خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: جمله «نگاه کوتاه مدت به آفریقا نداریم» را رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در آستانه سفر چهار روزه به مقصد سه کشور آفریقایی آنگولا، نیجریه و توگو گفت که هفته گذشته انجام شد- سفری که بار دیگر رویکرد آنکارا در قبال قاره سیاه را در مرکز توجه قرار داد.
در ۲۰ سال حضور اردوغان در مسند قدرت ترکیه، او به ۳۰ کشور آفریقایی سفر کرد- یعنی بیش از هر رهبر غیرآفریقایی دیگر این سفر بخشی از تلاش ترکیه برای شکستن هژمون قدرتهای استعماری سابق نظیر فرانسه و در عین حال، اقدامی در راستای تقابل با نفوذ روزافزون چین در قاره آفریقا تلقی میشود.
سفر هفته گذشته اردوغان به سه کشور آفریقایی، مقدمه برگزاری سومین دوره مجمع اقتصادی و تجاری ترکیه- آفریقا در تاریخ ۲۱ تا ۲۲ اکتبر در استانبول و همچنین نشست سه روزه همکاریهای ترکیه-آفریقا بود که در ماه میلادی دسامبر برگزار میشود و پیش درآمد تبدیل ترکیه به بازیگری اصلی در رقابت با بازیگران قدیمی این عرصه است.
رونق اقتصادی / بازی با کارت مذهب
یک استخر درحد و اندازه استانداردهای المپیک در ساحل سنگال، یک پایگاه نظامی در سومالی و یک فرودگاه بزرگ در نیجر به عنوان دروازه ورود به صحرای بزرگ آفریقا. اینها فقط تعدادی از سرمایه گذاریهای ترکیه در قاره سیاه هستند- منطقهای که به طور سنتی از جانب قدرتهای استعماری سابق اروپا و این اواخر از طرف چین تأمین مالی میشود.
صرف نظر از مزایای اقتصادی، بعضیها منشأ ماجراجویی اردوغان در آفریقا را نگرانیهای سیاست داخلی عنوان میکنند
طی کمتر از ۲۰ سال، حجم مبادلات تجاری ترکیه با آفریقا با پنج برابر افزایش، از ۳.۵ میلیارد یورو به ۲۰ میلیارد یورو رسید. از سال ۲۰۰۱، ترکیه ۳۱ سفارتخانه جدید در آفریقا افتتاح کرده و در حال حاضر شمار هیئتهای دیپلماتیک این کشور در آفریقا ۴۳ عدد است. خطوط هواپیمایی ترکیه نیز با پرواز به ۶۰ مقصد آفریقایی، استانبول را به یک هاب مسافرت بین قارهای تبدیل کردهاند.
اما درحالی که بعضیها فقط روی مزایای اقتصادی ماجراجویی ترکیه در آفریقا تمرکز کردهاند، خیلیها هم هستند که گمان میکنند اقدامات آنکارا در این قاره برای تأمین منافع ملی و پیشبرد سیاستهای داخلی انجام میشود.
البته، بدون تردید، ترکیه به عنوان یک قدرت میانی، از حضور در صحنه آفریقا به طمع برخورداری از نقشی پررنگتر در عرصه بین الملل، نفع خواهد برد اما سوال این است که چگونه درحالی که به رغم حمایتهای مالی و نظامی پاریس، ساکنان منطقه ساحل آفریقا خواهان اخراج فرانسویها هستند و حتی با دیده سو ظن به پروژههای سرمایه گذاری چین یا هند در منطقه شاخ آفریقا و در مجاورت خاورمیانه نگاه میکنند؛ ترکیه میخواهد به اصطلاح جای پای خود را در قاره سیاه محکم کند؟
یک دلیلش میتواند این باشد که ترکیه مدعی است که سلطه عثمانی بر آفریقا که قبل از تسلط فرانسه بر این قاره بود، رنگ و بوی استعماری نداشته است- ادعایی که البته همین اواخر از سوی امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه به چالش کشیده شد. دلیل دیگرش هم مسلمان بودن ترکیه عنوان میشود که نقطهای میشود برای ایجاد قرابتهای فرهنگی با آفریقا. البته، اردوغان با موضوع اسلام هم تاجر مآبانه برخورد میکند مثل ادعای حمایت از فلسطین در عین تلاش برای افزایش تجارت با رژیم صهیونیستی! در مقایسه با چین هم، علاوه بر استفاده از کارت مذهب، آنطور که میگویند ترکیه در پروژههای سرمایه گذاری خود از نیروی کار بومی بیش از چین استفاده میکند که این به اعتماد سازی در زمینه انتقال دانش و فناوری منجر میشود اما با توجه به پایگاه نظامی ترکیه در سومالی و قرارداد نظامی سال گذشته با نیجر، در واقع، گذر زمان هدف اصلی را که آنکارا در قاره سیاه دنبال میکند؛ برملا خواهد کرد.
کم رنگ شدن امید ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا، اردوغان را برای ماجراجرایی در آفریقا جسورتر کرده است
جاه طلبیهای ترکیه در آفریقا از زمان سقوط امپراطوری عثمانی و به دنبال آن، تمرکز بر برقراری پیوند با اروپا از بعد از جنگ جهانی اول برای مدتی طولانی متوقف شد اما اشتیاق برای از سرگیری رابطه در دل اردوغان که ترکیه را یک کشور آفریقایی-اورسیایی تلقی میکند؛ هرگز فروکش نکرد و این در تلاش او برای برجسته کردن ارتباطات تاریخی میان ترکهای عثمانی و پادشاهیها و جوامع آفریقایی مشهود است.
وقتی عدالت و توسعه در ۲۰۰۲ روی کار آمد؛ شاهد آغاز فصل جدیدی در روابط آفریقا و ترکیه بودیم تا آنجا که دولت آنکارا ۲۰۰۵ را «سال آفریقا» نام گذاری کرد. در ۲۰ سال حضور اردوغان در مسند قدرت ترکیه، او به ۳۰ کشور آفریقایی سفر کرد- یعنی بیش از هر رهبر غیر آفریقایی دیگر.
تسویه حساب با اروپا در سایه قدرت نرم
تا وقتی که اردوغان برای پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا امید داشت، گامهای خود را در قاره تحت نفوذ این اتحادیه محتاطانه تر برمی داشت اما در سالهای اخیر با کمرنگتر شدن این رؤیا و بعد از حدود پنج سال کشمکش میان اردوغان و امانوئل ماکرون همتای فرانسوی به ویژه در حوزه مدیترانه شرقی، او برای تقابل جویی با اروپا هم که شده، به برداشتن گامهای به مراتب جسورانه تر در قاره آفریقا روی آورده است. در واقع آنچه که اکنون ترکیه را به اروپا پیوند میدهد، عضویت در ناتو است؛ اما از منظر رابطه با اتحادیه اروپا به عنوان نماد اتحاد قاره سبز، این پیوند روز به روز سستتر میشود که میتوان نماد آن را در تهدید اردوغان برای اینکه آنکارا سفرای ۱۰ کشور اروپایی را عنصر نامطلوب تلقی کند؛ به خوبی مشاهده کرد. اصلاً همین که «دیوید ساسولی» رئیس پارلمان اروپا، در اعتراض به زندانی شدن «عثمان کاوالا» تاجر و فعال سیاسی، ترکیه را به استبداد متهم کرده است، خود نشانهای است مبنی بر سستی بیش از پیش نخ پیوند میان دو طرف.
به نظر میآید حجم تنشهای موجود میان آنکارا-بروکسل از مسئله قبرس گرفته تا مناقشه دریای مدیترانه و در حال حاضر تهدید برای اخراج سفرای اروپایی به نقطه بحرانی نزدیک میشود در ۱۰ سال گذشته، تجارت میان ترکیه و سنگال ۱۶ برابر شده و این تابستان هم، نیجر یک قرارداد همکاری امضا کرد که شرایط حضور نظامی ترکیه در این کشور را فراهم میکند حال آنکه سفر هفته پیش اردوغان به کشور فرانسوی زبان توگو هم عمدتاً بر همکاریهای نظامی متمرکز بود.
ماکرون هفته پیش و قبل از آغاز تور آفریقایی اردوغان، کشور الجزایر را که زمانی تحت استعمار فرانسه بود؛ به جعل تاریخ متهم کرده و گفته بود آیا پیش از استعمار فرانسه اصلاً ملتی به نام ملت الجزایر وجود داشت.
ماکرون در مقالهای که روزنامه «لوموند» آن را منتشر کرد؛ نوشت: پیش از فرانسه، الجزایر زیر سلطه ترکهای عثمانی بود. همین ترکیه است که اکنون به الجزایریها القا میکند که ما فرانسویها تنها استعمارگران آن سرزمین بودهایم.
اشاره ماکرون به کتاب جدید اردوغان تحت عنوان «جهانی عادلانه تر امکان پذیر است» بود که در آن رئیس جمهور ترکیه مدعی شد: باید برای رسیدن به جهانی عادلانه با یکدیگر متحد باشیم. نباید بترسیم. اگر ما بترسیم، ایذا و اذیت دور آفریقا چمبره میزند.
ترسهای داخلی و جاه طلبیهای خارجی
به نظر میرسد که این ترسهای درونی است که سبب میشود تا اردوغان آزادی قاره سیاه از جور استعمار اروپا را بهانهای برای ماجراجویی جدید خود قرار دهد
البته که فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی در دوره استعمار و حتی اکنون، به دنبال بهره کشی از آفریقا بوده و هستند. اما فعلاً موضوع بحث ما ترکیه است و اینکه چرب زبانی اردوغان برای رهبران قاره سیاه با چه هدفی انجام میشود؟ آیا بیم او فقط از بابت بهره کشی اروپا از آفریقا است یا اینکه ترسهای او از جای دیگری ریشه میگیرد؟ به نظر میرسد که این ترسهای درونی است که سبب میشود تا اردوغان آزادی قاره سیاه از جور استعمار اروپا را بهانهای برای ماجراجویی جدید خود قرار دهد. از زمان کودتای نافرجام ۲۰۱۶، او تقریباً به همه با دید سو ظن نگاه میکند از این بابت که مبادا با «فتح الله گولن» رهبر اپوزیسون که متهم به تدارک کودتا است؛ رابطه داشته باشند.
دست کم تا ۲۰۱۴، سازمانهای مردم نهاد، مدارس و شبکههای تجاری گولن اصلی ترین واسطههای برقراری ارتباط میان ترکیه و آفریقا بودند. اما از بعد از کودتای ۲۰۱۶، اردوغان به طور گستردهای به سران آفریقا برای قطع هرگونه ارتباط با مؤسسات گولن فشار آورد و تحت نظارت سازمان معارف که اداره مؤسسات «یونس امره» ترکیه را برعهده دارد؛ به طور غیرمستقیم نفوذ دولت آنکارا را در آفریقا گسترش داد. این مؤسسات همچنین رقیبی برای مراکز فرهنگی فرانسه در قاره سیاه محسوب میشوند.
اما نفوذ اردوغان در آفریقا فقط از طریق قدرت نرم نیست؛ بلکه این ابزاری است برای پیشبرد دستور کاری که بر قدرت سخت استوار است. نقش ترکیه در لیبی و اتیوپی مثال خوبی از این مورد است. ترکیه بعد از چین، دومین سرمایه گذار اصلی در اتیوپی محسوب میشود و آدیس آبابا برای سرکوب تنشها در منطقه تیگرای، از پهپادهای ترکیهای استفاده میکند. در لیبی هم، ترکیه آتش جنگ داخلی را با ادعای حمایت از دولت وفاق ملی، شعله ور میکند.
قدرت نرم، ابزار اردوغان برای پیشبرد دستورکاری است که بر قدرت سخت استوار است و معلوم نیست رویکرد آفریقایی او چه بازخوردی از سوی اروپا و حتی آمریکا دریافت کند
با این همه، باید منتظر بود و دید ماجراجویی او در آفریقا به ویژه از جانب اروپاییها چه بازخوردی خواهد داشت. اتحادیه اروپا به ویژه در بحث استقلال راهبردی که دورنمای آن در ایده آل ترین شکل ممکن به خودکفایی نظامی از آمریکا منجر میشود؛ روی آفریقا به عنوان صحنه مانور گروه ضربتی که به عنوان مقدمه تشکیل ارتش اروپایی تشکیل خواهد شد؛ حساب ویژه باز کرده است.
اتحادیه اروپا میداند که گام نخست برای پس گرفتن بخشی از استقلال نظامی خود از ایالات متحده، این است که به لحاظ سیاسی (حوزهای که در سالهای اخیر با حضور در آن نقش کاتالیزور را برای آمریکا ایفا کرده) مستقلتر از گذشته عمل کند و در این راه، منطقه نفوذ سنتی یعنی کشورهایی که زمانی مستعمره اروپا بودهاند، محتملترین گزینه ممکن هستند.
در اهمیت حفظ جایگاه در آفریقا، همین بس که امسال در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل، «جوزف بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، خیلی بی پرده به «سرگئی لاوروف» وزیر خارجه روسیه هشدار داد که مسکو باید از این منطقه دور بماند.
به نظر میآید حجم تنشهای موجود میان آنکارا-بروکسل از مسئله قبرس گرفته تا مناقشه دریای مدیترانه و در حال حاضر تهدید برای اخراج سفرای اروپایی به نقطه بحرانی نزدیک میشود. از سوی دیگر، نوع برخورد اردوغان با تحولات جاری در کشورهای آفریقایی هم میتواند آنجا که لازم باشد، اتهاماتی را متوجه او کند؛ مثلاً در همین موضوع تأمین پهپاد برای اتیوپی- آن هم وقتی آدیس آبابا متهم به انجام جنایت جنگی علیه مردم تیگرای است.