
* الان هیچ ارتباطی بین وزارت آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وجود ندارد. تئاتر در مدارس از بین رفته است.
همانقدر که مدارس میتوانند برای علاقه مند کردن کودکان و نوجوانان به تئاتر مهم باشند، مساجد هم میتوانند تأثیرگذار باشند.
امیدوارم این نشستها فقط در حد یک گفتگو و گزارش نباشد و به یک سند و چشمانداز ختم شود و وظیفه هر سازمان و نهادی در آن مشخص شود. به نظر من اداره کل هنرهای نمایشی به عنوان متولی تئاتر فرمانده میدان است و این فرمانده میدان باید یکسری از مفاهیم را به جشنوارهها و فعالیتهای خود تزریق کند * تئاتر مساجد هم خیلی ضعیف شده، زمانی گروههای تئاتر در مساجد فعال بودند ولی الان چنین وضعیتی وجود ندارد.
الان حلقه اتصالی وجود ندارد. حلقه اتصال به مفهوم باید از کودک و نوجوان آغاز شود تا در آینده تعدادی از آنها در این حوزه نفس بکشند.
* خب این اتفاق را که دیگر هنرمندان نمیتوانند رقم بزنند و نیاز به مدیرانی دغدغه مند دارد.
این موضوع هم به نظر من باز به سلیقه مدیر باز میگردد.
* یعنی ۴ دهه وزارت آموزش و پرورش، وزارت ارشاد، شهرداری و حوزه هنری نتوانستهاند با هم به یک اتفاق نظر برسند؟
یک دلیل نرسیدن به این اتفاق نظر این است که هر نهاد و مدیری میخواهد فقط کار خودش را انجام دهد. در این مدت زمانی که در انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس کار کردم صفر تا صد هیچ کاری را خودم به تنهایی انجام ندادم زیرا میخواستم بگویم که جزیرهای عمل نمیکنیم، با سازمان فرهنگی و هنری شهرداری، بنیاد رودکی، مس سرچشمه و همراه اول هم کار کردم. قائل به این نیستم که بگویم فقط من کاری را انجام میدهم. این سلیقه مدیر است که باید به دنبال هماهنگ کردن تولید برود و با نهادهای دیگر ارتباط برقرار کند.
ما مجموعهای با عنوان شورای «فرهنگ عمومی کشور» داریم که وظیفهاش فرهنگ عمومی کشور و ارتقای فرهنگ عمومی کشور است.
* به تنها چیزی که در این شورا توجه نمیشود فرهنگ عمومی کشور است.
شاید این شورا مصوبات خوبی هم داشته باشد. دغدغه شورا ارتقای فرهنگ عمومی کشور است. رئیس شورا امام جمعه استان و نایب رئیس اش استاندار است. کدامیک از مدیران ما به سراغ شورای فرهنگ عمومی کشور رفتهاند و به آنها پیشنهاد دادهاند که در راستای ارتقای فرهنگ عمومی کشور کاری تولید کنند؟ کدامیک از مدیران ما به شورای فرهنگ عمومی کشور مراجعه کردهاند و گفتهاند که شورا دغدغههایش را بیان کند و مدیران بر اساس آن دغدغهها در سطح استانها کار تولید کنند؟ چرا شورای فرهنگ عمومی کشور در حوزه فرهنگسازی کودک و نوجوان در سطح کشور فعالیت نمیکند؟ بسیاری از دانشجویان و فارغالتحصیلان هنر و تئاتر در سراسر کشور هستند که به دنبال اشتغال در زمینه تخصص خود هستند و شورای فرهنگ عمومی کشور میتوانند هم برای اینها اشتغالزایی کند و هم در راستای فرهنگسازی از نیروی آنها استفاده کند.
مدیران دغدغه دارند ولی سلیقه شان این است که پشت میز بنشینند و کار خودشان را انجام دهند.
* شما میگوئید سلیقه در حالی که نبود دغدغه باعث این روند و عملکرد مدیران است.
مانیفست مدیر دغدغه است. عملکرد مدیران اشتباه است و ما در جای خیلی ضعیفی قرار گرفتهایم ولی مدیر اگر دغدغه نداشته باشد نباید مدیریت را قبول کند.
* خیلی از مدیران هستند که دغدغه ندارند ولی کار را قبول میکنند چون مدیریت را دوست دارند.
اشتباه میکنند. باید مدیر بالاسری بر اساس عملکرد و کارنامه کاری مدیر زیردست خود را انتخاب کند. اگر مدیر بالاسری گزینش درستی نداشته باشد باید پاسخگو باشد. من با این پیش فرض حرف میزنم که همه دغدغه مند هستند و کسی که مسئولیت را قبول میکند دغدغه را دارد زیرا در جمهوری اسلامی ایران با حاکمیت نظام جمهوری اسلامی ایران نفس میکشد. اگر این دغدغه را نداشته باشد مدیر بالادستی نباید اجازه حضور و فعالیت را به او بدهد.
امیدوارم این نشستها فقط در حد یک گفتگو و گزارش نباشد و به یک سند و چشمانداز ختم شود و وظیفه هر سازمان و نهادی در آن مشخص شود. به نظر من اداره کل هنرهای نمایشی به عنوان متولی تئاتر فرمانده میدان است و این فرمانده میدان باید یکسری از مفاهیم را به جشنوارهها و فعالیتهای خود تزریق کند. باید این نگاه در حوزه تجسمی و موسیقی هم مدنظر قرار گیرد تا هر کدام ما بدانیم وظیفهمان چیست و چه کار باید بکنیم.