خبرگزاری مهر - فرهنگ و اندیشه-مسعود کارگر: رسانه و مفهوم رسانهای در طول این سالها دچار دگرگونیهای مختلفی در فرم و ارائه محتوا و نحوه عملکردی در همه جای جهان شده است. این تغییرات بسته به شرایط کلی جهانی و نسبت هر کشور با آن بوده اما از جهاتی ساختار فعلی رسانه با وجود تغییرات متعدد به یک فرسودگی خصوصاً در ایران رسیده که این فرسودگی موجب سیکل معیوبی در خبررسانی و آگاهی بخشی شده است. این چرخه و ماهیت معیوب موجب فاصله زیاد میان مردم و رسانه خاصه رسانههای مرجع حاکمیتی و در نتیجه گسیل جامعه به سوی دگر رسانهها خواهد شد. برای جلوگیری از این رخداد و بازگشت اعتماد افکار عمومی نیازمند یک بازسازی ساختاری در مفهوم رسانه هستیم. در خصوص این موضوع گفتگویی داشتیم با رامین شمسایینیا استاد دانشگاه و پژوهشگر مطالعات فرهنگی و ارتباطات، که در ادامه آنرا خواهید خواند.
وضعیت فعلی رسانه در جهان / ارتباطات افقی
رامین شمسایی در ابتدا خصوص وضعیت فعلی رسانه در جهان و ایران گفت: تحول و انقلاب بزرگی در این حوزه رخ داده که همراه بوده با گسترش گوشیهای هوشمند و اینترنت همراه و گذار از ارتباطات جمعی به ارتباطات شبکهای، در واقع کوچ از مدل سنتی به مدرن آن! مهمترین ویژگی آن این است که در ارتباطات شبکهای قدرت جریانها از جریان قدرت پیشی میگیرد، این نظریه جامع شبکهای مانوئل کاستلز بیان میکند. به این معنی که قدرت رسانههای آلترناتیو و جنبشهای مردمی از جریانهایی که توسط نهادهای قدرت و رسمی تولید میشود و شکل میگیرد پیشی گرفته و برتری پیدا میکند.
این استاد دانشگاه افزود: فهم این مسئله خیلی مهم است و باید بدانیم که دیگر ارتباطات رسانهای عمودی نداریم و ارتباطات تبدیل به افقی شده است. یعنی اینکه یکی رأس قدرت باشد و بعد جریان رسانهای را پخش کند، تبدیل شده به ارتباطات افقی که افراد خودشان تبدیل به رسانه شدهاند و اگر قبلاً میگفتیم هر فرد یک رسانه الان در جایی قرار گرفتهایم که هر فرد به تنهایی چند رسانه است و از چند بعد و چند مسیر میتواند جریان ساز باشد. به همین دلیل است که سیاستگذاران رسانهای در جهان به دنبال مدیریت فضای خبری در شبکههای اجتماعی هستند و از طرفی سعی میکنند سوژههای مطرح شده در رسانههای اجتماعی را پیگیری کنند. در واقع یک رابطه دوسویه بین رسانههای جمعی و رسانههای شبکهای وجود دارد.
پژوهشگر مطالعات فرهنگی و ارتباطات ادامه داد: در ایران هم به تدریج رسانههای آلترناتیو جایگاهشان تقویت شده و گاهی در خبر رسانی از رسانههای رسمی پیشی میگیرند و حتی جایگاه مهمتر مطالعاتی پیدا میکنند. و در نهایت میشود گفت ما با پایان عصر رسانههای جمعی و آغاز عصر انسان رسانهها مواجه هستیم. جایی که جایگاه اینفلوئنسرها، سلبریتیها و بلاگرها بیشترین اثربخشی رسانهای را در افکار عمومی دارند. در این دوران رسانه دیگر نمیتواند چیزی را نادیده گرفته سانسور یا حذف کند.
موقعیت رسانه در ایران / ضرورت حرکت فراتر از قواعد عصر موجود
شمسایی گفت: ما نیازمند یک تحول و انقلاب در درک فرهنگ-رسانه هستیم و فرهنگ و رسانه مانند حوزه اقتصاد-صنعت یا صنعت-هنر و سیاست نیست و حوزه فرهنگ و جایگاه رسانه بر همه این موارد اشراف داشته و اثر گذاری دارد و نکته مهم اینکه در جامع شناسی ارتباطات گفته میشود که ساختار قید و بندهای نامرئی هستند که کنش و تصمیمات را جهتدهی میکنند. یعنی با هر رفتار رسانهای با ساختار موجود آن ساختار تقویت و بازتولید میشود. شاید برای همین بوده که شهید آوینی گفته، هرکس بخواهد در عصر خودش تحول ایجاد کند باید فراتر از قواعد و اصول آن عصر حرکت کند تا بتواند تحول ایجاد کند.
وی تصریح کرد: مهمترین مشکل ساختار رسانهای کشور نادیده گرفتن ارتباطات اقناعی است، یعنی اینکه ما اندیشهای داشته باشیم و بدون در نظر گرفتن مقتضیات مخاطب و ساختار گفتار و رفتار جامعه بخواهیم پیامی را طراحی، تولید و به سوی مخاطب ارسال کنیم با مشکل مواجه خواهیم شد، چون این شیوه مدتهاست منقضی شده و باید به سمت ارتباطات اقناعی برویم، جایی که مخاطب حس کند صدا و دغدغهاش در رسانه دیده و شنیده میشود.
سالهاست که سیستم رسانهای جمهوری اسلامی روایت اول را ارائه نمیکند و در اصل طبق علوم شناختی رسانه گفته میشود که معمولاً روایت اول از هر رویدادی رسوب کننده در ذهن مخاطب است و مخاطب اولین روایت را میپذیرد و در پذیرش روایتهای بعدی مقاومت خواهد کرد.
* مفهوم دقیق بازسازی رسانهای
رامین شمسایی اظهار داشت: گام اول درک مدیران از این معنا است و فهم اینکه اصولاً سرمایه گذاری در حوزه فرهنگ و رسانه یک امر زودبازده نیست و سرمایه گذاری میان مدت و بلند مدت اما بشدت راهبردی و اثر گذار است. گام دوم این امر در شرایط موجود بازسازی اعتماد عمومی و ارتقا سرمایه اجتماعی میباشد که در خیلی از موارد در جامعه ایرانی کمرنگ شده است چه بین مردم و چه مواجهه مردم با حاکمیت و رسانههای آن! باید به سمت اقناع مخاطب در این حوزه پیش برویم.
وی تاکید کرد: مسئله مهمتر این است که باید از عصر کلی گویی و سیاست گویی عبور کرده و از آن بپرهیزیم و یک نهضت عمومی حل مسئله برای جزئیات موجود در بطن فضاهای کمتر دیده شده و به آنها کمتر پرداخت شده ایجاد شود که توسط رسانه شبیه اتفاقات هبکو و هفت تپه به مطالبهگری نخبگانی از تاریکخانههای بحران اقتصادی، معیشتی و سیاسی کشور که تعمدا دیده نمیشود پرداخته شود که از قضا نقطه عطف حل مشکلات و پیشرفت کشور اهمیت این بخش و گرهگشایی با کنشگری رسانهای است. در مجموع پرداخت به نابرابریهای اجتماعی و احساس عدالت رسانهای در میان مردم میتواند تا حدود زیادی این ساختار فرسوده رسانهای را بازسازی کرده و اعتماد مخاطب را تقویت کند و این یکی از جنبههای تأکیدی در بیانات رهبری در خصوص بازتولید رسانه است.
*راهکار عینی و عملیاتی در تحول رسانه و اثر بخشی آن ذیل گام دوم و گفتمان انقلاب اسلامی
این پژوهشگر حوزه رسانه عنوان کرد: برای راهکار عینی بازسازی رسانه در ذیل گفتمان انقلاب اسلامی میتوان تخصصی در خصوص یکی از این رسانههای مهم و اثر گذار آن یعنی صدا و سیما صحبت کرد و مثال زد، در این وادی مهمترین مسئله رسانه ملی مهندسی کنداکتور است. رسانه ملی دارای حجم زیادی از شبکههای تلویزیونی، رادیویی و برون مرزی است که تولید زیاد دارند و در این تولید پر حجم با کمبود بودجه مواجه شده و کیفیت و راندمانشان پایین میآید. که مهندسی درست آن یعنی کاهش تولیدات و ارتقا کیفیت است. یعنی حجم کمیت کاهش یافته تا در نتیجه کیفیت بالا رفته و سازمان با کمبود احتمالی بودجه مواجه نشده و مخاطب در حجم کم و با کیفیت بالا بتواند رجوع بهتری به آن داشته باشد تا اینکه در حجم زیاد و متعدد دچار پریشانی و دلزدگی شود.
وی افزود: نکته بعدی در خصوص رسانه ملی، مسئله چابکسازی ساختاری آن یعنی کوچک شدن ستاد و تقویت صف است. در حال حاضر ستاد در رسانه ملی خیلی بزرگ و پر حجم بوده و این موجب اختلال در صف و حوزههای تولید پیام شده است. در واقع یک تغییر اساسی در راستای تحولی رسانه ملی، تبدیل آن از یک سازمان اداری حجیم به یک سازمان رسانهای چابک است.
وی گفت: خروجی برنامههای صدا و سیما میانگین عقاید موجود در جامعه است و بر اساس آن تولید محتوا دارد که این اشتباه است. در صورتی که باید گونه شناسی و طبقهبندی رخ دهد و بر اساس آن تولید برنامه داشته باشد یعنی طبقه بندی دقیق سنی، عقیدتی، اجتماعی و سلیقهای و نه نگاه اجمالی به وضع کلی موجود جامعه که نتیجهاش کم اثری حجمی فعلی بشود.
شمسایی در آخر گفت: به عنوان نکته نهایی اینکه خیلی از نهادها قانون اداره دارند، اما صدا و سیما قانون مشخصی در این رابطه ندارد و همین باعث شده اکثر تصمیمات در آن مزاجی و سلیقهای پیش برود. در صورتی که تصویب سریعتر این قانون میتواند موجب ریل گذاری بهتر و دقیقتر در بحث اثرگذاری و بازتولید محتوایی رسانهای در این رسانه مرجع و به تدریج در میان سایر رسانهها شود.