در این یادداشت آمده است ازجمله این شرایط و زمینه‌ها، وجود اصحاب و یارانی است که حضرت را یاری رسانند و اهداف و منویات امام علیه السلام را به اجرا درآورند.

به گزارش خبرنگار مهر، علی اعظمی در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است به تبیین شرایط ظهور پرداخته است. انقلاب جهانی مهدوی برای دگرگونی شرایط جامعه بشری است در نتیجه، این رخداد مهم در پیدایش خود منوط به شرایط طبیعی است و تا زمانی که این شرایط و عوامل و اسباب فراهم نگردد، ظهور نیز به وقوع نخواهد پیوست. از این نظر، واقعه ظهور امام مهدی (عج) پدیده بی نظیری است که بشریت در طول تاریخ به انتظار آن نشسته است.

چگونگی فراهم شدن شرایط ظهور

بدیهی است این رخداد بزرگ با این همه ابعاد و آثار گسترده که به همراه دارد، شرایط و مقدمات متناسب با خود را می‌طلبد و الا این هدیه الهی به آسانی نصیب جامعه بشری نخواهد شد. به همین جهت وقتی خدمت امام باقرعلیه السلام مطرح می‌شود که وقتی امام مهدی (عج) قیام کند همه امور بر وفق مراد خواهد بود و مشکلات، خود به خود حل می‌شود! حضرت در ردّ این پندار می‌فرماید: «کَلَّا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوِ اسْتَقَامَتْ لِأَحَدٍ عَفْواً، لَاسْتَقَامَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ ص حِینَ أُدْمِیَتْ رَبَاعِیَتُهُ وَ شُجَّ فِی وَجْهِهِ؛ [۱] هرگز چنین نیست! قسم به آن کسی که جانم به دست اوست اگر بنا بود امور بدون مشقت حل و فصل شود این امر به دست پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم واقع می‌شد در حالی که خون از پیشانی آن حضرت جاری شد و دندان‌های مبارک حضرت مجروح گردید.»

نمونه‌ای از شرایط ظهور

ازجمله این شرایط و زمینه‌ها، وجود اصحاب و یارانی است که حضرت را یاری رسانند و اهداف و منویات امام علیه السلام را به اجرا درآورند؛ زیرا انقلاب جهانی مهدوی همانند دیگر انقلاب‌ها، انقلابی بشری است با این تفاوت که این انقلاب تحت رهبری معصوم با اهداف بزرگ انسانی و برنامه صد در صد اسلامی در پهنه گیتی به وقوع می‌پیوندد اما از نظر روند کاری، همانند دیگر تحولات کوچک وابسته به نیروی انسانی و حمایت مردمی می‌باشد.

در این رابطه «سدیر صیرفی» در گفت و گویی با امام صادق (علیه السلام) درباره عدم قیام می‌گوید: حضرت مرا به خارج مدینه برد تا آنکه وقت نماز، در محلی پیاده شدم. امام صادق (علیه السلام) به جوانی که در آن نزدیکی بز می‌چراند نگاهی کرد و فرمود: ای سدیر! به خدا قسم! اگر پیروان من به تعداد این بزها بودند، بر جای نمی‌نشستم (و قیام می‌کردم). سدیر گوید: بعد از تمام شدن نماز، حیوانات آن گله را شمردم و یافتم که عدد آنها از هفده تجاوز نمی‌کند. [۲]

تعداد یاران حضرت

۳۱۳ نفر از اطراف جهان و دورترین نقطه‌ها جمع شده و به امام قائم علیه السّلام می‌پیوندند، چنان که در حدیثی از امام باقر علیه السّلام بیان شده: «یَجمَعُ اللهُ مِن أَقاصِی البِلادِ عَلی عِدَّةِ أَهلِ بَدرٍ ثَلاثَمِأَةَ وَ ثَلاثَ عَشَرَ رَجُلاً؛ [۳] خداوند برای حضرت قائم علیه السّلام از دورترین شهرها، به تعداد جنگ آوران جنگ بدر، ۳۱۳ مرد را جمع می‌کند.» بعد از آشکار شدن دعوت حضرت، تعداد ده هزار نفر، به امام مهدی علیه السلام می‌پیوندند. امام جواد علیه السلام فرمودند: زمانی که سیصد و سیزده نفر از یاران خاص امام قائم علیه السلام به خدمت آن بزرگوار رسیدند حضرت، دعوتش را به جهانیان آشکار می‌کند و وقتی این تعداد به ده هزار نفر رسید، به اذن خداوند متعال قیام مسلحانه می‌کند. [۴]

آیا ۳۱۳ نفر تکمیل نشده است تا ظهور محقق بشود؟

برای این سوال می‌توان از چند جهت پاسخ داد از جمله:

۱. تحقق این شرط، لازم است، ولی کافی نیست، بلکه باید زمینه‌های دیگر نیز فراهم شود که از مهم‌ترین آن‌ها، قابلیت مردم برای پذیرش دولت حق است. به این معنا که عموم مردم و جامعه بشری باید به درجه‌ای از معرفت برسند که دریابند حکومت‌ها و مکاتب ساخته‌ی بشر، جواب گوی نیاز مردم نیست و به وسیله‌ی این‌ها، سعادت و عدالت واقعی به بشر هدیه نمی‌شود.

مرحوم خواجه طوسی، علت غیبت امام را کوتاهی مردم می‌داند؛ چرا که اعمال و کردار مردم، باعث شد امام از میان مردم برود. بنابراین باید مردم از راه غلطی که رفته‌اند برگردند و امام را بخواهند تا ظهور صورت گیرد. [۵]

۲. مانند بسیاری از امور دیگر برای ما معلوم نیست که یاران حضرت تکمیل شده اند یا نه؟ چون در مورد این نفرات، تنها جز شمردن صفاتی از آنان، در روایات چیزی موجود نیست و نام آنان به خصوص ذکر نشده است، به جز چند تن از پیامبران مانند: حضرت عیسی علیه السلام. [۶] در نتیجه ظهور، تابع مقدمات و شرایطی می‌باشد و تا این شرایط مهیا نگردند ظهور محقق نمی‌شود و ۳۱۳ یار، شاید تکمیل شده باشد و شاید نشده باشد؛ چون ما هیچ اطلاعی نداریم.

[۱] الغیبة (نعمانی)، ص ۲۸.

[۲] کافی، ج ۲، ص ۱۹۰، ح ۴.

[۳] بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۳، ح ۱۰.

[۴] بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۸۳، ح ۱۰.

[۵] تجرید الاعتقاد، ص ۵۴.

[۶] رجعت، علامه مجلسی، ص ۴۵